جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

گاه سنجی خورشیدی در اوستیا


گاه سنجی خورشیدی در اوستیا
باقی مانده های سنت های گاه سنجی و زمان سنجی ایرانی، در برخی سرزمین های ایرانی تبار و ایرانی نشین در دوران باستان همچنان تا حدودی برجای مانده اند. یكی از این سرزمین ها عبارت است از ناحیه «اوستیا/ اوستی» (در روسی «آستیا») و به ویژه اوستیای شمالی در قفقاز شمالی كه اصلی ترین نواحی آن در شمال جمهوری گرجستان و جنوب روسیه واقع است و با نام «آلبانیای قفقاز» نیز شناخته می شود. مردمان اوستی كه آنان را با نام های «آس »ها و یا «آلان»ها نیز می شناسند، به یكی از شاخه های گروه زبان های آریایی (هندوایرانی) سخن می رانند كه «آسی» نامیده می شود. واژه «آسی» گونه ای دیگر از كلمه «اوستی» است. پیوندها و شباهت های فراوان بین زبان آسی با زبان های خوارزمی و سغدی، نشانگر این واقعیت است كه اوستیان از سرزمین های آسیای میانه و شرق دریای كاسپی (مازندران) به این نواحی كوچیده اند. این زبان یكی از كهن ترین زبان های تاكنون زنده مانده ایرانی است كه همچنان ویژگی های دستوری زبان های ایرانی باستان را در خود حفظ كرده و از تركیب با زبان فارسی كاملاً دور و مستقل مانده است. از آنجا كه موضوع این گفتار درباره زبان و مردمان آسی نیست، از بازگویی جزئیات دیگر و باورهای كهن آنان كه در پیوندی عمیق با فرهنگ ایرانی است، خودداری می شود.
مردمان اوستیا، سنت گاه سنجی طبیعی خورشیدی، یعنی مراقبت و مشاهده محل طلوع و غروب خورشید در روزهای گوناگون سال خورشیدی را تا چند دهه پیش حفظ كرده بودند و هنوز هم به شكل بسیار نادری بر آن پایبند هستند. آنان سنجش فرارسیدن پاره های زمانی سالیانه و نیز هنگام جشن ها و مناسبت ها را نه با تقویم متوسط محاسباتی، كه با رویت حقیقی خورشید و سنجش مكان آن می سنجیده اند. اوستیان برای این رویت، از ابزار بسیار ساده و در عین حال دقیقی بهره می برده اند كه عبارت بوده از نشان هایی بر بلندای كوهستانی در افق نزدیك به محل و نیز نقطه ای شاخص برای بازدید و رصد كه معمولاً با نصب نیمكتی در كنار كلیسا یا نیایشگاه روستا تعیین و استانده می شده است.
انجام این رصد در انحصار شخصی بود كه مردمان روستا او را با توجه به ویژگی های علمی و رفتاری، دارای خصوصیات لازم تشخیص می دادند و امر رصد و آگاهی رسانی عمومی را برعهده او می سپاردند. وظیفه رصد و زمان سنجی از دیدگاه مردمان باستان یكی از حرفه های مهم دانسته می شد. چرا كه تقویم و گاهشمار علاوه بر نیازهای محاسباتی و فنی، همواره با امور آیینی و مقدس در پیوند بوده و متولیان تقویم، همواره از میان بهترین معتمدان محلی انتخاب می شده اند؛ وظیفه ای علمی- آیینی كه حتی پس از مرگ نیز به یكی از فرزندان به ارث می رسید و به گونه سنتی شفاهی در خاندانی پایدار می ماند.
فاصله های نقاط شاخص در بلندای كوه ها و زاویه میان آنها نسبت به نقطه ثابت رصدگر (رصدگاه)، نشان می دهد كه نظام گاهشماری به كار گرفته شده اوستیان، نه بر مبنای تقسیم دوازده گانه طول سال به ماه هایی برابر یا نابرابر، كه بر بنیاد گاهشماری گاهنباری و متشكل از بازه های زمانی ۴۵روزه بوده است. یعنی تقسیم سال به چهار فصل و چهار نیم فصل كه قاعدتاً با یكدیگر برابر نیستند و دست كم اختلافی در حدود یك تا دو روز را پیش می آورند.
چنین شیوه ای نه تنها برای گاهشماری، كه موجب پدید آمدن باورهایی شده است كه زمان و مكان را در تاثیر متقابل بر یكدیگر می دانسته است. به عبارت دیگر راستای افق كوهستان، جایگاهی دانسته می شد كه در آن، زمان به پدیده ای ملموس و دسترس پذیر بدل می شد و تركیب زمان- مكان یا زمان- فضا شكل می گرفت و به وجود می آمد. نقش رصدگر نیز در این میان و از نگرگاه مردمان، نه تنها ابزاری برای درك و خبررسانی از این پیوند، كه گاه عضوی پیوسته و جدایی ناپذیر با زمان- فضا دانسته می شد و این باور علاوه بر جایگاه علمی، بر جایگاه اجتماعی رصدگر نیز می افزود.
پیوند زمان- مكان، به جز اینكه موجب می شود زمان به یاری مكان، به قالبی مادی و درك پذیر دست یابد؛ همچنین موجب دستیابی مكان به جهت های چهارگانه جغرافیایی می شود. جهت هایی كه اگر حضور زمان و پیوند و تاثیر متقابل آن با مكان نمی بود، معنا و مفهومی نمی داشت.
رضا مرادی غیاث آبادی
reza@ghiasabadi.com
منبع : روزنامه شرق