جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

از من بگذر اما ...


از من بگذر اما ...
از من بگذر اما
چونان بارانی سر به زیر
که عبور می کند در دل خاک
لحظه ها می گذرند
اما زندگی بی وزن نیست
می شنوی آیا
که از آشفتگی تو
دریا هم آرام می شود
می بینی آیا
چونان خورشیدی که لب وا می کند
در آسمان شب
من بی شتاب جان می سپارم
مثل یک ثانیه
که در میان بودن و نبودن
می شود محو
و تو
هنوز هم جلوتر از دقیقه می دوی
گرنه
شب چنین بیهوده سر در گریبان نیست
بشنو چه می گویم من
بسان قطره ای که می خواهد
جا باز کند در دل دریا
و این جا
این جا همه سر به هوایند
و در انتهای آن مکث
ابتدایی است سر به زیر
ابتدایی که می نوازد
باران باران باران ....؟

شعر از استاد پاپی
منبع : مطالب ارسال شده