یکشنبه, ۳۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 19 May, 2024
مجله ویستا


درحسرت تماشا


درحسرت تماشا
•اریك فون استروهایم: ملكه كلی
در سال ۱۹۸۲ اریك استروهایم یكی از بزرگان دوران سینمای صامت كه به دوراندیشی و ژرف نگری شهره بود، ساخت فیلم عظیم، پرخرج و حماسی پنج ساعته ای را با بازی گلوریا سوانسن یكی از ستارگان پرفروغ و مشهور آن سال ها آغاز كرد. ملكه كلی می بایست و می توانست به یكی از آثار درخشان و پرجار و جنجال سینمای صامت تبدیل شود، ولی پروژه ای محكوم به شكست از آب درآمد و جزء سیاهه آثاری شد كه هیچ وقت به پایان نرسیدند. فون استروهایم ساخت و تولید فیلم را به كمپانی تازه تاسیس سوانسن سپرده بود كه جوزف كندی، عاشق سوانسن، سرمایه اش را تامین می كرد. قصه فیلم تركیبی از یك رمانس سرراست و ساده لوحانه و حكایتی مخوف و تلخ از انحطاط اخلاقی بود. شاهزاده ولفریم در شب عروسی اش با ملكه دیوانه كرانبرگ (رجینای پنجم) در پی اغوای دختری راهبه (سوانسن) برمی آید. ملكه از رابطه آن دو خبردار می شود. شاهزاده به زندان می افتد و دخترك محكوم می شود تا به آفریقا برود و عمرش را در یك فاحشه خانه به پایان برساند. مشهور بود فون استروهایم كارگردانی است مستبد، ظالم، بی توجه و اسراف كار كه فعالیتش در خارج از سیستم استودیویی به طور حساب شده ای به سلاخی و از بین رفتن فیلم های پرهزینه و اسراف كارانه او منتهی شده است. او با ساخت ملكه كلی این شانس را به دست آورده بود تا از آن تهمت ها خلاص شود. اما گویا بخت با او یار نبود. كندی و سوانسن بعد از سه ماه فیلمبرداری تنها یك سوم فیلمنامه، سرمایه شان را از پروژه بیرون كشیدند و جلوی ادامه كار را گرفتند. آن دو نگران طولانی شدن زمان فیلمبرداری، تاخیرها و وقفه های صورت گرفته و افزایش بودجه تولید شده بودند و فراتر از این دغدغه ها ماهیت خشنی بود كه فیلم به خودش گرفته بود. در دهه ۸۰ قسمت های فیلمبرداری شده، نماهایی از آخرین بخش های فیلم و برداشت های حذفی به صورت یك مجموعه واحد مرمت و امكان تماشای آن فراهم شد. نسخه موجود با وجود ناتمام بودن به لحاظ بصری واقعاً چشمگیر است و شخصیت پردازی پیچیده آن بیش از هر چیزی بر نگاه خاص و منحصر به فرد فون استروهایم صحه می گذارد. عجیب آنكه فیلم برخلاف انتظار در خودش نبوغ كارگردانی را دارد كه در دیگر فیلم هایش اثری از آن به چشم نمی خورد. به قول یكی از منتقدان، ما شاهد «فون استروهایم بدون سانسور» هستیم، فیلمی بدون دخالت استودیو. به سرانجام نرسیدن ملكه كلی پایان ناخوشایند و غیرمنتظره ای را برای فون استروهایم رقم زد و در عین حال آغاز افول ستاره اقبال سوانسنی را در خود داشت كه تا آن زمان روی پرده یكه و تنها خودنمایی می كرد. با همه این حرف ها آن دو بیست سال بعد در سانست بلوار (بیلی وایلدر) دوباره روبه روی هم قرار گرفتند. یك هجویه هالیوودی تلخ و تاریك درباره سیستم استودیویی. سوانسن در فیلم ایفاگر نقش ستاره سابق فیلم های صامت است كه حالا دیگر از چشم ها افتاده و كسی به او اعتنا نمی كند. كارگردان دیروز و سرپیشخدمت وفادار امروزش (فون استروهایم) تنها همدم او در این دوران است. امروزه نقش آن دو و بازی هایشان در آن فیلم به بهترین وجه ممكن در خاطر همگی مان حك شده است.
•سرگئی آیزنشتاین: زنده باد مكزیك
در دهه ۲۰ سرگئی آیزنشتاین فیلمساز پیشرو روسی با فیلم تحسین شده و مشهور رزمناو پوتمكین چهره سینما را دگرگون كرد. رزمناو پوتمكین فیلمی ماندگار، اثرگذار و دوران ساز بود كه در خودش ایده های آیزنشتاین را پیرامون مقوله تدوین جای داده و اگر او موفق می شد، فیلم «زنده باد مكزیك»، اثر بلندپروازانه اش درباره تاریخ اجتماعی مكزیك كه با اسطوره ها، هنر، مذهب و تاریخ اجتماعی آنجا گره خورده بود را بسازد، می توانست تغییر دیگری در تاریخ سینما به وجود بیاورد. متاسفانه رمان نویس آمریكایی اپتون سینكلر، پشتیبان مالی آیزنشتاین، تولید فیلم را پیش از اتمام فیلمبرداری متوقف كرد. بخشی از این مسئله برمی گشت به تاخیرهای زیادی كه در سر راه فیلمبرداری ایجاد شده بود و برخی دیگر به هزینه های زیادی كه شرایط طاقت فرسای كار در مكزیك به فیلم تحمیل كرده بود. در كنار تمام این مشكلات تلكس استالین كه آیزنشتاین را خائن به وطن خوانده بود، فضای سنگین و پراضطرابی را به پروژه تحمیل كرد.آیزنشتاین مجبور شد مغبون و با دست خالی به روسیه برگردد و سینكلر قول داد كه تصاویر گرفته شده را برای او بفرستد. با این وجود سینكلر بوسیله مقامات دولتی روسیه از انجام این كار منع شد. زنده باد مكزیك نشان دهنده جهش فوق العاده ای در ذائقه و نوع نگاه هنری آیزنشتاین است. او پیش از آن موفق شده بود با آزادی و تدوینی خلاقانه و مبتكرانه و سرشار از بداهه پردازی به یك سینمای شخصی دست یابد. او در میزانسن و ساختار و تركیب درون تصاویر اثرش رسیدن به عرصه های جدیدی را مدنظر داشت و متاسفانه هیچ وقت دیگر به چنین خلاقیت رها و آزادانه ای نرسید. نسخه های متعددی از برداشت های موجود انتخاب شدند كه به رغم تصاویر فوق العاده واضح و مشخص (Edouard Tisses) هیچ كدامشان با نگاه بلندپروازانه آیزنشتاین و آنچه كه او در ذهن داشت، قابل مقایسه نیست. با این حال تاثیر تصویرپردازی و خلاقیت به كار گرفته شده در نماهای فیلم را می توان در آثار كارگردان هایی مثل لوئیس بونوئل، جان هیوستن و اورسن ولز به خوبی مشاهده كرد.

فرگال بایرن
منبع : روزنامه شرق