پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


کارگردانی که ما را می شناسد


کارگردانی که ما را می شناسد
مهدی فخیم‌زاده در این سال‌ها بیشتر در حوزه مجموعه‌سازی فعال بوده تا سینما و اغلب مجموعه‌هایی که کارگردانی کرده از سطح آثار تلویزیونی بالاتر بوده‌اند.
بعد از «ولایت عشق» فخیم‌زاده به کارگردانی تبدیل شده که می‌توان انتظار داشت با هر مجموعه‌اش اتفاقی تازه در تلویزیون بیفتد. مسیر مجموعه‌سازی این کارگردان اگر چه پرفراز و نشیب بوده اما آنچه آثار او را از دیگر کارگردان‌های تلویزیون متمایز می‌کند تلاش برای تولید مجموعه‌های خوش‌ساخت و جذاب است. مجموعه‌ای که قصه‌اش را درست روایت کند و از نظر تکنیکی هم مشکلی نداشته باشد. اتفاقی که در «خواب و بیدار» افتاد. این روزها مجموعه «بی‌صدا فریاد کن» از مهدی فخیم‌زاده از شبکه دوم سیما پخش می‌شود.
این اثر مانند دو تجربه قبلی این کارگردان در حوزه مجموعه‌های پلیسی قرار می‌گیرد و نشان می‌دهد فخیم‌زاده به قصه‌های پرتعلیق و حادثه‌ای بیشتر از درام‌های تاریخی علاقه‌مند است. *** فخیم‌زاده در اولین تجربه مجموعه‌سازی‌اش تنهاترین سردار بداقبال بود. این پروژه در مرحله تولید با مشکلات و حاشیه‌های مختلفی روبه‌رو بود. بالاخره فخیم‌زاده انتخاب شد تا این مجموعه را به‌سامان برساند. فخیم‌زاده تلاش کرده بود در «تنهاترین سردار» علاوه بر روایت بخشی از حساس‌ترین دوران زندگی سیاسی-اجتماعی امام حسن(ع) با اضافه کردن قصه‌های فرعی به خط اصلی قصه، جذابیت ایجاد کند و فضایی تازه در این مجموعه‌های تاریخی به وجود بیاورد.
اما با وجود بازیگرانی مثل افسانه بایگان، ابوالفضل پورعرب، اکبر زنجانپور و... و عوامل حرفه‌ای و فنی شناخته‌شده پشت دوربین، حاصل کار قابل دفاع نبود اگر «تنهاترین سردار» در دهه ۶۰ ساخته می‌شد تولیدی عظیم و غافلگیرکننده محسوب می‌شد اما پس از پخش مجموعه ستایش‌شده «امام علی(ع)» (داوود میرباقری) سلیقه مردم و انتظار مخاطب مجموعه‌های تلویزیونی بالا رفته بود و مجموعه «تنهاترین سردار» نمی‌توانست به این انتظارها پاسخ بدهد.
ضعف چهره‌پردازی و طراحی صحنه و لباس «تنهاترین سردار» ضربه بزرگی به این مجموعه زده بود. پس از تجربه «تنهاترین سردار» به نظر نمی‌رسید فخیم‌زاده دوباره به سراغ کارگردانی یک مجموعه تاریخی برود. اما او در دومین گام برای مجموعه‌سازی باز هم تصمیم به کارگردانی یک مجموعه تاریخی-مذهبی گرفت. فخیم‌زاده کارگردان باهوشی است، او از تمام تجربه‌هایی که در طول ساخت پروژه «تنهاترین سردار» به دست آورده بود به درستی استفاده کرد.
«ولایت عشق» دقیقا مسیری را ادامه می‌داد که با «امام علی» شروع شده بود، توجه به جذابیت‌های بصری و اهمیت دادن به بافت دراماتیک مجموعه باعث شد این مجموعه چند پله بالاتر از اولین تجربه فخیم‌زاده در حوزه مجموعه‌سازی قرار بگیرد. مهدی فخیم‌زاده در «ولایت عشق» دیگر کارگردانی نبود که تمام تجربه‌اش به مدیوم سینما خلاصه شود و در اولین مواجهه‌اش با مدیوم تلویزیون در برابر تجربه‌ای بزرگ و دشوار قرار بگیرد. فخیم‌زاده در «ولایت عشق» کارگردانی مسلط است. علاوه بر این، فیلمنامه «ولایت عشق» بسیار منسجم و پر از جزئیات بود.
این نویسنده و کارگردان توانسته بود مباحث مذهبی و مفاهیم معنوی را به خوبی در بستری دراماتیک عرضه کند. اتفاقی که در تلویزیون و سینمای ایران کمتر افتاده بود. در «ولایت عشق» شخصیت‌های فرعی و تخیلی که برای مخاطب جذاب بودند به خوبی با قصه اصلی هماهنگ شده بودند و به عنوان عناصری پیش‌برنده نقش موثری در شکل‌گیری داستان ایفا می‌کردند
. فخیم‌زاده در «ولایت عشق» برای اولین بار تجسم امام را که پیش از این در مجموعه‌ها و فیلم‌های ایرانی از نشان دادن آن پرهیز می‌شد، به تصویر کشید. او بدون آنکه قواعد شرعی را زیر پا بگذارد سعی کرد در سکانس‌هایی که امام حضور دارند جسم او بدون نمایش چهره‌اش دیده شود. این ویژگی حرکتی تازه در حوزه مجموعه‌سازی درباره ائمه و معصومین به حساب می‌آمد. فخیم‌زاده در موقعیتی درست و شرایطی مناسب این کار را انجام داد بدون آنکه حساسیتی نسبت به این اتفاق به وجود بیاورد. در بخش انتخاب بازیگران هم، فخیم‌زاده در «ولایت عشق» موفق‌تر از «تنهاترین سردار» بود. حضور بازیگرانی مثل بیتا فرهی، بیژن امکانیان، مریلا زارعی، رامبد جوان و... در قالب نقش‌هایی تازه از ویژگی‌های مثبت این مجموعه بود. تیتراژ و ترانه هم نسبت به «تنهاترین سردار» گامی به جلو محسوب می‌شد. فخیم‌زاده با کارگردانی «ولایت عشق» به چهره‌ای شناخته شده در تلویزیون تبدیل شد، ‌کارگردان حرفه‌ای و منضبطی که همه از کار کردن با او لذت می‌بردند.
بعد از «ولایت عشق» فخیم‌زاده با پیشنهادهای زیادی روبه‌رو شد. اما از میان گزینه‌هایی که وجود داشت، او یک مجموعه پلیسی را انتخاب کرد. فخیم‌زاده به سراغ حوزه‌ای مهجور و دشوار رفت اما توانست از آزمون کارگردانی اولین مجموعه پلیسی سربلند بیرون بیاید. «خواب و بیدار» قصه‌ای متفاوت و جذاب داشت. تصویری تازه از پلیس و قابلیت‌هایش در این مجموعه می‌دیدیم، کارگردان توانسته بود بدون آنکه درگیر شعارزدگی شود از قدرت پلیس بگوید.
در «خواب و بیدار» برای اولین بار با یک پلیس مقتدر زن روبه‌روییم که ریاست یک کلانتری را برعهده دارد. در فیلم «همسر» ساخته به‌یادماندنی او هم یک شخصیت زن پلیس (نسرین مقانلو) به همراه کاراکتر اصلی، ماجراها را حل و فصل می‌کرد. پلیس زنی که در «خواب و بیدار» دیدیم، می‌تواند به نوعی ادامه کاراکتر پلیس در فیلم «همسر» باشد.اما مهم‌ترین ویژگی «خواب و بیدار» در نمایش نیروی شر بود. ناتاشا (رویا نونهالی) یک خلافکار باهوش و حرفه‌ای بود، از آن خلافکارهایی که قبلا نمونه‌اش را در آثار خارجی دیده بودیم.
زن بودن این خلافکار زبده و حرفه‌ای، موقعیت متفاوتی برایش رقم زده بود. فخیم‌زاده در طراحی کاراکتر ناتاشا تنها به قدرت ذهنی او اکتفا نکرده بود، او قابلیت‌های فیزیکی زیادی داشت که در فصل‌های تعقیب و گریز و درگیری به کارش می‌آمد و پیش از این البته در خلافکارهای زن، این توانایی‌ها را ندیده بودیم. اغلب مجموعه‌سازهایی که در حوزه‌ کارهای پلیسی فعالیت کرده‌اند بیشتر به جنبه‌های معمایی در آثارشان اهمیت می‌دهند خلق صحنه‌های درگیری و انفجار و... برای کارگردان‌های ایرانی همان‌قدر سخت است که نوشتن داستان‌هایی که در آنها برخوردهای فیزیکی وجود داشته باشد برای فیلمنامه‌نویسان. اما در «خواب و بیدار» در کنار سکانس‌های انفجار، فصل‌های درگیری هم خوب از کار درآمده، این را می‌توان به حساب آشنایی کارگردان با این نوع حرکات گذاشت که در طراحی و اجرا برای آنها وقت گذاشته شده است. «خواب و بیدار» بعد از «ولایت عشق» دومین مجموعه پربیننده فخیم‌زاده است. مجموعه‌ای که ارزش‌ها و جذابیت‌هایش را مخاطب جدی و نخبه هم تایید می‌کرد.
«حس سوم» تقریبا در حال و هوای «خواب و بیدار» ساخته شد اما این بار موضوع قاچاق مواد مخدر محور اصلی قصه بود و تقابل دو باند حرفه‌ای قاچاقچی داستان را پیش می‌برد. در «حس سوم» فخیم‌زاده تلاش کرده بود در کنار حفظ خط پلیسی داستان، فضایی خانوادگی هم در مجموعه به وجود بیاورد. او با تمرکز روی روابط خانوادگی کاراکتر اصغر کپک، تعادلی در مجموعه به وجود آورده بود که تنش ناشی از بخش پلیسی مجموعه را کمرنگ می‌کرد. «حس سوم» اگر چه موفقیت «خواب و بیدار» را برای کارگردانش تکرار نکرد اما نمونه یک مجموعه خوش‌ساخت پلیسی بود و تجربه‌های فخیم‌زاده در این ژانر را تکمیل می‌کرد.
شاید ثبت دو تجربه موفق پلیسی در کارنامه این کارگردان باعث شد او باز هم به سراغ چنین تجربه‌ای برود و برای سومین‌بار مجموعه‌ای پلیسی بسازد. «بی‌صدا فریاد کن» یک مجموعه پلیسی- حادثه‌ای است که موضوع آن شیوع مصرف قرص‌های روانگردان در جامعه است. فخیم‌زاده این بار هم تلاش کرده در قالب یک قصه پرتعلیق و جذاب، بخشی از مشکلات جامعه را به تصویر بکشد. مهدی فخیم‌زاده کارگردان باتجربه‌ای است یک حرفه‌ای تمام‌عیار که سعی کرده در گونه‌های مختلف فیلم و مجموعه بسازد. فاصله‌گرفتن فخیم‌زاده از سینما به نفع تلویزیون تمام شده، او در این مدت مجموعه‌هایی ساخته که در کنار جذب مخاطب از نظر ساختاری هم استانداردها را حفظ کرده است.
او ژانر پلیسی را زنده کرده و در مجموعه‌سازی تاریخی-مذهبی هم تجربه به‌یادماندنی «ولایت عشق» را در کارنامه‌اش ثبت کرده. فخیم‌زاده تجربه‌های سینمایی‌اش را به تلویزیون آورده و با شناخت رسانه تلویزیون و مختصاتش آثاری را کارگردانی کرده که از نمونه‌های موفق مجموعه‌سازی به حساب می‌آیند.
با اینکه چند قسمت ابتدایی مجموعه «بی‌صدا فریاد کن» پخش شده اما با دیدن این بخش‌ها هم می‌توان تفاوت «بی‌صدا فریاد کن» را با سایر مجموعه‌های تلویزیون تشخیص داد. «بی‌صدا فریاد کن» ادامه منطقی «خواب و بیدار» است. یک مجموعه پلیسی خوش‌ساخت که مسائل روز جامعه را در قالب یک قصه پرتعلیق مطرح می‌کند.
منبع : روزنامه تهران امروز