سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

امیر قلعه نویی و ادامه حکمرانی در خلا


امیر قلعه نویی و ادامه حکمرانی در خلا
پس از مدت ها تعطیلی تیم ملی، این هفته جلسه مطبوعاتی کادر فنی با رسانه ها در حالی برگزار شد که از جلسه هیچ ندای موافقی به گوش امیر قلعه نویی نمی رسید. البته این به شرطی است که آن چند خبرنگار نزدیک به امیر و نماینده یی را که از رادیو فقط قدم رنجه کرده بود تا قلعه نویی احساس تنهایی نکند کنار بگذاریم. جلسه پرتنش و معترضانه بود و حتی بن های ۸۰ هزار تومانی هم مانع از این نشد که فرستادگان مطبوعات نشان دهند تا چه اندازه از سرمربیگری قلعه نویی در تیم ملی ناخشنودند.
چند استقلالی، چند کارشناس نزدیک به ژنرال و دیگرانی که مدیون اویند. اما باید پذیرفت که سرمربی تیم ملی ایران دوماه مانده به جام ملت های آسیا جز اینها حامی دیگری ندارد و دل ها برای امید بستن به او و تیم اش بیش از حد دچار سوءظن اند. آیا این اولین بار است که نیمکت تیم ملی ایران این همه تنها به نظر می رسد و نظرها را علیه خود می بیند؟ رجوعی به سابقه چند سال اخیر تیم ملی هم می تواند به این پرسش پاسخ بدهد.
نه، اگر به روزگاران بلاژویچ بزرگ برگردیم می توان مقاطعی را به یاد آورد که گارد هجومی نشریات ورزشی بر ضد صفایی فراهانی و مربی اش چنان فضای رعب آلودی فراهم آورده بود که جای نفس کشیدن نبود.
بلاژویچ لای منگنه قرار گرفته بود و همه از او انتظار معجزات پی درپی داشتند. این تنها اعتقاد صفایی به ثبات مربی، موج به وجود آمده توسط نشریات آلترناتیو در حمایت از سرمربی خارجی و کاریزمای چیرو بود که توانست او را از مخمصه برهاند. او مدت ها در ایران ماند و حتی زمانی که در پلی آف مقابل ایرلند کم آورد و از صعود به جام جهانی ۲۰۰۲ بازماند چیزی از محبوبیت اش کم نشد. آمارها نشان می داد ستاره اقبال او همچنان پرفروغ است و این اتفاق پس از آن شکست ها چنان عجیب بود که بی شک تا سال ها تکرار نخواهد شد.
برانکو، برانکوی خونسرد و یکدنده هم با چنین امیدی پای میز مذاکره با محمد دادکان نشست. او که دستیار بلاژویچ بود و خود را در محبوبیت او شریک می دانست، پس از کسب یک مقام قهرمانی در بازی های آسیایی بوسان آنقدر شورانگیز بود که همه برای بازگرداندن دوباره اش به تهران، فدراسیون دادکان را تحت فشار بگذارند.
«برانکو ایوانکوویچ» این عنوان پس از پیروزی مقابل نیوزلند در اولین حضور دوباره در دیگ جوشان آزادی، به خوبی از محبوبیت او بین رسانه ها حکایت می کند. اما دولت برانکو دولت مستعجل بود. او که آمده بود تا با رساندن تیم ملی ایران به جام جهانی حرمان چهار ساله را جبران کند به این موفقیت نائل شد اما چنان ترس زده و بی هیجان که حتی گل محمد نصرتی در آزادی و صدور مجوز حضور ایران در جام جهانی هم ذره یی از انتقادها نسبت به او را کم نکرد.
برانکو همچنان زیر فشارهای فزاینده ماند و با لجاجت رئیس اصولگرایش از هر تصمیمی برای برکناری مصون ماند تا جام جهانی خاکستری ۲۰۰۶ را برای ایران رقم بزند؛ خاطره یی که قرار بود غرورانگیز و پرشعف باشد اما به ایست قلبی ملی تبدیل شد. برانکو پس از حضور شکست بار در آلمان به ایران برنگشت چرا که می دانست برخلاف ادعاهایش کسی در ایران او را دوست ندارد. البته جز همان چند همسفره همیشگی.
و سرانجام قرعه سرمربیگری تیم ملی در شرایطی به نام امیر قلعه نویی افتاد که اغتشاش سراپای فوتبال ایران را فرا گرفته بود. یک دعوت شتابزده از سوی سازمان ورزش برای سپردن فوتبال به دست داریوش مصطفوی، یک جلسه حیرت انگیز و توجیه ناپذیر با عنوان پرطمطراق «خردورزی جمعی» و سرانجام نامی که از گلدان بیرون آمد؛ امیر قلعه نویی. نامی که تنها با یک چرخش قلم می توانست به محمد مایلی کهن تغییر یابد.
اگرچه شاید فرقی هم نمی کرد. مهم باز کردن گره بود و هر نامی تا مدتی نامعلوم می توانست این وظیفه را به انجام رسانده باشد. اما برای فدراسیون موقت و روسای ورزش همین که سرمربی دردسرساز نباشد و به نظر برسد حمایت جمعی از هواداران فوتبال (استقلالی ها) را پشت سر خود دارد کافی به نظر می رسید. اگر نه، از همان روز اول هم بر کسی پوشیده نبود که از نگاهی که امیر قلعه نویی و دستیارانش می توانند به فوتبال ملی داشته باشند و از آنچه توانش را داشتند نباید انتظار گرم شدن آبی را داشت.
امیر قلعه نویی در فوتبال ایران مربی ناشناسی نبود و نیست. احتمالاً سرآمد مربیان سنت گرا و کلاس ندیده یی که همه مربیگری را در نسق گیری از بازیکنان تیم، نمایش های یک نفره پس از انجام هر بازی و ایجاد مناسبات برای حفظ موقعیت و ارتقای آن خلاصه می کنند.
قلعه نویی اینگونه بود و اینگونه هم ماند. با سند قهرمانی در لیگ برتر که به نام خود زده بود و به پشتگرمی حمایتی که انتظار داشت جریان مربیان سنتی و مخالفان حضور خارجی ها روی نیمکت تیم ملی از او به عمل آورند. همان که کم و بیش هم کردند. اما شاید این از بخت بد مربی همیشه خوش شانس ما بود که دری به تخته خورد و در اوج نابسامانی فوتبال ایران و به هم ریختگی اش، با فشار فیفا، گروهی عنان کار را به دست گرفت که در راسش چهره یی آشنا قرار داشت؛ محسن صفایی فراهانی.
کسی که اعتقادی راسخ به استفاده از مربیان بزرگ خارجی روی نیمکت تیم ملی داشت، همواره از برنامه های بلندمدت حمایت می کرد و از هرکسی برنامه می خواست و بیشتر از همه با جنجال سازی های مرسوم فوتبال ایران بیگانه بود.
به خاطر همه این تفاوت ها هم بود که اختلافات خیلی زود نمایان شد. صفایی فراهانی و دوستانش در تمام مدتی که بر سر کار بوده اند از روند حاکم بر تیم ملی ایران ابراز نارضایتی کرده اند و از سوی دیگر امیر قلعه نویی هر بار که به سخن آمده نشان داده کمترین ارزشی برای کمیته انتقالی فوتبال قائل نیست و اصولاً این کمیته و سیاست هایش برای او محلی از اعراب ندارد. اما اگر مربی خوش اقبال ما در جایی که نام رئیس این کمیته مشخص شد بد آورده بود، این بخت بلند را داشت که انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال در پیش باشد و همه چیز چنان در تعلیق و تعویق پیش برود که کسی فکر ایجاد تغییر در ترکیب نیمکت تیم ملی را به خود راه ندهد.
اگرنه بر چه کسی پوشیده است که صفایی فراهانی اگر می توانست باز هم پای مربی گران قیمت دیگری را به ایران باز می کرد. اما نزدیکان او می گویند چنین کاری به ریسک آن نمی ارزد. تحمل جنجال های مهارناپذیر پس از چنین تصمیمی از ظرفیت یک کمیته موقت انتقالی خارج است و تازه «چه تضمینی هست که رئیس فدراسیون منتخب با مربی تازه موافق باشد. او ممکن است نخواهد و این نخواستن به معنی یک تعویض دیگر و صرف هزینه های هنگفت برای هیچ خواهد بود. ما در وضعیتی نیستیم که به چنین تصمیمی دست بزنیم.
رئیس فدراسیون است که می تواند تصمیم بگیرد.» و همه اینها به سرمربی تیم ایران این وعده را می دهد که او هرچقدر هم از نظر رسانه ها و هواداران تیم ملی نامقبول باشد اما خواهد توانست جام ملت های آسیا را در تابستان امسال تجربه کند. یک اتفاق باورنکردنی برای کسی که در آخرین ماه های سال گذشته یکی از عاملان بزرگ حذف استقلال از جام باشگاه های آسیا بود. در اوج بی تدبیری و با ادبیات و طرز فکری که هر سرپیچی را از مقررات و قوانین با پرداخت جریمه قابل حل می دانست.
آخرین کشمکش قلعه نویی با کمیته انتقالی فوتبال کاملاً گویای فاصله یی بود که تقابل نیمکت داغ تیم ملی با تصمیم گیرندگان بی تصمیم فوتبال ایران را نشان می داد، آنجا که رئیس کمیته کادر فنی تیم ملی را به سردرگمی و بی برنامگی متهم می کرد و قلعه نویی با همان واژه های آشنا سعی داشت از واقعیت بگریزد؛ «برنامه ایویچ را بدهند، ببینیم چی بوده،» یا بعدتر «برنامه ۱۲۰ صفحه یی خود را داده ایم، لابد آقایان نخوانده اند،»
● انقلابی باید
حدود دو ماه به آغاز جام ملت های آسیا و شروع دیدارهای تیم ملی در مالزی مانده است و کمترین امیدی به تحول نیست چرا که شرایط آن وجود ندارد. زمان برای هر تغییری کم است و هیچ مرجعی برای گرفتن این تصمیم بزرگ و نشاندن یک مربی قابل اعتنا روی نیمکت تیم ملی وجود ندارد. اما همه اینها برای دل خوش کردن به وضعیت کنونی کافی است؟
اینکه چرا کسی حاضر نیست از لزوم چنین تغییری به صورت صریح حرف بزند روشن است، نامزدهای ریاست فدراسیون علاقه یی به چالش زودهنگام با امیر قلعه نویی ندارند و از همه اطرافیان و رسانه های تحت نفوذ خود - که احتمالاً شامل کلیه رسانه های نوشتاری، دیداری و شنیداری می شود - می خواهند از به وجود آمدن چنین تنشی پیشگیری کنند. رسانه ها در شرایطی که متولی مستقیم فوتبال مشخص نیست از هر اتفاق مثبتی ناامیدند و دیگران همه به انفعال دچار شده اند و نشسته اند تا جام شروع شود و ببینند نتیجه یک سال بی برنامگی و وقت کشی چه خواهد شد.
چیزی که در این میان قطعی و ضروری به نظر می رسد نیاز تیم ملی به انقلابی سریع و بدون خونریزی است. نیمکت تیم ملی برای حضور در جام ملت های آسیا و پس از آن آغاز مسابقات مقدماتی جام جهانی وزنه یی سنگین می خواهد و هیچ توجیهی برای دست روی دست گذاشتن و موکول کردن تصمیمات به آینده نامعلوم قابل پذیرش نیست.
امیر قلعه نویی که می تواند در سطح باشگاهی همچنان به کار خود ادامه دهد و احیاناً جزء مربیان موفق ما باشد - اگرچه براساس مقررات لیگ حرفه یی، با شرایط کنونی و نداشتن مدارک لازم از سال ۲۰۰۹ حق نشستن روی نیمکت را نخواهد داشت- به یکباره پله های ترقی را طی کرده و بر جایگاهی نشسته که سنخیتی با دانش و توانایی های او ندارد.
بدیهی است که ادامه مسیر با او و شرکت در آزمون جام ملت های آسیا آسیب چندانی به وجهه قلعه نویی نخواهد زد. این حضور برای او یک بازی برد- برد است. پیروزی های محتمل سر او را به ابرها خواهد سایید و هزینه شکست در کارنامه او که افتخاری ملی در خود نمی بیند آنقدر نیست که موجب شود او از چنین تجربه هیجان انگیزی چشم پوشی کند. اما در سوی دیگر این تیم ملی ایران و حامیان میلیونی آن خواهند بود که باید با دلشوره و اضطراب منتظر باشند و ببینند در این رولت روسی کشته خواهند شد یا نه و تازه آن وقت اگر از این تونل آتش زنده بیرون بیایند برای آینده چه اندوخته اند؟ هیچ.
فرصت چون باد درگذر است و فوتبال ایران نیاز به مردان شجاع و تصمیمات انقلابی دارد. گزینه ها برای به دست گرفتن سکان تیم ملی کم نیستند و برای برگرداندن ورق ذره یی وقت هست. در این باره باز هم خواهیم نوشت.● تحرک حرفه یی، انفعال آماتور
بازگشت تراکتورسازی به لیگ برتر می تواند اتفاق بزرگ پایان فصل باشد. تبریزی ها که طبق قانونی من درآوردی و ظالمانه برای صعود باید یک مرحله دیگر را نیز طی کنند و به مصاف شیرین فراز کرمانشاه بروند به واقع مهمترین غایب لیگ برتر در تمام این سال ها بوده اند. تراکتور در فوتبال ایران تیمی ریشه دار است که چه در جام تخت جمشید در سال های دور و چه در مسابقات سال های اخیر همیشه حرف های زیادی برای گفتن داشته و حریفی سخت برای مدعیان به حساب آمده است. تیمی با هواداران پرشور که برای هر بازی این تیم در تبریز به ورزشگاه هجوم می آورند و عرصه را بر تیم های میهمان تنگ می کنند.
حضور دوباره در لیگ برتر را می توان حق نفس کشیدن برای این هواداران دانست که با وجود چند سال زندانی شدن در لیگ یک هیچ گاه تیم خود را تنها نگذاشتند. یک تیم باهویت که اعتبار فوتبال ما است و بدون شک بر هیجان فوتبال حرفه یی خواهد افزود.
اینکه تیم پرامکاناتی چون تراکتورسازی تبریز چرا به دسته پایین تر سقوط کرد و چرا نتوانست در همه این سال ها به لیگ برتر راه یابد بحثی مفصل است که مجالی دیگر می خواهد. تیمی که از منبع غنی فوتبال آذربایجان تغذیه می کند و با پتانسیلی بسیار بیش از دیگر تیم های مشابه با استفاده از مربیان بزرگ خارجی و حتی با استخدام بازیکنان غیربومی هم نتوانسته بود نتایج مورد نیاز را بگیرد تا تبریز و آذربایجان سال ها در لیگ برتر فوتبال ایران بدون نماینده باشد.
اما سرانجام تراکتورسازان توانستند با سرمربی جوان خود فرشاد پیوس به آستانه در برسند و حالا یک گام دیگر در پیش دارند تا بتوانند دوباره لذت حضور در لیگ برتر را تجربه کنند. این همان حرف هایی است که - اگرچه با غلظت کمتر- می توان درباره پگاه گیلان هم گفت؛ تیم هایی همچون مس کرمان، ابومسلم مشهد و نفت آبادان که با نفس هواداران شان در کالبد بی روح فوتبال ما جانی می دمند.
ولی برگشتن تراکتورسازی چه اهمیتی برای فوتبال ما در آینده دارد؟ نباید از یاد برد که در شرایط تازه و مهلتی که مجامع بین المللی برای حرفه یی شدن باشگاه ها و فوتبال ایران قائل شده اند این تنها تیم های صاحب تشکیلات و امکانات هستند که می توانند به شاخص های حرفه یی دست پیدا کنند.
در حال حاضر جز چند باشگاه محدود مانند پاس، سپاهان و ذوب آهن دیگر باشگاه های ایران، حتی دو باشگاه مطرح تهرانی پرسپولیس و استقلال هم از داشتن کوچک ترین فاکتورهای حرفه یی بی بهره اند. تیم هایی بدون زمین تمرین، بدون ورزشگاه اختصاصی برای انجام مسابقه، بدون ساختار تشکیلاتی و با مربیانی کلاس ندیده.
این همه دارایی فوتبال ما است و با وجود همه فشارهایی که از طرف نهادهای مرجع در فوتبال وارد می شود مهندسان فوتبال در ایران همه چیز را پشت گوش انداخته اند و تا امروز اقدام مناسبی برای تحول باشگاه ها صورت نداده اند. مدیران و مسوولانی که بهره یی از دانش مدیریتی ندارند، با ساز و کار فوتبال روز دنیا آشنا نیستند و هیچ افقی را برای رشد و توسعه فوتبال در ذهن ندارند. مدیرانی که هر تغییری را به لطایف الحیل به تاخیر می اندازد و به جای تلاش برای کسب مهارت های لازم و رسیدن به استانداردهای مورد نیاز فوتبال حرفه یی می کوشند تا با روش های سنتی از وظایفی که بر دوش دارند شانه خالی کنند و فوتبال و ورزش را در جایگاه کنونی متوقف نگه دارند.
در چنین موقعیتی راهیابی باشگاه هایی مانند تراکتورسازی تبریز به لیگ برتر می تواند طلیعه حرفه یی تر شدن و بالا رفتن سطح استاندارد فوتبال را بدهد. باشگاه هایی که با توجه به حمایت های مردمی و داشتن منابع مالی مناسب، حتی اگر از لحاظ لجستیک و چارت سازمانی ضعف های بسیاری داشته باشند امکان آن را دارند تا به ترمیم نقاط ضعف خود بپردازند و خود را به سطوح تایید شده از سوی ناظران بین المللی برسانند. این انقلابی است که اگر برای تیم های شهرستانی ریشه دار و دارای امکانات، تراکتور و فولاد و سپاهان و ابومسلم میسر باشد، برای باشگاه های پرهرج و مرجی مثل پرسپولیس و استقلال سخت و دور از دسترس است.
این رقابتی است که در گرفته است و به نظر می رسد باشگاه هایی که از باشگاه تنها نام پرطمطراقی را یدک می کشند در قیاس با حرفه یی ها مصائب بسیاری در پیش داشته باشند. رقابتی که اگر به نتیجه نرسد کلیت فوتبال ایران زیر سوال خواهد رفت و اگر داغ شود ورزش ما برنده نهایی خواهد بود.
سیاوش باقی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید