سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

نگاه به چهره


نگاه به چهره
قرآن كریم, از زنان و مردان مسلمان خواسته است كه ((غض بصر)) كنند, در قسمت سوم این مقالات بـه بـررسی این مفهوم پـرداختیم و توضیح دادیم كه مقصود از آن ((نگاه نكردن بـه چهره جنس مخالف)) نیست. اینك ((نگاه بـه چـهره)) نامحـرم را بـاید از دیدگاه سنت مورد بـررسی قرار داد و روایات گوناگونی كه در این بـاره وجـود دارد, مرور كرد.
●نگاه مرد به زن
محدوده مجاز نگاه مرد بـه زن, از جمله مسایل اختـلافی, در فقه شیعه است و فتاوای گوناگونی در این باره وجود دارد. همین اختلاف موجب آن می شود كه مسإله از حالت ((اجماعی بودن)) و مورد اتفاق نظر قرار داشتن خارج شود و در نتیجه, بررسی آن بـه شكل آزادتری انجام گیرد.
تـردیدی وجـود ندارد كـه از نظر همه فـقـیهان و در همه مذاهب اسلامی, نگاه مرد بـه زن بـیگانه, در خارج از محدوده وجه(چهره)و كفین(دو دسـت تـا مچ)جـایز نیسـت. فـخـرالمحـققین در این بـاره می نویسد:
نگاه بـه هر زن بـیگانه ای كه قصد ازدواج بـا او وجود ندارد و حاجتـی در نگاه بـه او نیست, نسبـت بـه غیر از وجه و كفین, بـه اتفاق همه علمای اسلام, حرام است.(۱
ادله و شواهد حـرمت نگاه بـه نامحـرم(در غیر موارد اسـتـثـنا شده)فراوان است و این شواهد خـود گویای آن اسـت كه این حـكم از صدر اسلام در بـین مسلمانان ((مسلم)) بـوده است. مثلا در روایتـی آمده است: نگاه بـه زنان بـادیه نشین مانعی ندارد, زیرا وقتی از پوشش نامناسبـشان نهی می شوند, اعتـنایی نمی كنند.(۲)این تـعبـیر نشـان می دهد كه حـرمت نگاه بـه زنان, مفروض و قطعـی اسـت و اگر گروهی استثنإ شده اند به دلیل ((نهی ناپذیری)) آنهاست. در روایت دیگری آمده است كه یكی از اصحـاب حـضـرت رضـا(ع), از آن حـضـرت پـرسید: آیا مرد می تـواند بـه موی خواهر زن خود نگاه كند؟ حضرت فرمود: نه, مگر آنكه از زنان سالخـورده بـاشد. وی مجـددا سـوال كـرد: آیا خـواهر زن, مثـل زنان بـیگـانه اسـت؟ حـضـرت فـرمود: آری.(۳)این روایت نیز حكایت از آن دارد كه حـرمت نگاه بـه زنان نامحـرم, در نزد مسلمانان مسلم بـوده است, هر چـند بـرخی افراد نسبت به حرمت نگاه بـه زنان خاصی, ناآگاه بـوده و یا عملا آن را جدی نمی گرفته اند و بـا تـعجب می پـرسیدند: خواهر زن هم مثل زنان غریبه است؟
روایت دیگری نیز از حضرت رضا(ع)وجود دارد كه در پـاسخ مكتـوب به محمد بن سنان, بـا مسلم دانستن حرمت نگاه بـه زنان, ((حكمت و فلسفه)) آن بیان شده است:
... نگاه به سوی زنان همسردار و نیز زنان دیگر حرام شده است, چون مردان را تهییج می كند و در نتیجه به فساد كشیده شده و باعث آلوده شدن به كارهای حرام و زشت می گردد. همچنین نگاه بـه مانند مو نیز جایز نیست مگر در مورد سالخوردگان ... (۴
اینك باید بررسی كرد كه نگاه بـه زنان در چه حدی مجاز است؟ و آیا وجه و كفین از حرمت نظر استثنإ شده است؟ این مسإله در دو مرحله قابل تـإمل و تـحـقیق است: یكی بـه لحـاظ اقوال و نظرات گوناگونی كه ابراز شده است, و دیگر بـه لحاظ ادله و مستندات هر نظریه.
الف)بررسی اقوال و نظرات
در بـین فقها, در بـاره نگاه بـه صورت و دست زنان نامحرم, سه دیدگاه وجود دارد:
۱ـ دیدگاه موافق:
گروهی از مشهورتـرین فقهای شیعه, از دیرزمان بـه جواز نظر در این محـدوده فتـوا داده اند. شیخ مفید, شیخ صدوق, شیخ كلینی, و شیخ طوسی(در بـرخی از آثـارش)از آن جمله اند كه نقل عبـارت هر یك از آنها از حـوصـلـه این مقـالات خـارج اسـت. شـیخ طوسـی می نویسـد:
برای مرد اجنبی جایز نیست كه به زن بیگانه در غیر موارد نیاز و در جایی كه دلیلی وجـود ندارد, نگاه كند. نگاه او بـه غیر از وجه و كفـین ممنوع, و نگاه بـه وجـه و كفـین ((مكروه)) اسـت.(۵
وی در ادامه بـه تـوضیح موارد مجاز, یعنی ضرورت و احتـیاج از قبیل نگاه پزشك برای معالجه, و نگاه در هنگام خرید و فروش برای شناخت طرف معامله, و نگاه قاضی بـرای تـشخیص و شناسایی شاكی یا متهم می پردازد.
محـقق كركی, این دیدگاه را بـر اسـاس مبـانی آن چـنین تـوضیح می دهد:
اگر در نگاه به وجه و كفین خوف ریبـه وجود داشته بـاشد و شخص در معرض فتنه بـاشد, اجماعا, نگاه حرام است و در غیر این صورت, جواز نظر به وجه و كفین از آن رو است كه خداوند در قرآن فرموده است: ((زنان زینتهای خود را آشكار نسازند مگر آنچه كه پیداست)) . بـه علاوه كه نگاه در این حـد, مورد نیاز و ابـتـلإ عموم مردم است. همچنین در هر عصر بـسیاری از زنان بـا چهره آشكار و دستان باز, تردد داشته اند و مورد اعتـراض نبـوده اند. مضافا كه مقتـضی حرمت نگاه, خوف فتنه است و در چنین زمینه ای, تردیدی بـرای حرمت وجود ندارد ولـی در غـیر مـورد فـتـنه, حـرمـت وجـهی ندارد. (۶
محقق كركی در ادامه بـه نقل ادله قائلان بـه حرمت می پـردازد و آنها را مورد مناقشه قرار می دهد و در نهایت خود بـا احتـیاط از مسإله عبـور می كند. شهید ثـانی و صاحب مدارك نیز ادله حرمت را ناكافی دانسته, و احتیاط را ترجیح داده اند:
تردیدی نیست كه دوری از نگاه به اجنبیه بـه طور كلی راه سلامت نفس است هر چند كه ادله حرمت ناتمام است.(۷
مراجع تقلید عصر اخیر و فقهای معاصر نیز غالبـا از حد احتیاط فراتر نرفتـه اند و حـاضر بـه فتـوای صریح بـه حـرمت نشده اند.(۸
۲ـ دیدگاه مخالف
از معـروف تـرین چـهره های فقهی این دیدگاه علامه حـلی اسـت. وی ابتدا سه فرض را مطرح می كند:
ـ نگاه در موارد احتیاج و ضرورت,
ـ نگاه در موارد خوف فتنه و انحراف,
ـ نگاه در غیر این دو مورد.
علامه حلی نگاه كردن در فرض اول را حلال, و در فرض دوم را حرام می داند و نسبـت بـه فرض سوم نیز فتوا بـه حرمت می دهد.(۹)میرزای قمی نیز ممنوع بودن نگاه را ((اظهر)) می داند(۱۰), و صاحب جواهر نیز همین قول را ((اقوی)) می شمارد.(۱۱
اساس این نظریه بر آن است كه:
دستـور خـداوند بـه لزوم غض بـصر, ((عام)) است و چـیزی از آن استثنإ نشده است و خداوند از زنان خواسته است كه زینتـهای خود را آشكار نسازند. این لزوم ستـر و پـوشش بـه جـهت آن است كه از نگاه جلوگیری شود و نظر تـحقق نیابـد. بـه علاوه از اینكه بـرای خواستگاری و به قصد ازدواج, اجازه نگاه بـه صورت داده شده است, فهمیده می شود كه در غیر این صورت نگاه جـایز نیست. همچنین نگاه در روایات به عنوان تـیری از تـیرهای شیطان معرفی شده است و در بـرخـی از روایات آمده است كه در هنگام شهادت دادن و گواهی, زن نامحرم با نقاب در بـرابـر شهود حاضر شود. سیره نیز نشان می دهد كه زنان اجازه خارج شدن از منزل بـا صورت بـاز را نداشتـه اند و چون نگاه به صورت زن, شخص را در معرض فتنه و تباهی قرار می دهد, شـیوه پـسـندیده شـرع, اقـتـضـای جـلوگـیری از آن را دارد..(۱۲
۳ـ موافقت با نگاه اول و مخالفت با نگاههای بعد
محقق حلی و جمعی دیگر از فقها, نگاه بـه وجه و كفین را بـرای یك نوبت, مجاز شمرده اند و تـكرار نگاه را حرام دانستـه اند. این تفصیل از آنجا ناشی می شود كه:
نگاه اگر استمرار داشتـه بـاشد و ادامه پـیدا كند, شخص را در معرض خـطر قرار می دهد زیرا بـاعث تـحـریك شـهوت می شـود و زمینه انحراف پدید میآورد ولی نگاهی كه ادامه نمی یابـد, چنین خطری را بـه همراه ندارد و نگاه اول, معمولا از انگیزه های شـهوانی خـالی است.(۱۳)
علامه حـلی در كتـاب قواعد, و شهید اول در كتـاب لمعه, از این رإی تبعیت كرده اند.
ب)بررسی ادله
آرإ گوناگون و نظرات متـنوعی كه نقل كردیم, بـه خـوبـی نشان می دهد كه مسإله نگاه بـه وجـه و كفین, از چـه ابـعـاد وسـیعـی برخوردار است و فقها, با حوصله و دقتی قابل تحسین این موضوع را از نظر قرآن, حدیث و حكم عقل مورد كنكاش و بررسی قرار داده اند. ولی از آنجا كه بـازخوانی پرونده قطور این استدلالات و تحلیل همه جانبـه این ادله از حوصله نوشتار كنونی خارج است, از این رو بـه سراغ ادله حرمت می رویم و اهم آنها را مورد مطالعه قرار می دهیم:
مهمتـرین دلیل نظریه مخالف و قائلان حرمت نگاه بـه وجه و كفین روایات است. قبلا در بـاره مفاد آیه ((غض بـصر)) بـحث كرده ایم و تـوضیح داده ایم كه از این آیه لزوم چـشـم پـوشـی از دسـت و صورت نامحرم استفاده نمی شود یعنی بـه استـناد این آیه, حكم حرمت نظر به وجه و كفین را نمی توان استفاده كرد. روایات زیر, نمونه ای از بهترین استدلالها برای این دیدگاه است:
۱ـ در روایات متعدد, نگاه, ((تیر شیطان)) معرفی شده است(۱۴), پس, از نگاه به نامحرم به طور كلی باید پرهیز كرد و تفاوتی بین صورت و دیگر اندام وجود ندارد.
ولی بـرداشـت شـیخ انصـاری از این روایات آن اسـت كـه ((نگاه شهوانی)) تیر شیطان است(۱۵). از این رو نگاهی كه عاری از انگیزه شهوت رانی بوده و به شكل طبـیعی و عادی صورت گیرد, مشمول تعبـیر احـادیث نیست. شاید منشإ این تـفسیر آن است كه تـوقع شیطان از چشم, آلوده شدن به انحراف و فساد است. شیطان به نگاه عادی قانع نیست و در هنگامی احـساس می كند كه تـیرش بـه هدف نشستـه است كه نگاه از مسیر سالم خود منحـرف شده و بـا اغراض سوء و انگیزه های فاسد توإم گردد. در این صورت او توانستـه است طعمه خود را بـا این تیر شكار كند. به تعبیر دیگر: امام علیه السلام با این بیان, در صدد تبیین محدوده ((تعبدی)) برای حرمت نگاه نبوده و صرفا به خـطر سقوط در اثـر نگاه ممنوع اشاره كرده و نسبـت بـه آن هشدار داده اند و البـتـه نگاهی كه در آن این خطر آشكار و محسوس است و در ((شیطانـی بـودن)) آن تـردیدی وجـود نـدارد, همـان ((نـگـاه شهوانی)) است.
برخی محققان در باره این گونه روایات فرموده اند:
نگاه انسانها مختلف است, بـرخی از نگاهها مطلوب است مثل نگاه به قرآن, و بـرخی از آنها مطرود است. پس مقصود از ((النظر)) در این روایات, ((هر گونه نگاه)) نیسـت, بـلكه ((نگاه خـاصی(۱۶ )) مورد نظر بوده است, نگاه خاصی كه با قراین دیگر محدوده آن باید آشكار شود و در این روایات توضیح داده نشده است. از این رو, این روایات در صدد بـیان ((حـكم شرعی)) نیست, بـلكه صرفا بـه مفاسد نگاه ممنوع اشاره دارد لذا محدوده نگاه حرام را از آن نمی تـوان استفاده كرد.
مردی می خواهد نسبـت بـه زنی كه محرم او نیست, شهادت دهد, آیا مجـاز است وقتـی كه صدای او را می شنود و او در پـشت پـرده حضور دارد, بر او شهادت دهد در حالی كه دو نفر عادل هم گواهی می دهند كه این زن, همان فرد مورد نظر شاهد اسـت؟ و یا اینكه شـهادت در چنین شرایطی جایز نیست و بـاید زن از پـشت پـرده بـیرون آمده و آشكار شود و شاهد مستقیما او را شناسایی كند؟
امام در پـاسخ آوردند: زن نقاب بـزند و در بـرابـر شهود حاضر شود.(۱۷
این روایت از سند معتبری بـرخوردار است(۱۸)و شیخ صدوق می گوید این نامه به خط امام عسگری(ع)در نزد من موجود است.
قابـل تـوجـه است كه امام در این روایت اجـازه داده اند كه در صورت نیاز, زن با نقاب در بـرابـر مردان نامحـرم حـاضر شود, در حالی كه ((نقاب)) همه چهره زن را نمی پوشاند و قسمت چشم و اطراف آن باز است. از این رو صاحب جواهر بـه استناد این روایت می گوید: چون امام(ع)به زنی كه بـرای شهادت, ضرورت بـه شناسایی او بـود, دستور دادند كه به جز چشم و اطراف آن, بـقیه صورت را بـپوشاند, پـس معلوم می شود كه در وضع طبـیعی كه ضرورتی بـرای شناسایی شدن وجود ندارد, پـوشـاندن كامل صـورت لازم اسـت. در غیر این صـورت, دلیلی نداشـت كه حـضـرت اسـتـفـاده از نقاب را بـرای او الزامی بدانند(۱۹).
در مقابـل, شیخ انصاری, چـنین اسـتـدلالی را نمی پـسـندد و این بـرداشت را منطبـق بـر روایت نمی بـیند. او می گوید: از این پاسخ امام نمی توان استفاده كرد كه نقاب زدن برای زن واجب بوده است و او اجازه نداشته است كه بدون نقاب در برابر شاهد حاضر شود زیرا این احتمال وجود دارد كه دستور حضرت بـه استفاده از نقاب بـدان جهت بوده است كه آن زن بـه دلیل شرم و حیا نمی خواسته است بـدون پـوشاندن صورت خود, در بـرابـر شهود حاضر شود. این كار هر چـند جـایز است, ولی بـرای بـسیاری از زنان مسلمان دشوار و سخت است. لذا مفهوم پـاسخ حضرت این است كه در چـنین مواردی بـرای شهادت, كشف همه صورت لازم نیست, و چون شناسایی بـا معلوم بـودن چـشمان, امكان پذیر است, به همین مقدار می توان اكتفا كرد.(۲۰ )●نقد و بررسی
از نظر فقهی این مطلب ثابت است كه اگر فردی توسط دو نفر عادل مورد شناسایی قرار گرفت و هویت او بـه تـإیید آن دو نفر رسید, كافی است و برای شهادت دادن در باره او, نیازی بـه نگاه مستقیم وجود ندارد. در این روایت نیز سـوال كـننده فـرض كـرده اسـت كـه شناسـایی زن, از طریق گواهی و تـإیید دو نفر عادل, امكان پـذیر است, از این رو چه ضرورتی برای نگاه به چهره او وجود داشته است؟ و چه نیازی به آشكار شدن مقداری از صورت او وجود داشته است؟ به نظر می رسد توجیه صاحب جواهر بـرای ارتبـاط استفاده از نقاب بـه دلیل ضرورت, نارساست.
بـا توجه بـه نكته فوق می توان ادعا كرد كه این روایت نه تنها مربوط بـه شرایط ضرورت و حتی احتیاج نیست, بـلكه بـه دلیل آنكه سوال كننده خود توضیح داده است كه شهادت در بـاره زن, متوقف بـر نگاه بـه او نمی بـاشد, گویای آن است كه در غیر موارد ضرورت نیز نگاه بـه چهره بـلامانع است و گاه ترجیح پیدا می كند, هم چنان كه در مورد روایت كه با نگاه مستقیم, اطمینان بـیشتری بـرای شهادت دادن به دست میآید, حضرت به آن دستور داده اند. احتمالا بـا توجه به همین نكته است كه شیخ طوسی نیز ((امر)) بـه استفاده از نقاب را در حد ((احتـیاط)) تـلقی كرده است(۲۱)و از آن استـفاده وجوب نكرده است. بـرخی دیگر هم مفاد آن را استـحبـاب دانستـه اند.(۲۲
۳ـ آیت الله خویی بـرای حرمت نظر بـه وجه و كفین بـه دو دستـه دیگر از روایات استدلال كرده است:
روایاتی وجود دارد كه نگاه به صورت و دست زن را بـه شرط آنكه تصمیم بـه ازدواج بـا وی وجود داشته بـاشد, جایز می داند. مفهوم این شرط آن اسـت كه بـدون قصد ازدواج, نگاه بـه صورت و دسـت زن جایز نیست و نمی توان ادعا كرد كه نگاه مورد نظر, نگاه همراه با تلذذ است.
واضح تر از این روایات, دلیلی است كه نگاه به صورت و دست زنان كافر را بـه علت آنكه احتـرامی ندارند, جایز می شمارد. این دلیل نیز در حد صراحت به ما می فهماند كه چون جواز نظر به آنان بـدان جـهت اسـت كه حـرمتـی ندارند, لذا زن مسـلمان كه دارای حـرمت و احـتـرام است, نبـاید مورد نگاه قرار گیرد و نگاه بـه او جـایز نیست.(۲۳)
●نقد و بررسی
مجاز بـودن نگاه خواستگاری هرگز بـه معنی حرمت نگاه عادی نیست. چرا كه در نگاه خواستگاری, چه از جنبه ارزشی(استحباب), و چه از نظر دقت و تـإمل در نگاه كردن, و چه از نظر گستـره مواضع مورد نگاه, و چه از نظر تـقارن بـا تـلذذ و بـرخی جـهات دیگر, دارای ((ارفاق)) بـوده و از نظر كاهش محدودیتـها, كاملا ((استـثنایی)) است. و البـته چنین نگاهی بـا این خصوصیات, در مواردی كه زمینه ازدواج وجود ندارد, جایز نیست. ولی از اینجـا نمی تـوان نتـیجـه گرفت كه نگاه عادی هم در دیگر موارد ممنوع است.
استـدلال بـعدی آیت الله خویی شگفت انگیزتـر است. زیرا در بـاره زنان غیر مسلمان, نگاه بـه موها و دستـها اجـازه داده شده است: ((لا حرمه لنسـإ اهل الـذمه ان ینظر الـی شـعـورهن و ایدیهن.)) (۲۴)و این تعبیر حداكثر گویای آن است كه نسبـت بـه زنان مسلمان چنین اجازه ای وجـود ندارد, یعنی بـه مو و دست زن مسلمان نبـاید نگاه كرد. ولی چگونه می تـوان استـفاده كرد كه نگاه بـه صورت هم مشمول حـرمت اسـت؟ مگر در روایت, نگاه بـه صورت زن غیر مسـلمان اجازه داده شده است, تـا نتـیجه بـگیریم كه نگاه بـه صورت زنان مسلمان جایز نیست؟!
صاحب جواهر نیز در این باره سخنی غیر قابـل قبـول ارائه كرده است. او می گـوید: از اینكـه در روایات از نگـاه بـه ((موی)) زن نامحرم منع شده است, می فهمیم كه نگاه بـه ((صورت)) او نیز حرام است. زیرا نگاه به مو با نگاه بـه صورت ((تلازم)) دارد. پس ائمه با بـیان حـرمت نگاه بـه مو, حـرمت نگاه بـه صورت را هم متـذكر شده اند.(۲۵)
ولی این ملازمه, مخدوش است و در پاسخ به آن بـاید گفت: چنانچه نگاه به مو ((جایز)) باشد, بـالملازمه می فهمیم كه نگاه بـه صورت هم ((جایز)) است ـ چون كه صد آمد نود هم پـیش ماست ـ زیرا نگاه به مو, همراه با نگاه به صورت است و چنین نیست كه برخی از زنان صورت خود را بپوشانند و موی سر را مكشوف سازند. پس از جواز نظر به رإس, به جواز نظر به وجه هم می توان رسید. ولی اگر نگاه بـه مو ((تحریم)) شود, از آن نمی توان نتیجه گرفت كه پـس, بـالملازمه نگاه به ((صورت)) هم حرام است. یعنی بین حرمت نظر به مو و حرمت نظر با وجـه ملازمه ای وجـود ندارد, و ملازمه در جـواز نظر مو بـا جواز نظر به چهره است. نتیجه آنكه از روایاتی كه نگاه به مو را ممنوع می داند نمی تـوان نتـیجـه گرفت كه نگاه بـه صورت نیز حرام است.
بـر اساس دیدگاهی كه نگاه بـه چهره زن را مجاز نمی شمارد, حكم نگاه بـه چـهره آراسـتـه روشن اسـت و در این بـاره منع شدیدتـر می باشد, ولی در صورتی كه نگاه به چهره مجاز باشد, باید بـه این پـرسش پـرداخت كه كدام چهره از حرمت نظر و وجوب ستر استثنا شده است؟ چهره ای كه هیچ گونه تزیینی در آن بـه كار نرفتـه است و یا این ارفاق در بـاره چـهره آرایش شـده نیز وجـود دارد؟ و در فرض دوم, چگونه آرایشی ملاك است؟ آیا هر گونه زینت بر چهره و دست را می توان آشكار ساخت؟
بررسی این موضوع, هم از نظر قرآن, و هم از نظر روایات, دارای اهمیت است. خداوند در قرآن از زنان خواسته است كه زینتـهای خود را آشكار نسازند مگر زینتهایی كه ظاهر است: ((و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها)) .(۱)
اینك باید به بررسی ((زینت آشكار)) بـپردازیم. از این تعبـیر اسـتـفاده می شود كه زینتـهای زن دو نوع اسـت; یك نوع زینتـی كه آشكار اسـت, نوع دیگر زینتـی كه مخـفی اسـت مگر آنكه زن تـعمدا بخواهد آن را آشكار كند. پوشانیدن زینت نوع اول واجب نیست, اما پـوشانیدن نوع دوم واجب است. اینجاست كه این پـرسش بـه صورت یك مشكل پـیش میآید كه زینت آشـكار كدام اسـت و زینت نهان كدام؟ و مصادیق هر یك را چگونه می توان تشخیص داد؟
قبلا باید توجه داشت كه در همین آیه, دو حكم دیگر نیز در باره زینت زنان بیان شده است: ((ولا یبـدین زینتـهن الا لبـعولتـهن او آبـائهن او ...)) زنان زینتهای خود را نمایان نكنند مگر برای همسران خود, پدران خود و ... ((و لا یضربـن بـارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن)) زنان پـای خـود را بـه زمین نكوبـند كه زیورهای مخـفی شـان دانسـتـه شـود. تزیین در زبان عربی به معنی آراستن است كه به وسیله پوشش, یا زیورآلات و یا بـه شكل خاصی درآمدن, تـحقق می یابـد.(۲)از این رو, این مفهوم هم آرایش را شامل می شود از قبـیل رنگ كردن مو و سرمه كشیدن و هم استفاده از زیورآلات از قبیل انگشتر و دستبـند را در بر می گیرد.
از طرف دیگر ((زیبـایی)) دو گونه است: زیبـایی طبـیعی كه بـه اعضإ بدن و اندام انسان مربوط می شود, مثل چشم زیبا, و زیبـایی مصنوعی كه با زیبا كردن و آراستن تحقق می یابد مثل استفاده كردن از سرمه برای زیبا كردن چشم. در آیه سوره نور, خـداوند از سـه نوع زینت زنان بـا سـه حـكم مختلف سخن گفته است:
۱ـ زینتی كه اختصاص به محارم دارد. مثل سر و گردن بـا زیبـایی طبیعی خود و یا با آرایش و زیورآلات متناسب با آنها. زن می تواند این گونه زینتها را در برابر محارم از قبیل بـرادر, پدر, آشكار سازد.
۲ـ زیورآلاتی كه زیر لباس قرار دارد و نباید در اثر رفت و آمد زنان, بـیگانگان متـوجـه صدای آنها شـوند. مثـلا زنان عرب معمولا خلخال به پا می كردند و برای اینكه بفهمانند خلخال قیمتی بـه پا دارند, پـای خود را محكم بـه زمین می كوفتـند. قرآن كریم از این كار نهی كرده است.
۳ـ زینت ظاهر. این نوع زینت كه آشكار سـاخـتـن آن در بـرابـر دیگران منعی ندارد, موضوع بحثهای فراوان در تفسیر و فقه شده است و آرإ گوناگونی در باره آن مطرح شده است.
برخـی مفسـران آن را بـه ((چـهره و دو دسـت تـا مچ)) تـفسـیر كرده اند. ضحـاك و عطا از مفسران صدر اسلام و علامه طبـاطبـایی از مفسران معاصر, بر این رإیاند. ولی به نظر می رسد, بـا توجه بـه توضیحی كه در باره مفهوم زینت ارائه كردیم, این بـرداشت, قابـل قبول نیست. زیرا در این تفسیر, زینت به گونه خاصی مقید و محدود شده اسـت بـه گونه ای كه آرایشهایی كه در چـهره انجـام می گیرد ـ سرمه ـ و یا زیورآلاتـی كه بـر دسـت قرار می گیرد ـ انگشتـر ـ از ((زینت ظاهر)) بیرون افتاده است. بـرای این تقیید,چه وجهی وجود دارد و چرا زینت به خود چهره تفسیر شده است؟
تفسیر المیزان, نظر خویش را این گونه تبیین می كند:
مقصود از زینت, ((مواضع زینت)) است, چون خود زیورآلات از قبیل النگو كه آشكار كردنشان حرام نیست, از این رو بـناچـار منظور از ((آشكار كردن زینت)) , ((آشكار كردن محـل زینت در بـدن)) اسـت; یعنی چهره و دست.(۳)
در اینجا علامه طباطبایی بـا مبـنا قرار دادن دو احتمال, و از راه ابطال یكی از آنها, به اثبات دیگری رسیده است. اساس این دو احتمال آن است كه ((زیور)) از ((عضو)) جدا فرض شده است و سپـس متعلق حكم ((یكی)) از این ((دو)) انگاشته شده است انگشت یا انگشتـر ـ در حالی كه تـعبـیر زینتـهن ـ بـا عنایت به اضافه زینت به زنان می فهماند كه بـاید این دو را بـا هم در نظر گرفت: انگشت با انگشتر. انگشتـر تـا بـه دست نبـاشد, زینت شخص نیسـت, زینت ((شخـص)) بـا ((آراسـتـه شدن)) او تـحـقق می یابـد, انگشتـر كه در كیف یا كمد قرار دارد, زینت دست نیست و شخـصی كه زیورآلات را بـر اعضإ و اندام خـود ننهاده, آراستـه و زینت شده نیست. پـس مقصود از تـعبـیر ((زینت آشكار زنان)) , نه خـود زینتـها بـه صورت جـداگانه اسـت, و نه مواضع زینت بـه شكل جداگانه, بـلكه منظور زینتی است كه بـرای آراستن, مورد استفاده قرار گرفته است مثل انگشتری كه به دست شده است.
اشكال دیگر در كلام علامه آن است كه زینت را بـه ((زیورآلات)) , اخـتـصاص داده و سپـس نتـیجـه گرفتـه اند كه نشان دادن زیورآلات, نمی تواند متـعلق حرمت بـاشد. در حالی كه اگر این تـالی فاسد در باره زینتهایی كه از شخص جدا می شود مثل انگشتر, جا داشته باشد, ولی در بـاره زینتـهایی كه بـر شخص قرار می گیرد از قبـیل سرمه, بی مورد اسـت. در این موارد, ((عضو زینت شـده)) ابـدإ و آشـكار می شود, نه خود زینت, و نه خود عضو و همین ابـدإ می تواند متعلق حرمت یا جواز باشد.
به علاوه بر مبـنای این تفسیر, جای این سوال وجود دارد كه اگر مسإله زینت به طور كلی دخالتی در حكم نداشته است و مقصود همان ((وجـه و كفین)) بـوده است چـرا بـرای تـفهیم این مقصود, از یك ((تعبیر بیگانه)) استفاده شده است؟ آیا بهتر نبـود كه گفته شود ((و لا یبدین وجوههن)) ؟ آیا متكلم حكیم, در كلام حكیمانه خود از الفاظی كه بـه راحـتـی غرض خویش را می رساند صرف نظر می كند و از الفاظی كه هیچ گونه تـإثـیری در غـرض ندارد اسـتـفـاده می كند؟ و بـالاخره نكته چهارم آن است كه اگر در اینجا ((زینتهن)) بـه معنای ((مواضع زینت)) است, بـا توجه بـه اینكه در ذیل همین آیه مجـددا كلمه ((زینتـهن)) بـه كار رفتـه است, در بـاره معنی این استعمال دوم چه بـاید گفت؟ در ذیل آیه آمده است: ((پـای خود را بـر زمین مكوبـند تا آنچه از زینتشان كه مخفی داشته اند, دانسته شود)) . در این جمله, زینت به معنی ((زیورآلات)) از قبـیل خلخال است كه در تفسیر المیزان نیز پذیرفته شده است. از این رو, بـاید بـگوییم كه یك واژه, در ((یك آیه)) , بـه ((دو معـنی)) بـه كار رفته است. ((زینتهن)) در ابـتدای آیه, بـه یك معنی, و در پایان آن بـه معنی دیگری است! اسلوب متـعارف محاوره, چنین اختـلافی را نمی پذیرد. لذا وقتی كه ((زینت مخفی)) در آیه مفهوم روشنی دارد, به كمك آن, ابهام از استعمال دیگر آن, برطرف می شود.
نتـیجـه آنكه از قرآن استـفاده می شود كه پـوشاندن ((زینتـهای آشكار)) بر زنان واجب نیست. و زینت آشكار, زینتی است كه به حسب شرایط عادی زندگی بـشر, ((ظاهر)) است. مثلا صورت و دستـها, چنین وضعی دارند كه بالطبـع آشكارند و پوشاندن آنها در وضع طبـیعی و روال عادی اخلال یا دشواری ایجاد می كند. بیان روشن بـرخی محققان در این باره چنین است: ((زینت ظاهر, یعنی آنچه بر حسب طبـیعت بـشری ظاهر می شود, علت استثنإ وجه و كفین هم از وجوب ستر, همین است. بـالاخره زن بـشر است و می خواهد رفت و آمد كند, نمی تـواند در خانه محبـوس بـاشد, بیرون نرفتن و در خانه ماندن برای زن ((حرج)) است, بالطبع باید دسـت و صورت آشـكار بـاشـد. گویا آیه شـریفه می گوید: اعضایی كه پوشاندن آنها حرج نوعی و حرج طبـیعی دارد, پـوشاندنش لازم نیست. البـتـه مرزهای چـنین مفاهیمی, گاه مورد تـردید و تـشـكیك قرار می گیرد, لذا در روایات این مرزها مشخص شده است.)) زمخشری, مفسر بزرگ اهل سنت نیز در این باره با بـیان مشابـهی توضیح می دهد كه چـرا زینتـهای ظاهر استـثـنا شده است, نظر او این است كه:
پوشاندن آنها حرج و دشواری دارد, زیرا زن هم بناچار باید بـا دیگران ارتباط داشته باشد و برای این ارتباط, بـاید صورتش بـاز باشد, لذا مقصود از ((الا ما ظهر منها)) یعنی مگر آنچه كه عادتا و طبعا آشكار است.(۴) فخر رازی نیز همین مطلب را مطرح كرده است و این استـثـنإ را از فروع و مصادیق ((سـهله بـودن)) دین اسـلام دانسـتـه اسـت(۵).●روایات در باره زینت آشكار
در روایات متعددی زینت ظاهر مورد تفسیر و تبـیین قرار گرفتـه است. امام صادق(ع), آن را بـه ((سـرمه)) و ((انگشتـر)) تـفسـیر نموده است.(۶)و در روایتی دیگر, ((ما ظهر)) به انگشتر و دستبند تفسیر شده است.(۷)علاوه بـر این دو روایت معتبـر(۸), حدیث دیگری نیز در این بـاره وجـود دارد كـه ((چـهره)) خـارج از زینت خـاص محـارم, قرار داده شده است(۹)كه قهرا زینت ظاهر بـر آن انطبـاق می یابد. آیا این روایات بـا یكدیگر ((متعارض)) اند و یكدیگر را نفی می كنند؟
برخی فقها مانند صاحب جـواهر بـه پـندار تـعارض, مجـموعه این روایات را كنار گذاشته اند! ولی بـا اندك تـإملی روشن می شود كه این روایات ناسازگار نبوده و نبـاید آنها را متعارض دانست زیرا آنچه در این روایات آمده است بـیان ((مصادیق مختلف)) زینت, اعم از زینت طبـیعی و زینت مصنوعی است. چشم و ابـرو, زینت طبـیعی و سرمه و انگشتر, زینت ساخته شده به دست بـشر است و در هر روایت, ((مصداقی)) از ((زینت آشـكار)) كه در قرآن مطرح شـده اسـت, ذكر گردیده اسـت, لذا همان طور كه روایت اول بـا روایت دوم تـعارضی ندارد هر چـند كه در یكی از ((سـرمه)) نام بـرده شده اسـت و در دیگری ذكری از آن نیست, همچنین ((چـهره)) در روایت سوم, مصادیق دیگر زینت ظاهر را نفی نمی كند.
بـه بـیان دیگر, زیورهای ((مصنوع)) از قبـیل انگشتـر, مصادیق مسـلم ((زینت)) اسـت و قطعا این مفهوم چـنین زیورهایی را شـامل می شود. از سـوی دیگر, جـواز آشـكار كردن این گونه ((زیور)) ها, قهرا بـا جـواز آشكار شدن ((مواضع)) آنها, ملازمه دارد, زیرا از اجازه بـرای آشكار شدن انگشتـر, اجـازه بـرای آشكار شدن انگشت, فهمیده می شود, همچـنین از اجـازه آشكار شدن سرمه, اجـازه آشكار شدن چـشم فهمیده می شود, از این رو روایتـی كه ((سرمه)) را ((ما ظهر)) دانسته است با روایتی كه آن را بر ((چهره)) منطبق دانسته است, كاملا بـا یكدیگر سازگار است و نه تـنها یكی, دیگری را نفی نمی كند, بلكه لازمه آن را توضیح می دهد. برخی محققان در این باره گفته اند:
((زینت در آیه شـریفه, همان زینت مصنوع بـشـری همچـون سـرمه, دستبند و خلخال است. در ذیل آیه هم ((و لا یضربن بـارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن)) زینت, بـه خلخال تفسیر شده است, ولی جواز آشكار كردن زینت, كنایه از جواز آشكار كردن برخی از اعضإ بـدن است مثلا جواز آشكارسازی دستـبـند, كنایه از جواز كشف كفین است. پس روایاتی كه زینت را بـه سرمه و انگشتـر تـفسیر كرده اند, بـه توضیح ((لفظ)) زینت, نظر داشته اند و برخی روایات هم كه از عضوی نام بـرده اند, بـه مدلول نهایی حكم تـوجـه داده اند, و از این رو تنافی بـین آنها وجـود ندارد. روشن است كه مراد از جـواز آشكار شدن سرمه این نیسـت كه تـمام صورت و چـشم پـوشیده بـاشد, و فقط قسمتی كه سرمه كشیده شده, آشكار بـاشد! بـلكه حالت تـزیین زن و آراستگی اش بـه این نوع زینتها در نظر گرفته شده است كه لازمه آن وجـه و كفین آشكار اسـت. لذا جـواز آشكار شدن سـرمه و انگشتـر, كنایه از جواز آشكارسازی وجه و كفین است.))
●پاسخ به دو سوال:
▪سوال اول:
با توجه بـه اینكه در این آیه ((و لا یبـدین زینتهن الا ما ظهر ما)) تكلیف ((زنان)) در بـاره ((عدم لزوم پـوشـش)) زینت آشـكار بـیان شـده اسـت, چـگونه می تـوان از آن تـكلیف ((مردان)) را در ((جواز نگاه)) بـه زینت آشكار استـفاده كرد؟ این شبـهه موجب آن شده است تا برخی از فقها مانند صاحب جواهر, استدلال بـه این آیه را در مسإله ((نظر)) مردود بدانند.
▪▪پاسخ: به نظر می رسد كه این سـوال از سـه زاویه, قابـل پـاسـخ اسـت:
الف)لسان دلیل اطلاق آیه و روایاتـی كه جـواز آشكار ساختـن چهره زن را بـیان می كند, نشان می دهد كه اگر زن در معرض نگاه قرار دارد و یا فردی ـ به صورت عادی و معمولی ـ به او نگاه می كند, باز هم پوشش چهره بر زن واجب نیست و او می تواند صورت خود را بـاز گذارد, در حالی كه اگر چنین نگاهی حرام باشد, قاعدتا زن باید بـا پوشاندن خود, از آن جلوگیری كند:
((امر بـه ستر بـرای زنان وجوب نفسی ندارد, بـلكه بـرای نگاه نكردن دیگران است, حـال همان طور كه اگر زن شك دارد كه كسی بـه او نگاه می كند یا نه, كشف وجه برایش جایز است, همچنین در صورتی كه یقین به نگاه دیگری هم داشته بـاشد, كشف وجه جایز است ـ بـه دلیل اطلاق ادله ـ و جـواز كشف در بـرابـر چشم مرد, بـا ((ملازمه عـرفی)) می فهماند كه نگاه دیگران منعـی ندارد, و اگر نه, بـرای آنكه دیگران نگاه نكنند, ستر و پوشش واجب می گردید.))
در این باره, بیان دیگری نیز می توان ارائه كرد: موضوع حرمت و جواز در آیه قرآن, ((ابـدإ)) است: ((و لا یبـدین زینتـهن الا ما ظهر منها)) . در این استثنإ, ابدإ زینت ظاهر, مجاز شمرده شده است, و ((ابدإ)) غیر از ((عدم ستـر)) اسـت. عدم سـتـر, یك امر ((عدمی)) و ابدإ یك وضع ((ایجابی)) است. در لغت ابدإ به معنی ((اظهار و اعلان)) آشكار سـاخـتـن و نشان دادن اسـت.(۱۰)و چـون اظهار و اعلان, از مفـاهیمی اسـت كه طرف اضـافـه دارد, از این رو نشان دادن ((بـه كسـی)) و آشكار سـاخـتـن ((بـرای كسـی)) از آن اسـتـفـاده می شـود, لذا جـواز اظهار, گویای جـواز نظر اسـت.(۱۱ ب)ملازمه عقلایی
موضوع جواز كشف وجه و كفین, از مسایلی است كه در فقه شیعه, و بلكه فقه اسلام مورد تسالم بوده است و به ندرت كسی با آن مخالفت كرده است. علامه حلی در این باره می گوید: ((به اجماع علمای همه مناطق به جز ابـابـكر بـن عبـدالرحمن ـ پوشاندن چهره بر زن واجب نیست و سخن ابابكر بن عبدالرحمن هم بـه حـكم اجـماع مردود اسـت و از نظر علمی شیعه, دو دسـت تـا مچ نیز مانند چهره است.)) (۱۲ )
اینك باید تإمل كرد كه آیا حكم به ((جواز كشف چهره)) با حكم بـه ((حـرمت نگاه)) سازگار است؟ اگر ((چـهره)) زنان, از مواضعی بود كه به صورت ((اتفاقی)) آشكار می شد و زنان اساسا حضور فعالی در جـامعه نداشتـند, در خرید و فروش شركت نمی كردند, در كوچـه و بازار رفت و آمد نداشتـند و ... معقول بـود كه بـه مردان گفتـه شـود: چـشـم خـود را از نگـاه بـه زنان بـبـندید و روی خـود را برگردانید, ولی اگر باز بودن چهره زنان, از موضوعات مورد ابتلای عموم باشد و مردها هر روز با موارد فراوانی از آن برخورد داشته بـاشند, چـگونه می تـوان از یك طرف زنان را در پـوشش چـهره آزاد گذاشت و از سوی دیگر مردان را كه در جـریان عادی زندگی خود بـا آنها مواجه اند, از نگاه منع كرد؟ مگر نه این است كه تكلیف زنان در ((رعایت ستر)) آسان تـر از تـكلیف مردان در ((عدم نظر)) است, پس اگر بناست ((نگاه)) رخ ندهد, چه بـهتر كه از راه آسان تر این كار عملی گردد و بـا پـوشش زنان, این هدف تإمین شود. نه اینكه زنان مجاز به كشف وجه و باز گذاردن صورت شوند و از در معرض دید مردان قرار گرفتن منع نگردند, ولی از مردان خواستـه شود كه بـه ایشان نگاه نكنند.
ب)ملازمه شرعی
پیش از این در بحث رابـطه ((پوشش)) و ((نگاه)) , توضیح دادیم كه بـرخـی روایات بـر ملازمه بـین ((كشف)) و ((جـواز نظر)) دلالت دارند. مثـلا امام صادق(ع) ((نگاه)) بـه بـادیه نشـینان را جـایز دانسته است, چون ((پوشش)) را رعایت نمی كنند.(۱۳)بر این اساس در هر جایی كه ستـر تـحقق نمی یابـد(در اثـر جواز شرعی یا بـه دلیل معصیت)نظر منعی ندارد.▪سوال دوم:
زنان بـا چه نوع آرایشی در ملا عام می تـوانند ظاهر شوند و آیا هر نوع زینت كه بر چهره و دست داشته باشند, مجاز به آشكار كردن آن می باشند و متقابلا نگاه به آن جایز است؟
▪▪پاسخ:
زینت و زیبایی در زنان دو گونه است: زینتهایی كه در بین عموم زنان جنبه متعارف و عادی داشته و بـه همین دلیل جلب نظر نمی كند از قبـیل حنا بـر دست گذاشتن, و زینتهایی كه خارج از حد متعارف بـوده و نظر دیگران را متـوجه خود می كند و در اثـر تـحریك كننده بـودن, موجـب القای وسوسه و ریبـه در دل مردان می شود. این گونه آرایشهای فوق العاده, در شرایط عادی و زندگی روزمره زنان متعارف نبوده و معمولا در مواقع خاصی از قبـیل شركت در جشن عروسی انجام می گیرد.
به تعبـیر دیگر بـرخی زینتها معمولا همراه زنان است و استفاده از آنها بـه شكل پیوسته انجام می گیرد مثل بـرداشتن موهای صورت, به دست كردن انگشتر, همراه داشتن النگو ولی بـرخی از زینتها در موقعیتهای خاصی مورد استفاده قرار می گیرد. به نظر عده ای از اهل فقاهت, نوع اول زینت, نه آشكار ساخـتـن آن حـرام است و نه نگاه كردن بـه آن. این گونه زینتها از حرمت آشكارسازی و نظر استثنإ شده است و در مجـامع عمومی می تـواند مورد اسـتـفاده قرار گیرد. آیت الله مطهری در این باره می گوید:
آشكار بودن آرایشهای عادی و معمولی كه در چهره و دستها تا مچ وجـود دارد, نظیر سرمه و خضاب كه معمولا زن از آنها خالی نیست و پاك كردن آنها یك عمل فوق العاده به شمار می رود مانعی ندارد.(۱۴
این دیدگاه فقهی, به ادله زیر مستند می باشد:
۱ـ در قرآن كریم, آشكار ساختـن زینت ظاهر, مجـاز دانستـه شده است, و چنین زینتهایی, حداقل زینت زنان است.
۲ـ در روایات معتبـر, بـه جواز آشكار ساختـن انگشتـر و سرمه و خـضاب, تـصریح شده است كه همه از مصادیق نوع اول زینت بـه شمار می رود.
۳ـ ادله ای كه نگاه بـه وجه و كفین را مجاز می شمارد, ناظر بـه ((وضع معمولی)) و عادی صورت و دست است و در وضع معمولی, غالبـا چنین زینتهایی وجود دارد. بـا توجه بـه این وضع متعارف, چنانچه شرع بر آشكار نشدن زینتها, نظر داشته باشد, بـاید بـه آن تصریح كند زیرا چهره و دستی كه هیچ گونه آرایشی نداشته بـاشد در بـین زنان غیر متـعارف است و نمی تـوان ادعا كرد كه حكم كلی جواز نظر به وجه و كفین, اختصاص به این گونه موارد نادر دارد.
۴ـ بـا تـوجـه بـه اینكه ستـر وجـه بـر زنان لازم نبـوده است, ائمه(ع)بـر اسـتـفـاده از نوع اول زینت تـإكـید كـرده اند. این تـإكیدها, بـدون اشاره بـه لزوم مستـور ماندن از دید نامحرمان صورت گرفتـه است, مثلا در روایتـی وارد شده است كه زنان, سزاوار نیست دست خود را بدون خضاب بگذارند.(۱۵)خضاب, زینتی نیست كه زن پس از استفاده از آن, بتواند بلافاصله اثرش را از بـین بـبـرد و سپـس بـه كوچه و خیابـان بـیاید. آیا پـذیرفتنی است كه بـگوییم ائمه(ع)با این گونه تإكیدها خواسته اند, امكان بیرون آمدن زنان را از خانه از بین ببرند؟! به نظر می رسد كه چون بـیرون آمدن از خانه متعارف بوده, و چهره و دستها را هم نمی پوشاندند, این گونه زینتها ((تكلیف خاصی)) برای آنها ایجاب نمی كرده است. تكلیفی كه اگر وجود داشت, قاعدتا نیاز به بیان داشت.
در روایت دیگری آمده است كه روا نیست كه ناخـنهای زن, ساده و سفید بـاشد, بـلكه حداقل مقداری حنا بـر آن بـگذارد.(۱۶)همچنین اجازه داده شده است كه زنان موهای صورت خود را برگیرند.(۱۷)این اجازه, نه در مقام نفی حرمت ذاتی چنین زینتی, بلكه در مقام نفی حرمت ابدإ چهره آراسته است.
نباید پنداشت كه این گونه زینتها فقط برای زنان شوهردار مجاز است و از این زینتها فقط ((برای شوهر)) باید استفاده كرد, زیرا این برداشت علاوه بر آنكه بـا آهنگ روایات گذشته, ناسازگار است, با صریح برخی روایات دیگر نیز در تعارض است. مثلا پیامبـر(ص)بـه زنان بـدون شوهر هم دستـور دادند دست خود را خضاب كنند تـا بـه مانند دست مردان درنیاید.(۱۸)ابـن ادریس حـلی نقـل می كـند كـه:
زنی برای بیعت كردن خدمت پیامبـر(ص)رسید و دست خود را بـیرون آورد, حضرت پـرسید: آیا این دست مرد است یا زن!؟ او پـاسخ داد: دست زن. حضرت فرمود: پس چرا خضاب نشده است؟(۱۹
حضرت با اینكه بـه جنسیت شخصی كه بـرای بـیعت حضور یافته است تـوجـه دارد و می داند كه زن است, ولی این سوال شگفتآور را مطرح می كند كه این دست زن اسـت یا دسـت مرد!؟ اگر وظیفه زن آن بـوده است كه بدون خضاب دست خود را آشكار سازد, این اعتراض پیامبر(ص)چه وجهی دارد؟
همچنین در روایت معتبری است كه پیامبر(ص)از مردان می خواست كه ناخنهای خود را كوتاه كنند, ولی به زنان دستور می داد كه ناخنها را بلند كنند تا موجب زیبایی شان شود:
اتركن من اظفاركن, فانه ازین لكن.(۲۰)
((اطلاق مقامی)) این روایات گویای آن است كه اسـتـفاده از این گونه زینتـها و آرایشها, وظیفه خاصی بـر عهده زنان بـرای پـوشش بیشتر چهره و دست و مستور كردن این زینتها, قرار نمی داده است و اسلام نخواسته است كه فقط كسانی كه از هیچ گونه زینتـی استـفاده نمی كنند, اجـازه آشـكار كردن دسـت و چـهره را داشـتـه بـاشـند.
در عین حال باید توجه داشت كه آشكار ساختـن نوع دوم زینتـها, ممنوع است, زیرا علاوه بر آنكه برای اثبات جواز آن, به هیچ یك از این وجوه چهارگانه نمی توان استناد كرد, شواهد مخالفی وجود دارد كه حرمت آن را اثبات می كند.
این اصـل از نظر معارف اسـلامی, مسـلم و قطعی اسـت كه هر گونه رفتـار و منش تـحـریك كننده از سوی زنان ممنوع است و التـذاذهای جنسی و محركهای شهوانی, از محیط روابط مشروع همسری, به خارج از آن و حوزه فعالیتـهای اجـتـماعی نبـاید سرایت كند. از این رو در قرآن از زنان خواسته شده است كه ((پای خود را بـر زمین نكوبـند كه مبادا صدای زینت پنهانشان, بـه گوش دیگران بـرسد)) . همچنین از زنان پیامبر(ص) خواسته شده است كه در سخن گفتن با بیگانگان, چنان صحبت نكنند كه موجب تحریك آنان شود. در چنین مكتبـی, هرگز اجازه آشكار كردن آرایشهای زننده و هیجـانآفرین كه آرامش روانی را سلب می كند و غرایز جنسی را به فوران وا می دارد و زمینه فساد و تباهی را فراهم می سازد, داده نمی شود.
اگر بـه این نكته توجه كنیم كه ((فلسفه پـوشش)) , جلوگیری از این گونه مفاسد زیانبار اخلاقی و اجتماعی است, به خوبی بـرای ما قابل درك خواهد بود كه چنین زینتهایی نیز در برابر بیگانه باید ممنوع بـاشد و الا مجاز بـودن چنین آرایشهای تحریك كننده ای, اساس این فلسفه را لغو و بـی اثـر می سـازد و بـه طور كلی دسـتـور بـه ((مستور كردن بـدن)) بـا ((اجـازه بـه كشف چـهره ای وسـوسـه گر و دل ربا)) , حكمی تناقضآمیز و دور از منطق است.
اسلام كه بر پوشش زنان تإكید نموده است, با ضمیمه كردن احكام دیگری هماهنگ و همسو بـا آن, هدف واحـدی را در نظر گرفتـه است. بـرملا نكردن زینتهای پـنهان, دوری از لحن تحریك كننده در گفتار, اسـتـعمال نكردن عطرهای تـند, بـه كار نبـردن آرایشهای جـذاب و تهییج كننده در برابـر بـیگانگان, مجموعه ای از این احكام الزامی است كه از حریم عفاف در جـامعه پـاسداری می كند و نمی تـوان ادعا كرد كه ایجاد این گونه محدودیتهای بجا و معقول, بر سهولت زندگی اجـتـماعی زنان و فعالیتـهای سازنده آنها, اثـر منفی می گذارد و آنها را در مشقت و دشواری قرار می دهد.
موضوع ((عدم تبرج)) از نظر اسلام, چندان اهمیت دارد كه هر چند در بـاره محدوده پـوشش نسبـت بـه زنان سالخورده, ارفاق و تخفیف صورت گرفتـه است و از این جهت استـثنایی در حق آنها وجود دارد, ولی در عین حال, نسبت به قاعده ((عدم تبرج)) , هیچ گونه ارفاقی در باره آنها وجـود نـدارد و هرگـز اجـازه خـودآرایی نـدارنـد: و القواعد من النسإ اللاتـی لایرجون نكاحا فلیس علیهن جناح ان یضعن ثیابهن غیر متبرجات بزینه: زنان بازنشسته و سالخورده ای كه امید ازدواج ندارند, مانعی ندارد در حـالی كه خود را بـه زیوری نیاراسـتـه اند و قصد خـودنمایی ندارند, جـامه(ی رو)را بـر زمین نهند.۲۱ )پس اصل ((عدم تبرج)) , از اصول حاكم بر روابط مرد و زن است و همین اصل است كه حتـی روابـط مجاز, از قبـیل نگاه بـه محارم را محدود می سازد.
پی‏نوشت‏ها:
۱ـ فخرالمحققین حلی, ایضاح الفوائد, ج۳, ص۶.
۲ـ الحر العاملی, وسائل الشیعه, ج۱۴, ص۱۵۰.
۳ـ همان, ص:۱۴۴ سإلته عن الرجل یحل له ان ینظر الی شعر إخت امرإته؟ فقال: لا الا ان تكون من القواعد. قلت له: اخت امرإتـه و الغریبه سوإ؟ قال: نعم. ۴ـ همان, ص:۱۴۰ و حـرم النظر الی شـعور النسـإ المحـجـوبـات بـالازواج و الی غیرهن من النسإ لما فیه من تـهییج الرجال و ما یدعو الیه التهییج من الفساد و الدخول فیما لا یحـل و لا یحـمل و كذلك ما اشبه الشعور الا ...
۵ـ شیخ طوسی, المبسوط, ج۴, ص۱۶۰.
۶ـ محقق كركی, جامع المقاصد, ج۱۲, ص۳۹.
۷ـ سیدمحمد عاملی, نهایه المرام, ج۱, ص۵۶.
۸ـ در میان فقهای اخیر, فتوای مرحوم آیت الله خوئی تإمل برانگیز است, چون از یك سو در بـحثهای استدلالی خویش, ادله حرمت را تمام دانسته اند(تقریرات كتاب النكاح, ج۱, ص۶۴)و از سوی دیگر در آثار فقهی و فتوایی خود, فتـوای صریح بـه حرمت نداده و صرفا احتیاط واجب را مطرح كرده اند.(منهاج الصالحین, ج۲, ص۲۶۰).
۹ـ علامه حلی, تذكره, كتاب النكاح.
۱۰ـ میرزای قمی, جامع الشتات, ج۱, ص۴۲۴.
۱۱ـ محمدحسن نجفی, جواهرالكلام, ج۲۹, ص۸۰.
۱۲ شیخ انصاری, كتـاب النكاح, ص۴۵, البـتـه شیخ چون قائل بـه جواز است, از این ادله مشروحا پاسخ داده است.
۱۳ـ محقق كركی, جامع المقاصد, ج۱۲, ص۴۰.
۱۴ـ الحـر العاملی, وسـائل الشیعه, ج۱۴, ص:۱۳۸ النظر سـهم من سهام ابلیس.
۱۵ـ شیخ مرتضی انصاری, كتاب النكاح, ص۱۵۰.
۱۶ـ اصطلاحا گفتـه می شود كه ((الف و لام)) در النظر, بـرای عهد است.
۱۷ـ شیخ صدوق, من لا یحضره الفقیه, ج۳, ص۶۷.
۱۸ـ شیخ صدوق این روایت را تـوسط استـادش ابـن ولید, از محـمد بن حسن صفار نقل كرده است.
۱۹ـ محمدحسن نجفی, جواهر الكلام, ج۲۹, ص۷۷.
۲۰ـ شیخ مرتضی انصاری, كتاب النكاح, ص۵۰.
۲۱ـ شیخ طوسی, الاستبصار, ج۳, ص۱۹.
۲۲ـ ن,ك. محمدتقی مجلسی, روضه المتقین, ج۶, ص۱۸۲.
۲۳ محمدتقی خویی, كتـاب النكاح,(تـقریرات آیت الله خویی), ج۱, ص۶۲.
۲۴ـ الحر العاملی, وسائل الشیعه, ج۱۴, ص۱۴۹.
۲۵ـ محمدحسن نجفی, جواهر الكلام, ج۲۹, ص۸۰.
۱ـ سوره نور, آیه ۳۱.
۲ـ طبـرسـی, مجـمع البـیان, ج۵, ص۱۴۸(ذیل آیه ۱۵, سـوره هود).
۳ـ علامه طباطبایی, تفسیر المیزان, ج۱۵, ص۱۱۱.
۴ـ زمخشری, كشاف, ج۳, ص۲۳۱.
۵ـ فخر رازی, تفسیر الكبیر, ج۲۳, ص۲۰۶.
۶ عن ابی عبـدالله(ع)فی قول الله تبـارك و تعالی: ((الا ما ظهر منها)) قال: الزینه الظاهره الكحـل و الخـاتـم. فروع كافی, ج۵, ص۵۲۱.
۷ـ عن ابـی بـصیر, عن ابـی عبـدالله(ع)قال: سإلته عن قول الله تعالی و لا یبـدین زینتهن الا ما ظهر منها, قال: الخاتم و المسكه و هی القلب. فروع كافی, ج۵, ص۵۲۱. ۸ـ متـإسـفـانه در تـفـسـیر المیزان كه ((زینت ظاهر)) به ((مواضع زینت)) تـفسـیر شده اسـت, هیچ یك از این دو روایت نقـل نشـده اسـت.(ر.ك. الـمـیزان, ج۱۵, ص۱۱۶), این اختـصاص, بـا چنین روایاتـی كاملا منافات دارد و این روایات برای مردود بودن این تفسیر كافی است.
۹ـ الحر العاملی, وسائل الشیعه, ج۱۴, ص۱۴۵.
۱۰ تـفسیر مجمع البـیان, در تـفسیر آیه ۳۳ و ۲۷۱ سوره بـقره.
۱۱ـ ن.ك. كتـاب الصلاه, تـقریرات آیت الله سیدمحمد محقق داماد, ج۲, ص۸۰.
۱۲ـ علامه حلی, تذكره الفقهإ, ج۲, ص۴۴۶.
۱۳ـ الحرالعاملی, وسایل الشیعه, ج۱۴, ص۱۵۰.
۱۴ـ مرتضی مطهری, مسإله حجاب, ص۱۳۵.
۱۵ـ الحـرالعاملی, وسایل الشیعه, ج۱۴, ص:۱۱۸ لا ینبـغی ان تـدع یدها من الخضاب ...
۱۶ـ همان, ص:۱۶۳ لایجوز ان تری اظافیرها بـیضإ و لو ان تمسها بالحنا مسا.
۱۷ـ همان, ص:۱۳۶ عن علی بن جعفر; سالته عن المراه اتحف الشعر عن وجهها؟ قال: لا باس.
۱۸ـ همان, ص۴۱۰.
۱۹ـ ابن ادریس, السرائر, ج۲, ص۶۰۹.
۲۰ـ الحرالعاملی, وسائل الشیعه, ج۱, ص۴۳۵.
۲۱ـ سوره نور, آیه ۶۱.
ماهنامه پیام زن
منبع : معاونت پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم


همچنین مشاهده کنید