یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


کندوکاوی در مسئله حجاب‏


کندوکاوی در مسئله حجاب‏
روشن شدن مسئله لباس و پوشش زنان برای كسانی كه فقیه نیستند، تنها از طریق مراجعه به قرآن، عملی خواهد بود كه نشان می‏دهد در هیچ یك از آیاتِ پوشش زنان، اشاره‏ای به پوشاندن سر نشده، بلكه آنچه آمده است، تنها پوشاندن گردن و گریبان (سینه) است.
اگر قرار باشد در مورد روشن شدن مسئله لباس و پوشش زنان، به روایت، سنت و مستندات رایج فقهی بسنده كنیم، این مسئله هیچ‏گاه برای امثال من كه فقیه نیستم، روشن نخواهد شد؛ مگر آنكه ابتدا میان متن سنت و متن قرآن تفاوت قائل شویم و به جای استناد به روایات و نظریه‏های فقهی، به خود متن قرآن مراجعه كنیم.
طرح این سخن، به معنای رد یا قبول آرای فقه‏های دوران گذشته یا اكنون در باره حجاب نیست، بلكه به این معناست كه فكر می‏كنم امروز طبقه فرهنگی میانه‏ای پدید آمده است كه می‏خواهد جدای از فتاوا و مسئله تقلید، خودش هم معنای حرمت‏ها را بفهمد.بنابراین آنچه می‏نویسم، نه حكمی شرعی و نه استنباطی فقهی است؛ بلكه به عنوان كند و كاوِ پژوهشگری است كه با متن قرآن سر و كار دارد.
نكته اول اینكه شاید فقیهان هر دوره‏ای برای سامان‏دهی روزگار خود و متناسب با شرایط فرهنگی،اجتماعی و سیاسی همان روزگار، استنباط خود را از مسئله حجاب بیان كرده و می‏كنند، اما به نظر می‏رسد كه نقطه كانونی در شكل‏گیری مضامین فقهی، دورانی بوده كه با روزگار صدر اسلام فاصله‏ای جدّی و تفاوتی بنیادی داشته است.
اكثر مضامین فقهی و حقوقی ما و همچنین آنچه به عنوان فرهنگ اسلامی می‏شناسیم، در دوران امپراتوری عباسیان شكل گرفته است كه ساختار اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی این دوره با روزگار بعثت كه هنوز دولتی تشكیل نشده بود، بسیار متفاوت است، زیرا به نظر می‏رسد كه مدینه در روزگار بعثت، حتی از روستاهای امروزی هم شاید جمعیت كمتری داشته و چندان جامعه گسترده و پیچیده‏ای نبوده است كه برای اداره آن حتی نیاز به نهادهای حكومتی باشد.
در این مورد، نكته قابل تأمل این است كه به جز متن قرآن، هیچ اثر مكتوب و مستندی كه تدوین آن به پیش از دوره بنی‏عباس مربوط باشد، در دست نداریم. از این جهت می‏توان احتمال داد كه همه متون فقهی، فلسفی، كلامی، عرفانی و...، بیشتر متناسب با ساختار امپراتوری اسلامی شكل گرفته و نه آنچه قبلاً در حجاز و در زمان پیامبر به عنوان اسلام مطرح شده است.
نكته دوم اینكه متن قرآن را نیز نمی‏توان به درستی فهمید، مگر با شناخت معیارهای زبانی همان روزگار بعثت در حجاز، كه البته این نیز كار چندان آسانی نیست، زیرا بسیاری از واژگان در طول تاریخ و به ویژه در دوره ۵۵۰ ساله امپراتوری عباسیان، معناها و مصداق‏های متفاوتی از اصل خود پیدا كرده‏اند.
نكته سوم اینكه اگر آیاتی را كه امروزه مربوط به حجاب می‏دانند، با دقت و با همان معیارهای زبانی دوره بعثت مطالعه كنیم در می‏یابیم كه در هیچ كجای قرآن نیامده است كه زنان باید موی سر خود را بپوشانند؛ اما این هست كه زنان مؤمن سعی كنند تا پوشش و رفتارشان به گونه‏ای باشد كه مردان بیگانه به آنان طمع نكنند.
و نكته آخر اینكه به نظر می‏رسد طرح مسئله پوشش زنان از سوی قرآن، ارائه راهكاری است برای مردان و زنان آزادی كه به امر متعالی ایمان آورده و دوست دارند خود را از گزند آشوب‏های جنسی و نگاه‏های آلوده مردان هوسران بركنار نگه دارند.
● اشاره‏ای كوتاه به آیه مربوط به پوشش زنان‏
قرآن مجید در دو جا درباره نوع رفتار و پوشش زنان، به تصریح سخن گفته است: یكی، آیات ۳۰ و ۳۱ سوره (نور) و دیگری، آیات ۵۷ و ۵۸ سوره احزاب
در «سوره نور» پیش از آن كه به آیه مربوط به پوشش زنان پرداخته شود، ابتدا از زنان پاك‏دامن یاد شده است كه برخی كسان به آنان تهمت زنا می‏زنند[۱] نور(۲۴) آیه ۲۳ سپس در آیه ۲۵ همان سوره از وضعیتی یاد می‏كند كه زنان و مردان آلوده برای هم، و زنان و مردان پاك برای هم خواهند بود. مضمون آیه به‏گونه‏ای است كه انگار این انتخاب به‏طور طبیعی صورت می‏گیرد،اما از نوع خباثت (آلودگی) و نوع طیبه (پاكی) سخنی به میان نیامده است؛ لكن با توجه به آیه قبلی كه درباره تهمت زنا آمده، محتمل است كه منظور از آلودگی، همان آلودگی به انگاره‏های ذهنی و تمایل به زنا با دیگری باشد؛ یعنی برخی هستند كه ابتدا زنان پاك‏دامن را به زنا متهم می‏كنند تا بعداً اگر فرصتی دست داد، خود را مجاز بدانند كه با آنان زنا كنند. و همچنین ممكن است «طیبه» بودن زن و مرد به معنای پرهیزكاری از وسوسه‏های زنا و مبّرا بودن آنان از زناكاری باشد.
در آیات ۲۷ تا ۲۹ سوره نور خطاب به كسانی كه ایمان آورده‏اند، آمده است:
«به خانه‏هایی كه غیر از خانه خودتان است، داخل مشوید تا اجازه بگیرید و سلام كنید (تسلیم اهل آن خانه باشید؛ تُسَلِمُوا = بی‏گزند و سالم باشید). این برای شما بهتر است كه پند گیرید.پس اگر كسی را در آن نیافتید، داخل نشوید تا به شما اجازه داده شود. و اگر به شما گفته شد برگردید، پس برگردید. او برای شما پاكیزه‏تر است و خدا به آنچه می‏كنید داناست.بر شما پروایی نباشد كه به خانه‏های غیر مسكونی كه متاعی برای شما در آن است، وارد شوید و آنچه را آشكار می‏كنید و پنهان می‏كنید، خدا می‏داند.»
از مضمون این آیات چنین برمی‏آید كه شكل و چگونگی معماری خانه‏ها و درگاه‏های ورودی آنها به گونه‏ای ابتدایی بوده است و بسا خانه‏ها كه به جای درب‏های با قفل و بند، فقط از پرده آویخته‏ای كه بر درگاه خانه نصب می‏شده، برخوردار بوده است.
واژه حجاب نیز در قرآن به معنای پرده‏ای است كه دو قلمرو را از هم جدا می‏كند؛ مانند همان پرده‏ای كه بر درگاه خانه می‏آویختند. بنا بر این در مواقع عادی، هر كسی می‏توانسته سرزده و بدون اعلان قبلی،پرده را پس بزند و وارد خانه‏ای بشود. همچنین به آن سبب كه مسلمانان خود وارد شوند و بسا كه در پاره‏ای مواقع همسر صاحب‏خانه تنها در خانه بوده باشد.مشابه همین توصیه كه بدون اجازه وارد خانه‏ای نشوید، در آیه ۵۳ سوره احزاب خطاب به مؤمنان در مورد خانه پیامبر آمده است كه بی‏اجازه وارد خانه ایشان نشوند و اگر از زنان پیامبر چیزی خواستند، از همان پس پرده (من وراء حجاب) حاجت خود را بگویند.
نكته جالب توجه در این آیه آن است كه مردان باید از پس حجاب با زنان سخن بگویند؛ به تعبیر دیگر اگر حجاب، پوشش برای زنان می‏بود، طبعاً به زنان توصیه می‏شد كه حجاب خود را حفظ كنند، در حالی كه در قرآن چنین چیزی دیده نمی‏شود.
توجه به این نكته نیز مهم است كه احتمالاً در حجاز به دلیل كمبود چوب نمی‏توانستند همه خانه‏ها را مجهز به درهای محكم و قابل استفاده‏ای كنند. این كمبود به اندازه‏ای بوده كه حتی برای تعمیر بنای كعبه در قبل از بعثت، ناگزیر چوب‏های برجای مانده از یك كشتی شكسته رومی را كه در سواحل جدّه یافته بودند، به مكه آورده و مورد استفاده قرار دادند.
قرآن در آیه بعدی[۲] همان، آیه ۳۵ می‏فرماید:
«به مردان با ایمان بگو نگاه فرو كاهند و فروج خویش را حفظ كنند كه آن پاكیزه‏تر، است، زیرا خدا به آنچه می‏سازند آگاه است.»
«یغضّوا من ابصارهم» تنها به معنای به پایین نگاه كردن، یا چشم فرو بستن نیست بلكه به معنای كاهیدن چیزی از نگاه است. این واژه برای فروكاستن اصوات و صدای خود را پایین آوردن هم آمده است[۳] حجرات (۴۹) آیه ۳؛ مثل آتش سركشی كه شعله‏هایش را مهار كنند و پایین آورند؛ به تعبیر دیگر، آدم‏ها هنگام نگاه كردن به هم می‏توانند چیزهایی را در نگاهشان به یكدیگر منتقل كنند كه ممكن است آن چیزها با سخنی كه می‏گویند، متفاوت باشد. با توجه به اینكه بعد از «یغضوا من ابصارهم» بلافاصله «یحفظوا فروجهم» آمده است، می‏توان گفت كه آنچه در نگاه باید فرو كاهیده شود، حس جنسی نسبت به طرف مقابل است؛ اما این كار در صورتی موفق خواهد بود كه طرف مقابل (جنس مؤنث) به همان گونه از نگاه معطوف به جنسیت بكاهد. این است كه در آیه بعد[۴] نور(۲۴) آیه ۳۱ خطاب به زنان ایمان آورنده آمده است:
«نگاه خود را فروكاهند، فروج خود را حفظ كنند، زینتِ خود را آشكار نكنند، مگر آنچه از آن آشكار است».تا این قسمت از آیات چندان مورد مناقشه نیست، اما جمله بعدی كه در ادامه آیات مزبور آمده ، تلقی‏ها و ترجمه‏های متفاوت و گاه ضد و نقیضی از آن ارائه شده است. این جمله عبارت است از:
«وَ لیضرِبنَ بِخُمُرِهنّ علی جیوبهن؛[۵] همان. و خمارهای خود را بر گریبان‏های خود برزنند.»
«خمر»جمع «خمار» از ریشه «خمر» گرفته شده است. مسكرات را به آن دلیل خمر گفته‏اند كه هوشیاری را می‏پوشاند. همچنین هر پارچه، یا پوست دباغی شده كه پوشش برای چیزی یا جایی محسوب شود، «خمار» نامیده می‏شود؛ به تعبیر دیگر، «خمار»به معنای «مقنعه = روسری» یا چادر نیست، مگر آنكه آن را بر سر نهند؛ آن‏گاه طبعاً نامش «مقنعه = روسری» خواهد بود. اما در آیه فوق، سخن بر سر این نیست كه خمار خود تا روی سینه‏ها بكشانند، بلكه می‏فرمایند: خمار خود را بر روی سینه زنند؛ به تعبیر دیگر اگر در آیه فوق به جای حرف «علی = بر روی» از حرف «اِلی = تا»استفاده شده بود، می‏توانستیم چنین استنباط كنیم كه پارچه‏ای را به عنوان روسری استفاده می‏كردند و در این حال آیه می‏گوید ادامه همان پارچه روسری را تا روی سینه‏ها پایین آورند؛ اما در این آیه، نه از واژه مقنعه استفاده شده است و نه از حرف «اِلی». حتی به نظر می‏رسد كه واژه مقنعه، نامی متأخر نسبت به زمان بعثت باشد.
متأسفانه من هیچ موزه خاصی را ندیده‏ام كه در آن، نمونه‏هایی از پوشش مردان و زنان آن زمان را به نمایش گذارده باشند، اما از قراین چنین برمی‏آید كه وضعیت لباس در آن روزگار، برای مردم آن سامان، به ویژه برای مردم بدوی و صحرا نشین، بسیار ساده و ابتدایی بوده است. این گمانه را با احصای نام‏هایی كه در شعر جاهلی عرب و همچنین در قرآن برای انواع لباس‏ها دیده می‏شود، می‏توان بهتر دریافت؛ به تعبیر دیگر با آنكه زبان عربی در هنگام بعثت از خزانه واژگان و نام‏های مورد نیاز خود را پدید آورند، اما به نظر می‏رسد كه نام‏های مربوط به لباس و پوشش، در فرهنگ و زبان آن روزگار نسبت به دوره‏های بعد، چندان زیاد نباشد.
احتمالاً در عرف معمولی آن زمان، هر زن و مردی با یك پیراهن بلند كه بر تن می‏كرد، دارای لباس محسوب می‏شد. همچنین بسیار بعید می‏نماید كه در آن شرایط، مردم عادی، اعم از زن و مرد، دارای زیر جامه بوده باشند. این وضعیت نه تنها برای اعراب آن زمان، بلكه برای بنی‏اسرائیل هم زمانی كه در صحرای سینا بودند و تا حدود زیادی شرایط مشابهی با اعراب داشتند، وجود داشت. حتی در یكی از توصیه‏های تورات به بنی اسرائیل آمده است: كه از پله‏های مذبح بالا نروند، مبادا كه عورت آنان به هنگام بالا رفتن از پله‏ها، در آن مكان مقدس مكشوف گردد.
اگر این پیش فرض‏ها را مورد تأمل قرار دهیم، می‏توانیم اهمیت آیه فوق را درباره قرار دادن پوشش اضافی در روی گریبان و سینه‏ها درك كنیم. همچنین می‏توانیم تفاوت لباس‏های چسب و تنگ را با لباس نسبتاً گشادتر (جلباب) دریابیم.
در ادامه[۶] همان. آیه، سلسله مراتبی را درباره مواجهه زنان با مردان، بدون استفاده از «خمار» برمی‏شمارد كه به نظر می‏رسد در این ترتیب، نوعی نسبی‏گرایی در مواجهه زن با دیگران نهفته باشد. در شرح این سلسله مراتب، اولین كسی كه این معنا در برابر او دیده نمی‏شود، شوهر زن است كه شریك جنسی او نیز محسوب می‏شود.
در رده بعدی، پدر زن و پدر شوهر اوست و همین‏گونه رده‏های بعدی، از فرزندان خود زن گرفته تا برادرها و برادرزاده‏ها و خواهر زاده‏ها و... به ترتیب نام برده می‏شوند تا جایی كه به مردان غیر خویشاوندی می‏رسد كه بدون دغدغه جنسی و بدون نیرنگ و مكری در این مورد هستند و از آنان بانام «تابعین غیر اولی الاربه» یاد شده است.برخی تفاسیر و همچنین ترجمه‏ها از این مردان به نام «خادمان خصی شده» یاد كرده‏اند كه به علت خصی شدن، نیاز و رغبتی به مسائل جنسی ندارند؛ اما اولاً: معنای اولیه «غیر اولی الاربه» چنین چیزی نیست. «اربه» از ریشه «ریب» به معنای مشكوك و ناپسند است؛ دوم اینكه، بسیار بعید است كه در صدر اسلام و در زمان حیات پیامبر كه هنوز مسلمانان امپراتوری تشكیل نداده بودند و حرمسرای آن‏چنانی پدید نیاورده بودند، چنین رسمی در میان آنان بوده باشد كه بردگان را اخته كنند تا هنگامی كه در حرمسرا رفت و آمد می‏كنند، خطری برای بانوان حرم نداشته باشند.
توصیه‏ای دیگر كه پس از شمردن این مراتب به زنان شده است این است كه:
«لا یضربن بارجلهنّ لیعلمُ ما یخفینُ من زینَتِهنّ»[۷] احزاب (۳۳) آیه ۵۹.
این جمله با آنكه بسیار مختصر بیان شده، اما چنان همه جانبه و مفید است كه می‏تواند گونه‏های مختلفی از اطوارهای زنی را واگوید كه دوست دارد به طریقی خود را بنمایاند؛ مانند زنی بدوی كه با پای‏كوبی‏ها و به صدا درآوردن خلخال‏های پایش، می‏خواهد دیگران را متوجه خود كند.
در پایان آیه[۸] نور (۲۴) آیه ۳۱. آمده است كه:
«و باز گردید به سوی خدا، همه شما ای ایمان آورندگان (اعم از زن و مرد)، باشد كه رستگار شوید.»
آیه دیگری[۹] احزاب(۳۳) آیه ۵۹. در سوره احزاب آمده كه در آن، به زنان رسول و دیگر زنان مؤمن برای اینكه مورد آزار برخی مردان قرار نگیرند، توصیه‏هایی در باره جلباب شده است:
«ای پیامبر، بگو به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنین كه فرو گیرند برخود از جلابیب. این نزدیك‏تر است برای آنكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند، و خداوند آمرزنده و مهربان است.»
نكته‏های مبهمی در این آیه برای ما هست كه گشودن آن شاید چندان كار آسانی نباشد؛ از جمله اینكه: «جلباب» در آن روزگار به چه چیزی گفته می‏شده و آیا واقعاً نوع خاصی از لباس بوده است؟ این لفظ از ریشه «جلب» می‏باشد و اگر جلباب به معنای پوششی گشاد باشد كه برجستگی‏های بدن را نشان ندهد و موجب جلب توجه دیگران نشود، باز هم هیچ اشاره‏ای نیست كه زنان موی سر خود را بپوشانند یا نپوشانند.
نكته دیگر كه در آیه فوق بسیار قابل تأمل است اینكه، در شهر كوچكی مثل مدینه آن روزگار كه همه آدم‏ها حتی به اسم می‏توانستند یكدیگر را بشناسند، زنان رسول و زنان مؤمنین به چه چیزی باید شناخته می‏شدند كه مورد تهمت و آزار قرار نگیرند؟ به نظر می‏رسد كه در اینجا منظور از شناخته شدن، نوعی از شناخت از طرف دیگران نسبت به زن است كه دیگران آن زن را از رفتار، گفتار و نگاهش به وقار و گرایش به پاك‏دامنی بشناسند، نه تنها اینكه مثلاً بشناسند كه این زنِ فلانی است و چون زنِ فلانی است، كسی به او كاری نداشته باشد.
با توجه به آنچه گذشت، شاید بتوان گفت كه پوشش برای زنان و مردان، هم امری نسبی بوده است و هم اختیاری؛ یعنی به همان گونه كه ایمان به تعالی یافتن، امری اختیاری و ارادی است، طبعاً انتخاب ملزومات و راهكارهای متناسب برای رسیدن به تعالی هم، مبتنی بر همان ایمانی خواهد بود كه زن یا مرد اراده كرده است. به نظر می‏رسد كه اجبار به پوشش‏های فرمایشی، غیر از پیشنهاد و توصیه و نشان دادن راهكار است. اجبار برای مرد یا زنی كه ایمانی به تعالی یافتن ندارد، موجب اعتلای او نمی‏شود و چنانچه مردان و زنانی ایمان به تعالی یافتن داشته باشند، بی‏آنكه كسی اجبارشان كند، خودشان متناسب با شرایط محیط و موقعیت، از پوشش لازم استفاده می‏كنند.
● در حاشیه:
۱ ) در دست‏یابی به احكام و معارف اسلامی، نمی‏توان تنها به قرآن اكتفا كرد. سنت یعنی قول و فعل و تقریر پیامبر و ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ از مهم‏ترین منابع تبیین اسلام است. پیامبر اسلام (ص) در وصیت خویش به امت اسلامی فرمود: «من دو چیز گران بها در میان شما به جای می‏گذارم: كتاب خدا و اهل بیتم. تا زمانی كه به این دو چنگ زنید، هرگز گمراه نخواهید شد و این دو، جدایی ناپذیرند تا قیامت.»
جدا ساختن قرآن از سنت و اكتفا به قرآن، نتیجه‏ای جز گمراهی نخواهد داشت، چرا كه بسیاری از احكام و معارف اسلامی، به صورت كلی و سربسته در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است و جزئیات آنها از سوی پیامبر و ائمه ـ صلوات اللَّه علیهم ـ بیان گردیده است.
۲ ) تكیه بر حدس و گمان در مباحث علمی و تخصصی، روش ناصوابی است. اینكه نویسنده می‏گوید: «شاید فقیهان در هر دوره‏ای برای سامان دهی روزگار خود و متناسب با شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی همان روزگار، استنباط خود را از مسئله حجاب بیان كرده و می‏كنند»، و نیز مطالب نویسنده در خصوص شكل‏گیری مضامین فقهی و حقوقی شیعه متناسب با شرایط حكومتِ عباسیان، ناشی از عدم اطلاع وی از شیوه استنباط احكام در اندیشه اسلامی است.
فقیه، حكم شرعی را تنها مبتنی بر دلایل و مستنداتِ احكام شرع، بیان می‏كند و مستندات او در استنباط حكم، متمركز بر كتاب و سنت است. مضاف بر آنكه فقیه با استنباطِ احكام، می‏كوشد شرایط و فرهنگِ زمانه را به سوی آرمان‏های دینی متحوّل سازد، نه آنكه متناسب با شرایط زمان و مكان، احكام دینی را دنباله رو و تابعی از تحولات زمانه قرار دهد. اگر در فقه، سخن از نقش زمان و مكان در فقه و احكام شرعی است، مقصود، تأثیرِ زمان و مكان در موضوع‏شناسی و تحولاتِ موضوعات احكام شرعی است نه خودِ احكام.
۳ ) نویسنده می‏گوید: جز متن قرآن، هیچ اثر مكتوب و مستندی كه تدوین آن به پیش از دوره بنی‏عباس مربوط باشد، در دست نداریم. از این جهت می‏توان احتمال داد كه همه متون فقهی، فلسفی، كلامی، عرفانی و...، بیشتر متناسب با ساختار امپراتوری اسلامی شكل گرفته و نه آنچه قبلاً در حجاز و در زمان پیامبر به عنوان اسلام مطرح شده است.
اولاً: روایات فراوانی از پیامبر و ائمه پیش از دوران عباسیان در كتابهای فقهی شیعه موجود است.ثانیاً: سخنانی از ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ كه در دوران عباسیان به عنوان متونِ اصلی استنباط احكام در اختیار فقیهان قرار دارد، همگی تبیین اسلامِ اصیل‏اند. اعتقاد به عصمتِ ائمه، بیانگر آن است كه آنان احكام الهی را بدون تأثیر پذیری از فرهنگ زمانه و شرایط مختلف فردی و اجتماعی،بیان می‏كنند و آنچه ایشان بیان می‏كنند، حكمِ ابلاغ شده از سوی خداوند و پیامبر اوست.
۴ ) نویسنده پس از كنار گذاشتن روایات، مدعی شده است كه :«متن قرآن را نیز نمی‏توان به درستی فهمید، مگر با شناخت معیارهای زبانی همان روزگار بعثت در حجاز، كه البته این نیز كار چندان آسانی نیست، زیرا بسیاری از واژگان در طول تاریخ، و به ویژه در دوره ۵۵۰ ساله امپراتوری عباسیان، معناها و مصداق‏های متفاوتی از اصل خود پیدا كرده‏اند».نتیجه این سخن آن است كه شناخت مفاهیم و احكام اسلامی تقریباً دور از دسترس بوده و تنها در مواردی اندك و آن هم به سختی، می‏توان كتاب خدا را فهمید.به علاوه آنكه منابع فراوانی از كتابهای لغت كه منصوب به دورانِ نزدیك به عصر پیامبر و نزول قرآن هستند، در دسترس ما نیست و علاوه بر این، ادعای اینكه اكثر لغات و واژه‏های قرآن كریم در دوره حكومت عباسیان، دستخوشِ تغییر و تحولِ معنایی شده‏اند، دلیلی به همراه ندارد و تا دلیلی قطعی بر تحوّل در معنای واژگان قرآن كریم ارائه نگردد، روش محاوراتیِ عقلا بر آن است كه معانی فعلیِ واژگان قرآن را همان معانیِ عصر نزول دانسته و بر آن اعتماد می‏نمایند و نهایتاً در مواردِ ابهام در واژگان قرآن، سخنان ائمه (ع) بهترین مفسّر در تبیین قرآن كریم است.
نكته آخر اینكه از آنجا كه قرآن كریم عموماً كلیاتِ احكام دینی را بیان كرده است، در استنباط جزئیاتِ احكام، محور و مدارِ اصلی برای تقیه، روایات رسیده از معصومین ـ علیهم السلام ـ به ویژه امام باقر و صادق ـ علیهما السلام ـ است.
۵ ) تمامی مدعای نویسنده در توضیح آیاتِ حجاب آن است كه از این آیات نمی‏توان فهمید كه زنان باید موی سر را از نامحرم بپوشانند. وی در توضیح معنای خمار می‏گوید: «خمار به هر چیزی گفته می‏شود كه پوشش برای چیزی یا جایی محسوب شود و در آیه، سخن از این نیست كه زنان خمار را روی سر خویش بیندازند؛ بلكه سخن این است كه خمار را روی سینه و گریبان (جِیْب) بیندازند.
اگر نویسنده تنها به چند تفسیرِ معتبر شیعه و اهل سنت مراجعه می‏كرد به خوبی درمی‏یافت كه مفسران تصریح كرده‏اند كه مراد از خمار، پارچه‏ای است كه زنان سر را با آن می‏پوشانده‏اند.
علامه طباطبائی(ره) در تفسیر گران سنگ المیزان می‏گوید: خمار همان چیزی است كه زن سر خویش را با آن می‏پوشاند و آن را بر روی سینه‏های خویش می‏اندازد.
طبرسی نیز در مجمع البیان گفته است: خمار، پوششِ سرِ زنان است كه بر گریبان آنان نیز قرار می‏گیرد. ایشان همچنین از ابن عباس نقل می‏كند كه مقصود از آیه شریفه آن است كه زن، موها و سینه خویش را باید بپوشاند.
۶ ) نویسنده در معنای جلباب هم تشكیك كرده و مدعی است كه نمی‏دانیم جلباب به معنای پوششی است كه سر را می‏پوشاند.
متأسفانه در فهم معنای جلباب نیز نویسنده بر شك و گمان تكیه كرده و از این رو نتوانسته است به مفهوم این واژه دست یابد. نگاهی به تفاسیر قرآن كریم و كتاب‏های لغت، به خوبی نشان می‏دهد كه جلباب، پارچه‏ای بوده است كه زنان سر و گردن و بنابر نظر بعضی، تمام بدن را با آن می‏پوشانده‏اند. علامه طباطبائی در تفسیر المیزان چنین آورده است كه مراد از جلباب، پارچه‏ای است كه تمام بدن را می‏پوشاند و یا پارچه‏ای است كه سر و گردن را می‏پوشاند . جا داشت لااقل نویسنده كتاب پر ارج «مسئله حجاب» استاد شهید مرتضی مطهری را مورد مطالعه قرار می‏داد تا دچار برداشت‏های ناصواب از آیاتِ قرآن كریم نگردد.
منبع: سایت آیین‏پژوهی و فرهنگ
منبع : نشریه حورا


همچنین مشاهده کنید