پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


مولفه های فرهنگ مصرف در شرایط رونق اقتصادی


مولفه های فرهنگ مصرف در شرایط رونق اقتصادی
اقتصاد فرهنگی در حال ظهور، ارزش ها را از مسائل فیزیكی به تجربی منتقل می كند كه جزئیات خاص خود را در جوامع و اقتصاد دارد. این امر ناشی از تجربه فراوانی و نعمت در اقتصادهای پیشرفته، تجربه های فرهنگی و فناوری های در حال فزونی است.
تغییر توجه از مصرف به مشاركت هم از لحاظ جغرافیایی و هم اقتصادی فراگیر است و بنابراین اثری دگرگون كننده بر تجارت و جامعه دارد. دگرگونی فرهنگی به دنبال دوره های فراوانی اقتصادی ایجاد می شود. جوانان امروزی در كشورهای صنعتی كه در فراوانی زندگی می كنند، كمتر به دنبال تجربه كردن هستند و بیشتر سرگرم ایجاد وبلاگ، بازی های رایانه ای، موسیقی و كارهای هنری هستند. چرا كه فناوری فراگیر امروزی نسل قرن حاضر را به جای تولیدكنندگان مادی به تولیدكنندگان فرهنگی تبدیل كرده است.
هدف این مقاله توصیف این تغییر، یعنی اقتصاد وفور، چرخش به سمت تولید و مصرف فرهنگی و نقش فناوری در آن است. در بستر این تغییر، كالا و خدمات سنتی جای خود را به تجربیات فرهنگی می دهد. الگوی جدید به دست آمده دارای ماهیتی غیرمالی و طبیعت مصرف مشاركتی است. مشاغلی كه فرصت رشد در اقتصاد فرهنگی پیدا می كنند، تولیدات و خدمات خود را برای پاسخگویی به نسل جدید مصرف كنندگان ارائه می كنند.
در این مقاله، به پیدایش اقتصاد فرهنگ می پردازیم كه مبنی بر نظریه های اقتصاد وفور و اقتصاد كمیابی است. نتیجه طبیعی فراوانی، اطمینان است و نتیجه كمیابی، هزینه ناشی از عدم اطمینان است. ویژگی های اقتصاد فرهنگی عبارت اند از: مشاركت و تولید فرهنگی و تمایل به تأكید بر الگوهای مصرف افراد. رشد تولیدات و خدمات فرهنگی و بخشی از اقتصاد تجربی است و چرخش از مصرف مادی به مصرف فرهنگی صورت می گیرد و نویددهنده اقتصادی با ثبات تر است.
نویسنده ای به نام مارشال ساهلین كار و مصرف قبایل بومی استرالیایی را كه در صحراهای این قاره زندگی می كنند، مورد مطالعه قرار داد. وی كتاب خود تحت عنوان «اقتصاد عصر حجر»، «جامعه مرفه اصیل» مبتنی بر شكار را با جامعه دور هم آمده براساس علم و «بستر اقتصادی» را مقایسه می كند. بررسی ها نشان داده كه قبایل شكارچی و مهاجر استرالیا، قبایل بیابان های آفریقا، آمریكای جنوبی و فیلیپین همگی از ثروت مادی برخوردار بوده و هیچ گونه فقری در میانشان نبوده، همگی به خوبی می خورده و به طور متوسط تنها هفته ای ۱۵ تا ۲۰ ساعت كار می كرده اند و در تأمین مایحتاج غذایی مردم خود از كشاورزان فرانسوی دوران معاصر موفق تر عمل می كرده اند. قبایل یادشده كه ثروت و فراوانی را تجربه می كرده اند، ممكن است از نظر ما در شرایط ضعیف و ناقص می زیسته اند. آن ها كمتر كار می كردند، دلیلی برای انباشتن كالاهای مادی نداشتند و اهداف اجتماعی و فرهنگی را بر مادی ترجیح می دادند.
ساهلین اشاره می دارد كه شكارچی یك بازیگر غیراقتصادی است زیرا خواسته های او اندك و ابزار او متنوع است. او این جامعه را با جامعه زیر مقایسه می كند: «ساز و كار صنعت و بازار به وجود آورنده حس كمیابی است، وقتی تولید و توزیع در خلال افكار حاكمیت ها تنظیم می شود، عدم كفایت ابزار مادی خود را نشان می دهد. این امر نقطه آغاز همه فعالیت های اقتصادی است.
دیدگاه های ساهلین توسط دیگر مطالعات مردم شناسانه در كتابی تحت عنوان «خواست های محدود، ابزار نامحدود» تأیید شده است. شكار و تجمع مردم در كنار هم، بازیابی آموز ه های جوامع پیش از كشاورزی، سازماندهی فعالیت اقتصادی آن ها برپایه شراكت و مبادله بدون منابع قابل عرضه به بازار در جوامع بسیار باثبات و صلح آمیز و ویژگی های جامعه ترسیم شده در كتاب مورد اشاره است. این جامعه نسبتاً مساوات طلب، متحرك، مایل به تمركز و پراكندگی برحسب تغییرات فصلی و مبتنی بر زمینه داری مشترك و تداوم منطق قوی شراكت و ضدیت با انباشت و دادن چیزی بدون انتظار بازگشت سریع آن بود. تحقیق یادشده نشان داد كه در دورانی، بشر از ثروت نسبی در جوامعی برخوردار بود كه به هیچ وجه در جایی شبیه آنچه كه توماس هابز توصیف می كند، زندگی نمی كرد، هابز زندگی اجتماعی را «جنگ همه علیه همه» می دانست كه اساس اقتصاد كمیابی است.
اقتصادهای معمولی دنیا كه مبتنی بر برآورد كمیابی اند، عاملی برای ایجاد بازار و مبادلات اقتصادی هستند.
برخی معتقدند در اینجا با رابطه ای انعطاف پذیر روبه رو هستیم، زیرا تقاضا در تعامل با دیگر شاخص ها معین می شود و شاخص اقتصادی مستقل نیست و براساس حس كمیابی ایجاد می شود. بنابراین، اقتصاد كمیابی عاملی برای افزایش تقاضایی است كه معمولاً به عنوان متغیری مستقل در نظر گرفته می شود.
اقتصادهای توسعه یافته كه در وفور به سر می برند، توسط خواسته هایی كه تحت عنوان «نیاز» توجیه می شوند به سمت مصرف بیش از حد سوق داده می شوند. این امر باعث شده تا حتی یكی از نویسندگان منتقد به مصرف گرایی مادی عنوان كتاب خود را كه در سال ۲۰۰۳ به چاپ رسانید «كافی است» بگذارد. برای فهم بهتر اصول رفتار مصرفی بشر بایستی به این نكته توجه كرد كه ماورای ضروریات روان شناختی اولیه، تجربیات «فراوانی» و «كمیابی» به طور اجتماعی ساخته می شوند.
از این دید، از نیروهایی كه باعث رشد تعاونی های اقتصادی بزرگ و مصرف اشخاص می گردند، همگی در قالب یك سراب اجتماعی می توانند تلقی شوند. ولی با گذشت هزاران سال از توسعه ارزش های اقتصادی، تغییر این ذهنیت غیرممكن به نظر می رسد و اقتصاد فرهنگی كالاهای تولید شده حاصل تخیل بشری است و مواردی مثل هنر، ادبیات، موسیقی، بازی های رایانه ای، ورزش، اكوتوریسم، تئاتر، فیلم، وبلاگ ها، فضاهای چت و در كل، شناخت را در برمی گیرد. جوامعی كه وفور را تجربه می كنند، در تولید فرهنگ سرمایه گذاری می كنند و جوامعی كه دچار كمیابی هستند، سختی زیادی را در حمایت از فعالیت فرهنگی متحمل می شوند. چرا كه تئاتر، موزه های هنر و گروه های موسیقی همه برای حمایت نیاز به تكیه بر مردم دارند.
این مردم باید از لحاظ معیشتی در وضعی باشند كه با گذر از مشكلات روزمره زندگی و زندگی در وفور بتوانند از تولیدات فرهنگی حمایت كنند. چنان كه در ابتدای این نوشته اشاره شده، مردمی كه در عصر پیش از كشاورزی و در دوران زندگی مبتنی بر شكار و گله داری زندگی می كردند، وقت زیادی داشتند تا صرف فعالیت های اجتماعی و فرهنگی كنند. برای مثال، نقاشی های حیوانات برجای مانده از ۱۷ هزار سال پیش شامل ۱۲۰ غار دوران عصر حجر می شود. این نقاشی ها كارهای هنری بزرگی هستند كه تاریخ نشان داده تنها در شرایط وجود مشوق های هنری كارآزموده امكان پیدایش را می یابند. به باور مردم امروزی، افرادی كه این نقاشی ها را كشیده اند در شرایط اقتصادی حداقل زندگی می كرده اند، ولی درواقع این افراد تا حدی احساس متنعم بودن می كرده اند و منابع و وقت خود را صرف خلق آثار هنری می نموده اند.
هزاران سال بعد از این جریان و در زمان قرون وسطی در اروپا، مردم از فقر، بیماری و شرایط خشن زندگی رنج می بردند كه در این دوران تولید فرهنگی درمقایسه با دوران قبل از آن به شدت كاهش یافت.
تولید فرهنگی در اروپا تنها با شروع رنسانس توانست دوباره متولد شود. رنسانس با بازیابی تقویت اقتصادی در اروپا، شناخته می شد و همراه بود با پیشروی اهداف علمی و هنری كه مصرف كننده منابع زمان موجود بودند. به عبارت دیگر، هنگام رویارویی با وفور، جوامع تلاش هایی برای تقویت و رهایی از نیازها می كنند. اقتصاد فرهنگی توسط اصل زیر اداره می شود:
«جوامع دارای شرایط نعمت فراوانی، سرمایه و وقت خود را صرف تولید فرهنگی می كنند.» هنگام صحبت از قرن ۲۱ شاهد رویداد انقلابی سریع در میان جوانان كشورهای توسط یافته هستیم. این انقلاب ایدئولوژیك در مخالفت با نظام اقتصادی موجود نیست، بلكه انقلابی در نحوه زندگی است. جوانان امروزه در حال خروج از اقتصاد كمیابی و جهت دادن وقت، انرژی و منابع خود در مسیر تولید و مصرف فرهنگی هستند. جوانان امروزی نخستین نسل كشورهای توسعه یافته هستند كه وفور و ثروت را تجربه می كنند. این نسل ضروریات اولیه زندگی را از قبل آماده و بدیهی می دانند، درحالی كه پدربزرگ هایشان در طول ركود بزرگ دهه ۳۰ و جنگ دوم جهانی رنج های بسیاری كشیدند و در سایه این حوادث بزرگ، رشد كردند. پدران و مادران جوانان امروزی خود را متعهد به حمایت از فرزندان خود و مصون داشتن آن ها از چنین حوادثی می دانستند. نتیجه این امر حس پایدار ثروت و چرخش عمده به سمت تولید و مصرف فرهنگی است. در ادامه به ذكر نمونه های این تولید و مصرف و گسترش سریع آن می پردازیم.
۱) در ،۱۹۹۹ یك دانشجوی آمریكایی بازی رایانه ای با عنوان «ضد حمله» ساخت و آن را به بازار عرضه كرد. ظرف مدت چند ماه این بازی مشهورترین بازی رایانه ای هیجان انگیز در سراسر دنیا گشت، به طوری كه ۱ میلیون و ۷۰۰ هزار بازیگر ۲ میلیارد و ۴۰۰ میلیون دقیقه در یك ماه صرف این بازی كردند. برای ارائه مقایسه و ملموس تر شدن این جریان باید گفت كه مشهورترین نمایش تلویزیونی سال ۱۹۹۹ كه «دوستان» نام داشت، ۲ میلیارد و ۹۰۰ میلیون دقیقه در ماه بیننده داشت.
۲) برنامه اینترنتی كاربران سازمان فضایی آمریكا (NASA) با عنوان Clikworkers در شبكه اینترنتی خود داوطلبانی را به كار می گیرد كه نقشه های موجود از سطح مریخ را طبقه بندی و جست وجو می كنند. در سال ۲۰۰۲ معلوم گشت ۸۵ هزار كاربر یك میلیون و ۹۰۰ هزار مرتبه به این شبكه وارد شده اند. كاری كه این داوطلبان انجام دادند از كار زمین شناسان آموزش دیده غیرقابل تشخیص بود. این امر به این معنا است كه داوطلبان مذكور به دلیل لذت بردن از این كار سرگرم تولید دانش هستند.
۳ ) شبكه اینترنتی my space برای بسیاری از جوانان جایگزین مراكز خرید، جذاب شده است. این شبكه ۶۳ میلیون كاربر را قادر می سازد تا صفحه های خصوصی ارسال دارند، به یكدیگر پیام دهند، فیلم، موسیقی و عكس را به طور مشترك استفاده كنند و به بحث و گفت وگو بپردازند. این شبكه هم اكنون پنجمین شبكه اینترنتی انگلیس زبان مشهور در سطوح دنیا است.
مثال عینی تر، چرخش به سمت تولید و مصرف فرهنگی به خودرو مربوط می شود.
هم اكنون تمایل نسل جوان در كشورهای پیشرفته به رانندگی و اتومبیل كاسته شده و بسیاری از دانشجویان دانشگاه های این كشورها خودرو شخصی ندارند و رانندگی نمی كنند و اولویت های دیگری در زندگی دارند. این در حالی است كه خودرو نیروی محركه اصلی توسعه اقتصادی در تمام طول قرن بیستم و مصرف كننده عمده مواد خام و انرژی بوده است و الگوی مهمی در میان فرهنگ های دنیا بوده است. خودروی شخصی در گذشته عامل آزادی، تحرك و استقلال فردی بوده، ولی در دوران كنونی یك چرخش فرهنگی هرچند كوچك علیه خودروی شخصی ممكن است آثار مخرب مهمی بر تجارت جهانی داشته باشد. چرا كه قسمت عمده ای از فعالیت اقتصادی دنیا مربوط به صنعت خودرو است و غیرقابل نادیده گرفته شدن است.
باید دید چه اتفاقی در دنیا در حال روی دادن است، این اتفاق همان چرخش گسترده میان جوانان و غیرجوانان از اقتصاد مادی و خدماتی به سمت اقتصاد فرهنگی است. ۲ میلیارد و ۴۰۰ میلیون دقیقه ای كه اشاره شد صرف بازی كردن «ضد حمله» در پشت رایانه ها شده به این معناست كه به همین میزان مردم وقت خود را صرف تماشای تبلیغات در مورد نمایش های تلویزیونی، گردش در مراكز خرید یا رانندگی با خودروهای مدل بالا نكرده اند.
دو پدیده تحقق این چرخش را عملی می سازند:
۱) طبقه جوان كشورهای صنعتی كمیابی و نقصان را در زندگی مرفه خود تجربه نكرده اند. آن ها مجبور به محاسبه معیارهای اقتصادی در مقابل سخاوت و بخشندگی خود نیستند. ولی انتشار كار این افراد بدون اخذ هزینه و به طور رایگان در تعارض با ارزش داشتن اساسی كار نیست كه اولویت های نسل های قبل را معلوم می ساخت. نسل های قبل در انجام كارها به این امر توجه داشتند كه كار موردنظر چه نرخی دارد و آیا قابل فروش است یا خیر؟
۲) فناوری باعث فراهم شدن شرایط هزینه ای تولید در حد صفر شده كه امكان به اشتراك گذاشتن دستاوردهای تولیدی در عرضه فرهنگ را فراهم می سازد. از نظر نسل حاضر، سودآوری سرشار شركت هایی مثل مایكروسافت كه امكان ایجاد ارتباط و تبادل اطلاعات را به طور تقریباً رایگان فراهم ساخته اند، امری طبیعی و ابتدایی تلقی می شود. این تركیب سودآوری كلان و امكان استفاده رایگان از فضای ارتباطی ایجاد شده نیروی قوی شركت های رایانه ای، بویژه مایكروسافت برای ایجاد و تهدید رقابتی است.
جالب است كه برای نسل حاضر كه مانند نسل های گذشته آزادی را مورد هدف خود قرار داده و برای تحقق آن تلاش می كند، آزادی معنای متفاوتی دارد. آزادی برای نسل جدید كشورهای صنعتی به معنای آزادی در گشت و گذار در اینترنت، ذخیره كردن آنچه كه می خواهند و دریافت محصولات فرهنگی دنیا بدون محدودیت است.
برای نسل حاضر، آزادی توسط خودرو یا كارت اعتباری تعریف نمی شود، بلكه آرامش، ثبات و آزادی در اینترنت با محصولات هنری فراهم می شود. در این رابطه، مثال های زیادی وجود دارد و می توان مدت ها در رابطه با ارتباط و تأثیر آن سخن گفت.● درهم شكستن تولید و مصرف مادی و رواج اقتصاد فرهنگی
چرخش مورد اشاره از دیدی فرهنگی بیشتر قابلیت توضیح دارد. نسل جوان كنونی در مقایسه با پیشینیان خود دارای ارتباط بیشتری در میان خود است. به بیان دیگر، این نسل دنبال استقلال است. برای توضیح این امر ملاحظات مردم شناسانه و اقتصادی چندی وجود دارد. در همین راستا، تئوری مشاغل معتقد است افراد در پی خرید نیستند، بلكه بیشتر در پی به كار بردن تولیدات برای انجام كارها در زندگی هستند. این كارها در طول زمان به طور قابل توجهی ثابت هستند، ولی كالاهایی كه برای انجام آن ها به كار گرفته می شوند همیشه در حال تغییر هستند. برای مثال، كاری كه توسط كالاهای فرهنگی همپوشاننده و تعاملی مورد توجه نسل حاضر انجام می شود، شبیه به كاری است كه توسط فیلم و تلویزیون در نسل گذشته انجام می شود. این كار می تواند «سرگرم شدن در حین بودن با همسانان» باشد. همین نیاز است كه افراد بالغ تر را به مهمانی های خاص فرامی خواند. تنها فرق موجود این است كه نسل جوان تر كالاهایی بسیار متفاوت تر را برای انجام كارهای خود و تحقق این قبیل نیازها انتخاب می كند. در این مورد باید توجه داشت كه در حالی كه كار انجام شده یكی است، ولی برطرف كردن نیازها شبیه به هم از راه های گوناگون و تغییر اندركنش های فرهنگی در این رابطه در عرصه اقتصاد نتایج متفاوتی خواهد داشت و هر نوع انتخاب، از لحاظ اقتصادی شرایط و آثار خاص خود را خواهد داشت.
باید توجه داشت در عرصه فرهنگی هیچ مصرفی وجود ندارد و فقط تولید وجود دارد. مثلاً وقتی یك گروه موسیقی به اجرای كار خود می پردازد، آیا در حال تولید فرهنگ است یا مصرف آن؟
یا این كه كسانی كه در اینترنت برای برخی سازمان ها مثل NASA به طور داوطلبانه و برای سرگرمی كارهایی انجام می دهند، فرهنگ را مصرف می كنند یا تولید؟ همچنین آیا میلیون ها نفری كه سرگرم بازی های رایانه ای هستند، این بازی را تولید می كنند یا مصرف؟
جواب به این سؤالات را می توان با توجه به كاری كه در جریان فعالیت های ذكر شده انجام می شود، داد. واقعیت این است كه تولید و مصرف در موارد بالا یك فعالیت است و در یك قالب قرار می گیرد، ولی سطح و نوع فعالیت های انجام شده متفاوت است؛ چرا كه هنگامی كه افرادی هنرمندان و بازیگرانی حاذق هستند، اكثریت مردم مشغول تولید كالاهایی فرهنگی هستند كه به هیچ وجه به حد و اندازه یك فیلم هالیوود نمی رسد و در مورد این كه این كالاها بتوانند كالاهای موردنظر را انجام دهند، تردید وجود دارد.
نظریه «ابتكار مخرب» می تواند پدیده بالا را توضیح دهد. این نظریه توسط كلایتون كریتسنسن از دانشكده اقتصاد دانشگاه هاروارد گسترش داده شده است. این نویسنده در كتاب خود تحقق عنوان «معضل مبتكر و راه حل مبتكر» می نویسد ابتكارهای مخرب رایج شده در عرصه جدید زندگی در سطحی پائین تر از عملكرد سنتی وارد بازار می شود ولی سود سرشاری را نصیب رویه اجرایی سنتی می كند. افرادی كه به دلیل نحوه عملكرد مقام های مسئول تولید مجبور به عدم مصرف كالاهایی خاص می شوند، شروع به مصرف جایگزین هایی محقر برای رفع نیازهای خود می كنند.
مدیران متصدی امر تولید مایل اند این تهدید كم اهمیت تلقی شود، ولی در طول زمان غیرقابل اجتناب بودن انتخاب جایگزین به دلیل لزوم درآمد به صورت رقیبی عمده افزایش می یابد.
از دیدی تخریب گرایانه نسبت به سازوكارهای جدید فرهنگی می توان مشاهده كرد كه تعداد كمی از تولیدات فرهنگی مصرف شده در حد و اندازه همسانان تاریخی و سنتی خود هستند؛ مثل موسیقی، سینما، نویسندگی، حتی بازی ها هم به ندرت در كنار مشابه های تجاری امروزی خود درمی آیند. از سوی دیگر، این تولیدات در حین متحمل شدن آسیب های چشمگیر در مسیر تحول تاریخ قابل دسترسی تر می شوند.
فناوری امروزی امكان تولید فرهنگ را توسط افراد كم تر آموزش دیده فراهم ساخته است. این امر با استفاده از ابزارهای قابل دسترسی همگان برای آسایش خود عملی می شود. پدیده دموكراتیزه كردن یك قابلیت و كاربرد آن در سطح گسترده تر، الگویی قدیمی است كه در آن تخریب توسط فرهنگ جدید در عرصه های صنعت، بهداشت و رایانه انجام می شود.
دومین جزء نظریه تخریب در چرخش فرهنگی قابل مشاهده است. این چرخش فرهنگی عبارت است از نزول شدید هزینه های جانبی تولید كالاهای فرهنگی كه ویژگی بارز ابتكارهای تخریب كننده قیمت های كمتر آن ها است. این تولیدات بدون هزینه یا با هزینه بسیار اندك ایجاد می شوند. بدین صورت كه هر كسی با امكان دسترسی به اینترنت به سهولت می تواند این كالاها را تولید و مصرف كند.
این نوع فعالیت ضمن وقت گیر بودن، اساساً شامل قیمت و بازار نمی گردد بلكه نیازمند اندركنش و مبادله میان مردم بدون انجام معامله است. تنها هزینه فضای تولید توصیف شده هزینه های اتصال میان مردم بدون انجام معامله است كه شامل هزینه های اتصال به اینترنت، نام نویسی در شبكه ها و دیگر مسائل جانبی كار با اینترنت است كه اندك هستند و در حد هزینه استفاده از توقفگاه برای شركت در یك كنسرت موسیقی رایگان است.
باید توجه داشته باشیم كه اقتصاد فرهنگی مورد بحث در تعامل با نظریه تخریب است. همچنین رایگان بودن كالاهای فرهنگی با وجود دو شرط عملی می شود:
۱) تولید كالا بدون هزینه و
۲) تمایل تولیدكننده در اشتراك تولید موردنظر با بقیه بدون سود.
شرط اول نتیجه پیشرفت فناوری و شرط دوم در نتیجه چرخش فرهنگی روان شناسانه كنونی است. اضافه بر این، طبیعت خاص كالاهای فرهنگی به نحوی است كه خلق و تولید آن ها یكی است. مثلاً اگر یك میلیون نفر دیگر در یك بازی رایانه ای اینترنتی شركت كنند، این بازی برای همه بازیكنان لذتبخش تر می شود. همچنین اگر افراد بیشتری در فضای چت به گفت وگو بنشینند، تجربه این كار ارزشمندتر می شود. همچنین در غیاب كمبود این تجربه ها، هیچ محدودیتی برای مردم برای مشاركت در تولید و مصرف فرهنگ وجود ندارد. اثر شبكه ارتباطی قوی همراه با منابع پایدار و تمام ناشدنی باعث تفاوت آن از تولیدات مادی می شود. كالاهای مادی و خدمات در هنگام تجربه كردن كالاهای فرهنگی مصرف می شوند. یكی از ویژگی های منحصربه فرد اقتصاد فرهنگ درحال پیدایش مشاركت پذیر بودن آن است. بازی های رایانه ای، موسیقی، هنر و كارهای تولید دانش نشانگر اقتصاد متقابل و دوسویه ای است كه در آن تولیدكنندگان و مصرف كنندگان به طور فعال سرگرم انتخاب، تعریف و حدود بخشی و تولید تجربیات فرهنگی خودند.
● مرور نظریه تراژدی زمین های عمومی هاردین
هاردین (۱۹۶۸) بحث خود را بر منازعه میان هدف فایده گرایانه اختصاص بهترین كالاها به بیشترین تعداد مردم و حدود معین این امر در جهان محدود قرار می دهد. ترسیم نظریات اقتصاد فرهنگی در عرصه نظری هاردین مفید به نظر می رسد. این نویسنده اشاره دارد بر این كه منفعت اقتصادی گله داران در افزایش تعداد احشام خود برای تداوم و یا بهبود درآمد خود است. در این رابطه، علف چراگاه برای حیوانات اهلی كالایی كمیاب است و تنها احشام یك گله دار می توانند از آن استفاده كنند و تنها توسط رشد مجدد بازیابی می شود. ولی اثر جمعی گله داران بر چراگاه نابودی همه چیز است. بنابراین، باید دانست كمیابی باید مدیریت شود و راه حل این امر فروش زمین های عمومی به زمین داران خصوصی و یا دسترسی به صورت جیره بندی است. حال اگر زمینه های عمومی فرهنگ را چراگاه شناخت بدانیم، شناخت كالایی امری سرشار محسوب می شود با این فرق كه ممكن است از آن استفاده شود ولی مصرف نمی شود. درواقع، هرچه بیشتر دانش مصرف شود، بیشتر رشد می كند. این امر در مورد تولید فرهنگی هم صدق می كند.
● آینده همكاری ها
در این نوشته، اقتصاد فرهنگی را به عنوان جایگزینی برای اقتصاد عینی در نظر گرفته ایم. این اقتصاد جدید ممكن است فرض وجود كمیابی را تغییر دهد و یا حتی برای مصرف كنندگان فرهنگ، ارزش تولید كند ولی باید بر سر چگونگی رقابت و جایگزینی اقتصاد فرهنگی به جای اقتصاد مبتنی بر اصل كمیابی به عنوان موتور محركه تولید ارزش های مبادله اقتصادی بحث كرد. در عین حال، باید اذعان داشت همكاری های سلسله مراتبی سرمایه داری هنوز مؤثرترین شیوه تولید در اقتصاد جهانی است و خواهد بود.
آینده همكاری های بزرگ و وسیع سرمایه دارانه بر اثر تحول در شناخت و اقتصاد فرهنگی با مشكل روبه رو خواهد بود و لازم به ذكر است همكاری سرمایه دارانه تاریخ كوتاهی به عمر حدود ۱۰۰ سال دارد و شروع سرمایه داری به اواخر قرن ۱۸ بازمی گردد.
با این همه، با درنظر گرفتن تاریخ قرون حیات بشریت تنها فرض تداوم تكامل ساز و كار اقتصادی كنونی برای بلندمدت عقلانی خواهد بود.
به رغم تجربه كردن دهه هایی از تولید غیرمعمول و بسیار زیاد در قالب همكاری های جهانی، توانایی این شكل سازمانی در تولید ارزش اقتصادی توسط قدرت جمعی توده ها به چالش كشیده شده است. چالش موردنظر و ربط آن به بحث فرهنگ به بهترین شكل در بحث «چراگاه های عمومی» هاردین به تصویر كشیده شده است. صنعت نرم افزار به دلیل ماهیت دیجیتالی خود هم اكنون در حال تجربه این رقابت در شكل نرم افزارهایی شبیه لینوكس و مشابه های آن است. شركت هایی مثل مایكروسافت در مواجهه با چالش ها دارای قابلیت تولیدی بیشتری هستند. بنابراین، تهدید متوجه سلطه شركت ها از دیدگاه های ایدئولوژیك برنمی خیزد ، بلكه ناشی از شیوه های سازماندهی اقتصادی است.
در این نوشتار نمی توان در مورد تكامل لینوكس قضاوت كرد ولی باید توجه داشت اساس ایجاد نرم افزارهایی مثل لینوكس تأثیر بسیاری بر ارتباطات و تولید فرهنگی داشته است. این سیستم عامل مؤثر، امن و قوی توسط گروهی پراكنده از برنامه نویسان نخبه از قاره های مختلف دنیا بدون سازمانی خاص، سلسله مراتب، دیوان سالاری، دستمزد و حقوق مالكیت به وجود آمد. مایكروسافت در مبارزات ضد تراست خود فهمید كه لینوكس جدی ترین شركت رقیب است.مایكروسافت با توسعه استراتژی و طرح تجاری رودرروی فعالیت اقتصادی تولید كننده ارزش لینوكس است كه بدون هیچ طرح تجاری مشخص و ادعایی پیرامون حقوق مالكیت به كار مشغول است.
لینوكس در میان ملت ها به سرعت نفوذ می كند، چرا كه مردم دنیا دلیلی نمی بینند كه از مایكروسافت برای انجام كارهای خود اجازه بگیرند. همچنین در حالی كه استفاده از نرم افزارهای مایكروسافت نیازمند پرداخت هزینه است، امكان استفاده رایگان از نرم افزارهای برابر یا بهتر وجود دارد.
لینوكس در واقع یك جامعه از هكرهای دنیا است كه از وفور برخوردار بوده و مایل به صرف وقت خود در یك امر عمومی بزرگ بوده اند. طبیعت «نرم افزار عمومی» چنین است كه همگی می توانند كارهای یكدیگر را به شراكت گذارند و بدون محدودیت های ایجاد شده توسط قوانین حق انتشار و استثنائات از هوش و استعداد خود آزادانه استفاده كنند.
تحول موازی دیگری شبیه آن چه كه در مورد نرم افزارهای رایگان و بدون محدودیت رخ داده، در موردمالكیت معنوی و قوانین حق نسخه برداری (Copyright) در حال روی دادن است.
در این عرصه صنعت موسیقی و فیلم در مبارزه با بازتولید تولیدات فرهنگی در پیش هستند. نتیجه این است كه جهان مبتنی بر همكاری های سرمایه دارانه توسط اقتصاد كمیابی هدایت می شود و در راه كسب كنترل تحولات پیشگام اقتصاد فرهنگی با چالش های بسیاری روبه رو است. همچنین اگرچه بسیاری از پایگاه های اینترنتی مثل گوگل در اثر موفقیت خود دارای منابع سرمایه بزرگ گردیده اند، ولی مهم این است كه تولید این پایگاه ها براساس سرمایه گذاری مالی نبوده است و بنابراین كنترل سرمایه به معنای كنترل رهبری تولید فرهنگی نیست.
● بشریت و سرمایه بشری
مجموعه در هم پیچیده ای از اندركنش ها میان منابع سرمایه، كفایت فعالیت اقتصادی متمایل به همكاری اقتصاد در حال ظهور شناخت و فرهنگ و فهم ما از بشریت وجود دارد. نابهنجاری موجود در میان این پدیده ها را با عنوان «سرمایه انسانی» تفسیر می كنند.
این امر به دغدغه های زیست محیطی انسان مربوط می شود، زیرا تا وقتی بشریت پایدار نباشد، زیست محیط اقتصادی هم نمی تواندپایدار باشد و اقوام بسیار دور كه در شرایط زندگی ساده ولی با وجود حس فراوانی و كفایت زندگی می كردند، مشكلی در زندگی متوازن در محیط های زندگی گوناگون نداشتند. یكی از نویسندگان ریشه اتكای محدود به همكاری را در میان بشر با ارائه تصویری از مناسبات موجود در شركت هند شرقی كه در ۱۶۰۰ میلادی تأسیس شده توضیح می دهد.
در این شركت، محدودیت های مسئولیت پذیری از این قرار بود كه سرمایه گذاران مسئول سرمایه گذاری های خود در كالا و كشتی بودند و مسئولیتی در قبال زندگی ملوانان ناپدید شده در دریا نداشتند، زیرا كاركنان در اساس بی ارزش بودند و تا عصر حاضر هم این چنین بوده اند. این مناسبات در بزرگترین شركت های آمریكایی هم مشاهده شده است و این كار تا زمانی كه كارگران به عنوان اجزای قابل تعویض دارای مسئولیت های ساده تلقی می شدند، ادامه داشت.
ولی این دید اكنون تغییر كرده است. چند سال پیش وقتی ارزش بازار سهام شركت مایكروسافت به حد شركت هواپیماسازی بوئینگ رسید، كل منابع مادی و ابزار ظاهری این شركت رایانه ای در توقفگاه شركت بوئینگ جای می گرفت و فضایی هم خالی می ماند، چرا كه منابع مایكروسافت دیدنی و فیزیكی نیستند، این منابع عبارت اند از: استعداد و مهارت افراد.
این منابع «سرمایه انسانی» نام دارند، ولی این منابع دارای آزادی در انتخاب و عمل هستند و بنابراین در اقتصاد جدید، شركت ها نمی توانند سرمایه های گران قیمت و مهمی را كه عبارت از «مردم» هستند در مالكیت داشته باشند.
یكی از نتایج اقتصاد مبتنی بر كمیابی، عدم اطمینان و اجبار افراد برای كار به دلیل كمیابی است. درمقابل، در اقتصاد فرهنگی پیشرفته افراد مستقل تر بوده، میل بیشتری به فعالیت و رویارویی با افراد دیگر دارند و مسئولیت فردی نسبت به گذشته هنجار اجتماعی قوی تری خواهد بود و ماهیت و آینده افراد بسته به نقش آنها در اقتصاد فرهنگی است نه اقتصاد مبتنی بر مواد.
● فعالیت اقتصادی سازمان یافته در آینده
مجموعه مسائل و مباحثی كه در نوشته حاضر به آنها پرداخته شد، ارائه دهنده دیدی خوشبینانه و تقریباً آرمان گرایانه، همراه با محیط زیستی پایدارتر در آینده است. باید دانست حتی یك چرخش كوچك در جهت گیری موجب تأثیر مثبتی قوی در طبیعت خواهد شد. مفروضات نوشته حاضردر مورد جامعه جدیدی كه مبتنی بر اصل وفور و اقتصاد فرهنگی است، عبارتند از:
▪ اقتصاد وفور موجب كاهش تقاضا برای كالاها و خدمات مادی می شود.
▪ از هم گسیختگی كالاهای مادی توسط تجربیات فرهنگی، اثر عمده ای بر رفتار مصرف خواهد داشت.
▪ در نتیجه تقویت مسئولیت پذیری به عنوان هنجارهای اجتماعی و نه اصلی اجباری، افراد فعال تر و آزادتر می شوند.
▪ هویت ها به نقش افراد در اقتصاد فرهنگ وابسته می شوند و جذب اقتصاد مادی گرا نمی گردند.
▪ اطمینان و وفور موجب كاهش هزینه های فعلی توزیع كالا می گردد.
▪ چرخش از مصرف مادی به سمت مصرف فرهنگی باعث كاهش شدید فشار بر محیط زیست می شود، زیرا برای تولید كالاهای فرهنگی نیازی به منابع اولیه فراوان نیست.
▪ از لحاظ آرمانی، جهان دموكراتیك تر و مساوات طلبانه تر می گردد.
در این نوشته فرض بر آن است: مشكل اساسی بشر در مورد درگیری بیش از حد او با كار برای كسب درآمد و برطرف كردن نیازهای خود و ابزارگونه شدن انسان مشكلی تكنولوژیكی نیست، زیرا انسان ابزار مورد نیاز را در دست دارد ولی این ابزار در اقتصاد مبتنی بر فرض وجود كمیابی به درستی به كار گرفته نشده اند. ولی راه پیش روی اقتصاد فرهنگی و مسلط شدن گفتمان آن نیازمند هماهنگ سازی های دشوار با فعالیت های تجاری و اقتصادی است. در این راستا، شركت های بزرگ باید دگرگون شوند و در واقع الگوی جمعی تجارت نیز احتمالاً در حین جست وجوی رقابت باتولید فرهنگی خودجوش، گروهی و شراكتی كه كالاهای فرهنگی آینده را تولید می كند، دگرگون خواهد شد. در نتیجه، می توان به وجود جامعه ای بهتر مبتنی بر نهادهای مردم سالار و اقتصادهای پایدارتر امیدوار بود.
ترجمه محسن خزائی
* این متن ترجمه ای است از:
Bernilcer, Eli, The culture economy: experience as a Disruptive innovation . International Association for the Management of Technology, Tsinghua University, School Economics and .Management, Beijing China, may۲۰۰۶
منبع : روزنامه ایران