پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


روایت سیروس مقدم از برزخ پشت صحنه سریال روز حسرت


روایت سیروس مقدم از برزخ پشت صحنه سریال روز حسرت
در یکی از روزهای ضبط سریال داستانی-ماورایی «روز حسرت» پشت صحنه تولید تازه ترین کار تلویزیونی «سیروس مقدم» رفتیم تا از نزدیک، با ویژگی های کار جدید او آشنا شویم. به گزارش فارس، در ماه مبارک رمضان امسال، «سیروس مقدم» کارگردان سینما و تلویزیون و خالق مجموعه هایی چون «اغما» و «پیامک از دیار باقی»، برزخ و حیات پس از مرگ را دستمایه سریال جدید خود با نام «روز حسرت» قرار داده تا از فرصت یک ماهه ماه مبارک رمضان استفاده کند و در قالب یک سریال داستانی مناسبتی مخاطب خود را با این دنیای ماورایی آشنا کند. بنا بر این گزارش، «سیروس مقدم» این روزها که قسمت هایی از سریال نیز روی آنتن رفته، به صورت فشرده مشغول کار است. لوکیشنی که محل اصلی گروه برای تصویربرداری محسوب می شود، خانه ای ویلایی به مساحت ۲۸۰۰ متر واقع در یکی از کوچه های محله نیاوران است. وقتی به آنجا می رسم هوا ابری شده، آسمان رعد و برق می زند و باران نم نم شروع به باریدن می کند. خانه خالی است و هیچ نشانه ای از رفت و آمد به چشم نمی خورد. از فردی که کنار در ایستاده، سراغ عوامل را می گیرم که می گوید امروز گروه چند کوچه بالاتر مشغول به کار هستند...
جلوی در ورودی یکی از خانه های این کوچه، چادر سیاه رنگی کشیده اند. چادر را کنار زده و داخل آپارتمان می شوم. همه جا تاریک است و ابتدا هیچ جا را نمی بینم. چشم هایم که به تاریکی عادت کرد، چند نفر از عوامل گروه را می بینم که در راهرو ایستاده اند و مشغول کار هستند. با کمک نور گوشی تلفن همراه، از پله ها بالا می روم. اولین کسی که در راهرور می بینم پوریا پور سرخ است که مشغول تمرین است. وارد آپارتمان می شوم; فضایی بسیار کوچک تاریک و بسته. اینجا خانه مسعود و فریده (با بازی پورسرخ و شریفی نیا) است. مقدم روی یک مبل نشسته و مشغول آماده سازی فضا برای ضبط یکی از فصل های قسمت های دوازدهم سریال است. «مهتاب نصیر پور» نیز اینجاست. او که بازیگردانی کار را بر عهده دارد، فیلمنامه در دست مشغول تفکر است. چند خط فیلمنامه می خواند، چند کلمه با مقدم صحبت می کند، سرکی به صحنه ای که در حال آماده سازی است می کشد، دوباره بر می گردد و با «مهراوه شریفی نیا» مشغول صحبت می شود و نکاتی به او یادآور می شود.
صحنه آماده شده قرار است فریده از پله ها بالا بیاید و وارد خانه اش بشود. در میان راه پله مسعود نشسته است با دیدن او به دنبالش راه می افتد و زمانی که فریده قصد دارد وارد آپارتمان شود جلوی او را بگیرد و به زور وارد خانه شود. برداشت این صحنه چندین بار انجام می شود. اما هر بار سیروس مقدم که با آرامش خاصی هدایت کار را بر عهده دارد راضی نمی شود. سرانجام برداشت راضی کننده ضبط می شود و گروه به آماده سازی بخشی از صحنه می پردازند.
در این زمان فرصت دست می دهد تا با «مهراوه شریفی نیا» که سرتا پا، لباس های مشکی به تن کرده به گفت وگو بنشینم. او به قدری آرام سخن می گوید که برای شنیدن سخنانش از فاصله یک متری، مجبوری گوش هایت را تیز کنی! «شریفی نیا» که سال گذشته بازی او در سریال «ساعت شنی» به کارگردانی بهرام بهرامیان را از شبکه اول سیما دیده ایم، درباره حضورش در سریال «روز حسرت» می گوید: حضور یک کارگردان خوب نقش خوب و عوامل خوب باعث شده بازی در این سریال را بپذیرم. از او می پرسم حضور در سریال های مناسبتی که معمولا ساخت آنها با فشار بیشتری همراه است، برای شما سخت نیست؟ می خندد و می گوید خدا را شکر آنقدر انرژی دارم که از پس کارهای سخت بربیایم. فشاری نیست که انسان نتواند آن را تحمل کند. ضمن اینکه مقدم آنقدر آرامش به کار تزریق می کند که اصلا متوجه خستگی و فشار کار نمی شویم.
او درباره نقش خود در این سریال می گوید: من در «روز حسرت» نقش یک دختر عاشق بی پروا را بازی می کنم که شیدایی اش منجر به رخ دادن ماجراهای بسیاری در زندگی او می شود...
گفت وگو با شریفی نیا ادامه دارد که او را برای تمرین و ضبط فرا می خوانند و رفتن او، مجالی می دهد که سرکی در گوشه گوشه این آپارتمان کوچک که کار کردن در آن بسیار سخت است، بکشم. در سالن پذیرایی آپارتمان که پنچره های آن حسابی گرفته شده اند تا نور به داخل آن درز پیدا نکند، دو عکس بزرگ از «پوریا پورسرخ» به دیوار زده اند. مبل های راحتی نارنجی رنگی در گوشه کنار سالن دیده می شوند و تابلوهای نقاشی ریز و درشت در سبک های مختلف روی دیوارها خودنمایی می کند. این آپارتمان دو اتاق خواب هم دارد که هر کدام، یک در خروجی منتهی به تراس نیز دارد و البته مملو از وسائل کار است. روی تراس می روم، نور چشمم را که به تاریکی خانه فرید عادت کرده بود و روشنایی آن تنها با نور یک آباژور تامین می شد، می زند. اینجا هم دست کمی از اتاق خواب ها ندارد پر از وسائل مختلف است. چند گلدان هم گوشه ای از تراس چیده شده اند و درختچه های قدبلندتر از انسان با برگ های زرد و خشکیده در آنها خودنمایی می کند. دوباره به داخل برمی گردم. این بار فرصتی دست می دهد تا با «سیروس مقدم» صحبت کنم. از من می پرسد که; کار را دیده اید؟ پاسخم مثبت است. می گوید: چه طور بود؟ می گویم: فکر کنم توانسته ام کمی از ماجرا را حدس بزنم و احتمالاتی را مطرح می کنم که پس از دیدن چند قسمت اول کار در ذهنم ایجاد شده است. مقدم می خندد. می پرسم.. درست بود؟ او همچنان که می خندد می گوید: همه اش غلط بود! جا می خورم. - واقعا؟ - بله ... هر چه گفتی غلط بود!
تردید می کنم. اما جدی و مصمم می گوید: فضای کلی کار را درست حدس زده ای اما ماجراها هیچکدام درست نبودند.
می گویم با توجه به ساخته قبلی شما، مثل «اغما» و تماشای چند قسمت اول سریال به این نتیجه رسیده ام.
مقدم می گوید: مگر موضوع سریال شبیه اغما است؟ داستان آن کاملا فرق می کند به همین دلیل، هم فضاها متفاوت است و هم ماجراها. تعلیق در سریال حاکم است و حرف اول را می زند و...
گفت وگویم با «مقدم» در حال شروع شدن است اما کار مجال ادامه نمی دهد. این بار به سراغ مهتاب نصیرپور می روم که با دقت و وسواس بسیار بازی بازیگران را کنترل می کند. از او درباره علت حضورش در کسوت بازیگردانی می پرسم. او در پاسخ می گوید: مدتی بود که دوست داشتم وارد این عرصه بشوم اما فشردگی کارها مانع می شد، تا این که قسمت شد با آقای مقدم کار کنم، البته اصلا فکر نمی کردم که فضای کار در مجموعه های مناسبتی این قدر پرشتاب باشد و البته این تعجیل و فشار کار، حضور بازیگردان را شایان تر و پررنگ تر می کند.
نصیرپور در ادامه سخنان خود از اوضاع ساخت سریال های مناسبتی گله مند است. او می گوید: مگر نه اینکه ما هر سال این مناسبت ها را داریم، پس چرا هر سال تولید مجموعه های اینچنینی باید با کمبود زمان مواجه شود؟
گفت وگویم که با نصیرپور به پایان می رسد; تقریبا نزدیک افطار است. گروه تدارکات میز و صندلی روی تراس چیده اند و سفره افطار را آماده کرده اند. اذان که می گویند; مقدم کار را تعطیل می کند و از بچه ها می خواهد تا افطار کنند. همه روی تراس جمع می شوند و شروع به صرف افطاری می کنند. اواخر زمان افطار، بهترین فرصت برای گفت وگو با پورسرخ است. از او می خواهم درباره حضور دوباره اش در سریال های مناسبتی بگوید. او در حالی که باز هم برای رفتن سر صحنه، عجله دارد، می گوید: نقش مسعود در این سریال، یک نقش خاکستری خوب است که من به پشتوانه آقای مقدم حضور در آن را پذیرفته ام.
پورسرخ معتقد است که سبک کار، تاثیر بیشتری بر جذب مخاطب دارد تا ساعت پخش و البته از نقش خود و این سریال بسیار راضی هستم.
هنگام ترک لوکیشن بودم که مقدم به عوامل خود توضیح داد; قرار است برای ضبط صحنه های مربوط به برزخ به کنار دریاچه قم بروند و گروه باید ساعت ۴ صبح برای عزیمت به محل آماده باشند.
تصویربرداری در این خانه که با تحمل بالای همسایگان نسبت به دشواری های رفت وآمد مداوم گروه فیلمبرداری همراه است، ادامه دارد.
هوا تاریک است ... و ساعت پخش روز حسرت فرا رسیده...
نویسنده : مریم فیروزفر
منبع : روزنامه مردم سالاری