یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

قرن بیوتکنولوژی و گزینه‌های پیش‌رو


قرن بیوتکنولوژی و گزینه‌های پیش‌رو
نگاه حاكم بر علم جدید كه سخت متأثر از دیدگاه فرانسیس بیكن است، با تأثیرات گسترده‌ای بر علم قرن بیست‌ویكم یا همان زیست‌شناسی و مولود آن، فن‌آوری‌های زیستی، همراه شده است، اما در كنار این رویكرد حاكم كه دانشمندان این حوزه را سخت به خود مشغول ساخته است، شاهد ظهور رویكردی متفاوت از سوی بوم‌شناسانی هستیم كه با هر گونه رفتاری كه مستلزم دستكاری و دخالت‌ورزی آدمی بر طبیعت است، مخالفت می‌ورزند و از این رو، از یافته‌های این علم و تكنولوژی جدید تنها در راستای تحكیم مواضع و دیدگاه‌های خود بهره می‌برند.
پس از چهل سال گسترش موازی دو حوزه «اطلاعات» و «علوم زیستی»، هم اینك شاهد ادغام و تبدیل آنها به نیرویی تأثیرگذار هستیم كه اساس قرن بیوتكنولوژی بر پایه آن بنا نهاده شده است. در عصر جدید، از كامپیوتر به نحوی فزاینده با هدف رمزگشایی، اداره و سامان بخشیدن به حجم عظیمی از اطلاعات و یافته‌های ژنتیكی، كه منبع خام اقتصاد نوین جهانی هستند، استفاده می‌شود.
قرن بیوتكنولوژی، نویددهنده‌ی دستیابی به منابع و سرمایه‌هایی عظیم است؛ سرمایه‌هایی كه در قالب گیاهان و حیوانات دستكاری شده با هدف سیر نمودن جمعیت گرسنه كره زمین، منابع جدید انرژی و نیز الیاف‌های دستكاری شده برای ساختن جامعه‌ای تجدیدشدنی و یا داروهای معجزه‌آسا و شیوه‌های درمانی‌ای كه با هدف تولید كودكانی سالم‌تر و محو درد و رنج و افزایش طول عمر بشر خلق شده‌اند، تجلی یافته است، اما در برابر همه این تحولات، همواره سوالی آدمی را به خود مشغول می‌سازد: به راستی به چه قیمتی؟
این تجارت ژنتیكی جدید در مقایسه با دیگر انقلاب‌های اقتصادی طول تاریخ، با مسائل و پی‌آمدهای اضطراب‌آورتری همراه شده است. آیا خلق مصنوعی حیوانات شبیه‌سازی شده شیمری و یا دارای ژن پیوندی، نمی‌تواند به معنای پایان طبیعت و یا به جایگزینی برای دنیای زیستی ـ صنعتی تبدیل شود؟ آیا رهایی گسترده هزاران گونه جاندار دستكاری شده ژنتیكی در عرصه محیط زیست نمی‌تواند با آلودگی‌های فاجعه‌آفرین ژنتیكی و خسارات غیرقابل جبران به زیست كره همراه گردد؟ به راستی عواقب به انحصار درآمدن ذخیره ژن جهانی، با توسل به حقوق مالكیت فكری و كنترل آن توسط معدود شركت‌های فعال در این عرصه، چه خواهد بود؟ اصلاً زندگی در دنیایی كه در آن كودكان از لحاظ ژنتیكی تحت مهندسی قرار می‌گیرند و طبق سفارش در رحم‌ها شكل داده می‌شوند و در دنیایی كه مردمانش به نحوی فزاینده بر پایه‌ گونه‌ی ژنتیكی‌شان مورد شناسایی و البته تبعیض قرار می‌گیرند، چه معنایی خواهد داشت؟ و بالاخره این كه، مخاطرات ناشی از تلاش در راستای طراحی و شكل دادن به انسان‌هایی «كامل‌تر» چه خواهد بود؟
مسأله اساسی در این باره، نه به خود علم، بلكه عمدتاً به نحوه‌ به كارگیری آن خلاصه می‌شود و از این رو است كه بحث اساسی درباره قرن بیوتكنولوژی، به دو انتخاب متفاوت ما از این علم، معطوف می‌گردد.
اولین رویكرد بر پایه نگاه بیكن بنیان نهاده شده است؛ نگاهی كه به قدری برای ما آشنا است كه گویی به جز آن هیچ رویكرد دیگری پیش روی ما وجود ندارد. بیكن طبیعت را به مثابه «روسپی‌ای همگانی» می‌نگریست و از نسل‌های آینده می‌خواست تا آن را تحت فشار قرار داده، رام نموده و به آن شكل بخشند و بدین شكل به ارباب بلامنازع دنیای مادی تبدیل شوند. بسیاری از برجسته‌ترین زیست‌شناسان مولكولی دنیای امروز را می‌توان وارثان سنت بیكن برشمرد. آنان خود را مهندسانی بزرگ می‌دانند كه تمام تلاش خود را به اصلاح، نوتركیبی و برنامه‌ریزی مجدد مؤلفه‌های حیات معطوف نموده‌اند تا در این رهگذر، موجوداتی مطیع‌تر، كارآمدتر و مفیدتر كه بتوانند بیش از پیش به خدمت بشریت درآیند، تولید كنند.
در سویی دیگر، گروهی رویكردی كاملاً متفاوت و البته دقیق و همه جانبه اتخاذ نموده‌اند. این دانشمندان بوم‌شناس، به طبیعت به مثابه شبكه‌ای منسجم و هماهنگ از روابط مبتنی بر همزیستی كه دارای وابستگی‌های متقابلند، می‌نگرند. اینان، كره خاكی و موجودات آن را در قالب یك كل یا همان زیست كره، وجودی یگانه و بی‌همتا برمی‌شمارند.
كشاورزی می‌تواند نمونه‌ای مناسب از تفاوت بین این دو رویكرد باشد. زیست‌شناسان مولكولی به واسطه نوع رویكردشان، به تزریق ژن‌های بیگانه به رموز ژنتیكی محصولات غذایی با هدف مقاوم‌سازی آنها در برابر سموم علف‌كش‌، آفات، باكتری‌ها و قارچ‌ها اقدام می‌نمایند. اینان به این گونه گیاهان دارای ژن پیوندی دستكاری شده، به شكلی می‌نگرند كه گویی در نوعی انزوای ژنتیكی به سر می‌برند و با محیط خود كاملاً بیگانه‌اند؛ از همین رو است كه به نگرانی‌هایی كه از سوی طرفدران و فعالان محیط زیست نسبت به آلودگی ژنتیكی حاصل از فعالیت‌های آنها داده می‌شود، توجهی نمی‌كنند.
برخلاف این رویكرد، بسیاری از بوم‌شناسان، از این گونه اطلاعات جدید با هدف درك عوامل و مؤلفه‌های زیست‌محیطی‌ای كه در روند شكل‌گیری جهش‌های ژنتیكی در گیاهان تأثیر گذارند، استفاده می‌نمایند. برخلاف مهندسان ژنتیك، اینان از این دانش جدید در راستای بهبود و ارتقای شیوه‌های سنتی و پایدار كشاورزی و از جمله پرورش، كنترل آفات و چرخه محصولات بهره‌ می‌برند.
به همین ترتیب، در عرصه پزشكی نیز بسیاری از زیست‌شناسان مولكولی، توجه خود را به شیوه‌های گوناگون ژن‌درمانی‌ای معطوف نموده‌اند كه با تزریق ژن‌ها به بیماران همراه شده است، اما گروه‌ معدودی، از همین اطلاعات حاصله به منظور كشف روابط حاكم بر جهش‌های ژنتیكی و عوامل زیست محیطی بهره می‌برند. اگرچه ذكر این نكته ضروری است كه شماری از بیماری‌های ژنتیكی، ظاهراً غیرقابل پیشگیری بوده و از دخالت محیط زیست مصون هستند، اما بررسی ها بیانگر آن است كه بیش از هفتاد درصد مرگ و میر در جوامع صنعتی، محصول آن چیزی است كه پزشكان آن را «بیماری‌های رفاه» می‌نامند كه از آن جمله می‌توان به حملات قلبی، سكته‌ها، دیابت و سرطان‌های سینه، روده و پروستات اشاره نمود. از آن جا كه افراد نسبت به این گونه بیماری‌ها، آسیب‌پذیری ژنتیكی مختلفی دارند، نقش عوامل محیطی و خارجی همچون: مصرف بالای دخانیات، الكل، رژیم‌های غذایی چرب، مواد شیمایی سمی و سموم آفت‌كش و حشره‌كش‌ها، آب و غذای آلوده، هوای ناسالم و بالاخره زندگی توأم با بی‌تحركی، در شكل‌گیری این گونه بیماری‌ها اجتناب‌ناپذیر است.
بنابراین، رویكرد نخستین كه همان رویكرد دشوار و مشكل‌آفرین است، از علم جدید ژنتیك به منظور ایجاد تغییرات و دستكاری در الگوی ژنتیكی گونه‌های ذی حیات سود می‌جوید و اما رویكرد دوم كه رویكردی سهل‌الوصول است، از همین اطلاعات با هدف خلق روابط منسجم‌تر و ماناتر بین گونه‌های موجود و محیط زیست بهره می‌برد.
اگرچه برخی مدعی‌اند كه برای هر دو رویكرد امكان ظهور و بروز وجود دارد تا دست به دست هم داده، به تقویت یكدیگر بپردازند، اما در حقیقت، بازار به رویكرد نخستین سخت علاقمند بوده و دلیل آن هم كاملاً واضح است، چرا كه حداقل، توسل به این رویكرد می‌تواند با سود هنگفتی برای صاحبان آن همراه گردد.
اگرچه امروزه شاهد نوعی اقبال عمومی و فزاینده به محصولات آلی و غذاهای طبیعی و نیز پزشكی پیشگیرانه هستیم، اما سرمایه بیشتری در حوزه پزشكی بیماری‌محور و كشاورزی بیوتكنولوژی هزینه می‌شود.
با این وجود، بروز تغییراتی در این عرصه متحمل و ممكن است، چرا كه جامعه می‌تواند همان گونه كه نسبت به تكنولوژی هسته‌ای، عكس‌العمل نشان داده، نسبت به این علم جدید نیز از خود واكنش نشان دهد، اما تأكید بر این نكته ضروری است كه بحث ما اصلاً قبول و یا رد استفاده از خود این تكنولوژی نیست ـ اگرچه همواره در مجامع علمی، جمع كثیری مایلند تا به موضوع، این گونه نگاه كنند ـ و در چنین رهیافتی است كه هر كسی كه با نوعی تكنولوژی خاص مخالفت ورزد، با عنوان فرد ضدتكنولوژی معرفی می‌شود. از این رو، نكته‌ اساسی، نوع انتخاب ما در قرن بیوتكنولوژی است كه كدامین تكنولوژی زیستی را انتخاب نموده و كدامین را كنار بگذاریم. آیا باید از یافته‌های جدیدمان برای تحقق ابرمحصولات و یا حیوانات دارای ژن پیوندی استفاده نماییم؟ و یا اینكه از همین اطلاعات حاصله به منظور گسترش كشاورزی مبتنی بر اصول بوم‌شناختی و رفتارهای مهرورزانه‌تر با حیوانات استفاده نماییم؟ آیا باید از اطلاعات به دست آمده درباره ساختار ژنتیكی خودمان، در راستای تغییر ساختار خودمان بهره ببریم؟
ما همواره بایستی گزینه‌های متعددی را پیش روی خود داشته باشیم. این بدین معنا است كه باید از رویكردهایی كه با خلق مشكلات و اختلالاتی همراه می‌باشد، اجتناب ورزیده و این اصل اولیه و ریشه‌دار در پزشكی یعنی «نخست این كه، با ضرری همراه نباشد» را همواره مدنظر داشته باشیم.
شكی نیست كه انقلاب بیوتكنولوژی، بی‌واسطه‌تر، شدیدتر و عمیق‌تر از هر انقلاب تكنولوژی دیگری در طول تاریخ، همه را متأثر از خود می‌سازد، اما با این وجود، تاكنون بحث در این باره، به گروهی محدود از زیست‌شناسان مولكولی، سخنگویان عرصه صنعت و سیاستگزاران دولتی و برخی منتقدین محدود شده است. حال كه این تكنولوژی‌های جدید به عرصه زندگی‌مان هجوم آورده‌اند، زمان آن فرا رسیده تا دامنه این بحث گسترش یابد و همه جامعه را متوجه خود سازد.

نوشته شده توسط: جرمی ریفكین