یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

مسجد مسلمانان پاریس


مسجد مسلمانان پاریس
کم مانده بود جلوی مسجد به عوض الجزایری‌ها هدف گلوله پلیس قرار بگیریم. تنها ملت مسلمانی که در این مسجد خبری از او نیست ایران است.
در جنوب شرقی پاریس بر سر در پرجلالی آیاتی از قرآن مجید به سبک مساجد و مدارس قدیمه شهر خودمان نوشته شده است. در این ساختمان بزرگ کافه‌ای است به سبک کافه‌های شمال آفریقا مملو از آثار صنعتی شرق و مردم بر روی نیمکت‌های درازی که از مخمل پوشیده شده است می‌نشینند و جلوشان سه‌پایه‌ای است که بر روی آن سینی‌های یکنواخت برنجی که نقوش زیبایی بر آن حک شده است گذاشته‌اند. با این ترتیب می‌توانند قهوه، چای، قلیان‌های نی‌پیچ بلند و غذایی که بخواهند بر روی آن قرار دهند. در کنار این کافه و رستوران انستیتو اسلامی و هتل اسلامی به چشم می‌خورد. از در دیگر این ساختمان می‌توان به باغ و صحن و رواق‌های مسجد رفت.
سبک معماری مسجد،‌مساجد آفریقایی قرون هفتم و هشتم را به یاد می‌آورد که آثارش از سبک معماری کلیسا در آن به طور خفیفی احساس می‌شود. تشریح این مسائل گرچه شاید برای ما ایرانی‌ها که در دور دست هستیم جالب باشد. اما جالب‌تر و در عین حال دردناکتر از آن، مسائلی هست که یک ایرانی دور از وطن ناچار است ‌آن را با هم وطنانش بخصوص آن دسته‌ای که با او هم افق‌اند در میان بگذارد.
غروب روز شنبه بود که من هوس کردم از محیط شهوت‌آلود و تحریک‌آمیز و آلوده پاریس شلوغ و از میان زنان و مردانی که در هر رهگذر یکدیگر را در آغوش گرفته‌اند و از میان منجلاب تمدن پلید فرنگی لحظه‌ای در هوای آرام و پاک روحانیت و معنویت خانه زنگ زده و آلوده خویش را تطهیر کنم.
من در جستجوی مسجد همراه با یکی از دوستان مصریم که او هم برای اولین بار به مسجد پاریس می‌آمد در و دیوار را ورانداز می‌کردیم که پلیس فرانسه ایست داد. چهارتن مسلح بودند و ما دو تن یکی قرآنی همراه داشت و دیگری دیکشنری دست‌ها را بالا کردیم.
اما عوض ما پلیس در همان حال دست مسلح‌اش می‌لرزید گذرنامه‌هامان را نشان دادیم وقتی مطمئن شد الجزایری نیستیم و به خصوص وقتی فهمید من ایرانی از همان ایرانی‌های صلح‌جویی هستم که شکر خدا زور مردم آزاری ندارم رهامان کرد.
هنگام غروب در مسجد را می‌بندند و برای گذاردن نماز می‌بایست زنگ زد تا در را باز کنند. شب فرا رسیده بود صحن مسجد و رواق‌های بزرگ در سکوت پرمعنا و پرجلالی غرق بود. همان هنگام که به قول دکتر کارل خدا فضا را پر می‌کند و هم به قول او من خدا را می‌بینم و خدا مرا.
در گوشه‌ای نماز را خواندیم و رفیق مصری من رفت اما من دوست داشتم مدتی در آن سکوت با خود باشم مدتی گذشت مردی وارد شد که از چهره‌اش پیدا بود از آن مردان کمیابی است که در اندرون خودش زندگی می‌کند. کنار میزی که هدیه ملک فؤاد اول پادشاه مصر بود نشست‌، بی‌آنکه نمازی بگذارد یا قرآنی بخواند بخود فرورفته بود.
مدتها همچنان گذشت و این مسأله برای من هر لحظه جالب‌تر می‌شد، به هر شکلی بود خودم را به او آوردم و او را متوجه کس دیگری جز خودش کردم.
به من نگاه کرد و سلام کردم به تصور این که عرب است با عربی شکسته‌ای از او پرسیدم اول غروب چرا این‌جا خلوت است و در را می‌بندند؟
به فرانسه جواب داد من زبان شما را نمی‌فهمم
گفتم شما اهل کجائید؟
گفت پدرم از اهالی ویتنام است اما تقریباً خودم و تحقیقاً مادرم فرانسوی هستیم گفت شما عربید؟
گفتم نه ایرانیم. گفت ایران همگی مسلمانند؟
گفتم آری؛ گفت پس چرا نه ملت و نه دولت ایران کمک مالی به ارتش الجزایر نمی‌کنند؟ گفتم من از سیاست چیزی سرم نمی‌شود. گفت ایران به این مسجد چرا هدیه‌‌‌ای نکرده است.
گفتم اعلیحضرت پادشاه ایران یک قالی ایرانی نفیسی هدیه کرده است.
گفت نه در کتابخانه و نه در انستیتو از ایران خبری نیست. چرا علمای ایران آثار خودشان را نفرستاده‌اند در حالی که تعجب کردم چرا خزینۀ‌الجواهر و شجرۀ‌الانسان و کتاب در مضار ریش تراشی که به تازگی در ایران انتشار یافته، در دسترس ایشان قرار نگرفته است، گفتم من اطلاعی ندارم شاید باشد من کتابخانه را ندیده‌ام.
گفت مردم دیندار ایران چرا به انستیتو اسلامی پاریس کمکی نکرده‌اند؟ شکسته نفسی ایرانی مرا واداشت که از موقوفات وسیع ایران و از کمک‌های مالی متمکنین متدین ایران در برگزاری مراسم سینه‌زنی و قمه‌زنی و زنجیر‌زنی و قفل‌بندی مطلبی به زبان نیاورم.
در جواب گفتم من مایلم در این‌باره اینجا تحقیقاتی بکنم و نتیجه را به یک مؤسسه مذهبی که در ایران داریم و من عضو آن هستم اطلاع بدهم بی‌شک مردم ایران نسبت به سهم خود دریغ نخواهند کرد.
گفت بسیاری از دانشجویان ایرانی در پاریس چرا مشهور به فساد اخلاقی هستند؟
گفتم اینها نماینده‌ی اجتماع ایرانی نیستند این‌ها بیشتر بچه‌هایی که در ایران از ادامه تحصیل عاجز مانده‌اند و چون اهل درس و مطالعه نبوده‌اند در کلاس‌ها و پشت کنکورها می‌مانده‌اند و پدرانشان با تمکن فراوانی که داشته‌‌اند آنها را ناشیانه به این محیط روانه کرده‌اند و اینها که به جای قید مذهبی یا تربیتی و یا درسی فقط پول دارند و آزادی ناچار چنین می‌شوند وگرنه دانشجویان واقعی ایرانی همواره موجب افتخار میهن خود در اروپا بوده‌اند.
گفتم شما مسلمانید یا برای دیدن مسجد به اینجا آمده‌اید.
گفت من مسیحی ارتدکس بودم پدرم ابتدا بودایی بود اما به فرانسه که آمد مذهب را رها کرد اما من بیش از دو سال است مسلمان شده‌ام. دشنام‌های فراوان کشیشان به محمد(ص) مرا به اسلام نزدیک کرد و ترجمه‌هایی از ابن فارض ابن‌العربی موجب شد که از راه عرفان به اسلام وارد شوم.
گفتم از شخصیت‌های اسلامی به کدامیک بیشتر دل بسته‌اید.
گفت ابوبکر، عمر، علی و عثمان چهار لامپی هستند که همیشه اطاق مرا روشن دارند و نور عمر خیره‌کننده‌تر است.
گفتم اما نور علی لطیف‌تر است. چنین به نظرم می‌رسد که این نور جز اطاق اندرون روح را هم روشن می‌سازد اینطور نیست؟
گفت شما برای آن که همین حرف را ثابت کنید پایتان را از جمع مسلمانان کنار کشیده‌اید اینطور نیست؟
گفتم سخن از این درازتر است و من بسیار مشتاقم که درباره این گونه مسایل اگر بخواهید با شما وقت دیگری ملاقات کنم.
اولین ملاقات من با او که ما را به مسلمانی قبول نداشت با یک دنیا سرافکندگی و شرم از ضعف و سستی و اهمال هموطنان خودم تمام شد. اکنون که این نامه را می‌نویسم آرزو می‌‌کنم علمای اسلامی ایران، مقدسین متفکرین ایرانی از خود در این مسجد یادگاری بگذارند تا هم آبروی شیعه در برابر دیگر ملل و هم حیثیت اسلام در قبال کلیساهای معظم پرشکوه اینجا حفظ یا بهتر بگویم تأمین گردد.
این جا پاریس است شهری که در آن کلمه اسلام یاد الجزایر و تونس و مراکش خونین و دلیر را در نظر مردم فرانسه بیدار می‌کند، همواره این نام اینجا همراه با وحشت و عظمت و گستاخی و بی‌باکی مسلمان توأم است. نگهداری این موقعیت را اگر مفتی بودم بر وجوب عینی فتوی می‌دادم انتظار دارم مردم پاک دامن ایران و بخصوص پاک مردان شهرما که خود از مراکز بزرگ اسلامی است در این مسجد بزرگ که بیشتر به اهمیت مسلمانان آفریقا به پای داشته شده است خودی بنمایند و لااقل با هدایایی جامعه شیعه و و ملت ایران را در اینجا جزیی از پیکره اسلام معرفی کنند آستانه مقدس و مسجد گوهرشاد شایسته است هر یک یادگاری در مسجد پاریس داشته باشند.
به یاران بزرگوار و روش فکر کانون نشر حقایق اسلامی که در این گونه کارها پیش قدمند پیشنهاد می‌کنم که با فرستادن هدیه‌ای خود را با بانیان بلند همت این مؤسسه بزرگ در قلب اروپا سهیم کنند.
دکتر علی شریعتی
منبع: مجله خواندنیها سال۱۹، شماره ۸۲، ص ۲۲
منبع : دوران


همچنین مشاهده کنید