سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا


معماهای شطرنج بی انتهای زبان


معماهای شطرنج بی انتهای زبان
همانطور كه می دانیم، در بازی شطرنج، ابتدا با صف آرایی دو جریان رقیب در مقابل یكدیگر مواجه هستیم. این دو جریان در طول بازی به عملیاتی می پردازند كه عبارت است از: نقشه كشیدن، تهدید، كشمكش، درگیری، تهاجم، پیش روی، عقب نشینی، بازسازی عناصر خود، جا به جایی، حذف و... عملیاتی كه می تواند موجب پیروزی یا شكست هر یك از دو جریان رقیب گردد. پس می بینیم كه بازی شطرنج جریانی است پویا كه هم در قالب سیستم و هم در قالب فرآیند (پروسه) قابل مطالعه است. چرا كه این بازی بر دو محور جانشینی و همنشینی استوار می باشد. در اصل جانشینی، عناصر به گونه ای عمل می كنند كه هر مهره پس از حذف مهره رقیب به جای او می نشیند و در اصل همنشینی، مهره ها با هدف دستیابی به موقعیتی برتر در كنار مهره رقیب می نشینند و به نوعی شرایط را برای حركت بعدی آماده می كنند.
نكته بسیار مهم دیگری كه در بازی شطرنج قابل توجه است، نوع حركت مهره ها بر روی صفحه می باشد. در واقع، مهره ها می توانند در طول، در عرض، به سوی عمق، به شكل مورب، در ارتفاع (به شكل پرشی) و بالاخره به جلو یا عقب حركت كنند. اما از همه اینها مهمتر نظام ارزشی است كه بازی شطرنج ایجاد كننده آن است. چنین ارزشی از یك سو به واسطه تضاد بین هر مهره با مهره های دیگر و از سوی دیگر با توجه به غلبه هر مهره بر مهره رقیب و خارج نمودن آن از صحنه به دست می آید. به همین دلیل است كه ارزش هر مهره به اسب بودن یا فیل بودن آن (از نظر شكل و ماده) نیست بلكه به نقشی است كه در تضاد و تقابل با مهره های دیگر ایفا می نماید. علاوه بر این، جریان تقابلی خود ایجاد كننده دو نوع ارزش است كه عبارتند از ارزش غایی و ارزش استعمالی. به عنوان مثال، برداشتن مهره ای از سر راه جهت پیش روی در زمین حریف ارزشی استعمالی به شمار می رود. در حالی كه كیش و مات كردن ارزشی غایی است. با توجه به نكات ذكر شده، دیگر شكی نیست كه بازی شطرنج هم هدفمند است و هم جهت دار. اینك پس از این بررسی كوتاه می توان به مقایسه ویژگی های نشانه- معنایی بازی شطرنج با بازی زبان پرداخت.
به محض اینكه سخن از بازی زبان به میان می آید باید به جنبه عملیاتی بودن آن فكر كرد. این عملیاتی بودن حاكی از دو نكته بسیار مهم است. یكی اینكه عملیات خود در خدمت جریانی بزرگتر است كه تولید زبانی نام دارد. و دیگر اینكه چنین تولیدی در سطح كلان مطرح می باشد. در بازی شطرنج نیز ما بازیهای خردتر داریم؛ اما همه آنها درخدمت بازی كلانی به نام بازی شطرنج هستند، و ما زمانی می توانیم بازی شطرنج را پایان یافته بدانیم كه فرآیند بازی به سرانجام رسیده و نتیجه حاصل شده باشد. تولید زبانی عملیات بسیار پیچیده ای است كه در آن عناصر نشانه- معنایی زیادی دخیل هستند. این عناصر در تعامل، تبانی، تقابل و یا چالش با یكدیگر مجموعه ای را می سازند كه تحت نظارت و كنترل جریانی به نام گفتمان قرار دارند. به این ترتیب، عملیاتی كه در بازی زبانی مطرح می باشد نوعی عملیات گفتمانی است. این عملیات زمانی به نتیجه می رسد كه معنایی حاصل شده باشد. یعنی اینكه گفتمان، معنایی را نشانه می رود. حتی اگر گفتمان بی معنایی را نیز نشانه رود، باز به نوعی می توان ادعا نمود كه بی معنایی نیز یك شیوه نگاه به معناست. در بازی شطرنج، عناصر زیادی وجود دارند كه كد دار هستند. به عنوان مثال شرایط حاكم برنوع حركت مهره ها شرایطی تثبیت شده هستند كه باید بر اساس آنها عمل نمود و امكان به هم ریختن آنها وجود ندارد. اما هیچ بازیگری مجبور نیست مثل بازیگران دیگر عمل كند. یعنی اینكه هر بازیگر می تواند فضا را برای حركت مهره ای كه می خواهد باز كند و خود تقدم و تأخر حركت را در نظر گیرد، یا اینكه مسیر حركت را انتخاب و جهت تحقق آن برنامه ریزی كند. در بازی زبانی نیز همین اتفاق می افتد: بعضی عناصر كد دار هستند. زبان آنها را پیش بینی نموده و دارای جایگاه تثبیت شده می باشند. آنچه كه در بازی زبانی یعنی گفتمان متفاوت است باز سازی دال ها جهت ایجاد فضا، تعیین مسیر حركتی متفاوت و بالاخره لایی كشید ن های پی در پی است. در بازی زبانی هیچ گاه زبان به تولید یكسان و همگون عناصر زبانی نمی پردازد. چرا كه هر گفته پردازی شیوه خاص و شخصی تولید را كه خود ناشی از روابط حسی- ادراكی با دنیای بیرون می باشد، اعمال نموده و با توجه به نوع حضور تعاملی خود در بافت به تولید می پردازد. پس بازی زبان در سطح وسیعتری نسبت به بازی شطرنج عمل می كند. چرا كه عناصر بازی شطرنج محدود و تعیین شده هستند. در صورتی كه زبان به علت پویایی همواره در حال تحول است و عناصر آن پی در پی در حال بازسازی هستند. ویژگی دیگری كه بازی زبانی را از بازی شطرنج متمایز می سازد، بهره مندی آن از ساختارهای مؤلفه ای (تمام آنچه كه باعث بالا رفتن دقت زبان و انطباق آن با واقعیت می گردد) و غیر مؤلفه ای (تمام آنچه كه بر وجه تخیلی زبان می افزاید) می باشد. در واقع زبان به دلیل خاصیت ارجاع پذیری _ حال چه این ارجاعات واقعی و چه تخیلی و توهمی باشند- و ارجاع گریزی امكان عبور از خود به خود وبه بیرون از خود را دارد. به همین دلیل است كه می توان بی نهایت تخیل ادبی و هنری را برای زبان پیش بینی نمود. به عنوان مثال، تصور دنیایی غیر از دنیای خود، عبور از مكان خودی به غیر خودی را فراهم می سازد. به همین ترتیب «من» می تواند به «او»ی گفتمانی و «اینجا» به «آنجا »و غیر تبدیل گردد. مجموعه این عناصر نشان می دهد كه زبان هم ارجاع پذیر است و هم ارجاع گریز. در حالی كه در بازی شطرنج امكان ارجاع به غیر و ارجاع گریزی وجود ندارد. بازیگر همواره «من» باقی می ماند و هر مهره نیز هویت حركتی خود را حفظ می نماید. مكان بازی نیز مكان عینی است كه زیر نگاه بازیگر قرار دارد. در بازی شطرنج ما حركت و نوع بازی را انتخاب می كنیم و عناصر بازی ثابت هستند. اما در بازی زبانی به علت گستردگی بسیار زیاد، ما عناصر زبانی را نیز انتخاب می كنیم و سپس به آنها آنگونه كه می خواهیم اولویت می بخشیم. در بازی شطرنج ما با یك هدف مشخص یعنی معنای معین سر وكار داریم كه عبارت است از رسیدن به كیش و مات. اما در بازی زبانی معنا بسیار سیال و متنوع می باشد. و هیچ معنایی بر معنای دیگر برتری ندارد. پس هدف بازی زبانی فقط كیش و مات نیست. بلكه در فرآیند است كه معنا شكل می گیرد و ما با بی نهایت معنا مواجه می باشیم. یعنی اینكه معنا می تواند هر لحظه دگر گون گشته و معنایی جدید را بروز دهد. چرا كه در بازی زبانی دیگر دال و مدلول وابسته به یكدیگر نیستند و مستقل از هم عمل می كنند. در حالی كه در بازی شطرنج دال و مدلول به یكدیگر وابسته هستند و نمی توانند جدای از یكدیگر عمل كنند. به همین دلیل است كه در بازی زبانی سپهری می گوید:
من در این تاریكی فكر یك بره روشن هستم
كه بیاید علف خستگی ام را بچرد.
(س. سپهری، هشت كتاب، طهوری، ،۱۳۶۸ ص. ۳۸۹)
فقط در بازی زبانی است كه دال می تواند از مدلول جدا شود و به جای چریدن علف كوهستان، علف خستگی آدمی را بچرد. این یعنی عدم تبعیت مدلول از دال. در بازی شطرنج افق معنا باز نیست؛ ما با نظامی كارآ، اما بسته مواجه می باشیم و امكان استعاره سازی وجود ندارد. یعنی اینكه نوعی فقر گفتمانی داریم. قالبها ما را محدود می كنند و امكان لایی كشیدن معنایی را از ما می گیرند. در زبان، علاوه بر امكان جدایی دال از مدلول، هر گونه معنایی ما را با نوعی زیست- معنایی مواجه می سازد. یعنی اینكه معنا با توجه به هدفی كه دنبال می كند نیز در نظر گرفته می شود و نه فقط با توجه به دالی كه بر آن اطلاق می گردد. در علائم راهنمایی و رانندگی ما با زبانی قراردادی مواجه هستیم و چراغ قرمز به معنای ممنوعیت عبور است. در بازی شطرنج نیز هر مهره دارای نوعی حركت از پیش تعیین شده است. اما مسیر حركت و یا انتخاب مهره ای برای حركتی خاص بر روی صفحه می تواند متفاوت باشد. به همین دلیل بازی شطرنج هم قرار دادی است و هم اختیاری. در حالی كه در بازی زبان قرار دادها به طور كل برداشته می شوند و ما هم با معناهای ضمنی و هم با حركت و هدف معنایی خاص از سوی گفته پرداز مواجه می باشیم. در بازی زبان ما هم نوع حركت را انتخاب می كنیم هم مسیر حركت را. در مثال بالا كه از سپهری ارائه نمودیم، حركتی غیر خطی (غیر روایی)، در عمق (از انسان تا طبیعت و یا از طبیعت تا انسان) و ویراژ گونه (بره روشن، علف خستگی) داریم كه از مسیر استعاره و انتزاع می گذرد. حركتی كه از كل (تاریكی) به جز (بره روشن) و سپس از جز به جز (از بره روشن به علف خستگی) می رود. هدف معنایی آن نیز بیش از آنكه شناختی باشد (اطلاعی بدهد)، تأثیرگذاری عاطفی و یا زیبایی- شناختی است. حركت زبانی می تواند حركتی از جز به كل، از كل به جز، از جز به جز، از بالا به پایین، از پایین به بالا، مرحله ای، در سطح، در عمق، پیوسته، ناپیوسته و یا اینكه كاملاً زیگزاگی و پیچ در پیچ باشد. ویژگی مهم دیگر بازی زبانی ارزش سازی پی در پی آن است. این بدین معناست كه زبان می تواند ارزش جدیدی را تولید نموده و یا به نحوی به بازسازی ارزشهای قبلی بپردازد. در همین شعر سپهری می بینیم كه «بره» ارزش ثابت و معمول خود را از دست داده وارزش جدیدی تحت عنوان روشنی یافته است. به همین ترتیب «علف» هم دیگر یك علف معمولی نیست؛ بلكه «علف خستگی» است كه نشان دهنده پیوند آن با ارزشهای عاطفی و جسمانی می باشد. با كمی توجه در می یابیم كه هر عنصر زبانی با ارزش جدیدی پیوند خورده است كه چنین پیوندی حكایت از استقلال دال از مدلول دارد. به همین دلیل است كه می توان ادعا نمود كه بازی زبان بازی در هم ریختن ارزشها و جایگزین نمودن آنها به واسطه ارزشهای جدید و متفاوت است. در حالی كه در بازی شطرنج با همه پیچیدگیهایی كه دارد چنین اتفاقی نمی افتد. چرا كه ارزشهای معنایی ثابت و از قبل تعیین شده می باشند. هر مهره ارزش حركتی خود را در برابر دیگر مهره ها داراست و در نهایت یك ارزش بزرگتر داریم كه همه ارزشها تابع آن هستند و آن هم رسیدن به كیش و مات است. به این ترتیب چیزی تحت عنوان جابه جایی یا تغییر پی در پی ارزشها را نداریم. نتیجه ای كه می توان از این بحث گرفت این است كه زبان از انعطاف نشانه- معنایی بالایی برخوردار است و این همان چیزی است كه سبب پویایی، تنوع، جذابیت، گستردگی، بی انتهایی و بالاخره كارآیی نامحدود آن می گردد. در بازی زبان است كه عناصر آشنا به عناصر غیر آشنا و عناصر رایج و معمول به عناصری حیرت انگیز و تكان دهنده تبدیل می گردند.
دكتر حمیدرضا شعیری؛ عضو گروه نشانه شناسی فرهنگستان هنر و عضو انجمن نشانه- معناشناسی فرانسه
كتابنامه:
۱‎/D.Bertrand,precis de semiotique litteraire,paris,Nathan,۲۰۰۰.
۲‎/J.Fontanille,Semiotique du discours,Limoges,PULIM,۱۹۹۸.
۳‎/A.J.Greimas,De Lصimperfection,Perigeux,Pierre Fanlac,۱۹۸۷حمیدرضا شعیری*
منبع : روزنامه ایران