سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

انقلاب فرهنگی در دانشگاه


انقلاب فرهنگی در دانشگاه
«اسلامی سازی دانشگاه ها» به معنای ماهیت و حقیقت در انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها است. به تعبیر دیگر، فرهنگی که باید از طریق ایجاد انقلاب و تحول آن را در دانشگاه ها محقق کنیم، «فرهنگ اسلامی» است و غایت پروژه انقلاب فرهنگی، دستیابی به « دانشگاه اسلامی» است، اما انقلاب و دگرگونی مذکور باید در قلمروهای اهدافی باشد که در نتیجه آن ادعا کنیم که موفق به خلق «دانشگاه اسلامی» شده ایم.
ساختار آموزشی دانشگاه ها یکی از موارد بسیار مهم برای اسلامی سازی دانشگاه ها است. اکنون نظام آموزش دانشگاهی به آسیب ها و معضلات بنیادینی مبتلا است؛ مدرک گرایی، تکیه بر حفظ و به یادسپاری به جای فهم و درک عمیق مطالب، سنجش معلومات از طریق تست و شاخص های کمی و مرتبط نبودن بعضی از آموزش های دانشگاهی با نیازهای فعلی جامعه از جمله آسیب های مهم نظام آموزشی کشور است.
درکنار مشکلات نظام آموزشی کشور، پرورش و تربیت دانشجو از دیگر مسائل دانشگاه های کشور است. برخلاف آموزه قرآنی تقدم «تزکیه» بر «تعلیم»، در دانشگاه های ما، تعلیم، اصالت و اولویت یافته است و در بهترین حالت، تزکیه در قالب «فعالیت های حاشیه ای و فوق برنامه» دنبال می شود؛ حال آنکه در دانشگاه اسلامی، پرورش و تربیت اخلاقی و معنوی دانشجویان، اهمیت و ضرورت ریشه ای دارد. «علم» بدون «اخلاق» نمی تواند موجب اعتلای جامعه اسلامی بشود و در خدمت تکامل و تعالی انسان درآید.
به طور خاص ، بیشتر متون آموزشی علوم انسانی در دانشگاه ها، سرشار از تفکرات و نظریاتی است که از بستر معرفتی اومانیستی برخاسته و با تفکر و اصول اسلامی، سر سازگاری ندارد. با وجود این، متأسفانه پس از گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، همچنان این اندیشه های الحادی و مسموم در قالب «علوم انسانی» به نسل جوان انقلاب آموزش داده و در اعماق ذهن آنها تثبیت و نهادینه می شود. در واقع، دانشگاه ما از نظر متون آموزشی، «فرهنگ و تفکر غرب» را بازتولید می کند، نه «فرهنگ و تفکر اسلام» را. به راستی چرا تاکنون موفق به تأسیس، «جامعه شناسی اسلامی»، «اقتصاد اسلامی» و «سیاست اسلامی» نشده ایم !
علاوه بر این، در علوم تجربی نیز تنها به پدیده ها و رویدادهای مادی توجه می شود و اشاره ای به مبدأ فاعلی و شأنیت آیه ای آنها نسبت به خداوند متعال نمی شود.
بنابراین، انقلاب فرهنگی یعنی بازگشت به اصول و خطوط تفکر اسلامی که کانون آن، «ولایت الله» در همه عرصه های زندگی فردی و اجتماعی انسان است.
پروژه انقلاب فرهنگی در دانشگاه ، متکی بر یک سلسله پیش فرض های نظری و اصول موضوعه است.
می توان گفت اسلام، دین الهی و تنها طریق رستگاری و سعادت انسان در دوران خاتمیت است.
گستره اسلام به احکام عبادی شخصی محدود نمی شود، بلکه «جهان بینی و ایدئولوژی اسلامی»، نسخه جامع و فراگیری برای هدایت انسان ها در همه ساحت ها و عرصه های زندگی است.
علوم انسانی با توجه به اینکه دارای خاستگاه جهان شناختی و ایدئولوژیک هستند، قابلیت انتساب به اسلام را دارند.
یعنی چنانچه علوم انسانی از سرچشمه جهان بینی و ایدئولوژی اسلامی بنوشند، «علوم انسانی اسلامی» خواهند بود.
ساختار و محتوای دانشگاه های ما تا حدود زیادی غربی است؛ چرا که اساساً نهاد دانشگاه در غرب ظهور یافته و از فرهنگ و ارزش های آن دیار، تأثیر و رنگ گرفته است. این در حالی است که جامعه اسلامی، «دانشگاه اسلامی» می طلبد نه «دانشگاه غربی».
«دولت اسلامی»، در حکم مقدمه و لازمه ای برای تشکیل «جامعه اسلامی» است. جامعه اسلامی نیز خود هدف میانی است نه هدف غایی. هدف غایی عبارت است از دستیابی انسان به کمالات معنوی و فضایل الهی. بدین ترتیب، دولت اسلامی موظف است بسترها و زمینه های اجتماعی مناسب را برای نیل به هدف غایی مذکور فراهم آورد و نهادها و ساختارهای اجتماعی - و از جمله دانشگاه - را با تعریف و رویکرد اسلامی، بازسازی و بازتولید کند.
نمی توان این واقعیت را انکار کرد که تاکنون دولت ها در زمینه «انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها»، کارنامه درخشان و قابل ستایشی نداشته اند. گفتمان دولت سازندگی به «تولید ثروت» معطوف بود؛ در دولت اصلاحات، «تولید دموکراسی» صدرنشین سیاست ها بود؛ در دولت عدالتخواه نیز «تولید عدالت»، اهمیت محوری یافته است. بنابراین، کانون گفتمان های دولت های مذکور، به طور عمده، نهاد «اقتصاد» و نهاد «سیاست» بوده و نهاد «فرهنگ» مورد بی مهری و بی توجهی جمعی قرار گرفته است. از این رو، از این مقاطع به عنوان دوران «مظلومیت و مهجوریت فرهنگ» یاد می شود.
برخلاف سنت و رویه ناصواب مذکور، اساساً انقلاب اسلامی در درجه نخست، «انقلاب فرهنگی و ارزشی» قلمداد می شود و حضرت امام خمینی(ره) به عنوان بنیانگذار این انقلاب، به فرهنگ و مقولات فرهنگی به مثابه مبنای همه تحولات حال و آینده کشور واساس سعادت اجتماعی می نگریست. بنابراین، فرهنگ و انقلاب فرهنگی باید اصالت و اهمیت خود را در نظر دستگاه ها و مدیران بازیابد و در مقام یک متغیر سرنوشت ساز و ضرورت بنیادی، مورد مطالعه قرار بگیرد.
جای بسی تأسف است که با وجود ضرورت حتمی و فوری بحث و کند و کاو درباره موضوعات اساسی یاد شده - از جمله انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها - از طریق همفکری و تبادل نظر در همایش ها و مطبوعات و رسانه های عمومی و تخصصی، با سناریونویسی و توطئه چینی برخی از تشکل ها و گروه های شبه دانشجویی یا خارج از دانشگاه ، دانشگاه به بستری مساعد برای ایجاد ناآرامی و آشوب تبدیل می شود و از چاره اندیشی برای این مسائل بازمی ماند. آیا واقعاً مسئله و چالش کنونی دانشگاه و جنبش دانشجویی، موضوعاتی است که در بعضی از دانشگاه ها در امتداد آنها، تشنج و هوچی گری می شود ! تا چه هنگام می خواهیم خود را به دغدغه های روزمره، موسمی و کاذب سرگرم کنیم و از پیگیری اهداف و آرمان های اولیه و اصیل انقلاب اسلامی و امام راحل(ره) غافل شویم.
مهدی جمشیدی، فعال دانشجویی
منبع : روزنامه ایران