پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

قتل عام کفر قاسم در یاد فلسطینیان زنده است


قتل عام کفر قاسم در یاد فلسطینیان زنده است
در مناقشه میان فلسطینیان و اسرائیلی ها که بیش از حد درد و رنج به بار آورده، با گذشت بیش از نیم قرن از زمانی که نیروهای اسرائیلی در روستای فلسطینی کفر قاسم ۴۷ نفر از جمله زنان و کودکان را به ضرب گلوله کشتند، این رسوایی همچنان در یادها زنده است.
اخیرا، در پنجاه و دومین سالروز این قتل عام، ساکنان کفر قاسم به همراه تعدادی از یهودیان اسرائیلی، در گورستانی که قربانیان آن حمله آرمیده اند یاد و خاطره آنان را گرامی داشتند.
این گرامیداشت همزمان با یاد آوری آن واقعه توسط رسانه های محلی برگزار شد، که همچنین صحبتهای دو مامور سابق پلیس را در باره حمله به کفر قاسم منتشر کردند. آنها گفتند که پلیس اسرائیل در آن شب ناگهان در این روستا مقررات منع آمد و شد اعلام کرد و فرماندهانشان به آنها گفتند به سوی هر غیرنظامی ای که این مقررات را رعایت نکرد شلیک کنند.
این دو مامور بازنشسته پلیس اسرائیل که در آن زمان در روستایی نزدیک کفر قاسم مستقر بودند گفتند اگر شخصا از دستور تیراندازی به سوی فلسطینیانی که آن شب از سر کار باز می گشتند، سرپیچی نکرده بودند، آمار تلفات کفر قاسم بسیار بیشتر از این تعداد می شد.
یکی از بازماندگان آن حمله به نام صالح خالد عیسی که اکنون ۷۱ ساله است در حمله سال ۱۹۵۶ میلادی به کفر قاسم ،یک کارگر کشاورز ۱۸ ساله بود. او نیز در این مراسم گرامیداشت شرکت کرد.
او به یاد می آورد که اندکی بعد از ساعت ۱۷ روز ۲۹ اکتبر ۱۹۵۶، به همراه حدود ۱۰ فلسطینی دیگر با دوچرخه داشت به روستا باز می گشت.
آنها نمی دانستند که در آن روز قرار شده بود که پلیس مرزی اسرائیل، که واحدی از نیروهای ویژه شبه نظامی بود که هم در داخل اسرائیل و هم در داخل اراضی اشغالی فعالیت داشت، بدون اعلام قبلی در پنج شش روستای فلسطینی پستهای ایست و بازرسی برپا کند.
این روستاها به این خاطر انتخاب شده بودند که در نزدیکی خط سبز قرار داشتند. خط سبز، خط آتش بس میان اسرائیل و اردن بود که در آن زمان بعد از جنگ سال ۱۹۴۸ کنترل کرانه باختری را در دست داشت.
سرگرد شموئل مالینکی، فرمانده پلیس مرزی مذکور در یک جلسه کوتاه، به افراد خود دستور داد هر غیرنظامی فلسطینی ای را که بعد از ساعت ۱۷ به خانه اش رسید را با تیر بزنند.
وقتی در باره زنان و کودکانی که دیرتر از زمان شروع مقررات منع آمد و شد به روستای خود می رسند، از مالینکی سوال شد، وی پاسخ داد:”مقررات منع آمد و شد بدون دلسوزی در مورد همه صدق می کند.” وقتی او در این باره باز مورد سوال قرار گرفت، به عربی گفت:”خدا رحمتشان کند.” و افزود این دستور سرهنگ عیساخار شادمی، فرمانده تیپ نگهبانان مرزی است.
عیسی، (از بازماندگان حمله کفرقاسم) گفت وقتی او و دوستانش به روستا رسیدند سه مامور اسرائیلی جلوشان را گرفتند. وی گفت:”آنها به ما گفتند از دوچرخه هایمان پیاده شویم و در یک ردیف بایستیم. فرمانده شان از ما پرسید اهل کجا هستیم. وقتی گفتیم اهل کفر قاسم هستیم، او سه قدم از ما فاصله گرفت و به افرادش گفت، کلکشان را بکنید!”
عیسی که از ناحیه بازو و پا تیر خورده بود در میان کشتگان خود را به مردن زد. او می گوید می شنید که اسرائیلی ها هر خودرویی که به روستا می رسید را متوقف کرده و از سرنشینانش همین سوال را می پرسیدند و بعد آنها را اعدام می کردند.
وی افزود: “آخر سر یک اتوبوس آمد که مسافرانش زنان و دختر بچه ها بودند. آنها را هم به زور پیاده کرده و با گلوله زدند که یکیشان مثل من زنده ماند.”
عیسی گفت یکی از ماموران نگاه می کرد ببیند که کدامیک از قربانیان حرکت می کند و بعد باز به او تیر می زد. این فلسطینی دور از چشم افسران پلیس اسرائیلی توانست پشت درختی بخیزد و خود را مخفی کند. صبح روز بعد او را پیدا کردند و با ۱۲ مجروح دیگر به بیمارستان بردند. هفت نفر از قربانیان کودک و نه نفرشان زن بودند که یکی از آنها باردار بود.
محمد عربی، که حالا ۸۴ ساله است ساعتی دیرتر به همان پست ایست و بازرسی رسید. او که خیاط بود تمام روز را در تل آویو به خرید پارچه مشغول بود، به هنگام بازگشت با ۲۶ نفر دیگر پشت یک کامیون سوار بود.
وقتی راننده می خواست درست در بیرون کفرقاسم ۱۱ نفر از مسافران را پیاده کند، اسرائیلی‌ها به سویشان تیراندازی کردند. آن ۱۱ نفر دوباره پشت کامیون پریدند و راننده با سرعت از تپه به سوی روستا بالا رفت.
عربی می گوید:”وقتی به ورودی روستا رسیدیم دیدیم جنازه ها همه پراکنده اند. راننده به وحشت افتاد. او که می ترسید عقب برود مجبور شد از روی چند جسد در خیابان رد شود تا عبور کنیم.”
اما اندکی بعد دسته ای از افراد پلیس آنها را متوقف کردند. عربی می گوید شنیدم که پلیس های اسرائیلی با هم بحث می کردند که بگذارند ما عبور کنیم و یا اینکه ما را به شرق روستا ببرند. او می گوید:”می دانستم سر چه بحث می کنند. بخش شرقی روستا، مرز کرانه باختری بود. معمولا در آن حوالی وقتی پلیس اسرائیل فلسطینیان را می دید به اتهام تلاش برای ورود به اسرائیل آنها را به ضرب گلوله از پای در می آورد. اگر ما را در آنجا می کشتند به نظر می رسید که ما می خواسته ایم به داخل اسرائیل نفوذ کنیم.”
فرمانده دسته هم گفت که با جیپ خود آن فلسطینیان را تا ورودی شرقی روستا اسکورت خواهد کرد.
عربی گفت:” در اینجا چوپانی که با گله بزرگی از گوسفندان وارد روستا شد جان ما را نجات داد. گوسفندان میان ما و پلیس اسرائیل فاصله انداختند و راننده کامیون با استفاده از فرصت با تمام سرعت ما را فراری داد.
او ما را به خانه خودش برد و ما از ترس سه روز آنجا ماندیم و بیرون نیامدیم.”
به رغم اینکه در آن قتل عام تعداد زیادی از فلسطینیان بی گناه کشته شدند، اسرائیل هنوز با این قضیه کنار نیامده است. عیسی و دیگر اهالی کفر قاسم در سالهای بعد بارها به خاطر تلاش برای گرامیداشت قربانیان آن قتل عام دستگیر شدند.
دولت اسرائیل در پلاکی که در این روستا نصب کرده از آن واقعه به عنوان “تراژدی” یاد کرده و نه “قتل عام” تا کنون هیچ مقام اسرائیلی در راهپیمایی سالانه به مناسبت قتل عام کفر قاسم شرکت نکرده است.
روستای کفر قاسم می بایست سالها منتظر می ماند تا در دسامبر سال گذشته سخنی را بشنود که به عنوان عذرخواهی رسمی اسرائیل تعبیر شد. سال گذشته شیمون پرز رئیس جمهور اسرائیل که در سال ۱۹۵۶ وزیر جنگ بود، خطاب به اهالی کفر قاسم گفت:”در گذشته واقعه بسیار وخیمی اتفاق افتاد که از آن بسیار پشیمانیم.”
در یک نشان احتمالی مبنی بر تغییر نظر اسرائیل، رسانه های اسرائیلی این ماجرا را مورد بررسی دوباره قرار داده و با دو تن از ماموران پلیس آن زمان نیروهای مرزی مصاحبه کردند. این نیروها همانهایی بودند که به آنها ماموریت داده شده بود که آن مقررات ناگهانی منع آمد و شد را در روستاهای مجاور کفرقاسم به اجرا بگذارند.
این مقررات منع آمد و شد اندکی قبل از حمله ناگهانی اسرائیل به منطقه سینا به عنوان بخشی از جنگ سوئز، اعمال شد.
به گفته یک مورخ اسرائیلی به نام تام سگف، بعدا معلوم شد که تصمیم مسدود کردن ورود به آن روستاها از عناصر یک طرح عملیات احتمالی برای اخراج ساکنان آن روستاها به اردن تحت پوشش جنگ بود. عربی خاطر نشان ساخت که اسرائیلی ها ورودی های روستای کفر قاسم را از سه جانب بسته بودند و تنها یک راه را برای خروج از آن و ورود به کرانه باختری باز گذاشته بودند.
دولت وقت اسرائیل به مدت دو ماه به شدت از انتشار خبر قتل عام کفر قاسم جلوگیری کرد. خلاصه هایی از پرونده های بایگانی دولت اسرائیل که در سال ۲۰۰۱ منتشر شد فاش ساخت که در کابینه اسرائیل میان وزرا بحث داغی بالا گرفته بوده است مبنی بر اینکه ماموران پلیس عامل آن قتل عام را مخفیانه محاکمه کنند یا نه.
بعد دیوید بن گوریون نخست وزیر وقت تصمیم گرفت که موضوع را علنی کند و اضافه کرد که:”آنهایی که دستور این قتل عام را دادند احکام سنگینی خواهند گرفت. به نظر من سربازان اسرائیلی گناهکار نیستند.”
با این حال رسانه های اسرائیلی گزارش دادند که به جای این کار، حقوق مامورانی که در آن قتل عام دست داشتند ۵۰ درصد افزایش یافت و در دادگاه با آنها مثل قهرمانان رفتار شد.
وقتی دادگاه برگزار شد، سرهنگ شادمی فرمانده تیپ مرزی، تنها به این متهم شد که یک “اشتباه اداری” کرده و مبلغ بسیار ناچیزی جریمه شد. هرچند عده ای از عاملان قتل عام کفر قاسم به زندانهای طولانی محکوم شدند، اما همگی بعد از مدت کوتاهی آزاد شدند.
چند نفر از عاملان آن قتل عام هم بعدها پستهای دولتی بالائی گرفتند، از جمله ستوان گاوریل داهان که خودش چندین نفر را در کفر قاسم اعدام کرده بود ولی بعدا رئیس امور اعراب در شهر رمله شد که ساکنانش هم عرب هستند، هم اسرائیلی.
عیسی را که به عنوان شاهد به دادگاه هم فراخواندند گفت:”آن دادگاه یک دادگاه نمایشی بود. آن دادگاه یک بازی بود که در آوردند تا وانمود کنند به شدت به موضوع می پردازند.” بعدا ۷۰۰ لیره به عنوان غرامت به وی دادند که کمتر از دستمزد یک سالش بود.
در ماه جاری روزنامه هاآرتص با دو تن از ماموران سابق پلیس مرزی که در اعمال آن مقررات منع آمد و شد شرکت داشتند و هنوز زنده هستند مصاحبه های طولانی انجام داد.
آنها اعتراف کردند که فرمانده شان یعنی سرگرد مالینکی در آن جلسه توجیهی موکدا به آنها دستور داد تا غیرنظامیان فلسطینی را به گلوله ببندند.
یکی از این دو، نیمراد لامپرت ۷۴ ساله است که در آن زمان یک ستوان ۲۲ ساله مستقر در کفر برا بود. او گفت:” می دانم منظور مالینکی این بود که در هر روستا در آن حوالی چند نفری کشته شودند... همچنین معلوم بود که دستور وی به ما این است که عملا فلسطینیان را با خونسردی به قتل برسانیم.”
لامپرت می گوید وقتی با فلسطینیانی مواجه شد که بعد از ساعت ۱۷ به روستای خود بازگشته بودند به افراد خود گفت به آنها اجازه عبور بدهند و جان آنها را نجات داد.
لمپرت به یا می آورد که وقتی حییم لوی، فرمانده گروهای وی وارد کفر برا شد از وی پرسید:”چرا در این مکان کسی کشته نشده؟ در جاهای دیگر عده ای کشته شده اند.” او نیز در پاسخ گفته است:”چکار کنم؟ می خواهید مردم را از خانه هایشان بیرون بکشیم و با تیر بزنیم؟”
وقتی خبر قتل عام پخش شد به لمپرت دستور داده شد به کفر قاسم برود. وی می گوید:”وقتی به آنجا رسیدم حالم به هم خورد و احساس کردم دارم از هوش می روم. در آنجا هیچ کس نبود، فقط دهها جنازه این طرف و آنطرف افتاده بود.”
لمپرت می گوید:” در جریان محاکمه همقطارانم از اینکه کاری را که آنها کرده بودند را انجام نداده بودم بسیار از من خشمگین بودند... مرا به مرگ تهدید کردند. تا دو سال بعد از آن دادگاه تا تلفن مرا تهدید می کردند.”
لمپرت تنها افسری نبود که از فرمان کشتار فلسطینیان کفر قاسم سرپیچی کرد. بنیامین کول، ۷۷ ساله که در سال ۱۹۵۶ از افسران بلند پایه ای بود که در روستای قلقیلیه مستقر بود.
او می گوید وقتی کارگران فلسطینی به پست ایست و بازرسی ما رسیدند تیراندازی هوائی کردم و به زبان عربی فریاد زدم:”یاا... زود به خانه هایتان بروید.”
کول هم مانند لمپرت اعتراف کرد در جریان دادگاه از اینکه از فرمان تیر سرپیچی کرده احساس شرمساری کرده است. او شهادت داد که وقتی خبر کشتار عده زیادی از فلسطینیان در کفر قاسم را شنید به ستوان داهان، فرمانده عملیات قتل عام در آن روستا احساس حسادت کرد.
سگف با تحلیل متون دادگاه مذکور یاد آور شده که چرا بسیاری از افسران اسرائیلی از دستور قتل عام فلسطنیان اطاعت کرده اند. علت اینکار وجود نژادپرستی عمومی در جامعه اسرائیل بوده است. او گفت:”آنها از عربها متنفر بودند.”
با گذشت این همه سال هنوز هم خطر اخراج ساکنان کفر قاسم و روستاهای اطراف را تهدید می کند. اخراج این فلسطنیان یکی از مواضع اصلی آویگدور لیبرمان از سیاستمداران اسرائیلی است که حتی در دوره تصدی ایهود اولمرت، یک بار هم معاون نخست وزیر شد.
محمد عربی اظهار داشت که قتل عام کفر قاسم نحوه پاسخ فلسطنیان به خشونتهای اسرائیل را عوض کرد.
او گفت:”در سال ۱۹۴۸ بسیاری از فلسطینیان وقتی را ارتش اسرائیل روبرو شدند با این فکر که بعد از جنگ به خانه و اراضی خود بر می گردند، گریختند. اما بعد از قتل عام کفر قاسم فلسطینیان آموختند که اسرائیل مقررات جنگی را رعایت نمی کند. ما آموختیم که مقاومت و پایداری تنها راه ما برای دفاع است.”
نویسنده: جاناتان کوک
مترجم: جمشید سلمانیان
منبع : روزنامه رسالت