شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

افول اقتدار بوش


افول اقتدار بوش
بوش این امر را نه تنها به عنوان تأیید تجاوز به عراق، بلکه به عنوان مجوزی برای تداوم سیاست های اقتصادی بسیار محافظه کارانه خود نیز تعبیر می کرد؛ سیاست هایی مانند تمدید کاهش مالیاتها، حفاری برای کاهش نفت در آلاسکا و ... در آن برهه، نظم جمهوریخواهی بسیار سفت و سخت بود و بوش بر همه چیز کنترل داشت.
در آن هنگام ، بحث دموکراتها بر سر این بودکه آیا عملکرد ضعیف آنها در انتخابات به د لیل گرایش های افراطی شان به چپ بوده یا به راست. این مسأله ، اختلافات عمیقی را میان آنها پدید آورد. دموکرات های کنگره عمدتاً علت شکست خود را در گرایش های افراطی به سوی چپ می دانستند. به همین دلیل، بوش احساس می کرد که می تواند برای تصویب تمامی برنامه های موردنظر خود بر روی آرای برخی دموکراتها و بلوک متحد جمهوریخواهان حساب کند.
اما اکنون پس از یک سال، همه چیز تغییرات اساسی یافته است. تقریباً همه برنامه های فهرست بوش از تصویب شدن باز مانده است و غیر محتمل می نماید که در سال جاری میلادی به تصویب برسند. بلوک جمهوریخواه شکست ناپذیر او اکنون پراکنده و متزلزل شده است و به اصطلاح میانه روها، نظم و انضباط را زیر پا گذاشته اند. حتی دو جناح راست حزب جمهوریخواه - محافظه کاران افراطی و راست مسیحی - نیز دچار این وضعیت شده اند.اکنون دموکراتها انضباطی را که پیشتر از آن جمهوریخواهان بود، نمایش می دهند و ناکامی های جمهوریخواهان این امکان را به آنان داده است که در کنگره، آرای بسیاری را به خود اختصاص دهند. محبوبیت بوش در نظرسنجی ها کاهش شدیدی داشته است ، به گونه ای که جمهوریخواهانی که خود را برای انتخابات آماده می کنند، از بوش می خواهند که برای آنها تبلیغ نکند. و در اواخر سال ۲۰۰۵ ، برخی از دموکراتهای کنگره بحث استیضاح رئیس جمهور را مطرح کرده اند. حتی خود بوش برای نخستین بار اعتراف کرده که شاید طی دوران ریاست جمهوری اش اشتباهاتی مرتکب شده است.
هنگامی که به نبض سیاست جهانی بوش - عراق - نظر می افکنیم ، می بینیم که او تلاش مذبوحانه ای در مقابل فشارهای شدید دارد؛ فشار از درون آمریکا؛ فشار از عراق ؛ و البته فشار از سایر نقاط دنیا. مقامات ارشد آمریکایی می گویند که می دانند اکثریت عراقی ها خواهان خروج نیروهای آمریکایی هستند، اما بوش سرسختانه از تعیین جدول زمانی برای کاهش نیروها در عراق امتناع می ورزد.
به راستی ، در سال ،۲۰۰۵ چه اتفاقی رخ داد که باعث ایجاد چنین مسائلی در توان سیاسی بوش شده است؟ بخش عمده ای از تغییرات و رخدادها در درون ایالات متحده آمریکا انجام گرفته که برخی از رویدادهای سایر نقاط دنیا به بروز آنها کمک کرده است.
۵ موضوع موجب تغییر فضای سیاسی آمریکا شده است. هیچ یک از این رخدادها به تنهایی زیان فراوان نداشته ، اما ترکیب آنها سنگ غلتانی را به وجود آورده است که هر لحظه شتاب می گیرد و در سال ۲۰۰۶ تأثیر خود را نشان خواهد داد.
اولین و آشکارترین موضوع ، آمار تلفات آمریکایی است که بدون هیچ نشانه ای از تضعیف مقاومت، پیوسته در حال افزایش است. در یک روزنامه هندی در «دهلی نو» ، کاریکاتوری به چاپ رسیده بود که نظر هر بیننده ای را جلب می کرد. این کاریکاتور سوسمار عظیم الجثه ای به نام «شورش» را تصویر کرده بودکه یک سرباز آمریکایی به نام «نیروهای آمریکایی» با مشقت فراوان، آرواره های آن را باز نگه داشته بود. در کنار وی ، شخص کوتاه قامتی با برچسب «نیروهای عراقی » ایستاده بود وسرباز آمریکایی به وی می گفت: « بهتراست سعی کنی که هرچه سریعتر رشد کنی و امور را در دست بگیری.» در آمریکا، عده اندکی وجود دارندکه این موضوع را عملی می دانند و عده بسیاری هستندکه معتقدند آمریکا باید جلوی افزایش تلفات خود را بگیرد.
دومین موضوع، فاجعه کاتریناست که سطح بی کفایتی و بی تفاوتی اجتماعی دولت بوش را آشکار کرد. و این امر ، مردم بسیاری را در آستانه مرگ قرار داد. اما این آن چیزی نیست که تلاشهای بوش را بر باد داد. وی دریافت که باید وعده دهد که دولت فدرال برای جبران خسارتها، کاری خواهد کرد. بنابراین از کنگره خواست تا طرح پرهزینه ای را به تصویب برساند. این همان باری بودکه کمر محافظه کاران مالی جمهوریخواه را شکست. بوش در آغاز متعهد شده بود که با کوچک کردن دولت، هزینه ها را کاهش دهد، اما درخواست وی برای تصویب این طرح پرهزینه ، محافظه کاران مالی را مأیوس کرد.
سومین موضوع، بی کفایتی بوش در رسیدن به مهمترین دستاوردش است ، یعنی انتصاب قضات محافظه کار در دیوان عالی آمریکا. شکست «هریت مه یرز» (برای عضویت در دیوان عالی آمریکا)، راست مسیحی را ناکام کرد و به تبع آن ، این جناح از حمایت از رژیم بوش دست برداشت. به طور قطع، آنان گزینه دیگری جز بوش ندارند، اما اکنون که وی دچار دردسر شده است، آنان نیز درصدد تقویت جایگاه وی برنمی آیند. آنان دیگر به او اعتماد ندارند.
موضوع بعدی ، اعلام جرم علیه مقامات ارشد دولت بوش است. «لوئیس لیبی» ضمن تلاش برای مخدوش کردن وجهه «جوزف ویلسون» (سفیر سابق آمریکا در نیجر) دروغ های وقیحانه ای در رابطه با وجود تسلیحات کشتار جمعی (مهمترین بهانه بوش برای تجاوز به آمریکا) گفت: «تام دیلی » رهبر سابق اکثریت جمهوریخواه مجلس نمایندگان به نقض قانون در جهت حفظ اکثریت دراین مجلس متهم شد. «جک آبراموف » لابی گر نیز بخشی از شبکه دیلی در خرید رأی در کنگره بود. علاوه براین، اتهاماتی نیز به «کارل روو» مشاور سیاسی ارشد بوش و «بیل فریست» رهبر اکثریت جمهوریخواه در سنا وارد شده است. همه رژیم های سیاسی در مواجهه با چنین مسائلی به خود می لرزند ، اما بوش طی مدت کوتاهی با موارد متعددی از آن روبرو شده است که شخصیت های مهمی در آن گرفتار آمده اند.
سرانجام ، باید به اقدامات غیرقانونی اشاره کرد که احتمالاً شخص بوش را با چالش های متعددی مواجه می کند. قدرت نمایی رؤسای جمهوری آمریکا، امر غیرمعمولی نیست. اما تلفیق ویژگی های شخصیتی بوش و اقدامات عمدی «دیک چنی » برای بزرگنمایی و افزایش قدرت ریاست جمهوری موجب شده است که قدرت نمایی های رئیس جمهور به طرز غیرمعمولی اغراق آمیز شود. بوش در سال ۲۰۰۱ ، دستورات محرمانه را صادر کرد که براساس آنها، شکنجه و استراق سمع مکالمات تلفنی شهروندان آمریکایی مجاز بود. اما هر دو مورد، نقض آشکار قوانین بود. پس از افشای این موارد، دفاع از آنها به ۳ شیوه مطرح شد: ریاست جمهوری فی نفسه از چنین قدرتی برخوردار است ؛ قانون میهن پرستی سال ۲۰۰۱ و مصوبات کنگره در مرحله پس از ۱۱ سپتامبر ، تلویحاً این موارد را مجاز شمرده است ؛ به دلیل تهدیدات جدید تروریسم قوانین و قواعدنیز تغییر کرده است. در ابتدا، کنگره و رسانه ها این استدلالات را پذیرفتند و از برانگیختن اعتراضات عمومی امتناع کردند. رسوایی ابوغریب نخستین نارضایتی های عمومی را برانگیخت که به تدریج افزایش یافت. در سال ۲۰۰۵ ، سناتور «جان مک کین» که درجریان جنگ ویتنام به مدت ۵ سال یک اسیر جنگی بود و از تبعات این قضیه آگاهی داشت ، اعتراضاتی را رهبری کرد و موفق شد طرحی برای ممانعت از شکنجه را در کنگره به تصویب برساند. دولت بوش به رغم مخالفت های فراوان نتوانست در این مورد کاری از پیش ببرد. پس از آن ، قضیه استراق سمع مکالمات تلفنی فاش شد و مطبوعات آن را گزارش دادند. این همان راهی بودکه «نیکسون » را به سوی سقوط کشاند.
حال ، اگر یک جای کار به خوبی پیش می رفت ، شاید بوش به این وضع دچار نمی شد. اما در هیچ جایی ، هیچ کاری برای آمریکا روند خوبی در جریان نیست؛ نه در خاورمیانه ، نه در آمریکای لاتین، نه در اروپا و نه در آسیا.
منبع : سایت اینترنتی Agence Global
نوشته : «امانوئل والرشتاین»‎/ ترجمه : هرمز برادران
منبع : روزنامه ایران