یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

استاد ناسیونالیست (زندگی نامه دکتر جواد شیخ الاسلامی)


استاد ناسیونالیست (زندگی نامه دکتر جواد شیخ الاسلامی)
دکتر شیخ الاسلامی یکی از اساتید مطرح علوم سیاسی دانشگاه تهران بود. محور اندیشه سیاسی او ناسیونالیسم به شدت افراطی و ضدیت شدیدی با هر نوع اندیشه چپ(مارکسیستی) بود. به هر حال هر کلمه در یک مطلب آن هم با حجم محدود بار معنایی خود را دارد. متن کامل آن را در اینجا می آورم.
هنوز روزهایی به پیروزی بهمنی باقیست که دکتر شاپور بختیار به مثابه آخرین تیر ترکش نظام پادشاهی به میدان می شود. در اوج روزهای شهر شلوغ است که این عضو فرانسه مشق کرده جبهه ملی ایران تمام قوای خود را برای مهار امواج توفنده انقلاب مردمی بهمن به کار می گیرد مگر آنکه از قدرت گرفتن روحانیون در ایران ملتهب جلوگیری به عمل آورد. استاد فقید دکتر جواد شیخ الاسلامی از اساتید برجسته علوم سیاسی دانشگاه تهران و مولف و مترجم آثار متنوعی در حوزه مباحث سیاسی و اجتماعی از جمله جدی ترین هواداران جبهه ملی ایران است که در مقطع تاریخی ۵۷ چشم بر امکان بقا و ساماندهی اوضاع توسط دولت مستاصل دکتر شاپور بختیار دوخته بود. این یار دیرین دکتر غلامحسین صدیقی است که در فصل کهنسالی در دهه هفتاد خورشیدی آن هنگام که تصمیم به احیای دوباره جبهه ملی ایران با نامه نود امضایی گرفته می شود، در جلسه ای با حضور اعضای قدیمی این جبهه، افرادی چون چنگیز پهلوان، دکتر ساعی،علی اردلان،زنده یاد پروانه اسکندری (فروهر)، دکتر علی قلی محمودی بختیاری،اسماعیل فراهانی، ،روشن اردلان ،ادیب برومند، طاهره مبشری، عیسی خان حاتمی و... شیخ الاسلامی، کاندیدای احراز پست دبیر کلی این جبهه می شود... در یک هزار و سیصد خورشیدی در خانواده ای مذهبی چشم بر جهان گشود. این فرزند آقا میرزا فضل الله،شیخ السلام زنجان پس از اتمام دوران شش ساله تحصیلی به تهران عزیمت کرده و در دبیرستان البرز تهران ( کالج امریکایی) مشغول به تحصیل شده است. او پس از اتمام تحصیلات دبیرستانی راهی دانشکده حقوق دانشگاه تهران می شود و پس از یکسال به منظور ادامه تحصیل، ایران را به قصد دانشگاه آکسفورد انگلستان ترک می کند. شیخ الاسلامی موفق به اخذ درجه کارشناسی ارشد از این داشگاه شده است. وی برای تکمیل دوره تحصیلی خود به آلمان فدرال عزیمت نموده و در آنجا موفق به اخذ دانشنامه دکترا در رشته علوم سیاسی و اقتصادی از دانشگاه هایدلبرگ آلمان می شود. در هنگام تحصیل در دانشگاه هایدلبرگ است که بنای یک دوستی طولانی بین دو دانشجو، شیخ الاسلامی و هلموت کهل صدراعظم اسبق آلمان، ریخته می شود. یکی از شاگردان شیخ الاسلامی می گوید درس مهم او از حضور در آلمان ناسیونالیسمی بود که در اندیشه شیخ الاسلامی وجود داشت. « از کار آلمانی خیلی خوششان می آمد. هیچ وقت هم ارتباطشان با "هلموت کهل" قطع نشد.» بیست و یکسال دوری از میهن به پایان می رسد و در ۱۳۴۵ خورشیدی است که دکتر شیخ الاسلامی به کشور باز می گردد. در اپتدای ورود به ایران به دلیل حمایت از جبهه ملی و نهضت مقاومت ملی ممنوع التدریس بوده ست اما بعدها در سال ۱۳۵۴ خورشیدی است که با مساعدت دوست نزدیکش نیک پی،ممنوع التدریسی وی لغو و به عنوان استادیار در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران مشغول به کار می شود. « دکتر شیخ الاسلامی از دقت نظر و وطن پرستی شادروان نیک پی خیلی تعریف می کرد..» شاگردان استاد، کلاس های او را "کلاس ایران دوستی" و هشدارهای مکرر او پیرامون بر آمدن حکومتی خودکامه عنوان می کنند. شیخ الاسلامی با رویکردی به شدت ناسیونالیستی به وقایع پیرامونی نظر داشته است. او در عین حال که مرزبندی پر رنگی با انواع پان بازی و پان سازی در طول دوران تکاپوی خود داشته با مارکسیسم و همچنین کلیه مواضع حزب توده ایران نیز به شدت از در مخالفت بر آمده است. به گفته یکی از شاگردان وی، شیخ الاسلامی نسبت به انقلاب اکتبر نگاهی بسیار بدبینانه داشته و صحنه اعدام تزار و کارگزاران او به دست انقلابیون برای وی بسیار آزاردهنده بوده است. وی در زمان تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان با پیشگامی سید جعفر پیشه وری در زنجان حضور داشته است و وقایع آن روزگاران را از دریچه نگاه به شدت ناسیونالیستی خود به نظاره نشسته است. وی ضمن اشاره به روند شکل گیری فرقه دموکرات و حضور پیشه وری در این فرقه از برخی اختلافات اولیه که مبارزانی چون آرداشس آوانسیان،رضا روستا و.. از جانب حزب با سید جعفر پیشه وری داشتند می گوید.شیخ الاسلامی روایت کرده است که پیشه وری پس از دستگیری،مدتی در زندان تظاهر به "مسلمانی" کرده است .« و حتی از اولیای زندان خواهش کرده بود یک نفر روضه خوان به سلول انفرادی اش بفرستند که برایش ذکر مصیبت کند!» انقلاب بهمن پنجاه و هفت پیروز و در فاصله کوتاهی حکومت دینی در ایران تشکیل می شود. صاحب امتیاز و مدیر مسئول نشریه "ایرانمهر" که یکی از شاگردان شیخ الاسلامی بوده است استاد خود را در هنگامه روز ۱۳۵۸ اینگونه به خاطر می آورد « در سال ۱۳۵۸ دانشجوی سال اول دانشکده حقوق دانشگاه تهران بودم و در آن فضا تنها استادی که نگاههای کنجکاو مرا به خود جلب نمود،زنده یاد دکتر شیخ الاسلامی بود. شجاعت،شهامت و میهن دوستی او بی مانند بود. شیخ الاسلامی به جدایی کامل دین از سیاست معتقد بود. در همان سال ۵۸ او می گفت که ایران آبستن حوادث است. فاشیسیم دارد می آید! ما می گفتیم به کدام گروه می گویید؟ می گفت همه گروهها! می گفت جامعه ای که هیچ کس غیر خود را قبول ندارد به سوی فاشیسم حرکت می کند....» او به یاد می آورد استادش را ماههایی پس از تشکیل حکومت دینی در ایران. " در آن محیط، با ظاهری آراسته و همیشه با کراوات در کلاس درس حاظر می شد. در شرایطی که همگان به دشمنی با هر آنچه بویی از ایران و ایرانی داشت کمر بسته بودند،به تنهایی در این سنگر، استوار ایستاده بود.من به عنوان یک دانشجو شیفته او شده بودم و این آشنایی،دوستی عمیقی را بین ما بوجود آورد که تا واپسین روزهای زندگی استاد به درازا کشید» این شاگرد شیخ الاسلامی ضمن اشاره به کتاب "قتل اتابک" شیخ الاسلامی به عنوان یکی از مهم ترین آثار او به کتاب دیگر او "سیمای احمدشاه قاجار" اشاره می کند و می گوید « این کتاب در دو جلد منتشر شده اما در جلد دوم کتاب ناشر دست برده است و دکتر ، ده ها بار به من گفتند جلد دوم این کتاب دیدگاههای من نیست.» از این شاگرد شیخ الاسلامی درباره دور تسلسل مانع تراشی در برابر آزادی در ایران در اندیشه او می پرسم . « ایشان معتقد بودند که ما در ایران سه کودتا بر علیه آزادی داشتیم که در هر سه کودتا سیاست های خارجی نقش بازی کردند. یکی لیاخوف و روس ها بر علیه مشروطه و مجلس اول شورای ملی بود. دوم رضا شاه و انگلیسی ها بر علیه آزادی و آرمانهای انقلاب مشروطه و سومی کودتای انگلیسی امریکایی بیست و هشتم مردادماه بر علیه حکومت ملی دکتر محمد مصدق.» شیخ الاسلامی ،استاد مهمان کالج سن آنتونی دانشگاه اکسفورد بوده است. در کلاس های درس او افراد مشهوری چون سر آنتونی پارسونز،آخرین سفیر انگلستان در دربار شاه نیز حضور داشته اند. وی عضو بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار بوده و زنده یاد محمدعلی جمالزاده، شیخ الاسلامی را به عنوان نماینده خود برای انتقال کتابهای کتابخانه اش از سویس به دانشگاه تهران انتخاب کرده است.« آخرین بار هم که به خارج از کشور رفتند کتابهای آقای "محمد علی جمال زاده" را آوردند...» وی در دوران تدریس در دانشگاه،در رشته های گوناگونی چون دیپلماسی ایران،دیپلماسی عمومی،اندیشه سیاسی غرب،تاریخ سیاسی ایران از انقلاب مشروطه تا پایان دوره پهلوی،سیاست و حکومت در خاورمیانه،مطبوعات سیاسی معاصر، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، تاریخ روابط بین الملل از ۱۸۷۰ به بعد به تدریس اشتغال داشته است. از دکتر شیخ الاسلامی مقالات تاریخی و تحقیقی و سیاسی مختلفی در نشریات بین المللی چون مجلات "تایمز"،"منچسترگاردین" و نیز نشریات داخلی چون "سخن"،"یغما"،"راهنمای کتاب"،"اطلاعات سیاسی و اقتصادی" و "ایران مهر" منتشر شده است. از میان برخی کتب منتشره شیخ الاسلامی می توان به ترجمه "ماجرای جوانی یک استاد" ، "نامه یک زن ناشناس" و "بوکهندل" آثار اشتفان تسوایگ ،نویسنده اتریشی، ترجمه منظومه "محبوس شیلان" از آثار لرد بایرون ،شاعر انگلیسی،"مرد سرنوشت" اثر جرج برنار شاو و "فن زندگی" اثر اندره موروا و.... اشاره کرد. در فاصله کوتاهی پس از پیروزی بهمنی و حوادث زنجیره ای پس از توقیف روزنامه آیندگان و نشریات دیگر است که با فرمان بنیان گذار جمهوری اسلامی، تصفیه اساتید دگراندیش ،اخراج دانشجویان اعم از چپ و ملی و تعطیلی دانشگاهها تحت عنوان "انقلاب فرهنگی" به اجرا در می آید. یکی از شاگردان شیخ الاسلامی روایت می کند که پس از بازگشایی دانشگاهها و فروکش کردن امواج "انقلاب فرهنگی" دیگر آن شور و وجد همیشگی در شیخ الاسلامی دیده نشده است. در طول سالهای دهه شصت و هفتاد خورشیدی بارها منزل او مورد تفتیش قرار گرفت و بسیاری از دست نوشته های شیخ الاسلامی در این تفتیش ها مصادره شد. آنگاه که فشارها از حد معمول خود گذشت،شیخ الاسلامی به پسر عمه خود آیت الله سید عزالدین حسینی زنجانی از مراجع تقلید و نیز شیخ متنفذ نظام اسلامی، آیت الله مهدوی کنی که آشنایی های قبلی با وی داشته متوسل شده تا مگر از حجم فشارها بکاهد. آنگونه که نزدیکان شیخ الاسلامی روایت می کنند ماههای پایانی زندگی این استاد ملی گرای دانشگاه تهران در فضایی مملو از نومیدی و دل ماتم زدگی گذشته است.وی در طول زندگی هیچ گاه ازدواج نکرده و فرزندی نیز نداشته است. او در واپسین سالهای حیات، در دانشگاه آزاد شهر زنجان به تدریس اشتغال داشته و روحیه ناسیونالیستی وی به حدی بوده که حاظر به انجام گفتگو با روزنامه "امید زنجان" که به نظر شیخ الاسلامی مروج "قوم گرایی" بوده است نمی شود. دکتر جواد شیخ الاسلامی در بیست و هشتم فروردین ماه ۱۳۷۹ در سن هفتاد و نه سالگی در منزل مسکونی خود خاموش و در قطعه نویسندگان و هنرمندان بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد
منبع : بانک مقالات فارسی