شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

باربد(نوازنده )


باربد(نوازنده )
از موسیقیدانان و نوازندگان بنام و از بزرگترین آهنگسازان عهد خسروپرویز بود که بسیاری از الحان و نواهای موسیقیرا که هنوز بعضی از آنها با همان نام در ردیف دستگاههای موسیقی کنونی ما باقی مانده است
از ساخته ها و پرداخته های او میدانند، و بعضی اختراع «مقامات» را به او نسبت میدهند. باربد را عده ای جهرمی نوشته اند و برخی مروزی دانسته اند. او از خوانندگان ممتاز و از استادان نوازنده بربط بود.
باربد در دستگاه خسروپرویز تا آنجا قدرت و مرتبت داشت و به شاه نزدیک بود که هر کس از بزرگان مطلب یا حاجتی داشت که جرأت اظهار آنرا به شاه نداشت، توسط او به شاه عرض می شد. داستان رساندن خبر مرگ شبدیز (اسب سیاه مورد توجه خسروپرویز) نمونه ای است که تقرب باربد به پادشاه و اهمیت موسیقی ایران در رساندن حالات مختلف، داستان چنین است:
خسروپرویز، شبدیز را از میان اسبان خود بیشتر دوست میداشت و گفته بود هر کس خبر مرگ او را بدهد کشته خواهد شد. پس از مرگ شبدیز کسی را یارای آن نبود که این خبر را به خسرو بدهد و او را از مرگ شبدیز آگاه سازد. رئیس دواب پادشاه به باربد متوسل می شود و از او میخواهد که به وسیله الحان و نغمه های موسیقی این خبر را به خسرو برساند. نوشته اند که باربد آهنگی میسازد که پادشاه پس از شنیدن آن فریاد برمیآورد که "شبدیز مرد." باربد پاسخ میدهد که "آری." بدین وسیله شاه از عهدی که کرده بود باز میگردد و رئیس دواب از نگرانی فارغ می شود. این داستان گذشته از رساندن مقام باربد نزد خسروپرویز و استادی و مهارت و تأثیر آهنگهای او، میرساند که موسیقی ایران باید خیلی قوی و پیشرفته بوده باشد تا بتواند حالتهای گوناگون از غم و شادی و خشم و نفرت و کینه و غیر اینها را برساند و موسیقیدان با نغمه و آهنگ منظور خود را به شنونده بفهماند، و او را تحت تأثیر احساسات خود قرار دهد.
پیش از ورود باربد در دستگاه خسروپرویز "سرکش" بر رامشگران سر بود و سمت نوازندگی مخصوص شاه را داشت و بر دیگر موسیقیدانان درباری مقدم بود. پس از آنکه باربد به دربار راه یافت و مورد توجه خسروپرویز قرار گرفت، سرکش به رقابت با او برخاست. داستان رقابت سرکش با باربد در شاهنامه ثعالبی آمده است و خلاصه آن چنین است:
سرکش که در پذیراییهای خصوصی خسروپرویز ریاست نوازندگان را به عهده داشت، شنید نوازنده ای جوان و چیره دست از اهل مرو که با ساز و آواز خود شنوندگان را تحت تأثیر قرار میدهد قصد دارد خود را به شاه معرفی کند. سرکش کوشید تا مانع راه یافتن او به دربار شود. به دربانها و دیگر محافظین و نزدیکان و کارکنان خصوصی دربار رشوه ها داد تا او را از نزدیک شدن به دربار و معرفی به شاه مانع شوند. باربد که از قضایا اطلاع یافته بود، دربان باغی را که خسرو برای تفریح به آنجا میرفت، با پرداخت رشوه راضی کرد تا بتواند هر وقت شاه به باغ میرود او نیز به باغ رفته در کناری خود را مخفی کند. چون خسروپرویز در باغ به تفریح و نشاط مشغول شد، باربد که لباسی سبز بر تن کرده بود با ساز خود به درون باغ رفت و نزدیک تخت خسرو بر بالای درخت سروی پنهان شد. هنگامی که خسرو جام می را بلند کرد، باربد به نواختن آوازی لطیف پرداخت به نام «یزدان آفرید». پرویز شاد شد و نام نوازنده را پرسید.
اما او را نیافتند، چون خسرو جام دوم را بلند کرد، باربد دیگر بار نواختن و خواندن گرفت و «پرتو فرخار» را نواخت. پرویز با شگفتی فریاد برآورد، چه آوازی که تمام اعضای بدن میخواهد برای شنیدن آن گوش شود. دیگر بار دستور داده نوازنده و خواننده را بیابند؛ ولی اثری از او بدست نیامد. پرویز جام سومین را بلند کرد، این بار باربد آهنگ «سبز اندر سبز» را نواخت و همه حضار در حیرت شدند.
پادشاه از جای برخاست و گفت بی شک فرشته است که خداوند برای شادی ما فرستاده و از خواننده خواهش کرد خود را نشان دهد. باربد از درخت پایین آمد و بر خاک افتاد. پادشاه او را نواخت سبب پنهان شدنش را پرسید، از آن پس او را به ریاست نوازندگان برگزید.
گویند باربد برای هر روز از هفته آهنگی ساخته بود که آن را «هفت خسروانی» میگفتند و این آهنگهای هفتگانه در کتب تاریخی و موسیقی اسلامی به نام طرق الملوکیه مشهور است. همچنین برای هر روز از سی روز ماه لحنی ساخته بود که به نام «سی لحن باربد» معروف است. و برای سیصد و شصت روز از سال اوستایی سیصد و شصت لحن ساخته بود و هر روز یکی را اجرا میکرد.
منبع : بانک اطلاعات گردشگری


همچنین مشاهده کنید