جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

استراتژی تبلیغ مهدویت


استراتژی تبلیغ مهدویت
● موعود عینی در تمدن اسلام
مهدویت با پشتوانه عمیق مبتنی بر مبانی دینی و علمی می تواند پاسخگوی فراوانی نیازهای بشریت امروز در ابعاد مختلف مادی و معنوی باشد. زیرا برفطرت و نگرش جهان شمول استوار است.
مهدویت درعصری ضرورت و کارآمدی بیشتر خود را متبلور می سازد که مکاتبی چون کمونیسم در جغرافیای بلوک شرق سقوط کرده و لیبرال دمکراسی بلوک غرب رو به افول است و نظریه پردازان این مکتب در پایه استدلال خود دچار تزلزل گشته اند. برای مثال در سه کنفرانس جهانی تورنتو، واشنگتن و اورشلیم «فرانسیس فوکویاما» تئوری پرداز ژاپنی الاصل آمریکایی استاد اقتصاد سیاسی بین الملل دانشگاه «جان هاپکینز» و نویسنده کتاب جنجال برانگیز «پایان تاریخ» تئوری خود را ارائه کرد. این کتاب در برابر کتاب برخورد تمدن ها اثر «ساموئل هانتیگتون» است. فوکویاما مدعی است که خرده تمدن ها و فرهنگ های جزیی به دست فرهنگ غالب بلعیده می شوند و رسانه ها، دنیا را به سمت دهکده واحد پیش می برند و به ناچار دنیا درگیر جنگی خانمانسوز خواهدشد، بنابراین برای پیشگیری از این جنگ باید یکی را به عنوان کدخدایی بپذیریم و در ادامه ثابت می کند که کدخدا، آمریکاست. فوکویاما می گوید: این نبرد حتمی است، ولی برنده آن غرب نخواهدبود و او با اسناد و مدارک ثابت می کند که برنده نبرد آخرالزمان، شیعیان هستند.
اگر بخواهیم هویت و تمدن شیعه را به صورت اصیل بررسی کنیم، خواهیم دید هویت و تمدن شیعه، تنها تمدنی است که منجی و موعودش یک موجود زنده عینی است برخلاف سایر تمدنها، مانند بودائیها و هندیها که به «گوتمه» یا بودای پنجم اعتقاد دارند و زرتشتیها به «سوشیانت» معتقدند و مسیحیها اعتقاد دارند عیسی مجدداً برمی گردد و یهودیها می گویند عیسی واقعی هنوز نیامده است.
مسئله موعود در همه تمدنها مطرح است اما در تمدن اسلام و شیعه بسیار عینی است، یعنی این تمدن هویتش با موعود آخرالزمان مفهوم و معنا می یابد، تمدنهای دیگر منجی شان یک منجی ذهنی است. در آن تمدنها اعتقاد به مسئله موعود وجود دارد اما عینی نیست، یعنی در زندگی آنان تبلور و بروز ندارند برخلاف موعود و منجی شیعه اسلام که کاملا عینی است. به عبارت دیگر یکی از خصوصیات ویژه مهدویت درنگاه تشیع، وجود شخصی و تعین خاص ایشان است. در واقع اگر مهدویت درمکاتب و اندیشه های دیگر، یک امر مبهم و صرفاً آرمانی با زاویه ها و مشخصات جبرگرایانه است و بیشتر به عنوان اتفاقی در بستر تاریخ مورد توجه قرارمی گیرد و به نوعی از جبریات در فلسفه تاریخ به شمار می رود درنگاه تشیع مهدویت یک اصل کاملا روشن و یک آرمان با رویکرد واقع گرایانه است.
سایر ادیان نیز به انتظار معتقدند با این تفاوت که در آن دیدگاه ها، سخن از یک موجود نجات بخشی است که درآینده می آید و به امور سامان می دهد. ولی دراندیشه تشیع، سخن از انسان شریفی است که او هم همراه با سایر مردم انتظار می کشد؛ منتظری است که با ما زندگی می کند، دردها و غصه ها را احساس می کند و مقام ولایت تکوینی دربین مردم دارد.
تئوری مهدویت «شیعی واسلامی اندیشه ای است ارزشمند و شور و تحرک آفرین، تحرک بخش، امید دهنده و پیوسته تعهدآور برای همه منتظران جاری در زمان.
فیلسوف شهیر فرانسوی هنری کربن، اعتقاد شیعه به مهدویت و تفاوت آن با دیگر موعودگریها در مکاتب دیگر را چنین بیان می دارد:«عقیده من، مذهب تشیع تنها مذهبی است که رابطه هدایت الهی را میان خدا و خلق همیشه زنده نگه داشته و به طور مستمر و پیوسته ولایت را زنده و پا برجا می گذارد. مذهب یهود، نبوت را که رابطه ای است واقعی میان خدا و عالم انسانی، در حضرت کلیم ختم کرده و پس از آن به نبوت حضرت مسیح و حضرت محمد(ص) اذعان ننموده و رابطه مزبور را قطع می کند و نیز مسیحیان هم درحضرت عیسی متوقف شدند و اهل سنت از مسلمانان نیز درحضرت محمد (ص) توقف نموده و با ختم نبوت در ایشان دیگر رابطه ای میان خالق و خلق، موجود نمی دانند.
تنها مذهب تشیع است که نبوت را با حضرت محمد(ص) ختم شده می داند. ولی ولایت را، که همان رابطه هدایت و تکمیل می باشد، بعد از آن حضرت و برای همیشه زنده می داند؛ رابطه ای که از اتصال عالم انسانی به عالم الوهی حکایت می کند. به واسطه دعوت های دینی قبل از موسی و دعوت دینی موسی وعیسی و محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) و بعد از حضرت محمد(ص) به واسطه همین رابطه ولایت، جانشین وی به عقیده شیعه زنده بوده و هست و خواهد بود و این حقیقتی است زنده که هرگز نظر علمی نمی تواند آن را ازخرافات شمرده و از لیست حقایق حذف نماید.
به عقیده من همه ادیان برحق بوده و یک حقیقت زنده را دنبال می کنند و همه ادیان در اثبات وجود این حقیقت زنده مشترکند. آری! تنها مذهب تشیع است که به زندگی این حقیقت، لباس دوام و استمرار پوشانده است.» (۱)
۱) آسیب شناسی انتظار و منتظران
اندیشه پر بار مهدویت در طول تاریخ از تهاجم فکری و فرهنگی و آسیب بد اندیشان و دشمنان آگاه و دوستان نادان در امان نبوده و هر از چند گاهی دستخوش تهدیدها و آسیبها قرارگرفته است.
مطابق آیات و روایات و مستندات دینی ما انتظار در واقع نوعی آمادگی است، آمادگی برای تهذیب نفس و پاک زیستن، آمادگی برای حرکت، حرکتی آگاهانه و ارادی و هدفمند، توأم با دگرسازی و زمینه سازی و سرانجام آمادگی برای حضور در نهضت عظیم مهدی موعود که آغاز آن ظهور نور و پایان آن شکست تاریکی و ظلم و نتیجه آن برپایی حکومت عدل الهی است.
استاد شهید مطهری درباره مفهوم انتظار متناسب با برداشت های متفاوت، این اندیشه را منشأ رشد و پویایی یا رکود و عقب ماندگی منتظران دانسته است، به طوری که ویژگیهای دوگونه انتظار (مثبت) و (منفی) را اینگونه بیان می کنند: «انتظار فرج و آرزو و امید و دل بستن به آینده دوگونه است: انتظاری که سازنده و نگهدارنده، تعهدآور، نیروآفرین و تحرک بخش است، به گونه ای که می تواند. نوعی عبادت و حق پرستی شمرده شود؛ و انتظاری که گناه است: ویرانگر، اسارت بخش و فلج کننده و نوعی (اباحی گری) باید محسوب شود. این دو نوع انتظار فرج، معلول دو نوع برداشت از ظهور عظیم مهدی موعود است و این دو نوبه برداشت به نوع خود، از دو نوع بینش درباره تحولات در انقلاب های تاریخی ناشی می شود.»(۲)
در نگاه انتظار ویرانگر و منفی، که متأسفانه در جامعه ما هم طرفدار دارد- هر اصلاحی در جامعه محکوم است چرا که باید ظلم و تباهی رواج داشته، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل یکه تاز میدان گردد، تا انفجاری رخ دهد و انتظار به سرآید. بنابراین هر اصلاحی محکوم است، زیرا هر اصلاح یک نقطه روشن است. تا در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست دست غیب ظاهر نمی شود، بر عکس، هرگناه و فساد و هر ظلم، تبعیض و حق کشی و هر پلیدی به حکم این که مقدمه صلاح کلی است و انفجار را قریب الوقوع می کند، رواست، زیرا «الغایات تبرر المبادی» هدفها، وسیله های نامشروع را مشروع می کنند. پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است. این جاست که گناه، هم فال است. و هم تماشا، هم لذت و کام جویی است و هم کمک به انقلاب مقدس نهایی.»(۳)
● فقدان استراتژی تبلیغ مهدویت در عصر غیبت
ما در عصر غیبت کبری به سر می بریم. در این عصر برای منتظران شرایطی مطرح است که باید ملتزم به آن شرایط بود. باید دارای برنامه مشخص بود. در عصر غیبت اهداف می بایست در راستای زمینه سازی ظهور طراحی گردد. باید این استراتژی در نظام اجتماعی و تبلیغی در سطوح مختلف تبیین و تعریف شود. برای مثال در سطح نظام آموزش عالی، رسانه ملی و مساجد و مدارس و حتی مهدهای کودک در ارکان مختلف لحاظ شود.
باکمال تأسف در عصر غیبت فقدان یک برنامه مشخص که اسم آن را باید استراتژی تبلیغ مهدویت بگذاریم مشاهده می شود.
جهان امروز از ابزار رسانه و فناوری اطلاعات برای دستیابی به اهداف خود نهایت استفاده را می برد. برای مثال مسیحیت صهیونیست که به دنبال تحمل عقاید خیالی و پوچ خود تحت پوشش مسیحیت می باشد طی یک دهه، فعالیت خود را از پنج شبکه به پنجاه افزایش و گسترش داده است.
در کنفرانس تل آویو افرادی مثل برناردلوئیسی، مایکل ام.جی، مارتین کرامر روی این بحث خیلی تکیه می کنند اصلا هویت سیاسی شیعه به دلیل اعتقاد به منجی است. جمله بسیار مشهوری دارند که «اینها به اسم امام حسین(ع) قیام می کنند و به اسم امام زمان(عج) قیامشان را حفظ می کنند.»
مارتین کرامر رسما می گوید: ما کنفرانس تل آویو را گذاشتیم که ریشه ها و مبانی انقلاب ایران و آثار و نتایج آن را در جهان بررسی کنیم. نکته قابل توجه اینکه در دسامبر ۱۹۸۴م (۱۳۶۳ش) در دانشکده تاریخ دانشگاه تل آویو با همکاری مؤسسه مطالعاتی شبوهه- که یک مؤسسه مطالعاتی غیرانتفاعی است و متصل به صهیونیسم است- کنفرانسی با حضور ۳۰۰ شیعه شناس درجه یک جهان برگزار شد و ظرف مدت ۳ روز در آن ۳۰ مقاله ارائه شد و به قول مارتین کرامر یکی از شیعه شناسان جهانی که دبیر این کنفرانس بود «هدف اصلی از برپایی این کنفرانس، شناخت مفاهیم محوری در تمدن شیعه اثنی عشری و بعد بالطبع شناسایی انقلاب اسلامی سال ۵۷ در کشور ایران بود.»
اگر به حجم کتابهایی که در سالیان اخیر در رد اعتقادات شیعی، به ویژه موضوع مهدویت و انتظار نوشته شده و از سوی دستگاههای اطلاعاتی کشورهایی چون آمریکا و انگلیس، رژیم صهیونیستی و... در شمارگان وسیع منتشر شده اند نگاه کنیم؛ اگر به تعداد قابل توجه فیلمهایی که در دو سه دهه گذشته با هدف ترویج و تبلیغ نگرش آخرالزمانی مسیحی- یهودی و تقبیح و تحقیر نگرش آخرالزمانی و موعودباوری- اسلامی ساخته شده اند، نظر بیفکنیم؛ آثار و نتایج کنفرانس تل آویو را به طور ملموس خواهیم دید. اگر به شمارگان کتابهای سطحی، نازل، عوام پسندانه و مبتنی بر باورهای سست و خرافی که در چند سال اخیر در کشور ما در زمینه موضوع مهدویت نوشته شده اند، توجه کنیم؛ اگر به تعداد روزافزون مجالس و محافلی که به بهانه ذکرو یاد امام زمان(عج) در گوشه گوشه این سرزمین تشکیل می شوند و به جای بارور کردن روحیه امید، سرزندگی، تلاش، تکاپو، در دل جوانان این سرزمین و بالا بردن سطح هشیاری، احساس مسئولیت و آمادگی آنها برای ظهور، بذر یأس و نومیدی، عزلت گزینی و گوشه نشینی، بی مسئولیتی و بی تفاوتی، سستی و رخوت را در دل آنان می کارند، نگاهی اجمالی داشته باشیم؛ خواهیم دید که اولین آسیبی که در قلمرو انتظار وجود دارد عوام زدگی است. در حال حاضر یکی از معضلات جامعه ما فعالیت کسان یا جریاناتی است که تحت عنوان مهدویت، خرافاتی را به جامعه و نسل جوان تحمیل می کنند و با احساسات و اعتقادات مردم بازی می کنند و بستر مناسبی برای خرافه پردازی فراهم می نمایند، متأسفانه در برخی موارد موفق هم شده اند و حقیقت انتظار که می بایست در جان منتظران شعله های مسئولیت بیافریند را تبدیل به تخدیر نموده و احساساتی فاقد معرفت را دامن زده اند.
پیامد ناگوار این جریان، فضایی را به وجود می آورد که اهل تعقل و اندیشه را نسبت به مهدویت بدبین می کند و زمینه انحراف های فکری را فراهم می آورد و در نتیجه مخالفان مهدویت که اتاق فکر آنان در کنفرانس تل آویو استقرار یافت و نیز نحله های فکری و انحرافی امکان رشد و گسترش می یابند و آرا و افکار ناصواب عوام زدگان به نام تشیع ثبت می شود و به دیگران انتقال می یابد و یک عقیده ای که در اصل آن تمام فرق اسلامی توافق دارند، به گونه ای مطرح می شود که با حقیقت مهدویت مغایرت دارد.
ناظر بر این مدعا، نحله های فکری انحرافی و صدها کتابی ست که در طول تاریخ با استفاده از این عنوان شریف مهدویت به وجود آمده است و با انگیزه های شخصی، سیاسی، اقتصادی و عقیدتی مورد سوءاستفاده قرار گرفته و می گیرد و اهداف واغراض خاصی از این عمل دنبال شده و می شود.
از آن جایی که مسئله امام مهدی(عج) و موعود آخرالزمان در اسلام صرفا به اشارات پیشینیان اکتفا نشده است، بلکه در آیات و روایات فراوانی خصوصیات آن، اعم از علایم تشریفی و تکریمی قائمیت، کیفیت تشکیل حکومت الهی و... مطرح شده است، با هشدارهای آگاهانه و به موقع عالمان دین در جوامع اسلامی در طول تاریخ، ماهیت مدعیان دروغین، مغرض و جاهل آشکار می گردید، و صاحبان آن نحله های فکری و انحرافی همچون فرقه ی ضاله ی بابیت و بهائیت و... رسوا می گشتند.
در روایتی که از امام صادق(ع) نقل شده وظیفه علمای شیعه در زمان غیبت بدین گونه تصویر شده است:
اگر بعد از غیبت قائم نبودند علمایی که مردم را به سوی او می خوانند، و به سوی او راهنمایی می کنند، و با برهانهای الهی از دین او پاسداری می کنند، و بندگان بیچاره خدا را از دامهای ابلیس و پیروان او وهمچنین از دامهای دشمنان اهل بیت رهایی می بخشند، هیچ کس بر دین خدا باقی نمی ماند. اما علمای دین دلهای متزلزل شیعیان ناتوان را حفظ می کنند، هم چنان که کشتیبان، مکان کشتی را حفظ می کند. این دسته از علما در نزد خداوند دارای مقام و فضیلت بسیاری هستند.(۴) همچنین در روایتی از امام جواد(ع) وظایف علمای دین به هنگام غیبت امام از جامعه چنین بیان شده است.
کسی که سرپرستی یتیمان آل محمد(ص) را که از امام خود دورافتاده، در نادانی خویش سرگردان مانده و در دستان شیاطین و دشمنان اهل بیت گرفتار آمده اند، برعهده گیرد و آنها را از چنگال دشمنان رهایی بخشد و از حیرت و جهالت خارج سازد و وسوسه های شیاطین را از آنها دور کند و با دلایل پروردگارشان و برهانهای امامانشان دشمنان اهل بیت را مقهور سازد، تا عهد خدا بر بندگانش را به بهترین شکل حفظ نماید، در نزد خداوند بر عابدی که در بهترین مواقع به عبادت پرداخته، برتری دارد، بیشتر از آنچه آسمان بر زمین، و عرش و کرسی و حجابها بر آسمان برتری دارند. برتری او بر چنین عابدی مانند برتری ماه شب چهارده بر کوچک ترین ستاره آسمان است. (۵)
● آیا ضرورتها از بین رفته است؟
«حال باید دید آیا ضرورتهایی که استوانه های فقاهت شیعه را به تدوین کتاب و نگارش رساله در زمینه شناخت آخرین حجت حق و دیگر موضوعات مرتبط با غیبت امام عصر(عج) واداشته از بین رفته است یا خیر؟
آیا آن نگرانی حاضر که شیخ صدوق را پریشان ساخت و او را وادار به تالیف کتاب کمال الدین و تمام النعمه نمود، دیگر برطرف شده و جایی برای نگرانی خاطر باقی نمانده است؟
آیا آن شبهات و سوالهای گوناگون درباره غیبت که شیخ مفید را وامی داشت برای پاسخ به آنها رساله های گوناگونی همچون الفصول العشره فی الغیبه ، خمس رسائل فی اثبات الحجه ، فی سبب استتار الحجه و... را به رشته تحریر درآورد دیگر از بین رفته است؟
آیا آن احساس ضرورتی که شیخ طوسی را وادار می ساخت که با همه اشتغالات علمی و درگیری در عرصه هایی همچون فقه، تفسیر، حدیث و رجال دست به تالیف کتاب الغیبه بزند، دیگر زمینه ای ندارد؟ آیا دیگر هیچ خطری سرمایه اعتقادی شیعیان آل محمد(ص) را تهدید نمی کند؟» (۶)
بنابراین اولین اصل در استراتژی تبلیغ مهدویت آسیب شناسی مفهوم انتظار و اندیشه منتظران و پالایش فرهنگ انتظار و منتظران از عقاید و افکار انحرافی است که بر غنای هرچه بیشتر آن خواهد افزود و توطئه ها و دسیسه های دشمنان را خنثی خواهد ساخت.
۲) مهدویت آموزه ای بین الادیانی و بشری
حضرت مهدی به عنوان خاتم الاوصیا و آخرین ذخیره الهی در روی زمین پیاده کننده آیات قرآن و دستورات خداوند برای تمام جهانیان است. آن حضرت به عنوان منجی عالم بشریت، تمام مستضعفان و بشریت را به توحید و عدالت و صلح دعوت خواهند فرمود.
قرآن در زمینه منجی آخرالزمان و عدالت گستر جهانی چنین می فرماید:
ما اراده کرده ایم که به ضعیفان زمین منت نهاده و آنها را پیشوایان و وارثان زمین گردانیم.(قصص.۴)
پیامبر گرامی اسلام(ص) پیرامون ویژگی های آن حضرت و آثار قیام مهدی(عج) می فرمایند:
«مهدی از فرزندان من است. اسم او، اسم من(محمد) و کنیه اش، کنیه من (ابوالقاسم) است، از نظر اخلاق و خلقت شبیه ترین مردم به من است. برای او غیبت و حیرتی است که در آن مردم بسیاری گمراه می شوند. آنگاه مثل شهاب ثاقب می آید و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، همچنان که پر از ظلم و ستم شده بود.»(۷)
«آنچه به عنوان یک امر بسیار مهم و یک نقطه پرافتخار و پیشرفته در اندیشه های مهدویت شیعی مطرح است. اولا نوع حرکت حضرت بقیه الله در آغاز زمان ظهور و دعوت ایشان از تمامی انسان هاست که در فضایی کاملا منصفانه، دلسوزانه، علمی، آگاهی دهنده و بدون استفاده از ابزارهای مقتدرانه صورت می گیرد و ثانیا استکمال بشر در زمان ظهور از حیث علمی و اندیشه ای به عنوان مهم ترین نقطه ارزشمند انسان است. درواقع حرکت، دعوت و حکومت مهدوی پیش از آنکه بر مبنای تسلط خارجی بر ظاهر آدم ها باشد بر مبنای کمال به وجود آمده در انسان از حیث علمی و اخلاقی صورت می گیرد.
● مهدویت، حرکت کاملا علمی
مهدویت شیعی یک جنبش کاملا علمی و یک حرکت اساسا درونی است و اگرچه یک حقیقت هستی شناختی است اما بر مبانی معرفت شناختی انسان ها پایه دارد و از آن مایه می گیرد. لذاست که بسیاری ازمردم که اساسا هیچگونه دینداری ای را تا پیش از ظهور حضرت برنمی تافتند با شنیدن ندای عالمانه حضرت و آگاهی ای که در سطر سطر سخنان و حرکات و دعوت های ایشان می بینند بر مبنای انسانیت خود و آنچه از عوالم دیگر در درونشان به یادگار مانده است به ندای آسمانی حضرت لبیک می گویند و ایمان می آورند. این البته به معنای عدم جنگ حضرت با بدکاران و ستمکاران عالم نیست بلکه بدان معناست که جنگ با کسانی صورت می گیرد که از روی تعصب برآمده از جهالت و عناد توانایی حضور در عالم نورانی و نور عالمگیر وجود حضرت را ندارند وخود به خود باید کنار بروند چرا که جایی که نور است ظلمت معنایی ندارد...»(۸) متفکر شهید استاد مطهری در بیان نقش مهدویت در تکامل تاریخ و بشریت می فرمایند: «یعنی زندگی بشر در آینده منتهی می شود به عالی ترین و کامل ترین زندگی ها که از جمله آثاری که در آن هست آشتی انسان و طبیعت است و آن این است که زمین تمام معادن خود را در اختیار انسان قرار می دهد. آسمان تمام برکات خود را در اختیار انسان قرار می دهد و همه این ها خود تکامل تاریخ است...»(۹)
و همچنین می فرمایند: «خیر، عمر جهانی به پایان نرسیده است، هنوز اول کار است، دولت مقرون به عدل، عقل، حکمت، خیر، سعادت، سلامت، امنیت، رفاه، آسایش و وحدت عمومی و جهانی، در انتظار بشریت است، دولتی که در آن دولت، حکومت با صالحان است و انتخاب اصلح به معنی واقعی در آن صورت خواهد گرفت.»(۰۱)
درک این نکته که منجی آخرالزمان به هر حال به عنوان یکی از اشتراکات بشری مورد تأکید تمامی اندیشه ها و مکاتب است، اهمیت این نقش جدید را در تولید و استکمال علم بشری بیشتر می کند ضمن آنکه شفافیت، وضوح به تشخص خاص مهدویت شیعی امکان چنین استفاده ای را در آخرین حد در مهدویت شیعی منحصر می کند.
امروز که جنبش نرم افزاری و تولید علم در حد یک جریان فکری مورد توجه اصحاب اندیشه و فکر قرار گرفته است به نظر می رسد باید از قابلیت های معرفت شناختی گفتمان مهدویت بالاترین بهره را برد و این جز با پیراستن اندیشه های مهدویت از آرایه ها و خرافات بیهوده و رویکرد به علم، ایمان و آگاهی برآمده از مستندات دینی امکانپذیر نخواهد بود.
در همان تعالیم جاودانی و جهانی اسلام، هیچ یک به اندازه حکومت فراگیر مهدوی، قابلیت ارائه به جهان پرغوغای امروزی را ندارد؛ و مبنی و حکومتی که برای جهانیان عدالت و امنیت را به همراه دارد. اما جای بسی تأسف است که اندیشه والا و گیرای مکتب اسلام، کمتر از دیگر موضوعات دینی، به اندیشمندان امروزی معرفی گردیده است؛ البته آن هم به شکلی ناقص یا نادرست؛ زیرا آشنایی جهان غرب با اسلام، عموماً به واسطه مقالات یا کتب مستشرقان بوده است؛ که خود اطلاع درستی از این مکتب آسمانی نداشته اند.
فرهنگ انتظار و پیام مهدویت محدود به جغرافیای خاص، فرقه، مذهب و... نمی باشد بلکه مهدویت دارای طرح جهانی و در بستر تاریخ و همیشه زمان می باشد بنابراین باید زمان و اقتضائات. آن را به طور جامع شناخت و با درک هویت مخاطب و جغرافیای فرهنگی آن آیات قرآن و روایات را مورد بازخوانی بر حسب نیازهای جدید قرار داد. زیرا تلاش و کوشش برای انتقال فرهنگ انتظار و پیام مهدویت با زبان قابل فهم دنیای کنونی امری ضروری می باشد.
۳) مهدویت چشم انداز تمامی فرق اسلامی
با مراجعه به منابع روایی و تاریخی اسلامی، روشن می گردد که مسئله «موعود» یکی از مهم ترین مسائل سده های نخست هجری بوده است. این نوشته ها که به اصول مدونه شهرت یافته اند، اساس کتاب های قرن چهارم و پنجم درباره غیبت مهدی موعود(عج) را تشکیل می دهند و عناوین این کتاب ها نیز مانند اصول مدونه، «کتاب الغیبه» است.
مسئله موعود و اعتقاد به دوره آخر الزمان، انتظار ظهور منجی هنگامی که به حوزه های فکری و عقیدتی اسلام می رسد، جلوه و تبلور خاصی پیدا می کند.
تمامی فرق اسلامی- تقریباً- آیات و روایات مربوط به مهدی موعود و مفاد آنها را در منابع روائی و کلامی و تاریخی و تفسیری خود مورد کنکاش قرار داده اند تا جایی که می توان ادعا کرد کمتر دانشمند و عالمی، بلکه مسلمانی یافت می شود که به این موضوع مهم نپرداخته یا این مطلب به گوش او نرسیده باشد.
در حوزه اندیشه اسلامی مسئله موعود و ظهور مصلح جهانی با ویژگیها و مشخصه های معینی معرفی شده است، زیرا که پیامبر گرامی اسلام، خاتم پیامبران و دین مبین اسلام آخرین دین الهی است و آن وجود شریف و عدل گستر جهانی، از اسلام است، از این رو یکی از مهم ترین و عمیق ترین مطالب در حوزه فکری عقیدتی اسلامی مسأله موعود و بیان خصوصیات و ماهیت و فلسفه ظهور آن حضرت است. همه گروه های اسلامی بر این قول متفق اند که در آخر الزمان، مردی ظهور می کند که دنیا را پر از عدل و داد می کند و دولت حق را برپا می سازد، دولتی که تمام جهان را فرا می گیرد. این دیدگاه به استناد آیات کریمه قرآن از جمله: ۵۰۱ سوره انبیا، ۵ قصص، ۲۳و۳۳ توبه و... است. اهل سنت با شیعیان اتفاق نظر دارند بر این که مهدی از خلفای دوازده گانه ای است که رسول اکرم(ص) به آنها در احادیث گوناگون بشارت داده است. از آنجا که حقایق وحی و وجود رهبران الهی در بین بشر، منطبق با نیازهای طبیعی و فطری است، چنین اعتقادی نیز ریشه در نهادانسان دارد و پاسخی به نیاز آرمانی بشریت است.
هنگامی که کتابها و منابع و مآخذ اهل تسنن به دقت مورد مطالعه قرار گیرد ملاحظه می شود که پیرامون مسئله موعود احادیث نبوی مستفیضه بلکه متواتره وارد شده است. تحقیقاً می توان ادعا کرد که یکی از مسائل بسیار حائز اهمیت که می تواند در انسجام جوامع اسلامی موثر باشد طرح مسئله موعود آخر الزمان است. احادیث پیرامون مهدی(عج) را عده ای از صحابه و همسران پیامبر گرامی اسلام با اندک اختلافی در اجمال و تفصیل از پیغمبر گرامی اسلام(ص) نقل کرده اند.
پانوشت ها:
۱- ظهور شیعه، مجموعه مصاحبه های استاد علامه طباطبایی و پروفسور هانری کربن ص۷.
۲- مرتضی مطهری، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، صص۷و۸، انتشارات صدرا.
۳- همان ص۲۶ به بعد.
۴- احمدبن علی بن ابی طالب الطبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۹.
۵- همان، صص۵۱-۴۱.
۶- ابراهیم شفیعی سروستانی، مرزداران حریم تفکر شیعی.
۷- شیخ صدوق، کمال الدین، ص.۲۸۷
۸- محمد شیخ الاسلامی، مهدویت شیعی و جنبش نرم افزاری.
۹- مرتضی مطهری، فلسفه تاریخ، ص۲۰۲، انتشارات صدرا.
۰۱- مرتضی مطهری، انسان و سرنوشت، ص۷۳۱ دفتر انتشارات اسلامی.
منبع : روزنامه کیهان