پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ناتوی فرهنگی به روایت مقام معظم رهبری


ناتوی فرهنگی به روایت مقام معظم رهبری
بعد از پایان جنگ سرد و حذف تهدید نظامی شوروی که هدف اصلی شکل گیری ناتو بود ، بسیاری از آگاهان استمرار حیات ناتو را غیرضروری دانستند . اما از آن جایی که سیاست خارجی ایالات متحد امریکا بر اساس یک دشمن و تهدید خارجی استوار است با تئوریزه کردن فضای بعد از جنگ سرد بر مبنای " جنگ تمدن ها " نه تنها استمرار حیات ناتو با ماهیت نظامی را ضروری دانستند بلکه با توجه به چالش جدید غرب در مقابل بیداری جهان اسلام ، شاهدیم که دنیای غرب باز هم همچون گذشته با سردمداری امریکا به صورت غیررسمی ، سازمانی را در حوزه فرهنگ ایجاد کرده که به تعبیر مقام معظم رهبری می توان آن را " ناتوی فرهنگی " نام گذاشت.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههای استان سمنان در مورد ناتوی فرهنگی فرمودند :
من پریروز در روزنامه – البته سه ، چهار ماه قبل از این ، من مقاله اش را دیده بودم – گزارشی از تشکیل " ناتوی فرهنگی " را خواندم . یعنی در مقابل پیمان ناتو که امریکاییها در اروپا به عنوان مقابله ی با شوروی سابق یک مجموعه ی مقتدر نظامی به وجود آوردند ؛ اما برای سرکوب هر صدای معارض با خودشان در منطقه خاورمیانه و آسیا و غیره از آن استفاده می کردند ، حالا یک ناتوی فرهنگی هم به وجود آْورده اند . این ، بسیار چیز خطرناکی است . البته حالا هم نیست ؛ سالهاست که این اتفاق افتاده است .
مجموعه ی زنجیره ی به هم پیوسته ی رسانه های گوناگون – که حالا اینترنت هم داخلش شده است و ماهواره ها و تلویزیونها و رادیوها – در جهت مشخصی حرکت می کنند تا سررشته ی تحولات جوامع را به عهده بگیرند ؛ حالا که دیگر خیلی هم آسان و رو راست شده است .
در گرجستان که یک تحول سیاسی اتفاق افتاد و جابجایی قدرت انجام گرفت ، یک سرمایه دار امریکایی و صهیونیست یهودی – البته اسمش معروف است ، من نمی خواهم اسمش را بیاورم – اعلام کرد که من ده میلیون دلار در کشور گرجستان خرج کردم و تحول سیاسی ایجاد کردم ؛ خیلی راحت . ده میلیون دلار خرج می کنند ، یک حکومت را کنار می گذارند ، یک حکومت دیگر را سر کار می آورند ! اینها باید روی مردم اثر بگذارند ؛ باید اجتماعات درست کنند . در اوکراین هم همین کار را کردند ؛ در جاهای دیگر هم همین کار را کردند . گاهی اوقات تأثیراتشان به شکل دیگری است و تعیین کننده است ؛ شاید این را در یک جمع دانشجویی دیگر گفته باشم که ماهاتیر محمد ، نخست وزیر سابق مالزی – که بسیار هم آدم پرکار و دقیق و جدی و پایبندی بود – به تهران آمد ، به دیدن من هم آمد ؛ همان اوقات بود که تحولات گوناگونی در آسیای شرقی اتفاق افتاده بود ؛ در مالزی ، اندونزی و تایلند ، و زلزله ی اقتصادی به وجود آمده بود . همین سرمایه دار صهیونیستی و بعد سرمایه دارهای دیگر ، با بازیهای بانکی و پولی توانستند چند تا کشور را به ورشکستگی بکشانند. در آن وقت ماهاتیر محمد به من گفت : من فقط همین قدر به شما بگویم که ما یک شبه گذا شدیم ! البته وقتی کشوری وابستگی اقتصادی پیدا کرد و خواست نسخه های اقتصادی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را عمل بکند ، همین طور هم خواهد شد .
● بخش اول ؛ تبیین ابعاد و پیشینه
در دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی سه ایدئولوژی مختلف از متن فرهنگ و تمدن غربی سر بر آورد ،
چالش های متقابل این سه ایدئولوژی و توسعه طلبی هر یک در نهایت منجر به جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۳۹ گردید . لیبرال دموکراسی غرب به سردمداری امریکا و کمونیسم شرق به رهبری اتحاد جماهیری شوروی در مقابل دشمن مشترک یعنی آلمان نازی به یک اتحاد موقت دست یافتند و در خلال جنگ سعی نمودند با تشکیل کنفرانس های گوناگون مثل یالتا ، تهران و سانفرانسیسکو نقشه سیاسی – ایدئولوژی دنیای بعد از جنگ را مهندسی کنند .
اما علی رغم موفقیت نسبی این دو قدرت در تعیین حوزه نفوذ و تقسیم جهان ، با پایان جنگ و نابودی دشمن مشترک اختلاف دو ابرقدرت پیروز در جنگ به زودی نمایان و جبهه بندی جدید و بلوک بندی قدرت با محوریت امریکا و شوروی شکل گرفت و هر یک تهدید جدی علیه دیگری قلمداد می شد . از این روی هر یک از دو بلوک قدرت سر بر آورده از جنگ جهانی دوم درصدد تمهیدات لازم جهت مقابله با رقیب تدارک برآمدند. در همین راستا در سال ۱۹۴۹ یعنی حدود ۴ سال پس از پایان جنگ جهانی دوم پیمان آتلانتیک شمالی ( ناتو ) با رهبری امریکا و با حضور و عضویت کشورهای اروپای غربی با هدف مقابله با تهدیدات قدرت نظامی اتحاد جماهیری شوروی و تسلط بر منافع ملت ها شکل گرفت .
سازمان ناتو گرچه به بحث و بررسی مسایل سیاسی ، اقتصادی و حتی مسایل و مشکلات ناشی از جنگ اعضای خود هم می پرداخت ، اما جهت گیری و رویکرد اصلی آن نظامی بود . این سازمان در سال ۱۹۵۰ با لشکرکشی به کره جنوبی دامنه نفوذ خود را تا جنوب شرق آسیا گسترش داد و با عضویت یونان و ترکیه در سال ۱۹۵۲ حوزه مدیترانه را نیز ضمیمه حضور نظامی خود کرد . بعد از مدتی با شکل گیری سازمان " سنتو " بین ترکیه ، ایران و پاکستان و سازمان " سنتو " در آسیای جنوب شرقی و اعمال سیاست سد نفوذ ( Containments) یک کمربند امنیتی از اروپا تا منتهی الیه آسیا در مقابل تهدید و نفوذ شوروی ایجاد کردند .
ناتو با ایجاد تأسیسات پایه ای مشترک در زمینه هایی مانند دفاع هوایی و سیستم مخابراتی واحد ، توسعه و استاندارد سازی جنگ افزارهای خود نه تنها در کشورهای عضو قدرت خود را نهادینه کرد بلکه اعضای این پیمان حضور نظامی خود را جهت تسلط بر منابع دیگر کشورها به حوزه خارج از ناتو هم گسترش
داده اند .
بعد از پایان جنگ سرد و حذف تهدید نظامی شوروی که هدف اصلی شکل گیری ناتو بود ، بسیاری از آگاهان استمرار حیات ناتو را غیرضروری دانستند . اما از آن جایی که سیاست خارجی ایالات متحد امریکا بر اساس یک دشمن و تهدید خارجی استوار است با تئوریزه کردن فضای بعد از جنگ سرد بر مبنای
" جنگ تمدن ها " نه تنها استمرار حیات ناتو با ماهیت نظامی را ضروری دانستند بلکه با توجه به چالش جدید غرب در مقابل بیداری جهان اسلام ، شاهدیم که دنیای غرب باز هم همچون گذشته با سردمداری امریکا به صورت غیررسمی ، سازمانی را در حوزه فرهنگ ایجاد کرده که به تعبیر مقام معظم رهبری
می توان آن را " ناتوی فرهنگی " نام گذاشت .
● چیستی ناتوی فرهنگی
ماهیت فرهنگی ناتو بر خلاف آنچه تصور می شود جدا و متفاوت از ناتو با رویکرد نظامی نیست . امروز ماهیت فرهنگی ناتو صورتی تکامل یافته و رشد داده شده و در حقیقت یک مرحله بلوغ از همان ناتوی سابق است که البته این بار جنبه میلیتاریستی ، جزء کوچکی و در حقیقت بخش خردی از حرکت کلان نظام سلطه برای تضمین " آینده برای خود " است.
ارگان نظامی ناتو ، با ابزار ناتوی فرهنگی ، مثل رسانه ، به عنوان یک سرباز نگاه می کند و مدیریت ناتوی فرهنگی در سطح کلان به کل ارگان نظامی به عنوان یک لشگر از نیروی نبرد خود می نگرد.
در حقیقت میدان نبرد امپریالیسم بر علیه نیروی مقاوم در مقابل سلطه نظام استعمار جهانی ، آن چنان گسترده شده که جنبه نظامی در آن به این سو و آن سو می غلطد ، و گه گاه در گوشه و کنار آتش جنگ بپا می کند ، اما در این میدان نبرد سربازان متعدد فرهنگی با پشتیبانی مسایل اقتصادی در کنار سربازان نظامی به نبرد با اندیشه مقاوم در مقابل نظام سلطه مشغولند .
بدین ترتیب می توان ماهیت نظام سلطه را در میدان نبرد برای تضمین " آینده برای خود " متشکل از اجزائی به شرح زیر دانست :
الف) وجه غالب ، که ماهیتی ضد فرهنگی دارد و اساس آن بر تخریب پایه ها و بنیان فرهنگی و ایدئولوژی کشورهای مقاوم در مقابل نظام سلطه بنا شد ، این بخش به کمک ابزار متعددی محقق می شود که مهمترین آنها تخریب روند بیداری جهان اسلام ، دامن زدن به اختلاف شیعه و سنی ، ترویج فساد و ابتذال اخلاقی ، تبلیغ و ترویج عرفانهای انحرافی و مسلکهای منحط و استعمار ساخته و تخریب باورهای مبلی و دینی می باشد .
ب) وجه مقوم ، که ماهیتی اقتصادی دارد ، نظام امپریالیستی از دیرباز با تأکید بر جنبه های اقتصادی سعی در تثبیت سلطه خود داشته ، این جنبه از میدان نبرد غالبا به دو گونه عمل می شده ، گونه اول نفس چپاول و غارت ثروت ملل است و گونه دوم نوعی وابستگی و تضعیف و مانع شدن از رشد اقتصادی کشورهای تحت سلطه است ، اما امروز در میدان نبرد ناتوی فرهنگی مسائل اقتصادی همچون تحریم ها حکم مقوم و کاتالیزور برای تسهیل هجمه های فرهنگی و تخریب ایدئولوژیها را دارد می باشد .
نظام سلطه به خوبی می داند که ملتی که در بحران اقتصادی و فقر مادی دچار است زودتر به مهلکه فقر فرهنگی وارد می شود و تنها در این شرایط است که ارزشهای غربی و فرهنگ لیبرالی جواب می دهد والا جایی که فرهنگ ناب اسلامی رواج دارد ارزشهای لیبرالی ، ضد ارزش محسوب می گردد .
ج) وجه زمینه ساز ، که ماهیتی نظامی و میلیتاریستی دارد و به عنوان آماده سازی بسیاری جنبه های دیگر در میدان نبرد ناتوی فرهنگی عمل می کند ، نظام سلطه جهانی جنگ نظامی به راه می اندازد تا بتواند برنامه اصلی خود که تخریب فرهنگ به کمک مقوم های اقتصادی است را عملی کند ، که نمونه های آن در جنگ ۳۳ روزه و نیز عراق و افغانستان در همین چند ماه گذشته عملیاتی شده است .
د) وجه مکمل ، که ماهیت جنگ روانی دارد و به عنوان تسریع کننده برنامه های فرهنگی و اقتصادی و بعضا نظامی عمل می کند ، جنگ روانی غالبا در حوزه موضوعی خاص عملیاتی می شود مثلا در ماههای گذشته مقوله انرژی هسته ای در جمهوری اسلامی ایران و دسترسی بومی به این فناوری در چارچوب عملیات روانی بازتاب داده شده و ایران به عنوان کشوری که قصد تولید بمب اتم و نابودی جهان را دارد معرفی شد .
البته در گذشته هر یک از کشورهای غربی بنا به منافع ملی خود بر ما تهاجم فرهنگی داشته اند . اما در چند سال اخیر و پس از ناکامیه ای آن ها در اقدامات سیاسی ، تبلیغی و نظامی علیه کشورهای اسلامی از جمله علیه جمهوری اسلامی ایران ، غرب به دنبال تشکیل مجموعه فکری منسجم برآمد و امریکا سعی می کند یکپارچه غرب را در مقابل جهان اسلام قرار دهد ، به عنوان مثال در ترسیم کاریکاتورهای موهن علیه پیامبر اعظم (ص) شاهد بودیم که غرب به سمت یک برنامه ریزی همه جانبه حرکت می کند .
رویکرد اصلی ناتوی فرهنگی ، جنگ نرم و هدف اصلی آن نابودی فرهنگ و هویت ملی جوامع به ویژه مقابله با ایمان انسان هایی است که مصرند از هویت ملی و دینی خود شرافت مندانه دفاع کنند .
اعضای ناتوی فرهنگی با بهره گیری از ۵۷ سال تجربه کار مشترک در مقابله با رقیب ، تأسیسات پایه ای هماهنگی را در حوزه های مختلف به ویژه در حوزه رسانه ای شکل داده اند تا تحولات اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی ملت ها را در مسیر خواست و منافع خود هدایت کنند .
امروز خبرگزاری های مسلط بین المللی همچون " بی ، بی ، سی " ، " سی ، ان ، ان " تأسیسات ماهواره ای که ارسال امواج صدها شبکه ماهواره ای را بر عهده دارند صدها روزنامه و هزاران پایگاه خبری و تبلیغاتی از جمله این تأسیسات هستند که همگی ارزش های مشترک غربی را منتشر و تلاش می کنند به طور منظم و هماهنگ ارزش های مقاوم در برابر خود را در هم بکوبند .
در سال ۱۹۹۹ یکی از متخصصان جنگ جهانی دوم به نام خانم " فرانسیس استیونر ساندرز " کتابی با عنوان " جنگ سرد فرهنگی " منتشر کرد که زلزله ای در محافل فرهنگی و روشنفکری غرب بر پا کرد . چاپ های بعدی این کتاب با عنوان " جنگ سرد فرهنگی ؛ سیا و جهان هنر و ادب " در ۵۰۹ صفحه منتشر گردید .
به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران ، کتاب خانم ساندرز یکی از حیرت آورترین و افشاگرانه ترین کتاب هایی است که تاکنون درباره سرویس اطلاعاتی ایالات متحده آمریکا منتشر شده است . خانم ساندرز نشان
می دهد که " کورد مه یر " رئیس بخش عملیات بین المللی سیا و همکار وی " آرتور شلزینگر " طبق طرحی که " ملوین لاسکی " ارائه داد ، حرکتی را آغاز کردند که به ایجاد شبکه فرهنگی غول آسایی در سراسر جهان انجامید . ساندرز این شبکه را " ناتوی فرهنگی " می نامد. بودجه این عملیات در سال ۱۹۵۰ یعنی در زمان دولت ترومن ، ۳۴ میلیون دلار در سال بود .
سیا در چارچوب عملیات جنگ سرد فرهنگی ، شبکه مطبوعاتی جهان شمولی ایجاد کرد که از ایالات متحده تا لندن و اوگاندا و خاورمیانه و آمریکای لاتین گسترش داشت و در تمام این دوران ، مطبوعات روشنفکری متنفذی مانند پارتیزان ریویو ، کنیان ریوریو ، نیولیدر ، انکاونتر ، درمونات ، پرووه ، تمپوپرزننه ، کوادرانت و ... از سیا کمک های مالی مستقیم و غیرمستقیم دریافت می کردند. به تعبیر خانم ساندرز ، سازمان سیا در مقام " وزارت فرهنگ بلوک غرب " عمل می کرد . به عنوان مثال این سازمان به شدت از " جکسون پولاک " و " نقاشی آبستره " به شدت حمایت می کرد تا در عرصه هنر ، سبک رو به رواج " رئالیسم سوسیالیستی " را شکست دهد . در هالیوود ، مأموران سیا کارگردانان را ترغیب می کردند که در فیلم های خود سیاهپوستان را هر چه بیشتر نمایش دهند ، آنان را آراسته و خوش لباس به تصویر کشند و از این طریق ایالات متحده را جامعه آزاد و دمکرات بنمایانند . فیلم مزرعه حیوانات " جرج اورول " با سرمایه سیا تهیه شد و فیلم ۱۹۸۴ اورول نیز با بودجه سیا ساخته شد .
بسیاری از کتب کمپانی معروف " پراگر " با بودجه مستقیم سیا چاپ می شد و کتاب " طبقه جدید " میلوان جیلاس با پشتیبانی سیا ، در تیراژهای وسیع در سطح دنیا ترجمه و توزیع گردید . همچنین میلیون ها نسخه از کتاب های " ایروینگ کریستول " به صورت مجانی در سراسر جهان توزیع گردید . سیا در سال ۱۹۵۰ ، با اختصاص ۱۰ میلیون دلار ، رادیوی اروپای آزاد را نیز تأسیس کرد . طبق تخمین خانم ساندرز ، سازمان سیا در دوران جنگ سرد فقط یک هزار عنوان کتاب را تحت عنوان نام بنگاههای فرهنگی و انتشاراتی ، فقط در ایالات متحده منتشر کرده است .
● مبانی اندیشه ای
از مباحث اصلی در بررسی و تحلیل هر پدیده ، دانستن مبانی و ریشه های فکری آن پدیده بعنوان چارچوب ساختاری است که با شناخت آن ترسیم و تعیین راههای تقابل با آن پدیده آسانتر و جهت دارتر می شود . بطور کلی می توان گفت ناتوی فرهنگی در انسان مداری غرب ریشه دارد . اصل اساسی آن مبتنی است بر اصالت لذت و اینکه انسان در هر کاری که می خواهد انجام دهد و لذت ببرد ولو ضد ارزشی ، آزاد باشد و این نقطه اصلی و اساس در تقابل با آموزه های مذهبی و اسلام بنام امر به معروف و نهی از منکر در سطح اجتماع است .
بطور خلاصه آنچه را که در ناتوی فرهنگی تبلیغ و ترویج می شود ، عبارت است از :
▪ اصالت لذت
▪ دنیاگرایی
▪ بی اخلاقی گری اجتماعی
▪ فردیت افراطی
▪ فمینیسم ( هر چیز را از نگاه جنسیت دیدن و در یک کلام تبلیغ برای رفع حیاء از سطح اجتماع )
▪ سوداگری اقتصادی
▪ توده گرایی
▪ ترویج بی بند و باری
که در یک جمع بندی این چنین می توان گفت مروجین این اصول ، خواستار ایجاد یک بحران هویتی و پوچی در میان جوامع اسلامی – انسانی هستند تا از این طریق بتوانند در خلاء ایجاد شده در سطح افکار عمومی جامعه و بخصوص جوانان ، هویتی که متناسب و تأمین کننده منافع آنان است جایگزین هویت اصلی جوامع کنند مانند آنچه از ترویج فرهنگ مصرف گرایی و آزادی مطلق زنان در غرب و برخی جوامع اسلامی بعنوان اهرمهای پیشرفت در راستای تأمین منافع اقتصادی بنگاههای بزرگ غربی با یک نگاه ابزار گونه به جنس زن و جامعه انسانی ، شاهد هستیم .
به بیان دیگر ناتوی فرهنگی را می توان وسیله و روشی در دست استعمارگران در امپریالیسم نوین دانست . در گذشته و امپریالیسم کهن برای ابرقدرتها در تسلط بر منافع دیگر کشورها این گونه مرسوم بوده که به دیگر نقاط لشکرکشی می کردند و از طریق تحکیم نظامی ، مبادرت به اعمال سلطه خویش می کردند ولی امروزه به جای صرف وقت و هزینه های گزاف ، در امپریالیسم نوین برای رسیدن به اهداف از طریق کنترل اهرمهای کلیدی اقدام می کنند و یکی از کلیدی ترین اهرمها که همواره مورد توجه استعمارگران در میان همه ملتها و بخصوص ملل اسلامی بود ، مقوله فرهنگ است . فرهنگ که شاید بتوان آن را به تعبیر مقام معظم رهبری بی صداترین و مخرب ترین ابزار حمله دشمنان دانست و به جاست که بار دیگر سخن امام خمینی (ره) درباره نقش فرهنگ را یادآور شویم که فرمودند :
" مایه خوشبختی و بدبختی همه جوامع ، در فرهنگ آنهاست " .
● اهداف ناتوی فرهنگی
جبهه ناتو فرهنگی هم مانند دیگر جبهه های طراحی شده از سوی دشمنان ملت ایران و امت اسلام دارای اهداف خاص خویش است که بطور خلاصه می توان این اهداف را در ساختار شکنی و جایگزینی ساختار مطلوب در راستای تثبیت منافع غرب ، نام برد . اصل مبارزه در تقابل لیبرالیسم و فرهنگ مذهبی برای جلوگیری از ورود مذهب و دین بعنوان کاملترین برنامه زندگی بشری از طرف خالق هستی به عرصه اجتماعی جامعه بشری می باشد یعنی نقش آفرینی فرهنگ و ساختار مذهبی در اصل حکومت و نظام بین الملل به صورت یک عامل مقید کننده اعمال و رفتار بازیگران در چارچوب ارزشها نه وجود مذهب در اجتماع صرفا در حریم زندگی فردی که خود اندیشه لیبرالیسم با تفکرات سکولارانه بدنبال بسط آن است .
از این رو ، حوزه اصلی فعالیت دشمنان در جبهه فرهنگی ، شکستن ساختارهایی است که ادیان و مذاهب اصیل بدنبال تثبیت آن هستند و این جبهه می بایست با هر ساختاری که به تعبیر سران غرب دچار تضاد با آموزه های لیبرالیستی شده و حالتی رادیکال بر ضد نظام حاصل از این اندیشه پیدا نمود ، مبارزه کرد و آن را محدود نمود و ساختاری را جایگزین کرد .
و در این جهت ترویج و القاء این تفکر که حکومت یک پدیده و ایده غیردینی و حتی مخالف با آموزه های دینی و الهی است و در این راستا از تبلیغ و حمایت از فرق و نحله هایی همچون صوفیه ، وهابیت ، حجتیه ، بهائیت حمایت می کنند که همگی آنان همچو کلیبون و روایتون در اندیشه سیاسی غرب ، امر حکومت را مانع سعادت اخروی و یا خارج از وظایف انسانهای عادی می دانند . با ترویج این تفکر محیط برای فعالیت سران سرمایه داری در مناطق مختلف از طریق ایجاد ساختار و جایگزین افراد مورد نیاز ، برای کسب و تثبیت منافعشان مهیا است .
● روش ها و راهبردها
اعضای ناتوی فرهنگی برای موفقیت خود و شکست رقیب از شیوه ها و ابزارهای زیر اقدام می کند :
۱) تخریب بنیان های فکری و اعتقادی :
اعضای ناتوی فرهنگی سعی دارند چهره تابناک دین مبین اسلام و چهره مبارک پیامبر اعظم (ص) را از طریق رمان ، فیلم و کاریکاتور مخدوش و دین اسلام را طرفدار خشونت که با زور و شمشیر گسترش پیدا کرده است . در واقع سعی دارند با استفاده از برتری های سیاسی ، اقتصادی و رسانه ای به مبانی افکار و ارزش های مسلمانان هجوم بیاورند و با نفی و رد ارزش های دینی و ملی ، حاکمیت خود را تثبیت و ارزش های مطلوب خود را تحمیل کنند .
سردیا تریفکوویچ (Srsja Trifkovic) ، مؤلف کتاب " فایق آمدن بر خطر جهاد " ، بر این باور است که " هزینه ملموس حضور یک مرد ، یک زن و یک کودک مسلمان در امریکا برای مالیت دهندگان امریکایی ، لااقل سالی ۱۰۰ هزار دلار است . هزینه ناخوشایند بودن عمومی مرتبط با خطر تروریسم و تأثیر آن بر چگونگی زندگی ما ، البته ، غیرقابل محاسبه است ... میان درصد تعداد مسلمانان یک کشور و افزایش خشونت های تروریستی در آن کشور ( تنزل عمومی کیفیت زندگی و گفتمان جامعه متمدن به کنار ) ، ارتباطی دو جانبه وجود دارد که از طریق آزمایش و تجربه درستی آن به اثبات رسیده است .
دیر یا زود ، ما ناگزیریم با پیامدهای این واقعیت به مقابله برخیزیم . بهترین شیوه جهت مقابله با جهان اسلام آن است که حتی الامکان با آن کمتر در تماس باشیم . مصلحت آن است که مهاجرت مسلمانان را به سرزمین های خود [در مغرب زمین] کاملا متوقف کنیم . این کار به شیوه های غیرمستقیم امکان پذیر است ، از قبیل ممنوع ساختن ورود مهاجران از کشورهایی که به اشتغال در فعالیت های تروریستی شهرت دارند . همه مسلمانان که شهروند کشورهای غربی نیستند ، لازم است که از این سرزمین ها اخراج شوند . ما ، هم چنین ، بهتر است که در قوانین خود تغییراتی بدهیم تا تابعیت آن عده از شهروندان مسلمانی که از شریعت پشتیبانی می کنند ، درباره جهاد و نابرابری " کفار " با مسلمانان و امثال این ها به تبلیغ می پردازند ، باطل گردد و بازگرداندن آنان به زادگاه های شان تضمین شود .
برای ما ضروری است که محیط وجوی ایجاد کنیم که در آن اجرای فرایض دینی مسلمانان با دشواری مواجه شود . صلاح در آن است که شهروندان مسلمان یا ناگزیر شوند که شیوه های غیردینی زندگی ما را بپذیرند و یا ، در صورتی که شیفته احکام شریعت هستند ، سرزمین های ما را ترک کنند . بخش عظیمی از این کار را می توان با روشی عاری از تبعیض به انجام رساند ، آن هم صرفا از طریق امتناع ورزیدن از دادن مجوزهای ویژه به مسلمانان جهت برخورداری شان از نهادها و آیین های مورد توجه خاص آن ها . مسلمانان نباید اجازه اذان گفتن در ملاعام داشته باشند ، چرا که چنین عملی به منزله اهانت به پیروان سایر ادیان است . شایسته آن است که پسران و دختران در تمامی فعالیت های ورزشی و تفریحی در ملاعام و از جمله در مدارس مشارکت داشته باشند . در مکان های عمومی استفاده از حجاب باید ممنوع گردد.
شرکت ها و ساختمان های عمومی نباید تحت فشار قرار گیرند تا برای مسلمانان نمازخانه احداث یا دایر کنند . لازم است قوانینی به اجرا درآید تا سوء استفاده از قانون تجدید پیوند خانواده مقدور و میسر نباشد . مصلحت نیست که به مسلمانان مجوزی برای سرمایه گذاری های کلان در رسانه ها یا دانشگاه های مغرب زمین اعطا شود . "
۲) برچسب ناخوشایند به کشورهای مستقل و افراد صاحب نفوذ در جهان اسلام :
دستگاه تبلیغی ناتوی فرهنگی با برچسب توهین آمیز و ناپسند و همچنین انتخاب نام هایی که دارای بار هیجانی شدیدی است و می تواند بر نگرش مخاطبان نسبت به آن اشخاص یا کشور تأثیر بگذارد عمل
می کنند مفاهیمی نظیر محور شرارت ، انتخابات فرمایشی ، ارتجاع مذهبی ، بنیادگرایی اسلامی ، نظام سرکوبگر ، رژیم توتالیتی ، آپاتاید مذهبی تنها برخی از ده ها مفاهیمی اند که در نبرد رسانه ای ناتوی فرهنگی علیه اشخاص گروه ها و کشورهای مستقل در جهان اسلام به ویژه ج . ا . ا به کار برده می شود .
به عنوان نمونه پس از مجازات برخی از اشرار و اوباش که مرتکب تجاوز ، قتل و جنایت شده بودند موجی از جنگ روانی علیه جمهوری اسلامی از سر گرفته شد.
در همین زمینه " کلودیا روت " رییس حزب سبزهای آلمان در سایت شخصی خود مدعی شد : قتل های وحشتناک قوه قضائیه ایران که زیر نظر بنیادگراهای احمدی نژاد صورت می گیرد ، انسان را بیشتر و بیشتر به یاد روزهای بعد از انقلاب اسلامی می اندازد که در آن مردم بدون سرپناه ، مریض یا معتاد ، دشمن خدا و یا اراذل و اوباش نام گرفته و در یک سری نمایشنامه های وحشیانه در ملاء عام اعدام می شوند .
روت مدعی شد : در ایران یک دستگاه تروری در کار است که با بدترین نوع و وضع غیرانسانی ، خود را تصمیم گیرنده مرگ و زندگی دیگران می داند و هر چیزی را که بعنوان یک امر دلپذیر برای زندگی باشد ، نابود می کنند .
رادیو دویچه وله آلمان نیز در این باره گزارش داد : در ماه های اخیر ، نام ایران در رسانه های جهانی با اعدام همراه بوده است .
۳) نفی و اثبات :
دستگاه های رسانه ای غرب به اشکال مختلف برای نفی نوع حکومت اسلامی در ایران و اثبات ناکارآمدی آن در اداره جامعه ، ابتدا آسیب های اجتماعی و سیاسی پدید آمده در جامعه را بر می شمارند و به کمک عوامل خود آن ها را برجسته می سازند آن گاه به برجسته سازی محاسن لیبرال دموکراسی غرب مبادرت می ورزند .
به همین بهانه و برای نمونه می توان به موضوع فرار مغزها که یکی از معضلات کشورهای جنوب به سمت شمال است ، اشاره کرد .
فرار مغزها و یا مهاجرت صاحبان فکر ، سرمایه و هنر ، از سمت کشورهای جنوب به سمت کشورهای شمال ، تنها یک روی سکه است ، که در صورت بازگشت این مغزها به کشور مبدا ، آنان خواسته یا ناخواسته حامل مجموعه ای از بارهای فرهنگی جامعه میزبان خواهند بود که اثرات ثانویه انتقال آن به جامعه هرگز به درستی مورد بررسی قرار نگرفته است .
" آسیمیله شدن " یا شبیه سازی از عوامل ثانویه تغییر رفتار اجتماعی در این گونه موارد است که گریبان کشورهای مبدا را می گیرد و به عنوان آسیبی جدی مطرح است .
در تماس شهروندان کشوری ضعیف با جامعه ای در یک کشور قوی ( از نظر ثروت و سرمایه ) افراد به سرعت آسیمیله شده و بعضا خود را در مقابل تمدن جدید باخته و به تقلید رفتار آنان می پردازند .
دگرشیفتگی تحصیلکردگان و روشنفکران که قشر آگاه و متعقل پیکره اجتماع خویشند ، فاجعه ایست که خسارت های فراوانی را می تواند بر جامعه تحمیل کند .
از این روست که وظیفه مسئولان هر نظام سیاسی در کشورهای با فرهنگ است که همواره شهروندان خود را اعم از هنرمند ، تحصیل کرده ، ورزشکار ، متخصص چه در داخل و چه در خارج از کشورشان ، به هنگام مواجهه با غربیان نسبت به برتری " هویت و فرهنگ " خود آگاه کنند .
تصمیم سازان فرهنگ هر جامعه ای باید تلاش کنند تا با آموزش های لازم ، خودباوری را در شهروندان تقویت کرده و آنها را در برابر فرهنگ ، هویت و ارزش های جامعه خود حساس تر کنند.
فرانتس فانون ، اندیشمند سیاهپوست الجزایری ، معتقد است : " بعضی از مردم وقت های خود را با تشبه جویی ها و همرنگ محیط شدن های بی ثمر تلف می کنند و به تقلیدهای کورکورانه ادامه می دهند ، نمونه آنچه که در فرهنگ کوچه و بازار بسیاری از کشورهای جنوب ، به ویژه در شهرهای صنعتی می تواند مشاهده کرد . "
این گونه تقلیدهای ناشیانه برای مدرن شدن بود که علامه اقبال لاهوری را نیز واداشت تا با این بیماری اجتماعی به مبارزه برخیزد و بسراید که :
" شرق را از خود برد تقلید غرب / باید این اقوام را تنقید غرب "
و برای عوضی گرفتن درد جوامع شرقی و از آن جمله جوامع اسلامی می سراید :
قوت افرنگ از علم و فن است
از همین آتش چراغش روشن است
علم و فن را ای جوان شوخ و شنگ
مغز می باید نه ملبوس ، فرهنگ
اندرین ره جز نگه مطلوب نیست
این یا آن کله مطلوب نیست
ژان پل سارتر فرانسوی ، پدر مکتب اگزیستانسیالیسم ، اعتراف می کند که عده ای به نام تحصیلکرده و روشنفکر جاده صاف کن استعمار اروپایی بوده و اروپاییان آگاهانه و به خاطر منافع استعماری خود روشنفکر مدل خویش را در جهان سوم صادر می نمودند .
وی در مقدمه کتاب " مغضوبین زمین " فرانتس فانون ، می نویسد :
" نخبگان اروپا به ساختن و پرداختن بومیان نخبه دست زدند ، آنها جوانان با استعداد را برگزیدند و اصول و فرهنگ غربی را چون داغی بر پیشانی آنها زدند و دهانشان را از حرف های گنده و دهان پرکن انباشتند و پس از اقامت کوتاه در " متروپل " راهی وطن شان کردند . " " این دروغ های متحرک چیزی برای گفتن برای مردم ، جامعه و برادران خویش نداشتند . اینان تنها منعکس کننده صداها بودند . "
" ما از پاریس ، از لندن ، کلماتی ادا می کردیم و در گوشه ای از آفریقا یا آسیا دهان ها باز می شدند و کلمات ما را تکرار کرده جواب می دادند . " به تعبیر سارتر ، " این تیپ آدم ها روشنفکر نیستند ، بلکه نیمه روشنفکرند و بدترین و خطرناکترین آدم ها ، آدم های نیمه روشنفکرند برای این که اینان مانند نیمه کوران هستند . "
" آدم هایی که قبول دارند کور هستند ، عصای خود را به دست آدم های بینا می سپارند تا از لغزش ها و گودال ها عبور داده و به سلامت به مقصد رهنمون کردند ، اما آدم های نیمه کور ، چون که قبول ندارند کور هستند ، عصای خود را به دست دیگران نمی سپارند ، کورمال کورمال راه می پیمایند و عاقبت سقوط می کنند و زمین می خورند . "
" نیمه روشنفکران درست همانند نیمه کورها هستند که نه خود درست می بینند و نه از دیگران راهنمایی می گیرند . آنها نه وضعیت سنتی و قدیمی را قبول دارند و نه شرایط جدید را فهمیده و درک نموده اند ، فقط به تقلیدهای کورکورانه و سطحی و ظاهری بسنده می کنند و در این مسیر چه غوغاها و آواهایی که سر نمی دهند ! و چه قربانی هایی که نمی گیرند ! "
متأسفانه امروزه بسیاری از جوامع اسلامی به رغم همه ی جزر و مدها و توفان ها و حوادث تجربه ساز ، باز هم فقر علمی ، فرهنگی ، شخصیتی ، اقتصادی ، اعتقادی و اخلاقی در آن بیداد می کند .
آنچه تاکنون گفته شد موید آن است که امروزه باید بیش از هر موضوع و مقوله ای دیگری ، سیاست های فرهنگی کشور برای مقابله با نفوذهای پنهان و آشکار مهاجمان فرهنگی تقویت شده و در قالب برنامه های آموزشی به جامعه ارایه شود .
۴) ایجاد اختلاف :
ایجاد اختلاف ، چند دسته گی و تقابل و نهایتا درگیری بین اقوام و مذاهب گوناگون هم در بعد ملی و هم در سطح جهان اسلام.
۵) القا وجود اجماع نسبت به نظرات آنها در جهان :
سعی می کنند طوری القا کنند که همه با نظرات و مواضع آنان موافق اند و آن چه را آن ها می گویند نظر همه است ، نظیر آن چه در جریان پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ایران شاهد آن بودیم .
در واقع آنان با استفاده از نیاز به همرنگی و تمایل به در اکثریت بودن مردم برای القای پیام های عملیاتی روانی خود بهره می گیرند .
۶) ایجاد ابهام و تردید در اذهان مردم :
دستگاه تبلیغی و رسانه ای ناتوی فرهنگی با ارائه اخبار و اطلاعات ناقص ، شبهه انگیز و اغلب نادرست در زمینه رهبران و نهادهای جمهوری اسلامی سعی در القای ناکارآمدی جمهوری اسلامی ایران و ایجاد شک و شبهه در مورد ارزش های دینی و هنجارهای مذهبی هستند .
هم اکنون فقط امریکا از بین اعضای ناتوی فرهنگی برای میلیون ها مخاطب به ۳۷ زبان زنده دنیا پیام تبلیغاتی و عملیات روانی ارسال می کند که بیشتر این پیام ها به جهان اسلام و کشورهایی نظیر جمهوری اسلامی ایران معطوف است .
۷) هدایت افکار عمومی :
دستگاه تبلیغی و رسانه ای ناتوی فرهنگی غرب و کارگزاران خبری آن ها آگاهانه و با برنامه ریزی به تصویرسازی خبری و انگاره سازی خبری دست می زنند و با فضای ساختگی که ضرورتا با واقعیت ها منطبق نیست و یا از واقعیات انگاره هایی خلق می کنند که تنها در راستای اهداف آن ها باشد .
در فضای نوین رسانه ای ، شاید بیشترین تعامل دیپلماتیک را دیپلمات های مجهز به فناوری های نوین ارتباطات و اطلاعات با مخاطبان جهانی داشته باشند . چرا که در غیر این صورت رسانه ها پیش از آنها گستره دیپلماسی و سیاست خارجی را به تحریر کانال های رادیویی – تلویزیونی ، روزنامه ها ، سایتها و سایر رسانه ها می کشانند. کمتر دولتی را می توان یافت که بتواند با سرعت شگفت انگیز رسانه های جهانی ، بویژه رسانه های تصویری در سیاست خارجی ، حرکت کند .
رسانه ها بازیگران غیردولتی سیاستگذاری خارجی امروز کشورها هستند که فعالیت آنها را نه می توان کنترل کرد و نه می توان نادیده گرفت . آنها در گفتمان سنتی سیاست خارجی ، تغییر و تحولات بیشماری ایجاد کرده اند و دولتها را به تحول در تصمیم گیری و اجرای سیاست خارجی وادار کرده اند . درست به این دلیل که گفتمان سازی ، تصویرسازی و اقناع دیگران ، در تعاملات دیپلماتیک و سیاست خارجی جایگاهی نوین یافته اند ، نقش رسانه ها در پردازش و اقناع دیگران بسیاری کلیدی تر از گذشته شده است .
گستره نفوذ و تأثیرگذاری رسانه ها به عنوان بازیگران قدرتمند غیردولتی در عرصه دیپلماسی و سیاست خارجی ، بر دولتهای ملی فشار وارد می آورد و آنها را وادار می سازد تا با شتاب و خیلی فوری ، به تجدیدنظر و ایجاد تحول در ساختارهای مدل دیپلماسی و سیاست خارجی خود بپردازند و دیپلماسی نوینی را به عنوان کانون مرکزی تلاشهای دیپلماتیک خود ، ایجاد ، رشد و توسعه دهند .
در دیپلماسی نوین " افکار عمومی " جایگاه مهمی دارد ، کشمکش ها از طریق جریان دیجیتالی اطلاعات دنبال می شود و در این جریان رویارویی اصلی میان ملتهای کوچک و ساختارهای جهانی است .
رسانه ها در همکاری های فراملی و غیرحکومتی ، نقشهای مهمی را عهده دارند و به اجرا می گذارند . بسیاری از رسانه های جهانی قدرت نرم خود را دارا خواهند بود تا از طریق آن شهروندان را برای ایجاد ائتلاف هایی که محدودیت های ملی را شامل نمی شود ، جذب کنند. هم اکنون با توجه به رشد ابزارهای مدرن ارتباطی ، مأموریت وزارت خارجه و وزارت دفاع عمدتا بر دوش لشکر رسانه ها قرار داده شده است.
جدیدترین نمونه مطالعات درباره چگونگی تصویر اسلام در رسانه ها پژوهشی است به نام چهره خشن و تضادگرای اسلام در شبکه های تلویزیونی ARD و ZDF آلمان به مدیریت کی حافظ . مؤسسه او تمام برنامه های تلویزیونی این ۲ شبکه درباره اسلام در سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ را مورد مطالعه و بررسی قرار داده است .
بر اساس نتایج جالب توجه این تحقیق در ۸۱ درصد از برنامه ها ، اسلام با موضوعاتی که به طور مستقیم یا ضمنی دارای مفهوم منفی هستند ارتباط داده شده است ؛ به عنوان مثال در ۳۱ و ۲۳ درصد از برنامه ها نام اسلام در کنار مقولاتی چون تروریسم و افراط گرایی قرار گرفته است .
در ۵۴ و۱۶ درصد از برنامه ها نام اسلام در کنار مسائلی مثل تضاد و کشمکش بین المللی مطرح شده است . در ۷۷و ۹ درصد از برنامه های این ۲ شبکه تلویزیونی اسلام مروج عدم تسامح و رواداری دینی دانسته شده و در ۵۱و۴ درصد از برنامه ها بحث از اسلام همزمان با بحث سرکوب زنان و تبعیض علیه آنان مورد توجه قرار گرفته است .
تنها در ۱۱ درصد از برنامه ها کوشیده شده اسلام با مفاهیم متعالی چون فرهنگ و دین ارتباط داده شود و نیز تنها در ۸ درصد از برنامه ها اسلام و ارتباط سازنده آن با مسائل اجتماعی و روزمره مورد بحث بوده است .
در جمع بندی این پژوهش آمده است : " مشکل اصلی معرفی مسائل منفی در کنار نام اسلام نیست ، بلکه مهم آن است که بر اثر پخش این گونه برنامه های جهتدار ، بتدریج ابعاد فرهنگی اسلام ، کارکردهای مثبت آن در زندگی روزمره معتقدان و نیز دیگر نکات برجسته این دین از اذهان عمومی در غرب محو می شود".
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی