سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

پرواز به سوی مرگ


پرواز به سوی مرگ
دانیل تیلور با دلیل به ما ثابت می کند چرا پنجاهمین سالگرد فاجعه هوایی مونیخ برای او و منچستریونایتد معنای ویژه ای دارد. وقتی سربابی چارلتون پای به کمپ منچستریونایتد گذاشت، هر اتفاقی که تصور می کنید، رخ داد. او با آن تیپ و رفتار منحصر به فرد (کفش ها و تی شرت های فوق العاده زیبا و گرانقیمت، کیفی که همواره در دستان او بود و چشم هایی که همه چیز را می دید و دستانی که سخاوتمندانه به قصد کمک دراز می شد) دل همگان را ربود. او اکنون در ۷۰ سالگی هم سرزنده و شاداب به نظر می رسد و حوصله یک دقیقه سکوت برای قربانیان فاجعه مونیخ را دارد. خب! اگر او به خاطر مرگ بازیکنان جوان منچستریونایتد اشک نریزد، چه کسی این کار را انجام می دهد؟چارلتون یکی از پسرهای «بازبی» محسوب می شد و در سال های طلایی منچستریونایتد، نقش آفرین بزرگ قصه شیاطین سرخ نام گرفت. آنهایی که از فاجعه هوایی مونیخ جان سالم به در بردند، در سال های آتی سرنوشت متفاوتی داشتند. در این میان چارلتون بزرگ حتی از برادر خود هم احساساتی تر بود و دقیقاً از همان زمان لبخند را از یاد برد. جکی چارلتون درباره بابی نظر جالبی دارد. او اظهار داشت:« گاهی تصور می کردم دنیا در دستان او قرار دارد.
واقعاً شانه های بابی تا چه اندازه تحمل سنگینی بار مسئولیت را داشت؟ نمی دانم!» بابی چارلتون هنوز وقایع آن روز منحوس در مونیخ را به یاد دارد؛ روزی که هواپیمای حامل بازیکنان شیاطین سرخ در بازگشت از بلگراد، هنگام توقف در مونیخ سقوط کرد و عده زیادی از بازیکنان این تیم جان خود را از دست دادند. چارلتون در صورت بستن چشم هایش صدای فریادها را به وضوح می شنود. اگر او را در این حالت ببینید، باید یک عدد سیگار را نیز با خود به همراه داشته باشید تا در مواقع احساساتی شدن چارلتون به او تعارف کنید. وقتی به سراغ وی رفتیم، پس از چند دقیقه صحبت روی صندلی خود جابجا شد و سراغ عکس های یادگاری رفت. در یکی از عکس ها، چارلتون در آغوش همتیمی هایش محو شده بود. «بابی» صبح روز پس از فاجعه را به یاد دارد. بیمار تخت کناری با صدای بلند نام تمام دوستان وفات یافته خود را اعلام می کرد که ناگهان چارلتون فریاد زد:« دوستم مرا به صرف شام کریسمس دعوت کرده اما مسأله آنجا است که سر رشته زندگی از دستان من خارج شده و نمی دانم فردا کجا خواهم بود!»
بیان این جملات از «بابی» بعید بود زیرا او سال ها نمی دانست با چه کلماتی فاجعه فوق را توصیف کند. او به نکته درستی اشاره می کند: «شاید گری نویل و دیوید بکهام فلسفه منچستریونایتد را درک کنند اما خارجی ها فقط به مسائل سطحی می نگرند و چیزی از امور باشگاه نمی دانند.» چندی پیش به پیشنهاد چارلتون، فرگوسن مدت یک ساعت با بازیکنان منچستریونایتد درباره دوران «بازبی» گفت و در پایان یک عدد «سی دی » از بازی های آن دوران شیاطین سرخ را به تک تک بازیکنان حاضر اهدا کرد. ادامه ماجرا را به روایت بازیکن طلایی سال های پیش منچستریونایتد بخوانید:« از آنهایی که سالگرد این واقعه را از یاد برده اند، متنفرم. مردم باید عزاداری کنند زیرا بهترین تیم وقت کشور نابود شد. مردم درک نمی کنند دانکن ادواردز چقدر دوست داشتنی بود. تامی تیلور، دیوید پگ، ادی کولمن، بیلی ولان و ... اگر تصاویر سیاه و سفید دهه ۵۰ را بنگرید، احساس می کنید روزگار اصلاًً نمی گذرد. از هر کسی که استعدادهای طلایی ما را فراموش کرده، متنفر هستم.» زندگی چارلتون پس از فاجعه مونیخ صرف پاسخ به سؤالی مبنی بر چرایی زنده ماندنش شد. او مدام می پرسید چرا من؟ چارلتون روی دست هایش راه می رفت. جست وجوی ۵۰ ساله وی، احساسی وصف نشدنی را به وجود آورده است. اسطوره منچستریونایتد از معجزه زنده ماندن لذت نبرد. او در این باره ادامه داد:« قبل از سقوط هواپیما خوشحال بودیم چون جواز صعود را در جیب داشتیم. وقتی هواپیما به آسمان پرواز کرد، خنده ها افزایش یافت و هنگام پرواز مجدد یک لحظه قلبم فرو ریخت. یک جای کار می لنگید.
خدای من! هواپیما نقص فنی دارد؟ چندین اینچ از زمین فاصله گرفتیم. ناگهان به چپ و راست پرتاب شدیم. فقط به یاد دارم دست خود را روی سرم گذاشتم و ... سقوط!» توصیف وقایع از زبان مدیر افتخاری منچستریونایتد جالب تر از هنگامی است که او را صرفاً عضو سابق این باشگاه بدانیم. ادامه صحبت های پیرمرد با وقار اولدترافورد را بخوانید:« از پرواز نمی هراسیدم و اصلاً تصور نمی کردم سقوط در انتظار ما باشد. نمی خواهم بگویم عاشق پرواز هستم اما مسلماً نمی خواستم شاهد مرگ همتیمی هایم باشم. ۲ ماه بعد وقتی در تیم ملی انگلستان حضور یافتم، سعی کردم جانم را برای اهدای موفقیت احتمالی به کشته شدگان گرو بگذارم. در پروازهای بعدی، آرامش کاملی داشتم.
یک لحظه تصور کنید؛ در هواپیما باشید و نتوانید پرواز کنید! سرعت در پروازها احتمال سقوط را افزایش داده اما در گذشته کمتر چنین اتفاقاتی رخ می داد. به کاپیتان جوان آن موقع منچستریونایتد فکر می کنم. نمی دانم، نمی دانم چه اتفاقی رخ داد. یک تراژدی محض به وقوع پیوست. آنهایی که زنده ماندند، بسیار خوش شانس بودند. «مت بازبی» بیش از سایرین داغدار به نظر می رسید زیرا تعدادی از اعضای خانواده اش را از دست داده بود. نه! مادر و خواهر او در هواپیما حضور نداشتند. منظورم بازیکنان تیم هستند که همچون پسرهای بازبی تلقی می شدند:«مربی ما بازیکنان جوان را به خدمت می گرفت، آنها را به اوج می رساند و وقتی از استقلال این افراد مطمئن می شد، چتر حمایت خود را می گستراند. «مت» عاشق شیاطین سرخ به حساب می آمد و می گفت هواداران فقط برای لذت بردن از بازی بازیکنان محبوب خود قید حضور در پارک را زده اند. هنگامی که جمله «برای خودتان بازی نکنید» را به زبان آورد، برای اولین بار خندید. اگر بازبی زنده می ماند، به تیم فعلی منچستریونایتد افتخار می کرد.» یک دقیقه سکوت در دربی شهر کوچکترین اقدام برای بزرگداشت یاد و خاطره از دست رفته ها است.
بیم ایجاد سرو صدا در جریان یک دقیقه سکوت وجود دارد چون هواداران منچسترسیتی دشمن خونی تک تک بازیکنان منچستریونایتد ( چه مرده و چه زنده) محسوب می شوند. چارلتون بهترین و بدترین خاطرات زندگی خود را در چمن سبز تجربه کرده و اطمینان دارد دوستداران رقیب حداقل در لحظات خاص همدرد همشهری های خود هستند. به اعتقاد بابی، منچستریونایتد باد نکاشته و مستحق دروی طوفان نیست. هنوز مردم از تیم طلایی منچستریونایتد در دهه ۶۰ فوتبال اروپا می گویند و برای مردان سال ۱۹۵۸ احترام زیادی قائل هستند. آنها خوب بودند و روز بازی با منچسترسیتی نتیجه اعمال مثبت خود را دریافت خواهند کرد.موافق هستید؟
منبع: گاردین
منبع : روزنامه ابرار ورزشی


همچنین مشاهده کنید