پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

بازگشت طالبان، کابوس تازه افغانها


بازگشت طالبان، کابوس تازه افغانها
«تسلط مجدد طالبان بر كابل به اعتقاد بسیاری از كارشناسان نظامی وسیاسی جهان تنها در گرو مساله وقت است و در آینده نه چندان دور جهان شاهد اعتراف به ضعف، ناتوانی و حتی شكست بسیاری از رهبران نظامی آمریكا و ناتو در رویارویی با طالبان در افغانستان خواهد بود. با توجه به تمامی تحولات اخیر در افغانستان و گسترش حملات نظامی طالبان به مقر نیروهای ائتلاف در این كشور، این واقعیت كاملا قابل لمس است.»
احمد عمرابی، تحلیلگر روزنامه البیان -چاپ امارات- با ارایه تحلیلی تحت عنوان «بازگشت مجدد طالبان به قدرت» می نویسد: «مطمئنا جهان بار دیگر از تاكتیك های نظامی و سیاست های بی حساب و كتاب آمریكا شگفت زده خواهد شد زیرا به زودی شاهد بازگشت مجدد طالبان به قدرت خواهیم بود، طالبانی كه این بار توانایی و قدرتش بیش از سال ۲۰۰۱ خواهد بود. آمریكایی ها همان گونه كه به داشتن تسلط در جنگ های از پیش تعیین شده مشهورند، به شكست های نظامی و تاكتیك های نظامی ضعیف نیز معروفند و این واقعیت در طول تاریخ نظامی آمریكا از ویتنام تا افغانستان و عراق كاملا قابل لمس است.»
در ادامه این تحلیل آمده است: «جالب ترین موضوع در رویارویی آمریكا با گروه طالبان آن است كه این گروه اساسا به پیشنهاد آمریكا و با حمایت مالی و نظامی این كشور در دوره ریاست جمهوری كلینتون تاسیس شد.
در سال ۱۹۹۵ دولت آمریكا به ریاست كلینتون به این نتیجه دست یافت كه دیگر نمی تواند بر رهبران گروه های مسلح افغانی كه توانسته بودند بر اتحاد جماهیر شوروی غالب آیند حساب باز كند و ثبات سیاسی مورد نظر خود در افغانستان را بواسطه رهبران گروه های افغانی چون ربانی، حكمتیار و ژنرال دوستم برقرار كند؛ ثباتی كه در نهایت منجر به فعالیت گسترده شركت های نفتی آمریكا در این كشور و استفاده از ذخایر غنی نفت افغانستان توسط شركت های آمریكایی شود.»عمرابی در این تحلیل می نویسد: «هم چنین آمریكا بر این اعتقاد بود كه با حمایت از این گروه های افغانی بتواند موقعیت حضور نظامی خود در افغانستان را به واسطه تشكیل یك پایگاه نظامی ثابت در این كشور تحكیم بخشد و به این وسیله با نفوذ و حضور گسترده شوروی كه پس از فروپاشی به روسیه تبدیل شد، در آسیای میانه هم مرز با افغانستان مقابله كند.
جنگ های داخلی افغانستان تمامی این رویاهای كاخ سفید را بر باد داد و تمامی طرح ها و استراتژی های دولت وقت آمریكا را متوقف ساخت زیرا پس از پایان جنگ اتحاد جماهیر شوروی با افغانستان گروههای جهادی این كشور به رهبری شخصیت های بر جسته ای چون ربانی یا دوستم بر سر تقسیم قدرت و حاكمیت دچار اختلاف شدند و این اختلافات افغانستان را روانه جنگ های داخلی كرد، جنگ ها یی كه تمامی طرح های سازمان یافته آمریكا و معادلات این كشور پس از پایان جنگ شوروی با افغانستان را به هم ریخت.»
تحلیلگر البیان در ادامه می نویسد: «پس از آن دولت كلینتون با ارایه طرح واستراتژی جدیدی خواستار جایگزین شدن گروه های جوان افغانی به جای گروه های جهادی درگیر موجود در افغانستان شد. این طرح و استراتژی جدید آمریكا مبتنی بر آن بود كه این گروه های جوان افغانی بیشتر دانشجو یا محصل مدارس و انجمن های دینی باشند.
این ایده از سوی یك رهبر اسلامی پاكستانی به دولت كلینتون داده شد و كلینتون نیز به سرعت با این ایده موافقت كرد و خواستار به اجرا درآمدن آن شد. دولت وقت آمریكا حمایت مالی و نظامی از این گروه های جدید را به عهده گرفت اما انتخاب افراد این گروه ها و آموزش آن ها به عهده رهبران پاكستانی و افغانی از طائفه پشتون ها كه در مناطق مرزی افغانستان و پاكستان مستقر هستند، قرار گرفت.»
در این تحلیل هم چنین آمده است: «زمانی كه این جریان جدید به نام طالبان كه برگرفته از كلمه طلاب كه همان دانشجو یا محصل است، آغاز به فعالیت كرد در اولین قدم شبه نظامیان وابسته به گروه های جهادی افغانستان را هدف قرار داد و طولی نكشید كه آمریكایی ها به اشتباه فاحش خود در تشكیل این جریان جدید پی بردند. در استراتژی و طرح آمریكا برای تشكیل گروه و جریان طالبان این مساله ارزیابی نشده بود كه وابستگی ها و گرایش های این طلاب بر چه اساس انجام می گیرد و همین نكته به عنوان اشتباه فاحش دولت كلینتون در تاریخ آمریكا ثبت شد. تمامی دانشجویان و محصلان یا افرادی كه در گروه طالبان مشاركت داشتند یا به عبارتی برای عضویت در این گروه انتخاب شدند، دارای گرایش های اسلامی رادیكالی و افكار و ایده های ضد آمریكایی بودند و پس از پیروزی این گروه بر دیگر گروه های جهادی افغانی این حقیقت خود را به صورت كامل نشان دادند.»
عمرابی در پایان این تحلیل می آورد: «در حال حاضر طالبان خود را برای یك جنگ واقعی آماده می كند و اگر بتواند در این جنگ پیروز شود این پیروزی به عنوان دومین و بزرگترین پیروزی طالبان از سال ۱۹۹۵ خواهد بود و مطمئنا پس از آن افغانستان به بزرگترین عرصه و منطقه برای رویارویی با آمریكا و منافع این كشور تبدیل خواهد شد.
حملات دیگر طالبان و موفقیت این گروه در استیلا بر دو منطقه مهم استراتژیك افغانستان نشان می دهد كه این گروه قدرتمندتر از سابق است و برنامه های سازمان یافته تری نسبت به سابق برای تحقق استراتژی های خود در افغانستان در دست دارد.
آمریكا بر سر دو راهی شكست افغانستان و عراق قرار گرفته است و تمامی موضع گیری های این كشور در راستای بحران افغانستان و عراق چیزی جز نمایش سیاسی تكراری نیست زیرا آمریكا دیگر نمی تواند عضلات نظامی و سیاسی خود را برای ترساندن كشورهای منطقه به نمایش بگذارد. واقعیت آن است كه نه تنها ابهت سیاسی آمریكا در جهان شكسته است بلكه ابهت نظامی این كشور نیز چون سابق كسی را به لرزه در نمی آورد، زیرا سلاح اعتقاد، اراده و مقاومت در منطقه و كلا در طول تاریخ ثابت كرده است كه از هر سلاح دیگری قویتر است و امروز مردم افغانستان، عراق و تمامی منطقه مسلح به چنین سلاحی هستند.»
منبع : روزنامه ابرار