جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


سلطه کارتونی بر شخصیت های زنده


سلطه کارتونی بر شخصیت های زنده
● درباره هایائو میازاكی، غول انیمیشن ژاپن
در ژاپن فیلم های انیمیشن پادشاهی می كنند. بیش از یك دهه است كه انیمیشن ها در صدر جدول فیلم های پرفروش این كشور نشسته اند و روزبه روز بر محبوبیت این ژانر نه تنها در میان چشم بادامی ها، بلكه در غرب هم افزوده می شود.
بی اغراق نیست بگوییم «انیمیشن» كه برخی ها آن را به «ژاپنیمیشن» تعبیر كرده اند، یكی از مهمترین محصولات صادراتی این كشور در حوزه فرهنگ به اروپا و آمریكا و حتی دیگر كشورهای آسیایی در سال های اخیر بوده است.
وقتی یك شخصیت انیمیشنی در این كشور محبوب و پرطرفدار می شود موجی از تهیه كننده های خارجی برای خرید امتیاز نمایش آن انیمیشن و محصولات تابع آن هجوم می آورند و این چنین است كه ژاپنی ها بازار انیمیشن سازی را به تصرف خود درآورده اند. در اسپانیا به طور متوسط پخش انیمیشن از شبكه های تلویزیونی ۲۲ ساعت در هفته است كه بیش از نیمی از این انیمیشن ها ژاپنی هستند. هر كودك اسپانیانی كاملاً با شخصیت های محبوب انیمیشن ژاپن همچون دكتر اسلامپ، دراگون بال زد، هیدی، ماجی نگازی و... آشناست. جالب آن كه حتی نیمی از كتاب های كمیك در این كشور به زبان ژاپنی هستند. چنین آمار كم وبیش مشابهی در سایر كشورهای اروپایی و حتی آمریكا نیز دیده می شود.
اگرچه از انیمیشن های ژاپنی بخاطر خشونت محوری شان انتقاد می شود، اما در ژاپن كمتر از انیمیشن های پرخشونت استقبال می شود. دورمون، گربه روباتی كه متعلق به قرن بیست ودوم است یكی از محبوب ترین شخصیت های انیمیشن در ژاپن است. حتی كمیك های دورمون در بیش از بیست كشور دنیا همچون برزیل، چین، هند، روسیه، تایلند، اسپانیا و هنگ كنگ پرفروش اند. بسیاری از صاحبنظران و كارشناسان انیمیشن سازی محبوبیت و شهرت انیمیشن های ژاپنی را بخاطر كیفیت و در عین حال كثرت تولید آنها می دانند.
صاحبنظری می گوید: «انیمیشن ژاپنی خیلی بهتر از كارتون های آمریكایی هستند و در بازار جهانی هم در دسترس ترند». منتقد سینمایی سارائوسائو نیز می گوید: «فكر می كنم فیلم های بلند انیمیشن ژاپنی به راحتی با آثار فیلمسازان بزرگ همچون كوروساوا و كوزو قابل مقایسه اند» و در این میان انیماتوری كه انیمیشن هایش اغلب با فیلم های بزرگ مقایسه می شود كسی نیست جز «هایائو میازاكی».
بیش از بیست سال است انیماتور معروف ژاپنی «هایائو میازاكی» و كسی كه به «والت دیزنی» ژاپن مشهور است به ساختن فیلم های انیمیشنی مشغول بوده كه قدرت تخیل و ظرافت تصویری آنها فراتر از فیلم هایی است كه صرفاً با كمك جلوه های تصویری رایانه ای بر پرده نقره ای جان گرفته اند. ارواح سرگردان، ماشین های پرنده، گربه های اتوبوس و راكون های چغدنمایی كه به «توتوروس» معروفند ساخته و پرداخته ذهن بدیع اوست.
میازاكی، هنرمند متعهد و پرمشغله ای كه به همه كار از فیلمنامه نویسی تا اصلاح دستی بسیاری از فریم های نهایی فیلم هایش می پردازد، تلفیقی از نبوغ والت دیزنی، استیون اسپیلبرگ و اورسون ولز است كه دنیای پیچیده و در عین حال كودكانه فیلم هایش فضای مجازی داستان های «روالددال» را بر ذهن متبادر می كند.
میازاكی اگرچه بنیانگذار در انیمیشن ژاپن نبود اما درحال حاضر مطرح ترین نام درعرصه انیمیشن سازی این كشور است. غول انیمیشن ژاپن هنرمندی به نام اسامو تزوكا، خالق شخصیت های نمادینی همچون «پرآسترو» (Astro Boy) بود. ترفكا بود كه شخصیت های انیمیشن «چشم درشت» ژاپنی با آن موهای سیخ سیخی كه برای مقابله با یك روبات عظیم الجثه اسلحه به دست می گیرند، را به دنیای سینما معرفی كرد.
با این حال این نام میازاكی و شركت انیمیشن سازی او «استودیو گیبلی (Studio Ghibli) است كه امروزه مترادف انیمیشن ژاپن شده. جاناتان كلمنتس، یكی از نویسندگان دایرهٔ المعارف انیمیشن درباره او می گوید: «میازاكی یك داستان گوی فوق العاده خلاق است كه با انیمیشن سازی راه خود را برای روایت قصه هایی كه دوست دارد یافته است و همین او را در زمره یكی از بهترین نویسندگان ـ كارگردانان جهانی قرار داده است».
«پرنس مونونوكه» یكی از موفق ترین انیمیشن های میازاكی افسانه ای است كه در ژاپن دوردست اتفاق می افتد و تا سال ۱۹۹۷ كه فیلم تایتانیك به بازار سینمای این كشور آمد، پرفروش ترین فیلم ژاپن بود. هرچند میازاكی مجدداً در سال ۲۰۰۱ با فیلم انیمیشن «Spirited away» كه اسكار گرفت به صدرنشینی خود بر سایر فیلم ها و رقبا دست یافت. انیمیشن او داستان كودكی ۱۰ ساله است كه تلاش می كند والدینش را از طلسمی كه آنها را به شكل خوك درآورده رهایی بخشد. همچون ساخته پیشین میازاكی این فیلم انیمیشن نیز یادآور اهمیت اعتماد به خویشتن، فداكاری و گذشت و چالش های بلوغ است. یكی از تهیه كننده های استودیو گیبلی درباره این موضوع های كلیدی می گوید: «فیلم های ما حاصل تفكر و تأمل عمیق درباره مسائلی است كه باید به كودكان و نسل فردا آموزش داده شوند».
با این حال میازاكی با لحنی ندامت بار می گوید: «همین كه سن تان از پنجاه گذشت اعتماد به نفس تان خیلی زیاد می شود. آن موقع است كه بیشتر از روی تجربه حرف می زنید تا آن كه بخواهید توجیهی منطقی برای همه چیز داشته باشید».
اما «هایائو میازاكی» شهرتش را مدیون همین توجیه و تفكر منطقی است. در حالی كه دیگر انیماتورها با خشونت و جنگ بازارگرمی كنند، میازاكی در پی به تصویر كشیدن زیبایی و انسانیت است و این كار را با ابرقهرمانانی انجام می دهد كه در دنیای انیمیشن تن به نبردهای خونینی می دهند تا هیولاها را از تخریب جهان بازدارند.
میازاكی معتقد است: «اگر مردم فیلم ها ما را ببینند و احساس خوشحالی و رضایت كنند، آن موقع است كه واقعاً زنده هستند و این پاداش ما است».
▪ هایائو جوان: روان شناسان می گویند شخصیت یك فرد تا سه سالگی شكل می گیرد. شاید به همین خاطر است كه طراحی های خط خطی میازاكی جوان همواره هواپیما بوده اند و در انیمیشن های او در بزرگسالی همیشه ردی از این پرنده آهنین بال دیده می شود. پدر میازاكی صاحب یك شركت هواپیمایی بود و در سال ۱۹۴۱ یعنی روزهای كودكی هایائو میازاكی موتور غرشگر این هواپیماها لالایی شبانه تخیلات بچگانه او بود.
دیری نگذشت كه «جنگ» خاطره خوش آن روزهای بی تكلف كودكی را از ذهن او زدود. او می گوید: «خیلی چیزها را فراموش كرده ام، خودم را مجبور به فراموش كردن آنها كردم. خاطرات ناخوشایند و دردناكی دارم كه نمی خواهم آنها را به یاد بیاورم. تا مدت ها آنها مثل خاری در ضمیر ناخودآگاهم بودند».
جنگ همچنین مادر هایائو را به زنی بدبین به دنیا كه فلسفه اش این بود كه: «تلاش های بشری نمی توانند باعث وبانی خیر و خوبی شوند»، تبدیل كرد. وقتی هایائو به چهارم دبستان پاگذاشت. آنچنان بیمار و بستری شده بود كه زندگی بر هایائو سخت می گذشت با این حال همیشه در انیمیشن هایش ردی از آن مهر مادری و شخصیت های مادرانه دیده می شوند.
رقابت خواهر و برادری هم بی شك در سرنوشت هایائو و ورود او به دنیای انیمیشن بی تأثیر نبوده است. میازاكی تعریف می كند: «پسر دوم خانواده بودم. برادر بزرگم آدم اهل شری بود. عضو تیم راگبی بود و از همان كودكی فهمیدم كه نمی توانستم و نمی خواستم مثل او باشم. به همین دلیل به نقاشی كشیدن و خواندن كتاب در خلوت خودم روی می آوردم.
نقطه عطف زندگی میازاكی در سال ۱۹۵۸ بود. وقتی كه او به دیدن نخستین فیلم انیمیشن رنگی كه ژاپن ساخته بود به نام «افسانه مارسپید» (Byakujaden) رفت. با دیدن این فیلم میازاكی تصمیم گرفت انیماتور شود. او می گوید: «هیچوقت از كتاب های كمیك خوشم نمی آمد و نخواستم آنها را بخوانم. وقتی دبیرستانی بودم تصمیم گرفتم انیماتور شوم و از آن پس هر كاری كه كردم با نوعی جهت گیری آگاهانه به سوی شغل آینده ام بود.
حتی تصمیم گرفتم دانشگاهی را برای ادامه تحصیل انتخاب كنم كه فشار درسی كمتری به من وارد كنم تا بتوانم بیشتر وقتم را به كشیدن شخصیت های كارتونی سپری كنم». میازاكی فارغ التحصیل دانشكده اقتصاد از دانشگاه گاكوشین است. پس از فارغ التحصیل شدن در سال ۱۹۶۳ او به استخدام یك شركت انیمیشن سازی وابسته به كمپانی فیلمسازی «توئی» درآمد و از همانجا بود كه با ایده های نوآورانه خود در عرصه كارتون سازی پله های موفقیت را یكی پس از دیگری پیمود. با این حال در همان جا هم تقریباً ده سالی به طول انجامید تا توانست اسم و رسمی برای خود پیدا كند. او بعدها به همراه دوستش «ایزائو تاكاهاتا» به یك كمپانی فیلمسازی دیگر به نام «زویو» پیوستند كه این كمپانی نسخه انیمیشن فیلم هایدی در سال ۱۹۷۳ را ساخت كه این روزها كارتون مورد علاقه بسیاری از كودكان است.
كم كم مردم و اهالی خود سینما به استعداد میازاكی دوستش تاكاهاتا پی بردند و در كمتر از یك دهه بعد آنها به سرشناس ترین چهره های دنیای انیمیشن سازی تبدیل شدند.
▪ نقطه آغاز:
همه چیز از نشریه ماهانه ای به نام «انیماژ» كه تلفیقی از «animation» (انیمیشن) و «Image» (تصویر) بود آغاز شد. شركت فیلمسازی توكوما سرمایه مالی لازم برای ساخت یك فیلم بلند انیمیشن را نداشت در نتیجه از مایازاكی خواست تا در یكی از نشریات انیمیشن هایی را بصورت سریال چاپ كند. ماه ها بعد این انیمیشن های سریالی در یك كتاب چاپ شد كه بیش از ۵۰ هزار نسخه از آن به فروش رفت.
بالاخره در سال ۱۹۸۳ سرمایه لازم برای ساخت نخستین فیلم بلند انیمیشن مایازاكی با نام «Nausia of windy vally» فراهم شد كه از قضا به موفقیت و فروش فراوانی هم دست یافت. مایازاكی تعریف می كند: «وقتی این فیلم را ساختم خیلی تحت تأثیر فلسفه داروین بودم. به این كه چطور نسل دایناسورها منقرض شد خیلی فكر كردم و حس كردم صنعتی شدن درآستانه كشتن همه ما بود». فیلم «Nausica» دیدگاه مایازاكی به آینده بود. ماجرای این فیلم هزار سال پس از وقوع یك هالوكاست هسته ای رخ می داد و خود فیلم نابودی نسل شهر را به تصویر می كشید.▪ مایازاكی تغییرناپذیر:
انیمیشن «Nausica» نخستین موفقیت بزرگ سینمایی برای میازاكی بود اما او از آن زمان تاكنون یا حداقل از بیست سال پیش تا به امروز خط مشی كاری خود را تغییر نداده و حتی عقاید و اسلوب كار او دست نخورده باقی مانده است. او توضیح می دهد: «وقتی تصمیم گرفتم انیماتور شوم با خودم عهد كردم كه از هیچ كس تقلید نكنم و همیشه كار اوریژینال انجام دهم. به عنوان مثال نسل انیماتورهای دیسنی همیشه سعی كرده اند شخصیت های كارتونی خود را تپل مپل جلوه دهند. آنها از رنگ های گرم و اصلی استفاده می كنند. من خیلی روی خطوط كار كردم. شخصیت های كارتونی من ممكن است سه بعدی نباشند اما خطوط ظاهری آنها خیلی زنده هستند. همچنین رنگ ها ملایم ترند. مایازاكی لحظه ای تأمل می كند و ادامه می دهد: «شاید نقاشی مثل نویسندگی باشد. همین كه كارتان تمام می شود تازه متوجه شباهت هایی میان آن و آنچه دیگران قبلاً انجام داده اند می شوید». با این حال او از ابزار موضع خود در عرصه انیمیشن سازی تردیدی به دل راه نمی دهد.
«نیازی دیده می شود... یك جور تقاضای جهانی و روزافزون. در دنیا و خود ژاپن خیلی ها هستند كه حاضرند پول خوبی برای «سرگرمی» بپردازند. ما شیرین های بصری می سازیم. چیزی كه به ذائقه مردم خوشایند باشد و تنها چیزهایی را می سازیم كه فكر می كنیم جالب ترند». مایازاكی فیلم هایش را برای مخاطبان ژاپنی می سازد. او همیشه گفته است: «اگر در ژاپن موفق شویم همین هم برای ما كافی است. دنیا بازار ما نیست».
▪ گیبلی
ساخت یك فیلم انیمیشن نیازمند ۸۰ هزار نقاشی دستی است. كمپانی فیلمسازی مایازاكی با نام «شركت انیمیشن سازی گیبلی» امروزه یكی از معتبرترین كمپانی های فیلمسازی ژاپن است كه كارمندان بسیار دارد. بیشتر آنها هنرمندند و به گفته میازاكی رمز موفقیت كمپانی او توجه كارمندانش به جزئیات و ایده های جذابی است كه در قالب داستان دارند. او می گوید: «مردم می فهمند آنها یك فیلم انیمیشن خوب را از كارهای سطحی تشخیص می دهند. ما هم به این حقیقت واقفیم و به هیمن خاطر است كه وقت و حوصله فراوانی در كارمان به خرج می دهیم. من همیشه به كارمندانم می گویم كه ما باید به دنبال بالاترین ریسك ها و كیفیت كار باشیم تا سرمایه گذاران مجدداً به سراغ ما بیایند.
این روزها بیشتر كمپانی های انیمیشن سازی در ژاپن بخشی یا مراحلی از كار تولید خود را در كره، چین و حتی اندونزی انجام می دهند و باوجود مقاومت صنعت انیمیشن سازی این كشور در برابر مشكلات از جمله بودجه مالی لازم برای ساخت آنها بسیاری از شركت های كوچك انیمیشن سازی در ژاپن در آستانه تعطیلی هستند. میازاكی می گوید: « درست نیست كه هنرمندان ژاپنی كارشان را به آن سوی آب ها ببرند و باز درست نیست كه هنرمندان آن سوی آب ها از ژاپنی ها بخواهند كارهای تكراری ای انجام دهند كه خلاقیتی در آنها نیست.» میازاكی تلاش می كند تا در كمپانی «گیبلی» فضای كاری دلچسبی ایجاد كند.
او می گوید: «همیشه برای كارمندان جدید نطقی همیشگی دارم. به آنها می گویم نگران دوست داشتن شركت نباشند. ما از آنها این را نمی خواهیم. به آنها می گویم كارشان را دوست داشته باشند، خودشان را دوست داشته باشند. سه چهار سالی این جا كار می كنند و بعد به سراغ كارهیجان انگیز تری بروند.»
میازاكی همچنین به ساخت دنباله هایی بر یك اثر پر فروش كارتونی اعتقادی ندارد: «اگر با همان گروهی كار كند كه فیلم اورژینال را ساخته اند كار بدتر می شود. ما همیشه می خواهیم در كارمان پیشرفت كنیم از همین رو به دنبال طرح های جدید هستیم. كار ما یعنی انیمیشن سازی روزبه روز دشوارتر می شود و باید دائم رو به جلو حركت كنیم و گرنه بقایمان به خطر خواهد افتاد او در حالی كه هزینه ساخت پائین انیمیشن های تلویزیونی را علت اصلی گرایش او به تلویزیون می داند اما اعتراف می كند كه هیچ وقت علاقه خاصی به تلویزیون نداشته.
- «فكر نمی كنم پدرها باید به بچه ها حداقل تا سن خاصی اجازه تماشای تلویزیون را بدهند. تلویزیون هیجان زندگی را از آنها می رباید. فیلم های كودكانه معمولاً مرزی میان واقعیت و تخیل قائل نمی شوند و این می تواند خطرناك باشد و در جمع بزرگسالان می توانید بگویید: این دنیا ارزش زندگی كردن را ندارد». اما نباید این حرف را به بچه ها بزنید. باید به آنها بگویید: «از زندگی خود تا می توانید لذت ببرید. رسالت ما این است كه فیلم هایی بسازیم كه همه بتوانند تماشا كنند و پس از دیدن فیلم ها نگاه تازه تری به همه چیز داشته باشند. شاید حس كنند همسرشان زیباتر شده یا گل ها خوشرنگ تر شده اند». او پس از مكثی كوتاه می افزاید: «فكر می كنم مهم ساختن چیزی است كه در وهله اول خودتان از آن لذت ببرید.»
▪ اقتصاد میازاكی:
این هنرمند اقتصاد پشت پرده فیلم های انیمیشن خود را تشریح می كند:
«هزینه تولید فیلم های انیمیشن بسیار بالا و سرسام آور است. وقتی فیلمتان آماده پخش و تبلیغ می شود یعنی آن كه از شروع كار تا آن مرحله چیزی در حدود ۱‎/۱ تا ۱‎/۲ میلیارد ین خرج آن كرده اید. پس طبیعی است كه دعا می كنید فیلمتان با سر به زمین نخورد. كافی است دو سه بار زمین بخورید و آن موقع حتماً خواهید مرد.»
سینما ها تنها منبع درآمد برای سازندگان فیلم های انیمیشن نیستند. واگذاری امتیاز پخش آنها به شبكه های تلویزیونی ما فروش ویدیویی و از طریق رسانه های خانگی نیز درآمدهای دیگری را به ارمغان می آورند. برای بسیاری از انیمیشن سازان یك منبع خوب دیگر درآمد فروش كالاها و خدمات مرتبط با شخصیت های كارتونی است. این روز ها شخصیت های كارتونی حتی از خود فیلم ها هم مشهورتر و سودآورتر می شوند. مایازاكی می گوید: «ترجیح می دهیم مردم پولشان را صرف تماشای انیمیشن ها كنند تا آن را برای خرید كالایی مرتبط با آن فیلم بپردازند. دوست ندارم فیلم هایی را به كالاهای تجاری تبدیل كنم.»
شاید از همین روست كه باوجود تقاضای جهانی برای انیمیشن ژاپن فیلم های میازاكی حال و روز بهتری در خارج ندارند. او توضیح می دهد: «ما هنوز یك بازار بین المللی ندارم. آمریكا را برای مثال در نظر بگیرید. این كشور در همه جنبه ها امپریالیستی عمل می كند. هالیوود فیلم های خود را به قیمت های سرسام آوری به ژاپن می فروشد اما وقتی شرایط مشابهی را برای فیلم های خودمان از آنها مطالبه می كنیم به ما برچسب دیوانه می زنند. آنها امتیاز كل فیلم را برای رقم ناچیز می خواهند. این آن رقمی است كه آنها برای هرچیزی كه از ژاپن به كشور آنها صادر می شود می خواهند و ما حاضر نیستیم كوتاه بیاییم. به همین خاطر است كه فیلم های ما به آمریكا نمی روند.» برخی ها معتقدند قیمت پائین انیمیشن های ژاپنی حسن و علت محبوبیت جهانی آنها است. قیمت این انیمیشن ها یك سوم انیمیشن های آمریكایی است. میازاكی می گوید: «انیماتورهای آمریكایی با ماهیت كار ما آشنا هستند. آنها به دیدن ما می آیند و همیشه به آزادی عمل و خلاقیت ما رشك می برند. كارگردانان آمریكایی همیشه باید با تهیه كننده ها سروكله بزنند و آزادی عمل ما را ندارند.
▪ فلسفه میازاكی
فیلم انیمیشن «Nausica» به عنوان نخستین تجربه انیمیشن سازی میازاكی اثری فیلسوفانه و عمیق بود. او می گوید: «وقتی این فیلم را ساختیم احساس می كردم بشریت می تواند یك آرمانشهر بسازد به شرط آن كه منطق گرا باشد. آن موقع حس می كردم پایان دنیانزدیك شده. گونه های جانوری در حال انقراض هستند و جلوی صنعتی شدن را باید گرفت. پخش سیزده ساله «Nausica» از تلویزیون در زمانه ای انجام گرفت كه دنیا در حال تغییر و تحول بود، كمونیسم از هم پاشیده شد. جنگ خلیج فارس تلفات بسیاری به جا گذاشت. یوگوسلاوی متلاشی شد و ....
در طول همه این سال ها فلسفه انیمیشن سازی میازاكی نیز دستخوش تغییراتی شده است. او این روزها دیدگاه «میانه رو» تری به زندگی دارد.
زندگی همچون آب روان پیش می رود. او می گوید: «فیلم Nausica را وقتی شروع كردیم كه همه چیز تعریف خاصی داشت. خوبی خوبی بود و بدی بدی. در Nausica همه چیز تاریك و روشن بود. مردم در وجود خود حامل روشنی و تاریكی هستند. در دهه ۸۰ مردم آن را تا حدودی در خود داشتند. دهه ۹۰ بدتر شد و حال آموخته ایم كه دیگر هیچ چیز قابل پیش بینی نیست و باید روز به روز زندگی كنیم. كودكان ما در دنیایی كه اعتیاد و ایدز در آن غوغا می كنند به دنیا می آیند. و حتی اگر جمعیت دنیا به مرز انفجار برسد هنوز هم زنده ایم.
بله زنده! اما دائم داریم اشتباهات گذشته خود را تكرار می كنیم. مردم نباید آنقدر خود خواه باشند. ما باید بفهمیم كه انسان نیز در كنار سایر موجودات ساكنان این زمین است. اگر می خواهیم بشر هزار سال دیگر زندگی كند باید محیط و شرایط زیستی لازم برای آن را از همین حالا فراهم كنیم. ما می خواهیم زیبایی چیزهای ساده و بدیهی را به مردم نشان دهیم. زیبایی علف ها و حشرات را. فیلم های ما اگر حامل پیامی باشند این پیام یك آگاهی و بینش دوباره بصری است.»
مترجم: شیلا ساسانی نیا
منبع : روزنامه ایران