شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

مبانی نظری اصلاح فرهنگی دانشگاه‌‌ها


مبانی نظری اصلاح فرهنگی دانشگاه‌‌ها
۱) اصلاح فرهنگی در فضایی موضوعیت
می یابد که بتوان انحراف فرهنگی را باور داشت. به بیان دیگر، لازم است در حوزه فرهنگ و مقولات فرهنگی، به حق و باطل معتقد بود تا بتوان شرایط موجود را در مقایسه با معیارهای حق و باطل، مطلوب یا نامطلوب توصیف نمود. اگر موقعیت فرهنگی با موازین حق، مطابق نباشد؛ انحراف فرهنگی حاکم است و باید برای دست یابی به فرهنگ مطلوب، در مسیر اصلاح فرهنگی گام برداشت. بنابراین، از نظر معرفتی و فلسفی، دو رویکرد می توانند در این قلمرو حضور داشته باشند:
الف) رویکرد نسبی گرایانه که اساساً قائل به وجود حق و باطل و صدق و کذب در حوزه فرهنگ نیست و عناصر و مفاهیم فرهنگی را کاملاً نسبی و برگرفته از سلایق و علایق متغیر اجتماعی می انگارد. بنابراین در این رویکرد
نمی توان از اصلاح فرهنگی سخن گفت؛ زیرا صلاح و فساد بی معنا است.
ب) رویکرد رئالیستی که قائل به وجود مصالح و مفاسد حقیقی و نفس الامری است و برای تکامل و تعالی انسان، اصول و مسیر ویژه و ثابتی را تعریف می کند. در این صورت، اگر فرهنگ موجود به تعالی معنوی و الهی انسان کمک نکند، باید به اصلاح فرهنگی دست زد.
۲) آیا دخالت در حوزه فرهنگ از سوی نظام سیاسی، صحیح و رواست؟! درمقابل این پرسش، سه دیدگاه وجود دارند:
الف) نظام سیاسی لیبرالیستی ، حوزه فرهنگ را نیز همچون حوزه اقتصاد، آزاد می گذارد تا بازار عرضه و تقاضا، وضعیت آن را مشخص سازد. در واقع، مسؤولیت این نوع نظام سیاسی محدود به تأمین امنیت ، نظم و آزادی ست و در قبال فرهنگ و باورها و ارزش های الهی، تعهدی را
نمی پذیرد.
ب) نظام سیاسی توتالیتر (فراگیر) که اغلب عرصه های حیات بشر و از جمله فرهنگ را به صورت مطلق و تمام، به زیر سیطره خود درمی آورد و میان حریم عمومی و حریم خصوصی، تمایزی قائل نیست. در این نظام، آزادی ها و حقوق فردی به شدت تضییع می گردد.
ج) نظام سیاسی اسلامی که مهم ترین رسالت خود را تعلیم و تربیت و تزکیه مردم تعریف می کند و برای فرهنگ و مقولات فرهنگی، اصالت و اولویت قائل است، اما در عین حال، از ورود به حریم خصوصی افراد جامعه پرهیز می کند. از این منظر، فرد نیز همچون جامعه دارای حقوقی است که باید محترم و مقدس شمرده شود.
۳) نسبت علّی و معلولی نهاد فرهنگ با نهادهای اجتماعی دیگر از قبیل نهاد سیاست و نهاد اقتصاد چگونه است؟ این نهاد در ارتباط با نهادهای اجتماعی دیگر، تأثیرگذار است یا تأثیر پذیر؟ آیا رابطه علّیت دارد یا رابطه معلولیت؟ این مسأله نیز دارای شقوقی ست:
الف) اغلب سکولاریست ها معتقد به تعیین کنندگی نهاد اقتصاد هستند و برای آن در مسیر تحولات اجتماعی، نقش بسیار برجسته ای قائل اند.
ب) در تفکر اسلامی، نهاد فرهنگ ، اصیل ترین و مبنایی ترین نهاد اجتماعی است. از این رو، برای حرکت در راستای اصلاح اجتماعی، ابتدا باید به سراغ فرهنگ رفت و طرح و چاره ای برای اصلاح فرهنگی اندیشید. به همین سبب بوده است که انبیای الهی در گام نخست دعوت و رسالت خود، از مقولات فرهنگی سخن گفتند و به آسیب شناسی فرهنگی جامعه معاصر خود پرداختند و بر روی توحید و جهان بینی توحیدی به عنوان کانون فرهنگ دینی پای فشردند. به دلیل وجود رابطه علیّت میان نهاد فرهنگ نسبت به دیگر نهادهای اجتماعی، با اصلاح فرهنگ، دیگر نهادها نیز در مسیر صلاح و سعادت قرار خواهند گرفت.
۴) اصلاح فرهنگی نیازمند طرح و برنامه است تا براساس آن اولاً صلاح از فساد بازشناخته شود، ثانیاً در مسیر مبارزه با فساد و محقق ساختن صلاح، اقدام شود. به عبارت دیگر، اصلاح فرهنگی محتاج یک مرجع نظری است. از این جهت، دو راه پیش روست:
الف) علوم انسانی سکولاریستی که حاصل تأملات و گرایش های بشر غربی ست به عنوان چارچوب نظری و الگو پذیرفته شود و برپایه آن، صلاح و فساد، تعریف شود و الگوی اجرای اصلاح فرهنگی مشخص گردد.
ب) دین و شریعت الهی به عنوان مرجع نظری پذیرفته شود و بنیان جهان شناختی و ایدئولوژیک فرهنگ سازی و طراحی دانشگاه مطلوب واقع گردد. روشن است که انتظار می رود دانشگاه دینی از آن جهت که به صفت دینی بودن شناخته می شود، به آموزه ها و تعالیم دینی رجوع کند و راه علاج دردها و بیماری های فرهنگی دانشگاه را از خداوند طلب نماید.
۵) از نظر زمان، برنامه اصلاح فرهنگی می تواند به دو صورت سامان یابد:
الف) در نگاه کوتاه مدت ، اصلاح فرهنگی در قالبی موسمی و موقتی قرارمی گیرد و پس از مدتی به فراموشی سپرده می شود. البته با نگران کننده شدن مجدد وضعیت فرهنگ در آینده،دوباره اصلاح فرهنگی رونق می یابد و به اجراگذاشته می شود.
ب) در نگاه بلند مدت ، به دو دلیل لازم است اصلاح فرهنگی به صورت برنامه ای مستمر و دائمی قلمداد شود: اول این که ایجاد دگرگونی در فرهنگ و مقوّمات آن، در کوتاه مدت ممکن نیست؛ دوم این که در صورت ایجاد تغییر در فرهنگ، تغییر مذکور، ضمانتی برای ثبات و دوام ندارد، بلکه ممکن است به تدریج رنگ باخته و از میان برود. از این رو، غفلت اصلاح گران فرهنگ از فرهنگ، مهار فرهنگ را از اختیار آنان خارج می کند و سبب می شود به تدریج فرهنگ، شکل و محتوایی متفاوت بیابد. مدیران فرهنگی دانشگاه ها باید برخوردار از چنین نگاهی باشند.
مهدی جمشیدی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید