چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

جنگ روانی؛ شیوه ای برای نبردهای نوین


جنگ روانی؛ شیوه ای برای نبردهای نوین
ارتباطات یکی از پیچیده ترین علوم در حوزه علوم انسانی است. این علم از آن رو که انسانها و افکار و عقاید آنها را هدف قرار می دهد، پیچیدگی ها و ظرایف و دقایق بسیار دارد. ارتباطات با این ویژگی، از جمله معدود علومی دانسته می شود که از همه علوم و تکنیک ها، برای رسیدن به هدف که همانا «تغییر باور و نهایتا تغییر رفتار مخاطب » است، استفاده می کند. به گزارش ایرنا، محیط این عمل «رسانه » است و دراین حوزه حداکثر استفاده از ظرفیت رسانه ها به عمل می آید و در همین حوزه است که مفاهیمی مانند «جنگ رسانه ای »، « فضا سازی رسانه ای » و « جنگ روانی » شکل می گیرد.اگر چه به لحاظ کاربردی ریشه های «جنگ رسانه ای » را می توان همزمان با پیدایش رسانه ها بخصوص رسانه های ارتباطی نو پیدا کرد، اما اصلاح «جنگ رسانه ای » از جمله مقولاتی است که از مطرح شدن آن در سطح روابط بین الملل زمان زیادی نمی گذرد.
در منابع دانشگاهی و مرجع، جنگ رسانه ای « استفاده از رسانه ها برای تضعیف کشور هدف و بهره گیری از توان و ظرفیت رسانه ها به منظور دفاع از منافع ملی» به عنوان یک تعریف بنیادی ارائه شده که از جنگ های جدید و اصطلاحا نرم (soft war) به شمار می رود. درتعریفی دیگر «جنگ رسانه ای » را می توان این چنین نیز تعریف کرد: تضعیف کشور هدف و بهره گیری از توان و ظرفیت رسانه ها(اعم از مطبوعات، خبرگزاریها، رادیو، تلویزیون، اینترنت و اصول تبلیغات) به منظور دفاع از منافع ملی است.» جنگ رسانه ای یکی از برجسته ترین جنبه های «جنگ نرم» Soft War و «جنگ های جدید بین المللی» است. جنگ رسانه ای را می توان بخشی از «جنگ روانی » نیز دانست که محیط عمل آن رسانه ها هستند. دلایل بسیاری وجود دارد که موید تأثیرات غیر قابل انکار رسانه ها در مدیریت و شکل دهی افکار عمومی است و با این شناخت بود که مارشال مک لوهان صاحب نظر کانادایی علم ارتباطات دهها سال پیش در توصیف وضعیت امروز گفته بود: «جنگ هایی که در آینده رخ خواهند داد، به وسیله تسلیحات جنگی و در میدان های نبرد نخواهند بود، بلکه این جنگ ها به دلیل تصوراتی رخ خواهد داد که رسانه های جمعی به مردم القاء می کنند. »
دوایت آیزنهاور که بعد ها به مقام ریاست جمهوری آمریکا رسید در سال ۱۹۴۰ گفته است: «این افکار عمومی است که در جنگ پیروز می شود.» بنابه تعبیر هیرام جانسون(Hiram Johnson)، سناتور آمریکایی:«هنگامی که جنگ آغاز می شود، حقیقت اولین قربانی است.» به تعبیر آقای ضیایی پور یک صاحب نظر ایرانی علم ارتباطات:« هر جنگ حداقل در دو زمینه رخ می دهد اول، میدان نبرد و دوم، اذهان عمومی. در هر دو جبهه فرماندهانی که قادر به بهره گیری از ابزار کنترل و مدیریت انگاره های ذهنی باشند، می توانند دشمن را بفریبند و نیروهای خودی را در جبهه دفاع از اهداف خود سازماندهی نمایند. به این نمونه دقت کنید: تلفن اورژانس و پلیس در آمریکا۹۱۱ است. و در فنلاند ،۱۱۲ طبق آماری که گرفته شده بیشترین تعداد مردم فنلاند وقتی خطری برایشان پیش می آید با شماره ۹۱۱ تماس می گیرند. چرا؟ تحقیقات نشان می دهد که این امر فقط و فقط ! ناشی از تأثیر غیر قابل انکار سینما و شبکه های ماهواره ای آمریکایی است. رسانه ها درشکل دادن به تصورات مردم و هدایت افکارعمومی نقش تعیین کننده ای دارند. از اینرو قدرتهای سلطه جو برای تحقق اهداف امپریالیستی خود، به کارکرد مؤثر رسانه ها در جنگ و طرح ریزی جنگ رسانه ای یا جنگ نرم توجهی جدی دارند.
رسانه ها می توانند حقایق را وارونه نمایش دهند، کتمان کنند، تحریف یا سانسور نمایند و یا با انعکاس برخی اخبار واقعی و غیر واقعی به تهییج و تحریک افکار عمومی بپردازند. نمونه ای دیگر از جنگ رسانه ای: در صبحدم ۳ فوریه ،۱۹۴۳ یک میلیون آلمانی از رادیوی رژیم نازی آلمان این خبر را شنیدند، «زیر پرچم صلیب شکسته، برافراشته بر فراز ویرانه های شهر استالینگراد، آخرین نبرد صورت گرفت. امرای ارتش، افسران، درجه داران و سربازان شانه به شانه ایستادند و تا آخرین نفس جنگیدند. آنان بی هدف قربانی نشدند، آنان جان باختند تا آلمان زنده بماند ».این گزارش یک دروغ آشکار بود. واقعیت این بود که ارتش ششم آلمان نازی، تاب مقاومت در برابر قدرت برتر لشکریان شوروی را نیاورد و تسلیم شد. این رویداد هیتلر راخشمگین ساخت و به فرمان او، این حقیقت کتمان شد.
احتمالا استفاده از عوامل مؤثر بر افکار عمومی اگر چه از دیر باز ملازمت قطعی با جنگها و لشکرکشی ها داشته و مدافعان نیز از آن بهره جسته اند،اماامروزه گستره وسیع منازعات روانی، این عرصه را تبدیل به یک میدان و جبهه ای از جنگ ! ساخته و فراتر از بهره گیری از ابزار رسانه ای جنگ و منازعه ای تمام عیار را در عرصه رسانه ها به راه انداخته است.جنگ نرم همانطور که اشاره رفت، نوع جدیدی از جنگهاست که در حوزه رسانه ها اتفاق می افتد. این بحث را می شود اینگونه خلاصه و برای ورود به بحث اصلی، نتیجه گیری کرد:رسانه ها به شیوه های گوناگون می کوشند فضای ذهنی گروههای هدف را در جهت اهداف وخواسته های حاکمان شکل دهند. هدف ومخاطب اینگونه برنامه ریزیها الزاما مردم کشورهای بیگانه یا نیروهای دشمن نیست ومردم کشور خودی نیز بعنوان هدف این فعالیتها قرار داده می شوندکه از جمله نمونه های برجسته آن نقش برجسته رسانه های آمریکایی در مثلت افکار سازی این کشور شامل رسانه ها، موسسات نظر سنجی بخصوص گالوپ، و وزارت امورخارجه آمریکا در جریان جنگ ویتنام، ماجرای خلیج خوکها، جنگ ۱۹۹۱ با عراق که در آن به باور همه متخصصان حوزه های علم ارتباطات و علم سیاست این سی ان ان بود که خط مقدم نیروهای عراقی را شکست، جنگ دوم خلیج فارس و سقوط صدام حسین، لشگر کشی آمریکا به افغانستان، سوء استفاده این کشور از ماجرای ۱۱ سپتامبر و... است.
امروزه رسانه ها علاوه بر نقشی که در مقاطع مختلف با تأثیرگذاری سریع دراستحصال شرایط مطلوب واقناع جمعی ایفأ می کنند، با برنامه های بلند مدت و استراتژی های کلان، کارکردی نوین با عنوان « تولید رضایت » برای خود ایجاد کرده اند. در این روش بجای آنکه توان رسانه ها برای اقناع افکار عمومی صرف شود. در طولانی مدت، داده های ذهنی مخاطبین را بگونه ای مدیریت می نمایند که رفتار سیاستمداران در بحرانها دقیقامطلوب نظر آنان (مانند موارد مورد اشاره در بالا) باشد.این روش گر چه زمان بیشتری را می طلبد ولی نتایج بهتر و پایدارتری را در بر دارد. « جان کالینز » نظریه پرداز و استاد سابق دانشگاه ملی جنگ آمریکا در تعریف جنگ روانی می نویسد: جنگ روانی عبارت است از « استفاده طراحی شده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن برای نفوذ در خصوصیات فکری دشمن با توسل به شیوه هایی که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی می شود.»
چنانچه بخواهیم تعریف جامعی از جنگ روانی ارائه دهیم، باید بگوییم، « این جنگ عبارت از مجموع اقدامات یک کشور به منظور اثرگذاری و نفوذ بر عقاید و رفتار دولت ها و مردم خارجی(و حتی مردم خودی) در جهت مطلوب و با ابزارهایی غیر از ابزارهای نظامی و تنها با ابزارهای سیاسی، اقتصادی و تبلیغاتی تحقق پذیر است.»جنگ روانی برخلاف جنگ های دیگر که از قدرت نظامی استفاده می کند، از قدرت شرطی و امتناع کننده یا نامرئی برای تحت تأثیر قرار دادن مخاطبان استفاده می کند. در این جنگ ابزارهای نظامی بیشتر جنبه صوری و ظاهری را در تکمیل جنگ روانی دارند و قدرت اصلی در فعالیت های تبلیغاتی(پروپاگاندا) نهفته است. جنگ روانی تکنیک ها و شیوه ها و در عین حال ابزارهای خود را دارد که از جمله تکنیک های آن « اغراق » و « انگاره سازی » است. ناچار به تکرار به جهت یادآوری هستم که ابزار جنگ روانی نیز بسیار متنوع است و شامل طیف وسیعی از وسایل ارتباطی از شب نامه گرفته تا رسانه ها می شود. درجنگ روانی و در بحث ابزار، هر وسیله ای که هدف را توجیه کند، مشروع شمرده می شود! و اما شیوه ها بقدری پیچیده و گسترده است، که قابل فهرست کردن نیست و بسته به موضوع، شیوه و یا شیوه های مناسب آن و نیز ابزار و یا ابزارها انتخاب می شود. هدف جنگ روانی آنگونه که اشاره رفت در نهایت تغییر رفتار مخاطب است که با دستکاری باورهای او صورت می گیرد و این کار بقدری ظریف و دقیق انجام می شود که حتی مخاطبان فعال را نیز تحت تاثیر خود قرار می دهد.
منبع : روزنامه ابرار