یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

چرخ، فلک می کند


چرخ، فلک می کند
گاهی اوقات از پذیرش قوانین طبیعت گریزی ندارید. هر چقدر هم بخواهید به ریش گالیله و نیوتن بخندید و عقایدشان را متعلق به عصر حجر بدانید، باز هم نمی توانید آنچه آنها «قانون» می دانستند را نقض کنید. یکی از بارزترین مثال ها درباره مسأله فوق تحول و نو شدن در فوتبال است. اگر توپ گرد تا این اندازه هواخواه یافته، فقط به خاطر تمایلش به پوست انداختن بوده؛ بگذریم که ماشین زمان چگونه به مثابه اسلحه این نو شدن، خاطرات و نوستالژی ما از بازیکنان قدیمی را از بین می برد... فوتبال و دگردیسی... در فارسی اصطلاحی داریم با مضمون «تا بوده همین بوده و تا هست همین باد» که ظاهراً ترجمه این ضرب المثل مصری است؛ «همان آفتابی که هنگام تولد پدربزرگ تو طلوع کرده، به وقت مرگ آخرین نوه ات غروب می کند.»
خب! این یعنی تحول در کار نیست و همه چیز بر مدار ثابتی می چرخد اما بیشتر از آنکه نشان دهنده اصول حاکم بر مسائل«خرد» باشد، قانون مترتب بر کلیات را یادآور می شود. به عبارت بهتر «تغییرناپذیری» فقط در اصول پذیرفته شده از سوی پدرانمان جاری است؛ شبیه اعتقاداتمان به قانون «کارما» (هر عملی، بازتاب دارد) و ...
در اصول جزئی، راکدماندن معنا ندارد؛ مانند از کار افتادن پیرها و آمدن جوان ها و ... مسأله را فلسفی نکنیم. با تماشای بازی عقب افتاده میلان و هنرنمایی نامحسوس پدیده های جوان این تیم، هم به کل رسیدیم و هم به جزء! در کل باید پذیرفت ظهور پدیده هایی چون پالوسکی، پاتو و کمی عقب تر کاکا، ناقوس پایان دوران حرفه ای نسل دوست داشتنی میلان به سرکردگی مالدینی را به صدا در آورده است. برای آنها که در دهه سوم زندگی خود بسر می برند، تماشای تصویر مالدینی مصدوم روی نیمکت ذخیره ها و جولان دادن جوانان ۱۷ و ۱۸ ساله، تداعی کننده معنای «جبر روزگار» است؛ اینکه بزرگان باید بروند و تازه از راه رسیده ها ( و نه تازه به دوران رسیده ها!) بیایند.
خب! حقیقت گرچه تلخ است اما زیبایی آن درست مانند گل هفته گذشته پالوسکی چشم ها را خیره می کند. ۳۰ سال پیش احتمالاً یک روزنامه نگار وجود داشت که برای خداحافظی «ریورا» و ورود بازیکنان جدید به میلان مرثیه بخواند. امروز هم می توانیم برای خداحافظی قریب الوقوع مالدینی و درخشش پالوسکی، آسمان و ریسمان را به هم ببافیم؛ همان طور که ۲۰ سال بعد هنگام خداحافظی «پالوسکی» و ورود یک جوان دیگر، اشک ها را برگونه روان خواهیم دید. نه! اصلاً چرا ۲۰ سال دیگر.
کریستین مالدینی، فرزند اول پائولو ۵ سال دیگر آماده بازی برای تیم بزرگسالان میلان می شود. آن هنگام هنوز اشک های ریخته شده برای بدرقه پائولوی بزرگ پاک نشده است. می گویند روزگار آدم ها در ۳ حالت می گذرد؛ اشکی که پاک می شود، لبخندی که محو می شود و یادی که در عالم فراموشی می ماند. هواداران میلان مدتی برای مالدینی اشک می ریزند، لبخندهای دوران اوج او را به یاد می آورند و یادش را به خاطر می سپارند اما زودتر از آنچه فکر می کنید، به یک شعبده باز هر چند ناکار آزموده دل می سپرند و همه چیز فراموش می شود.
همان بهتر که فراموش شود چون فوتبال مانند سایر پدیده های مادی این دنیا برای نوستالژی و «آه» جایی ندارد. تحول، احساس را بر نمی تابد. باید نو شد. هواداران رم می گفتند زندگی بدون «آنتونیونی» (اسطوره دهه ۸۰ باشگاه) ممکن نیست اما اکنون پوسترهای توتی با زیرنویس «بی تو هرگز!» از در ودیوار اتاقشان بالا می رود. سناریوی یک دهه بعد، را از همین اکنون بخوانید؛ پسر توتی! بی تو، فوتبال معنا ندارد.» هر پدیده مادی! نو می شود و زمان می گذرد؛ هر چند شاید به قول «شاتو بریان» همین «گذر» بر روی شانه های روزگار سنگینی می کند. این نوشته، بی خود نوشته شد. اگر از سطور بالا چیزی درک نکردید فقط بدانید همیشه رفتن، رسیدن نیست اما برای رسیدن باید رفت و این، قانون فوتبال و چرخ بی رحم روزگار است که با لاستیک منطق، قلب احساس را پاره می کند.
منبع : روزنامه ابرار ورزشی


همچنین مشاهده کنید