یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


بی نقص Flawless


بی نقص Flawless
▪ کارگردان: مایکل رادفورد.
▪ فیلمنامه: ادوارد اندرسون.
▪ موسیقی: استیون واربک.
▪ مدیر فیلمبرداری: ریچارد کریترکس.
▪ تدوین: پیتر بویل.
▪ طراح صحنه: سوفی بکر.
▪ بازیگران: مایکل کین[آقای هابز]، دمی مور[لورا کویین]، لامبرت ویلسون[فینچ]، جاس آکلند[سر میلیتون اشتنکرافت]، ناتانیل پارکر[اولی]، دیوید هنری[سر ادموند گاتفرید]، نیکلاس جونز[جمیسون]، جاناتان آریس[بویل]، سایمون دی[بولند]، کنستانتین گرگوری[دیمیتریف]، درن نسبیت[سینکلر]، بن رایتون[برایان]، کوآن ویلیس[لویس].
▪ ١٠٠ و ١٠٨ دقیقه.
▪ محصول ٢٠٠٧ انگلستان.
▪ ژانر: درام، جنایی.
دهه ١٩٦٠ لندن. لورا کوئین از کارمندان بالا رتبه کمپانی لاندن دایموند است. لورا خود را وقف کارش کرده تا بتواند روزی به عنوان اولین مدیر ارشد زن این کمپانی بزرگ منصوب شود. پس از بروز بحران بر اثر مرگ چند صد معدنچی در معادن الماس آفریقای جنوبی و احتمال افشای روابط کمپانی با روس ها، موقعیت کمپانی به خطر می افتد.
کوئین ایده ای برای بیرون رفتن شرکت از این بحران به سر میلیتون اشتنکرافت رئیس کمپانی ارائه می دهد، اما خیلی زود توسط هابز نظافت چی ساختمان مطلع می شود که مدیران بالادست در صدد اخراج وی هستند.
هابز به او می گوید که نقشه ای برای سرقت از شرکت دارد و حال که او نیز در شرف اخراج قرار گرفته، بهتر است تا با وی همکاری کرده و انتقام خود را از کمپانی بگیرد. نقشه هابز بسیار دقیق و حساب شده است و هدف تنها سرقت مقدار اندکی الماس است.
کوئین رمز گاوصندوق اصلی کمپانی را به دست می آورد، اما قبل از روز موعود پدیده تازه ای- دوربین مدار بسته- در ساختمان به کار گرفته می شود که نقشه را دچار مخاطره می کند.
با این وجود هابز مصمم است تا با استفاده از نقطه کور و زمان میان چرخیدن دوربین ها کار خود را صورت دهد. سرقت با موفقیت انجام می شود، اما فردای آن روز وقتی کوئین به کمپانی قدم می گذارد، آگاه می شود که بیش از یک تن الماس به سرقت رفته است. کاری که به نظر می آید از عهده پیرمردی چون هابز خارج باشد...
● چرا باید دید؟
مایکل رادفورد متولد ١٩٤٦ دهلی نو است. در دانشگاه آکسفورد درس خوانده و مدتی نیز به عنوان معلم کار کرده است. بعدها در مدرسه ملی سینما و تلویزیون انگلستان تحصیل کرده و با ساختن فیلم های مستند به فیلمسازی روی آورده است.
در ١٩٨٣ برای اولین منتقدان با فیلم مکانی دیگر، زمانی دیگر نامش را شنیدند. یک سال بعد با فیلم ١٩٨٤ که بر اساس کتاب جورج اورول ساخته بود، موفق به دریافت جایزه لاله طلایی جشنواره استانبول و جایزه بهترین فیلم از مراسم ایونینگ استاندارد بریتیش فیلم شد.
شهرت جهانی یک دهه بعد با فیلم پستچی[درباره داستان عاشقانه یک پستچی ایتالیایی که از زبان پابلوی نرودا شاعر تبعیدی روایت می شد] نصیب وی شد. اما در طول یک دهه و خرده ای که از آن فیلم می گذرد، هنوز اثر قابل دیگری به کارنامه اش افزوده نشده است. آخرین فیلم به نمایش در آمده از وی اقتباسی متوسط از تاجر ونیزی[با شرکت آل پاچینو و جرمی ایرونز] ویلیام شکسپیر سه سال قبل اکران شد.
اما فیلم ٢٠ میلیون دلاری بی نقص هر چند از نظر ساختار-مخصوصاً سکانس سرقت- واقعاً بی عیب و نقص است، اما تماشاگر آشنا با فیلم های این ژانر را بلافاصله به یاد فیلم های دهه ١٩٧٠ می اندازد. و این یعنی شکست!
بی نقص برای رادفورد یک گام بزرگ به پس است. فیلم متعلق به زمانه ما نیست و فقط پیرنگ های کم رنگی چون تلاش کویین برای رسیدن به مقام اولین مدیر زن از افاضات فمینیستی روز ریشه گرفته یا اقدامات خیرخواهانه اش برای ریشه کنی سرطان و غیره... در کنار اینها فیلم هیچ ندارد. هر چند مایکل کین کوشیده تا تقش خود را با دقت و وسواسی چشمگیر ایفا کرده و شاه بیت موضوع یعنی هدفش از سرقت الماس ها[گرفتن انتقام همسر متوفایش از شرکت بیمه] را تا دقایق پایانی مخفی و جذاب نگاه دارد، اما به قول آمریکایی ها فیلم در زمان و مکان اشتباهی ساخته است. فیلمنامه حاوی پیرنگ های دیگری از جمله تمایل فینچ به کوئین نیز هست که هرگز سرانجامی شایسته پیدا نمی کند، که اگر چنین می شد بر شور و هیجان فیلم می افزود و توان لامبرت ویلسون را نیز بیشتر به کار می گرفت. فیلم در شکل فعلی اش کهنه نما و ساخت آن غیر لازم به نظر می آید. کاش رادفورد برای خلق شاه بیت دیگری در کارنامه اش تا دیر نشده، اقدامی جدی صورت دهد!
امیر عزتی
منبع : موج نو


همچنین مشاهده کنید