جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


تلنگری به نام جومونگ


تلنگری به نام جومونگ
بدون تعارف و تظاهر اعلام می کنم که هرشنبه و سه شنبه در التهاب دیدن سریال جومونگ لحظه شماری می کنم. اصلا از خودم نمی پرسم
- چرا همیشه شخصیتهای مهم در حال مطالعه هستند
- چرا این دیالوگ های درون قصر آنقدر تکراری است
- چرا همه باید هنگام صحبت کردن رو به افق را نگاه کنند
- چرا هراسی از کشته شدن جومونگ ندارم و او را رویین تن می پندارم وبر همه حقه های سینمایی او چشم می گذارم
- چرا وقتی او تیر اندازی میکند دو نفر دو نفر پاهایشان را هوا می برند و می میرند.
- چرا امپراطور اینهمه به این فرزند خوانده خود بها می دهد
و هزار چرا ی دیگر . کره کشور تازه به دوران رسیده ای است. بماند! اما سازندگان سریال آنقدر فکر و سرمایه و نیرو حراج کرده اند که با هزار و یک ایراد و اشتباه این سریال جذاب و پر کشش است . شاید انتخاب بازیگران خوبروی به همراه دیگر فاکتورها مثل هوش و ذکاوت آنها کار ساز بوده است . آنهایی که سنی گذرانده اند سریال " سالهای دور از خانه" یا همان" اوشین" را به یاد می آورند . آن سریال هم در تمام روزنه خانه ها نفوذ کرده بود حتی گاه این طرف و آن طرف کسانی هم نام اوشین را برای کودکشان برگزیدند. آن هنگام کسی از خود نپرسید چرا ژاپن این گونه مظلوم جلوه داده شد چرا هیچ کس نپرسید بر سر مردم بی گناه منچوری چه آمد . اما اوشین مانند تجارتش شکست ناپذیر بود و همه را مبهوت هوش و خستگی ناپذیری اش کرد. اما در این سالهای پر کار سیما فیلم و کانالهای ریزو درشت اینجا و آنجا جومونگ واقعا باید همه فن حریف باشد که بتواند ۵ دقیقه آگهی بازرگانی بگیرد و رکورد دار باشد.
ببینید چطور کره ای ها خود کفا بودنشان را آنقدر لوکس به رخ می کشند مثلا در قضیه نمک شاید ما در دل بخندیم ما این همه کویر داریم تا دلتان بخواهد نمک ! شاید هم شن وماسه ( نمی خواهم بگویم کشورهای همسایه از این شن وماسه چه بهره ها بردند.) آنقدر شمشیر ( تکنولوژی )و نبرد برایشان اهمیت دارد که ابریشم و پوست و سایر کالا ها بی ارزشند.
چشم روی ضعفهای ریزو درشت سریال می گذارم و آن را دنبال می کنم به یک دلیل : عرق وطن پرستی .بارها و بارها دیده ایم که برای نجات سرزمین و یا احیای سرزمین نابود شده چگونه سرو تن فدا می کنند . در یک سکانس وقتی ولیعهد ( تسو) از رئیس سربازان ( نارو) می خواهد که به اردوی دشمن برود و خبر بدهد. سرباز جان برکف از ولی نعمت خود می خواهد که :" مرا بکش ولی مجبور به خیانت نکن " و او در جواب می گوید " اینها همه برای نجات وطن (بویو) است " . آنقدر جومونگ برای استفرار سرزمین نابود شده اش انگیزه دارد که حتی از مادر همسر و فرزندش می گذرد.
نکته دیگر احترام و ارزش گذاری به سنن و آداب خصوصا وقتی این فرد رئیس ، فرمانده و یا استاد باشد برایش از جان مایه می گذارند ( ندیمه هایی که بی محابا خود را جلوی بانوان قصر حائل شمشیر ها می کنند.) این احترام و کرامت در میان خانواده به اوج خود می رسد . کدام چشمی است که در مقابل زانو زدن جومونگ مقابل مادر غرق اشک نشود کاری که همه روزه همه در دل می کنیم و جرئت اقرارش را نداریم. فرزند سرکش ( یونگ پو ) هرگزاز پدر نامهربان نمی رنجد و حتی تسو همه گاه با احترام به مقابل پدر می رود و گلایه هایش چیزی جز حقیقت نیست .
اغراق در شخصیت پردازی و قدرت تصمیم گیری شخصیتهای موثر داستان انسان را به تحسین وا می دارد .سکانسی که" تسو" سر "هوموسو" را برای امپراطوری هان می برد این کار جدای از نفس حیوانیش حکایت از تصمیم گیری های سریع در لحضات بحران دارد چیزی که امروزه اسباب رقابت است و خیلی ها به واسطه نقصان آن در جا می زنند و جناب وزیر که د ر برابر این تصمیم هوشمندانه مشمئز کننده مبهوت است . خود را از آن لحظه جان فدای او می داند که من تماشاگر با خود گفتم من هم بودم غیر از این نمی کردم.
اما نکته ای بار دیگر برجهت دار بودن بودن این افسانه صحه میگذارد این است که کمتر در میان بزرگان و مردان فصر ناجوانمردی دیده می شود . قرار است که نسل پیشین کره ای ها انسانهای کاملی باشند که اگر گاها دچار لغزش می شوند و ناچارند خدعه و خیانت کنند تنها به جهت حفظ مرزهای وطن است . یا زمانی که جومونگ از سلطنت کناره گیری می کند به دلیل خطایی بود که در حق ندیمه پیشگویان می کند و از لذت نشستن بر تخت امپراطوری چشم می پوشد تا دین خود را ادا کرده باشد . احساس و عاطفه ، عشق ، وطن پرستی ، از خود گذشتگی ، مقاومت و بسیاری دیگر از خوی و خصلتهای پسندیده انسانی در این سریال بزرگ نمایی می شود و نه تنها آزار دهنده نیست که با او همراه می شویم .در واقع چشم پوشی می کنیم . بسیارو بسیار در مورد این سریال جذاب و پرکشش میتوان نوشت . بیا به این سو و بنگرکه ما چگونه از آن همه افتخارات که فقط مثل مدال بی مصرفی هر روز آن را جلا می دهیم و جز برای سرکوب یکدیگر از آن استفاده نمی کنیم .
کیست که نداند تاریخ کشورمان مملو و سر شار از مبارزانی پر افتخار تر ، غیور تر، باهوش تر و حتما زیبا رو تر است .ولی ما چه کرده ایم با بضاعتی اندک از فرهنگ و تاریخ که از کتابهای خوانده و نخوانده دانشگاه در ذهنمان حک شده .
با یک دوربین سوپر هشت به میان عقب مانده ترین و فقیرترین بخشهای کشورمان می رویم و از بد روزگار فیلمی هم تهیه می کنیم . این فیلم سر تا پا فقرو نکبت و کمبود را به میان جشنواره های پر زرق و برق می بریم و چه بسا جایزه ای ، دیپلم افتخاری و یا حتی اسمی برده شود تا در روزهایی بتوان از آن بهترین استفاده های تبلیغاتی را کرد.
جومونگ زیبا و اغراق گونه یک زنگ هشداری است برای آنان که فقط جلوی چشم خود را می نگرند.
پوران لک