شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


عروسک هایی


عروسک هایی
سال ۷۳ بود که سر وکله‌شان پیدا شد. آن زمان قیمت بلیت سینما ۵۰ تومان بود و آنها با همان قیمت توانستند کلی سر وصدا راه بیندازند. چه کسی باور می کرد موج جدیدی که سال ۷۳ در سینما راه افتاد حاصل شیطنت های دو عروسک دوست داشتنی باشد.
خوبی کلاه قرمزی وآقای مجری همین است. هر از گاهی می آیند و ما را با خودشان به عالمی می برند که نه به خیال نزدیک است و نه غیر قابل باور. دنیای ظریفی که اتفاقات ملموس و واقعی در آن به سادگی برجسته می شود و تناقضی میان این رویدادها در عالم واقع و دنیای عروسکیشان شکل می گیرد.«اساس طنز تناقض است. اتفاقی که در کلاه قرمزی و مجموعه اش همیشه افتاده همین است. اما اینکه چرا مجموعه‌ای مثل کلاه قرمزی هنوز می تواند به روش ۱۵سال پیش هم مخاطب بزرگسال را درگیر خود کند و هم پاسخگوی نیاز کودک امروز باشد جای بحث و تأمل دارد.» این ها حرف‌های اسدالله شعبانی است. نویسنده کودکی که به جرأت می توان گفت تمام زندگی اش را برای پیدا کردن راز و رمز های کودکان و دنیای عجیب و غریبشان گذاشته است. او علاوه بر زیبایی های بصری و تکنیکهای عروسک گردانی و طراحی و ساخت آن به جامعه سنتی ما اشاره می کند: در مجموعه کلاه قرمزی نوعی مسئله تربیتی وجود دارد که مربوط به جامعه می شود. به خاطر سنتی بودن این جامعه ادبیات کودک هنوز رویکرد کهنه و قدیمی دارد.
من فکر می‌کنم کلاه قرمزی برای پدرها و مادرها هم طراحی شده بود. با آمدن او خیلی ها متوجه شدند بچه ها را نمی‌شود در دنیای بزرگسالی محدود کرد.کلاه قرمزی نماینده‌ای از کودکان امروزی بود که با حضورش به همه گفت من ماجراجو و کنجکاو هستم و برای برخورد با من نباید دستور صادر کنید. در جامعه‌ای که تشنه شیطنت‌های کودکانه است برای گریز از هنجارگریزی لازم است ما این مسئله را با موضوع مخالفش بسنجیم و این مقایسه هم باعث خلق موقعیت های کمیک و خنده‌دار می شود. گاهی واقعاً کلاه قرمزی را نماینده بچه‌هایمان می بینیم. همه چیز آنقدر واقعی به نظر می‌رسد که احساس می کنیم مدت هاست با شخصیت های کارتونی عروسکی و یا شخصیت های یک مجموعه تلویزیونی زندگی کرده ایم. باور می‌کنیم زمانی وجود داشتند و در نبودشان مطمئنیم زندگیشان همچنان در جریان است.کلاه قرمزی و پسر خاله و دو عروسکی که در نوروز ۸۸ به جمع آنان اضافه شدند این وضعیت را داشتند.انگار بخشی از زندگی آنها را بیرون کشیده بودند و حالا قرار بود برای ما نمایش بدهند. آناهیتا غنی زاده عضو هیأت مدیره خانه تئاتر کودکان و نوجوانان در نمایش‌های عروسکی زنده بودن عروسک را از نکات بسیار مهم می داند: در مجموعه کلاه قرمزی شما با عروسک زندگی می کنید. به خاطر همین است که می‌تواند به صورت کاملاًً مستقیم و بدون کوچکترین تعارفی آموزش بدهد و پیام را به مخاطب کودک و بزرگسال منتقل کند. این دقیقاً اتفاقی است که ما از انجام آن عاجزیم. غنی زاده هم شناخت جامعه را از مهمترین عوامل و مجوزی برای پرداختن به کارهای کودک می داند: شاخصه‌ای که این گروه دارند این است که جامعه را خوب می شناسند و می توانند به واسطه این شناخت تفکراتشان را پیاده کنند. اینها خودشان را آلوده شرایط موجود نمی‌کنند. به نظر من اولین وظیفه هنرمند این است که سلیقه مردم را بالا ببرد و آقای جبلی و طهماسب تا حالا این کار را به نحو احسن انجام داده اند. شاید سلیقه همه آنهایی که در روز مدت زمان زیادی را صرف دیدن برنامه های تلویزیونی می‌کنند در سنین پائین بهتر جواب بدهد. اتفاقی که طراحان برنامه کلاه قرمزی سعی کردند تا جای ممکن آن را رعایت کنند و محمد رضا یوسفی هم اشاره بجایی به آن می کند: در این مجموعه شما می بینید کودک را با کتاب خواندن آشنا می کنند و به او یاد می دهند که بهترین دوستش را کنار گذاشته و یا مدتی است فراموش کرده. این تلنگر خوبی برای خانواده‌ها می تواند باشد.
کلاه قرمزی پر از این نکات ظریف است که اگر کنار هم جمع شوند دایرة‌المعارف خوبی برای تربیت کودک می شود. معمولاً ادبیات کودکان و برنامه هایی که برای آنها ساخته می شود یا در تقابل با هم هستند یا در کنار هم فعالیت می کنند.کارهای کودک آقای جبلی و طهماسب از بهترین نمونه‌ها برای کنار هم قرار دادن و در راستا قرار گرفتن این دو مقوله است. نوروز ۸۸ ،کلاه قرمزی با تغییر و تحولاتی هم همراه بود. ورود دو عروسک جدید و دعوت از هنرمندان و بازیگران از نکاتی بود که به جذابیت های این مجموعه اضافه می کرد. نوع برخورد هنرمندانی چون ابراهیم حاتمی کیا با عروسک‌ها و صراحت بچگانه عروسک‌ها در حرف زدن با آن ها از عواملی بود که توجه خیلی‌ها را معطوف به خود کرد. علیرضا خمسه یکی از این مهمان‌ها بود. کسی که برای خندیدن و خنداندن در هر شرایطی آمادگی لازم را دارد و این را یکی از لذت بخش‌ترین کارهای زندگی‌اش می‌داند: «مجموعه کلاه قرمزی یکی از موفق ترین مجموعه های سال های پیش بود که خاطره خوبی برای بچه‌های آن سال ها به جا گذاشته بود و حالا قرار بود تجدید خاطره برای بزرگسالان شود و خاطره ای به یاد ماندنی در نوروز ۸۸ برای بچه‌ها. زمانی که آقای مدرسی پیشنهاد حضور در یکی از اپیزودهای این برنامه را دادند فوراً استقبال کردم چرا که همیشه علاقه‌مند بودم در کارهای زوج موفق جبلی و طهماسب شرکت کنم و با این عروسک‌ها همراه شوم.» مجید عمیق از قرار گرفتن بازیگرها وهنرمندان در موقعیتی که شاید تا به حال در آن قرار نگرفته بودند و به وجود آمدن حس نوستالژیک برای همه آنهایی که با کلاه قرمزی خندیدند و از او یاد گرفتند و برای این شخصیت دوست داشتنی جایی گوشه ذهنشان باز کردند صحبت می‌کند: کار خوبی که جبلی و طهماسب در این مجموعه کردند استفاده از چهره ها بود دقیقاً نمی دانم این ایده را چه کسی داد اما برای متفاوت شدن از مجموعه قبل ایده خوبی بود. در کنار این ها تداعی خاطره از به وجود آمدن خاطره لذت بخش تر است. بعضی‌ها می‌گویند چون این مجموعه با فاصله زمانی زیادی دوباره پخش شد اینقدر مخاطب داشت اما من می خواهم بگویم اینطور نیست.اگر الان شما سریال سربداران را پخش کنید باز هم بیننده خودش را دارد چرا که آن زمان به مسئله ای پرداخت که تا به حال به آن توجه چندانی نشده بود.کلاه قرمزی هم در شرایطی خلق شد که بعد از مدت ها کمبود برنامه ای نو برای کودکان احساس می شد.آن سال‌ها سینمای کودک خیلی فعال نبود و همین مسأله هم شخصیت های عروسکی‌اش را دوست داشتنی کرد. شما اگر تعداد دوستان خوبتان کم باشد وابستگی هایتان به همان تعداد محدود زیاد می‌شود. این اتفاق برای مجموعه کلاه قرمزی افتاد و وابستگی بچه‌ها را به شخصیت‌هایش دو چندان کرد. نوروز ۸۸ سر و کله کلاه قرمزی در شرایطی پیدا شد که باز هم فقر برنامه های جذاب وگیرا در صدا وسیما احساس می‌شد. ۳۰درصد محبوبیت این مجموعه به خوب بودن آن برمی گردد و ۷۰ درصد به عدم تنوع در برنامه های کودک و این جای نگرانی دارد.
اما عادل بزدوده این موفقیت را تنها مدیون نبود کارهای درخور و مناسب برای کودکان نمی داند: جبلی و طهماسب کارشان را خوب بلدند. آنها درست دست روی مسائل عامه پسند و فراگیر می گذارند و بعد از زاویه دیگری به آن نگاه می کنند. همان مشکلاتی که در دنیای بچه‌هاست وقتی مطرح بشود تازه می فهمیم چقدر راجع به شان کم حرف زده ایم.همه می‌دانیم که کودک با این مشکلات مواجه است اما هیچ کس تا حالا آن‌ها را به زبان نیاورده است. من بسیار خوشحالم که بعد از مدت ها سه چهار عروسک نازنین و دوست داشتنی و خاطره برانگیز سال نو را به کودکان و بزرگسالان تبریک گفتند و بسیار متأسفم که در برنامه‌های دیگر دوستان در گروه کودک عروسک را کنار شخصیت هایی می گذارند که عملاً در زندگی هیچ یک از ما ودر کودکی هایمان وجود خارجی نداشته و ندارند.خمسه در صحبت هایش به اجرای ساده و بدون نقاب طهماسب هم یاد می کند: همه می دانیم بچه‌ها دنیای پاکی دارند اما در عمل تا حالا دنیای پاکی برایشان نساختیم. سادگی وصداقت همان چیزی است که بچه ها خوب می‌فهمند و طهماسب موقع انتقال پیام خود واقعی‌اش بود. عروسک ها همیشه با حضورشان حرف هایی برای گفتن دارند اما مادامی که کسی واسط میان دنیای عروسک ها و دنیای واقعی قرار نگیرد امیدی به دیده شدنشان نیست. ایرج طهماسب هنوز همان واسطه است با همان لبخندهای ساده اما چین و چروک های بیشتر.آقای مجری نه عموی برنامه‌های کودک است و نه دایی. چقدر خوب که او هنوز آقای مجری است.
الهام نداف
منبع : روزنامه ایران