شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


از عکاسی شعر تا دکوپاژهای شاعرانه


از عکاسی شعر تا دکوپاژهای شاعرانه
«دروغ های مقدس» دومین مجموعه شعر حامد ابراهیم پور است که بعد از چاپ «یک مرد بی ستاره آبانی» (۱۳۷۹) در سال ۱۳۸۷ به همت نشر پرنده وارد بازار نشر شد. دروغ های مقدس، دربرگیرنده پاره یی از غزلیات و مثنوی های این شاعر است که دوره یی چهارساله ( ۱۳۸۱- ۱۳۷۸) از تلاش او را نشان می دهند. خوشبختانه تمام شعرها براساس ترتیب زمانی سروده شدن آمده اند؛ بنابراین بررسی سیر تحول و دیگرگونگی روایت و معنا در شعر ابراهیم پور، ساده تر شکل می گیرد؛ با این همه «روایت» در این مجموعه، حکایتی دیگر دارد. بسیاری از فیلمنامه نویسان و نمایشنامه نویسان، کار خود را از داستان شروع می کنند؛ هستند فیلمسازان بسیاری که آنها نیز به جای آنکه یکسره کار فیلمسازی را از دوربین شروع کنند، ابتدا عکاسی را پیشه می سازند؛ زیرا آنها به این باور رسیده اند که چارچوب و بنیان اولیه فیلمنامه و نمایشنامه، داستان است و فیلمسازی و سینما، عکاسی. روایت ابراهیم پور نیز ابتدا تصویرآفرینی های ساده و روایت های سرراستی از زندگی است. اما رفته رفته با آشنایی شاعر و تاثیرپذیری آشکار او از رسانه یی به نام سینما، روایت های سینمایی یا بهتر بگوییم روایت هایی که در معنا و ساختار رنگ و بوی سینمایی دارند، به شعر او وارد می شوند. این ورود نیز خود چند شکل عمده یافته است؛ اما آنچه روشن است، اینکه؛ شاعر از میان سیر روایی فیلم، بیشتر به دنبال بزنگاه و زمان دراماتیکی است که هر لحظه بیننده فیلم در انتظار رسیدن آن است؛ اینجا. درست همان جایی است که شعر ابراهیم پور شروع می شود.
مرا ببخش، و آن گاه مغز زن ترکید/ و گیسوانش روی پیرهن ترکید
و بعد ذوب شد و در بغل فشرد مرا/ و شانه هایش در دست های من ترکید
مîفاعلن فعلاتن میان خون گم شد/ و وزن شعر به هم خورد و تن تن ترکید (همان، صص ۲۹ - ۲۸)
شیوه روایی دیگر- که در شعر ابراهیم پور اینجا، آنجا بسیار به کار رفته است- تلمیح به نام ها، شخصیت ها و عناوین فیلم ها، مکان ها و فضاهایی است که مخاطب سوار بر قطار شعر شاعر، از ایستگاه زندگی و دردها و آلام او می گذرد؛ در حقیقت این تمهید، فضای شعر را به رنگین کمانی بدل می سازد که تلمیح های به کاررفته، در حکم قطعه های یک پازل، نوستالژی واره یی از تصاویر به یادماندنی را می سازند که مخاطب با چیدن آنها در کنار هم به لذتی، همچون لذت حل یک معما دست می یابد.
قرارتان دور از چشم گزمه های سویل/ و پنج عصر سر قتلگاه فدریکو
قرارتان باشد باز هم بکت خواندن/ و قهوه خوردن در نیمروز کافه گودو (همان، ص۹۴)
ابراهیم پور در این میان، حتی مخاطب عام شعرش را فراموش نمی کند؛ چه اینکه تکیه بر این تمهید، احتمال دور شدن مخاطب عام از فضای شعری شکل گرفته شاعر را بیشتر می کند؛ به این منظور ابراهیم پور در پایان کتاب، توضیحاتی- هرچند اندک- درباره هر یک از این عناوین می دهد که مخاطب را در فهم فضا یاری می دهند. (ر.ک به؛ همان، صص ۱۲۰- ۱۱۶)
جهان هر هنرمند- اعم از نویسنده، شاعر، عکاس، فیلمساز و...- را نوع نگاه او به طبیعت درونی و برونی اش می سازد. آن که جهان پرتلاطم و پرفراز و نشیب را در مسیری راست گونه و خطی می نگرد، به ساختار اوج گاهی ارسطویی دست می یازد، آن که جهان را تکه تکه شده های یک رخداد بزرگ می بیند، بدون آنکه تقدم و تاخری برای آن قائل باشد، جهان را پازلیک و معمایی، و آن که جهان را تکه تکه شده، منتها با ربطی علی و در عین حال مستقل می یابد، جهان را اپیزودیک و بخش رویدادی می یابد. جهان شعری حامد ابراهیم پور هر سه گونه را دربر می گیرد؛ در عین اینکه می توان برای هر گروه، دوره یی خاص از زندگی شاعر را سراغ گرفت و حتی به نقد روانکاوی شاعر پرداخت.
شعرهای «فال آتش» (صص ۲۱- ۲۰) و «سه تا مگس» (صص۶۲- ۶۱) از نمونه های روایت اوج گاهی و «کابوس» (۲۹- ۲۸)، «قصه مرگ» (صص۳۱- ۳۰) و «رادیو» (صص۵۶- ۵۴) از نمونه های خوب روایت های بخش رویدادی و نیز شعرهای «اسم ندارد» (صص ۴۱- ۳۹) و «آخر فیلم» (صص ۵۳- ۵۱) از نمونه های موفق روایت معمایی مجموعه شعر ابراهیم پور هستند. جالب آنکه عموم شعرهای اپیزودیک ابراهیم پور باز هم به تاسی از سینما و البته برخی نمایشنامه های شناخته شده، در قالب تریلوژی (سه گانه) سروده شده اند؛ همچنان که در شعر «قصه مرگ» شاهد تقسیم بندی شعر به سه فصل روایی هستیم. در فصل دوم شعر «قصه مرگ» می خوانیم؛
و قصه روی همین خط ماند، گرمب، صفحه درهم، خون
و بوی مردن سیگاری که طعم سوختنش سرخ است
کدام لذت زجرآور، به باغ بوسه دهانش دوخت؟
که پشت جمجمه اش گل داد، که درد در دهنش سرخ است
تپانچه ایده خوبی نیست، برای آخر این قصه
برای راوی خونینی که دست و پا زدنش سرخ است... (همان، ص۳۱)
یا در شعر «آخر فیلم»، شاعر به شکل تقطیع (دکوپاژ) و صحنه نویسی یک فیلمنامه، داستان را به پایان می برد؛ در این شعر اشاره به انواع اصطلاحات جالب توجه است.
در این پلان، مسافری از راه می رسید با شال قهوه یی و کلاه و پوتین و بعد
با خنده گفت؛ مïردن با سم کلیشه یی است
شلیک کرد و بعد سه تا نقطه چین و بعد
آن وقت کادر بسته، کلوزآپ یک جسد چرخید روی پایه خود دوربین و بعد
در این سکانس، نعش کسی دور می شود
در پاکت مچاله سیگار پین و بعد... (ص۵۳)
یکی از زیباترین فرم سازی های حامد ابراهیم پور در شعر «رادیو» رخ می دهد؛ آنجا که شاعر به روایت موازی صدای پخش اخبار رادیو و خاطرات و رخدادهای گذشته شخصیت پرداخته شده شعر خود می پردازد، فضای شکل یافته شعر به گونه یی است که صحنه های تصویربرداری شده یک فیلم را به ذهن متبادر می سازد؛ همگدازی (دیزالو) دو صدا و دو تصویر.
اخبار چند حادثه از موج رادیو
آتشفشان هند، زمین لرزه پرو
دیروز سرنگون شد از ریل یک قطار
دیشب سقوط کرده ته درٌه یک رنو،
یا در شعر «سینما»، ابراهیم پور به دکوپاژ شاعرانه یی دست می یازد که شاعر به دنبال عبور دادن سریع تصاویر از جلو چشمان مخاطب است.
پلان اول؛ گفتی سلام و دور شدی
و بعد در همه بیت ها مرور شدی
پلان دوم؛ آن دردها که کم نشدند
و دست های سپیدی که عاشقم نشدند (صص ۹۹ ـ ۹۸)
شکل گیری اولیه یا بهتر بگویم «جرقه» سرودن بسیاری از اشعار مجموعه «دروغ های مقدس» به تاسی از دیالوگی تاثیرگذار از یک فیلم یا داستان و نیز جمله یی نغز، عموماً از یک هنرپیشه یا کارگردان معروف سینماست؛ از آن جمله می توان به نام هایی چون روبر برسون، آکیرو کوروساوا، ساموئل بکت، ده فرمان، شازده کوچولو، صادق هدایت، شکسپیر و... اشاره کرد. نوع به کارگیری ابراهیم پور از این تمهید به دو شکل رخ می دهد؛ یا تکه یی از یک داستان یا یک فیلم تکیه گاه روایت جدید شاعر می شود و شاعر سازه های شعری نو را بر سازه های قدیم بنا می کند، همچون شعر «سه تا مگس» که بر پایه «سه قطره خون» هدایت و نگاه او شکل گرفته است؛ «... صبح پایین درخت، سه قطره خون چکیده بود. از آن شب تا حالا هر شب می آید و با همان صدا، ناله می کشد.
آنهای دیگر خواب شان سنگین است... ولی من می دانم، مطمئنم که این صدای همان گربه یی است که من کشته ام.» شکل دوم، زمانی است که پیرنگی از یک داستان یا بزنگاه دراماتیک آن، شکلی دیگرگونه می یابد و شاعر/ راوی همراه با داستان فرصت می یابد حرف های خود را بیان کند و به تعبیری بهتر، اظهار کند. شعر «داش آکل» که به مسعود کیمیایی تقدیم شده است، چنین ساختاری دارد؛ به دنبال هر روایت یا ساختاری که برای بیان ایده و حسی هنری و ادبی ایجاد شده است، نگاهی زیباشناختی وجود دارد. هر اندازه این نگاه کامل تر و جامع تر باشد، طبیعتاً روایت و ساختار نیز از جامعیت بیشتری برخوردار خواهد بود. نگاه زیبایی شناختی حامد ابراهیم پور برگرفته از غور و البته شوق و اشتیاقی است که شاعر با مشاهده و مطالعه در فرم های زیبایی شناسانه دیگر آثار ادبی و هنری به دست آورده است؛ از این رو روایت های به کاررفته از سوی او و ساختارهای شکل یافته، همچنان که زیبایی آفریده اند، به مخاطب و خواننده اشعار شاعر، لذت و خرسندی ویژه بخشیده اند.
محمدباقر انصاری
کارشناس ارشد ادبیات نمایشی پژوهشگر و مدرس دانشگاه
منبع : روزنامه اعتماد