پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

جامعه مدنی و فقه سیاسی تضاد یا تشابه


جامعه مدنی و فقه سیاسی تضاد یا تشابه
در قرن بیستم، توتالیتاریسم، دیوار بین دولت و جامعه مدنی را از بین برد و فرق بین عموم و خصوص هم از بین رفت. از بین رفتن جامعه مدنی باعث وقوع توتالیتاریسم، شد و مفهوم جامعه مدنی را با ارزش های جدید در عرصه اندیشه سیاسی اروپا به وجود آورد.
در قرن بیستم، در اروپای شرقی و کشورهای شرقی، مباحث جامعه مدنی افزایش یافت. ایدآل های آنها در مورد جامعه مدنی، مبارزه با دیکتاتوری و حکومت استبدادی و مبارزه با چپ در اروپای شرقی بود.
برخی معتقدند به جای این که برای تغییر دادن در حکومت و سیاست بکوشند، آن انرژی رابه شکل دادن جامعه مدنی مصرف کنند. این افکار و نگرش ها نسبت به جامعه مدنی، نظریه جامعه مدنی - جانشینی حکومت - را مطرح کرد. همچنین نظریه «جامعه مدنی به عنوان یکی از شیوه های مبارزه با حکومت» را هم مطرح کرد. این جریان اندیشه ضد حکومت را به وجود آورد.
● تعریف جامعه مدنی
واژه جامعه مدنی و افکار جامعه مدنی برای اولین بار در جامعه اروپا به وجود آمد. بنابراین بهتر است تعریف جامعه مدنی را براساس اندیشمندان اروپا بررسی کنیم.
ارسطو در مورد جامعه مدنی گفت: «جامعه مدنی از نظر سیاست از جامعه قومی و جامعه خانوادگی پیشرفته تر است. در جامعه مدرن، جامعه مدنی، از دولت جدا شده و در عرصه مستقل قرار گرفته است.»
هابز می گوید: «در وضعیت طبیعی انسان ها همدیگر را می کشند و اخلا ق نمی تواند این جنگ را حل کند. تنها راهی که می تواند این جنگ را نجات بدهد، شکل گیری جامعه مدنی است.» چرا که شکل گیری آن خارج از وضع طبیعی است.
«جان لا ک» گفت: «جامعه مدنی در مقابل جامعه طبیعی قرار گرفته است. انسان ها از عقل برخوردارند اما ذاتا خودخواه هستند. بنابراین با قرار داد اجتماعی جامعه مدنی، اخلا ق و فضیلت را به دست میآورند». از این ۳ تعریف ما متوجه می شویم که جامعه مدنی عرصه ای است که از حکومت جدا شده و به عقل انسان اهمیت داده شده است.
جامعه مدنی را یکی از جوامع حساب بکند، چندین جوامع در دنیا وجود داشته می شود اما جامعه مدنی، در تمدن خاص ماهیت وجوهر خودش را مشارکت جامعه و توجیه قدرت دانست. این نگرش نه تنها جامعه مدنی را تمدن نمی داند بلکه شکل گیری جامعه مدنی را تشویق می کند. اندیشمند اسکاتلند: آدام فراکسون در کتاب «گفتاری درباره تاریخ جامعه مدنی» گفته است که حاکم غربی بر مالک خصوصی و آزادی فردی بی توجه بوده، به این دلیل جامعه مدنی به وجود امده است. اما در جوامع شرقی برای حفظ مالک حاکم مطلق اجرا شد. در قرن هفدهم و هجدهم نظریه «جامعه مدنی براساس آزادی اقتصادی قرار گرفته است» بسیارنظریه مهمی بود.
اندیشمندان چگونگی تاسیس جامعه سالم و دنبال فضیلت و محدود کردن آزادی را فکر می کردند. اما هگل فکر می کرد جامعه مدنی از ۲ قسمت تشکیل شده است: شهروندان و طبقه بورژوازی
جامعه ای ارگانیک است که مجموعه پیوند زده شده و براساس ارزش های مشترک شکل بگیرد. جامعه مدنی مجموعه مکانیکی است دربرابر منافع افراد.
از نظر هگل، در جامعه مدنی گروه ها و طبقاتی وجود دارد و افراد در آنها مستقل اند. براساس قانون اصلی، افراد می توانند به اهداف خودشان برسند و تحقق یافتن اهداف فرد تنها در جامعه مدنی ممکن است.
درجامعه مدنی مناسبت و شرایط حکومت، براساس عقلا نی بودن است. نهادها و گروه ها درجامعه مدنی برای آموزش مبانی به دنبال علا قه و تمایل های جمعی وکلی هستند. از نظر هگل جامعه مدنی، جامعه بورژوا است.
می گوید جامعه مدنی امکان دارد تنها در جامعه غربی بعد از یک انقلا ب یا تحولا ت اجتماعی به وجود بیاید و می تواند در جامعه مدرن وجود داشته باشد.
جامعه مدنی جامعه ای است که نهادهای قانونی عموما، کلا اجرا می شود و در آن حقوق و منافع افراد حمایت می شود.
مارکسیسم، در مورد جامعه مدنی این گونه گفته است که «جامعه مدنی پدیده ای تاریخی است و حوزه ای خصوصی است که از جامعه فئودالیسم و حکومت جدا شده اند.
جامعه مدنی تنها می تواند در جامعه سرمایه داری مدرن به وجود بیاید و فقط بورژوا پیشرفت می کند.» مارکسیسم جامعه مدنی را به ۲ قسمت تقسیم می کند: یکی از آنها زیربنا است که حوزه اقتصادی است و یکی دیگر مجموعه روابط طبقاتی است و این ها از حکومت که روبنا قرار می گیرند، فاصله گرفته اند او می گوید جامعه مدنی، جامعه بورژواست و این جامعه سیاست و قانون دنیای مدرن را که روبنا قرار می گیرد، تولید می کند. این افراد جامعه را از آن خود می دانند و حوزه عمومی و خصوصی جدا نمی شوند; در این جا جامعه سرمایه داری برقرار می شود.
از نظر گرایشی، جامعه مدنی، مجموعه ای متشکل از افراد است که اراده و انتخاب خود و مستقل از دولت، گروه ها و انجمن هایی را تشکیل می دهند و می توانند به شکل صنف، حزب، اتحادیه، باشگاه، انجمن، موسسات فرهنگی و سازمان های غیردولتی ظاهر شوند.
جامعه مدنی مفاهیم مختلفی را در برمی گیرد. بنا بر این یک معنا تعریف نمی شود، جامعه مدنی مدرن بعد از انقلا ب شهروندان اروپا وجود داشت و بعضی وقت ها به حوزه عمومی که قدرت سیاسی و دولتی در آن دخالت ندارد، اشاره می کند.
در تاریخ اروپا، جامعه مدنی فقط در یونان و آتن وجود داشت و در آن زمان تنها سربازهای محافظ شهر را به عنوان شهروند حساب می کردند. فقط آنها دارای حق مشارکت سیاسی بودند. یعنی تمام اعضای شهر را شهروند نمی گفتند. در قرون وسطی در جامعه طبقاتی، هیچ وقت همه مردم از حقوق یکسانی برخوردار نبودند. اما در انقلا ب شهروند در فرانسه و انگلیس، گروه های شهروندی دوباره به وجود آمد.
مخصوصا در انقلاب فرانسه، رژیم های قدیمی کاملا از بین رفت و بیانیه بشر اعلام شد. بنابراین گروه های شهروندی به عنوان اتحادیه شهروندان برابر، با حقوق و آزادی پیوند خورد.
در جامعه مدنی عامل مهم برای تاسیس آن، تامین آزادی فردی بود در این جامعه هر فرد و هر شهروند، نظر و ادعاهای سیاسی، مفاهیم وضعیت مذهبی خودش را از دیگران هیچ وقت تحمیل نمی شود. هر فردی می تواند مالکیت خودش را در اختیار خودش قرار بدهد و آزادی فعالیت تجاری تامین شده است.
● جایگاه دین در جامعه مدنی
در جامعه مدنی که در غرب تعریف شده، مذهب از لحاظ معنوی، به دستگاه تصمیم گیری، دولت، سیاسی و اقتصادی در جامعه دخالت ندارد. جامعه مدنی، درباره تقویت یک مذهب خاص علا قه ای ندارد. چون هر جریانی و هر عقیده ای را در آن فراهم می کند و اجازه می دهد آنها دنبال منافع خودشان بروند.
جامعه مدنی که در فصل قبل تعریف شد، جامعه مدنی در مذهب، اقتصادی، اجتماعی، تصمیم گیری، حکومت، تربیت، آموزش و پرورش و غیره دخالت ندارد.
مذهب در جامعه مدنی از نظر غرب، نمی تواند انتظار داشته باشد که در هر حوزه و در هر زمینه، تسلط کند و وجود داشته باشد. در چارچوب افکار جامعه مدنی، همه مذاهب، اندیشه ها و نظرات، امتیازات خاصی در نظر گرفته نمی شود. همه آنها بر مبنای شرایط مشترک با نظریه، اندیشه، عقیده و مکتب های دیگر رقابت می کنند و دخالت به عرصه سیاسی و حکومت توسط مذهب خاص امکان ندارد.
البته جامعه مدنی، دین ستیز نیست. می تواند با چند تفسیر سازگاری داشته باشد. نظریه جامعه مدنی، نظریه ای جدید است. در این جامعه، یکسان بودن وجود ندارد بلکه داخل جامعه چیزهای مختلفی وجود دارد. بنابراین با مقابله و مبارزه های همدیگر، اتحاد پیدا کرده است.
در این جامعه افراد، می توانند با دیگران رابطه آزاد انه برقرار کنند. در این روند، افکار، ایده، ایدئولوژی و عقیده بر فعالیت گروه های اجتماعی تاثیر دارد.
● تفسیر اسلام در مورد جامعه مدنی
جامعه مدنی در حوزه فلسفه سیاسی یونان وجود داشت و چندین مدل معرفی شده است. در ایران نیز بعد از سید محمد خاتمی رییس جمهور سابق بحث جامعه مدنی شروع شد.
برای اولین بار مباحثی مثل سازگاری جامعه مدنی با دین، نسبت به حکومت دینی، جامعه مدنی، نظر اسلا م درباره جامعه مدنی، رابطه امت و جامعه مدنی، تباین یا عدم تباین جامعه ولا یی و جامعه مدنی، شروع شد و به کشورهای دیگری هم توصیه شد.
بعضی از گروه ها این کار را غربی شدن دانستند و مفاهیم جامعه مدنی را تعلق به غرب دانستند و «از غرب آمده» نامیدند و اساسا و اصولا و ذاتا با فرهنگ اسلا می ناسازگار می دانستند. اما این مباحث لا زم است به طور جدی تر مورد بحث قرار گیرد. بحث جامعه مدنی و اسلا م، برای مشخص کردن مفاهیم دین، رابطه با آن در تعریف مفاهیم، توسعه تاریخی آن، تحولا ت و تغییرات آن و دگرگونی های اندیشه جامعه مدنی لا زم است.
برای مثال، نظریه جامعه مدنی در ایران، این است که در این جامعه، واحدهایی و موارد مشترکی وجود ندارد که جامعه مدنی را بپذیرد.
جامعه مدنی با مشارکت مردم تشکیل می شود. فهم و نگارش نسبت به جامعه مدنی لا زم است تفکیک شود. از لحاظ اسلا م، در طول تاریخ اسلا م، سابقه جامعه مدنی غیر از دوره مدینه وجود نداشته است.
ایدهآل جامعه مدنی، چه قدر با آموزش های مذهب اسلامی سازگاری دارد، از لحاظ تعریف، ویژگی و اصول دین، این ۲ جامعه سازگاری ندارد. اما ارزش دارد که چه قدر دین و جامعه مدنی، می توانند با هم سازگاری داشته باشند.
میر حسین موسوی در مورد جامعه مدنی و اسلام نظر دادند که جامعه مدنی، عدالت را با آزادی ربط داده و رابطه با بی دینی و سکولا ریسم ندارد.
جامعه سکولا ریسم دین و سیاست را جدا کرده است. رسما کشورهای اسلا می با این موضوع سازگاری ندارند. جامعه غربی، جامعه مدنی را در مقابل جامعه دینی می داند. بعد از فروپاشی شوروی، بحث جامعه مدنی گسترش یافت.
در آن جا خلا » قدرت به وجود آمد.
در جامعه غربی بحث جامعه مدنی برخاسته شد و آنها نظر دادند که جامعه مدنی با دیکتاتور سازگاری ندارد و هم اسلام.
بعضی از اندیشمندان معتقدند جامعه مدنی با جامعه اسلامی سازگاری ندارد. قانون جامعه مدنی با قانون جامعه دینی سازگار نیست. اما میرحسین موسوی معتقد است که این طور نیست. می گوید چون جامعه مدنی با قانون ربطی ندارد; و این قانون ممکن است قانون فرانسه باشد یا ممکن است قانون اسلا می باشد.
یکی از دلا یل وجود جامعه مدنی، وجود گروه های تجاری است و این گروه های تجاری مثل صنفی، همکاری و انجمنی که در مقابل جامعه کمونیست است نشانه جامعه مدنی و جامعه سرمایه داری پیشرفته است.
بنابراین جامعه مدنی، به همه تشکیلا ت و همه سازمان ها و همه همکاری هایی که خارج از زندگی فردی و خارج از دولت صورت و شکل می گیرد، اطلاق می شود. همچنین جامعه مدنی تک مدل نیست، یعنی جامعه مدنی غیر از جامعه مدنی غربی هم وجود دارد. در کتابی به نام «جامعه مدنی با مدل های غیرغرب» نویسندگان، کریس هان و الیزابت دل در مورد مدل های جامعه مدنی از لحاظ تحقیق انسان شناسی نوشته اند و انواع مختلف جامعه مدنی را بیان کرده اند.
به عنوان مثال، جامعه مدنی مذهب مورمون ها در جامعه آمریکا توضیح داده اند که چگونه آنها ممکن است جامعه مدنی را در یک عقیده شکل بدهند و در جامعه ای بزرگ آن را حفظ کنند و روش آنها بسیار شبیه به جامعه اسلا می مخصوصا حضور هیات است. حضور هیات نشانه فعالیت مردم یعنی همکاری مردم جدا از حکومت است. وجود فعالیت داوطلبانه توسط مردم، نشانه جامعه مدنی است. میرحسین موسوی می گوید که برخی از مردم معتقدند جامعه مدنی، جدا کردن دین از حکومت است. اما این تصور، نیرومندترین و بهترین قدرت را از مردم می گیرد.
یک فرد در جامعه نسبت به حکومت ضعیف است بنابراین با فعالیت مردم از حقوق مردم دفاع می کند و در این وقت به مذهب ربطی ندارد و یکی از مهمترین وسایل دفاعی ما در جهان، برگشت به جامعه مدنی و دفاع از شعار و توسعه آن است و آن شعار این است که «رفتن به سمت مردم و مشارکت مردم و دادن امر مردم به مردم است».
از طرفی دیگر، نظریات مخالف با این مسئله وجود دارد، آنها می گویند فعالیت مسجد، هیات های عزاداری (مذهبی) گروه های مستقل از دولت هستند و دخالت در حکومت را ندارند. اما فعالیت های گروه های مذهبی که مستضعفین را کمک می کند و گروه های مختلف برای تامین اهداف خودشان فعالیت داوطلبانه و مذهبی انجام می دهند، نمی توانند فعالیت این گروه ها را نشانه جامعه مدنی حساب کرد. چون جامعه مدنی عرصه ای است که هر فردی برای حمایت و دفاع، تامین منافع و گرایش های شخصی خویش به آنها پناهنده می شود و برای تامین گرایش اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است نه تبلیغ مذهب خاص.
در این عرصه برای تولید و رشد اصناف، نمادها، سازمان ها، تشکل ها و مدافع حقوقی و آزادی های فردی کوشش می کند و این باعث محدود کردن قدرت و اقتدار سیاسی و اقتصادی دولت می شود. در صورتی که تشویق فعالیت داوطلبانه مذهبی اعمال قدرت بر مردم در جامعه باشد، آن جامعه، جامعه مدنی خوانده نمی شود.
● تعریف جامعه دینی
در تعریف جامعه دینی چندین تعریف وجود دارد. برخی، جامعه دینی را «جامعه عامل به احکام دین» معرفی کرده اند و برخی دیگر گفته اند که جامعه ای دینی است که مردم آن در واقع دغدغه دین را دارند که دائما ببینند امر خدا، چیست در واقع سعی می کنند اندیشه ها و رفتارهای خودشان را با این خواست و حکم، دائما تطبیق دهند و خودشان را با آن بسنجند.
تعریف دیگر، جامعه دینی جامعه ای است که مردم آنجا از دین داوری می خواهند و به داوری دین در مورد رفتار و اعمالشان تن دردهند و می پذیرند که هر دین چگونه در مورد آنها داوری بکند.
تعریف سومی هم هست که جامعه دینی، جامعه ای است که در آن حکومت کنندگان، دین داران هستند و دیگر تعریف جامعه دینی جامعه ای است که به طور صلح آمیز وجود دارد و هیچ جامعه صلح آمیز و پررونق و در حال رشد و شکوفایی نمی تواند جامعه غیردینی باشد و دیگر جامعه دینی، جامعه دین مدار، دین باور و دین داور و تعریف آخر، جامعه ای، هم مبنای نظام حقوقی آن، دین است (شریعتمدار)، هم زمامداری دینی را پذیرفته (نظام دینی) و هم مردم آن را به طور فردی و جمعی به دین و راهکارهای دینی اعتقاد دارند (دین باور) و هم داوری دین را در مورد رفتار و اعمالشان می پذیرند. یعنی نوعی دغدغه در مردم وجود دارد که پیوسته رفتار و کردار و گفتار و اندیشه هایشان را با دین سنجیده، موزون و هماهنگ می سازد (دین داور) و چون چنین جامعه، دارای معیارهای دینی و حیاتی است لذا جامعه ای تر از قرآن و سنت است و مطلوب و مرضی شریعت که البته با تبیین مولفه های آن، قلمرو و تمایزش از جامعه غیردینی روشن تر خواهد شد.
نویسنده : ایکوکوساکاموتو
منبع : روزنامه مردم سالاری