پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

جهاد: از ابن تیمیه تا بن لادن


جهاد: از ابن تیمیه تا بن لادن
● درآمد
از مجموع بررسیهای علم واژه‌شناسی و آنچه درباره‌ی جهاد می‌گویند، می‌توان نتیجه گرفت واژه «جهاد» یا از ریشه «جهد» به معنای «جهد» به معنای سختی و مشقت گرفته شده است. «بنابراین اگر جهاد را از ریشه‌ی اولی بگیریم» در آن صورت «مجاهد» به كسی می‌گویند كه هر آنچه را از قدرت و توان، طاقت و نبرد در كف دارد،‌تا آخرین حد وسعت و امكاناتش، در راه هدف خود به كار گیرد. «اما اگر جهاد را از ریشه‌ی دوم در نظر بگیریم»، «مجاهد» كسی را گویند كه با طیب خاطر در فراخنای دشواریها و مشكلات گام بگذارد و برای رسیدن به اهداف خود، در سنگلاخ هستی پیش تازد و سرافرازی خود در عرصه‌ی پیكارها جستجو كند.»{۱} با این حال و با در نظر داشتن هر كدام از معنای لغوی جهاد، «معنی جهاد از لحاظ شرعی این است كه انسان با گذشتن از جان و مال خویش، در راه برتری توحید و كلمه‌ی اسلام و پایه‌های رسالت و اقامه‌ی شعائر ایمان و برافراشتن پرچم دین الهی، با تمامی امكانات خود تلاش و مبارزه كند. {۲}
جهاد در معنای خاصی كه در متن اسلام و عرف رایج میان مسلمانان وجود دارد، یعنی «كوشش در راه خدا». از این منظر اساسی است كه می‌توان گفت همه‌ی زندگی بنابرنظر اسلام «جهاد» است چرا كه جزء تلاش برای زیستن مطابق با اراده‌ی خداوند و كوشش برای انجام اعمال صالح و دوری از بدیها نیست» به دلیل اینكه در اسلام دین و دنیا جدا از یكدیگر نیستند، بنابراین كل حیات انسان مستلزم نوعی جهاد است. از این‌رو با وجودی كه برخلاف نماز و روزه، جهاد از اركان اسلام محسوب نمی‌شود،‌اما «عمل به همه‌ی عبادات بی‌گمان مستلزم نوعی جهاد است.» {۳}
بعد از حملات ۱۱ سپتامبر به برجهای دوقلوی سازمان تجارت جهانی و ساختمان پنتاگون، واژه‌ جهاد بیش از پیش در رسانه‌ها و محافل علمی غربی به كار گرفته شد، به طوری كه بعضی از مواقع ایدئولوژی القاعده را «جهادیسم»(۱)، می‌نامیدند.{۴} با وجود اینكه این ایدئولوژی هیچ پایه و اساسی در قران و سنت ندارد، اما استفاده‌ی گروههای تندرو اسلامی از قبیل القاعده باعث شده است تا برداشت دیگران به خصوص غیرمسلمانان از این واژه برداشتی غیر واقع‌بینانه باشد. در طول تاریخ اسلام به ویژه در سده‌های نخستین و در زمان پیامبر اكرم(ص) جهاد به دنبال از هم گسستن ارزشهای قبیله‌گرایی(۲) و فراخوانی امت‌ به اسلام و شریعت و «همه‌ نیروهای مركزگرایی صورت می‌گرفت كه وحدت اسلامی را تهدید می‌كردند». در واقع جهاد توسط رهبری مذهبی اعلام می‌شد كه خارج از دنیای قبیله‌ای قرار داشت و مسلمانان را در مقابل كفار قرار می‌داد. به عبارت دیگر جهاد «عصبیت» قبیله‌ای را به نفع «امت» از بین برد.{۵}
هدف از پژوهش حاضر ارائه مراحل گسترش ایده‌ی جهاد از قرون نخستین اسلام تا عصر حاضر و تمركز بر این نكته است كه چگونه گروههای تندرو اسلامی برداشتی نادرست از این واژه ارائه داده‌اند. هدف آنها مشروعیت‌سازی برای خشونتی است كه بر علیه غرب و دولتهای خود به كار می‌گیرند. اشخاصی كه از قبیل اسامه بن‌لادن با استفاده از اندیشه‌های متفكران رادیكال پیش از خود و ارائه تفسیری دلخواه از آیه‌های قرآن سعی دارند كه اعمال تروریستی خود را موجه نشان دهند. همان‌طور كه در طول تاریخ غرب جنگهایی تحت عنوان جهاد صورت گرفته و تأیید پاپ را كه جنگهای صلیبی را رهبری می‌كرده،‌به همراه نداشته است،‌«در اسلام نیز كسانی به نام جهاد، پیكارها كرده‌اند هر چند این پیكارها، مطابق با شریعت اسلام و به معنای فنی كلمه، جهاد به شمار نیامده است و علما نیز بر آن صحه نگذاشته‌اند». علاوه بر این از آغاز پیدایش اسلام و درگیری مسلمانان با مسیحیان، «جنگهایی را كه غرب تحت لوای Crusade به راه انداخته است، بسی بیش از جهادهای صورت گرفته به دست مسلمانان است.{۶}
۱) جهاد در قرآن و سنت
در هیچ‌یك از آیه‌های قرآن ایده‌ جنگ نامحدود به رسمیت شناخته نشده است. با وجودی كه قرآن تأكید می‌كند كه مسلمانان باید با كسانی كه با آنها می‌جنگند،‌ پیكار كنند،‌اما در آیات متعددی بر اینكه نیز تأكید كرده است كه مسلمانان نباید به دیگران تجاوز كنند.{۷} در جایی دیگر نیز به صراحت اعلام كرده است كه هر شكلی از تغییر كیش اجباری به اسلام ممنوع می‌باشد؛ «در دین هیچ اجباری نیست». {۸}
از نظر قرآن، اگر غیر مسلمانان خواهان صلح باشند، مسلمانان نیز برای دستیابی به آن باید تلاش كنند. قرآن می‌فرماید كه خداوند مسلمانان را از صلح با كسانی كه در حال جنگ با آنها هستند باز نمی‌دارد، بلكه مسلمانان را از صلح با كسانی كه به خانه‌های مسلمانان تجاوز كرده و آنها را از خانه‌های خود بیرون می‌كند، منع كرده است. {۹} در آیه دیگری نیز حكم قوی‌تری را به نفع صلاح اعلام كرده است و می‌فرماید:«و اگر دشمنانتان به صلح گراییدند تو نیز بدان گرای و بر خدا توكل كن كه او شنوای داناست».{۱۰} علاوه بر این به مسلمانان دستور می‌دهد كه از روی نخوت دست رد به سینه‌ی كافرانی كه به دنبال صلح با مسلمانان هستند نزند.{۱۱} با توجه به آیه‌های متعددی كه راجع به صلح آمده است، اگر مسلمانان در حال جنگ دائم با كافران بودند و اگر كافران و یا غیر مسلمانان یك دشمن دائم و همواره یك هدف مشروع به شمار می‌آمدند، بدون تردید دیگر بحثهای مربوط به صلح بی‌معنی بودند. {۱۲} در سنت اسلامی نیز مفهوم جنگ مقدس وجود ندارد. طبق روایتی از پیامبر اكرم (ص) پس از غزوه عظیم بدر كه نقش بسزایی در بقای امت اسلامی داشته است، ایشان میان جهاد اصغر و اكبر تفاوت قائل شده و فرموده‌اند: «شما از جهاد اصغر به سوی جهاد اكبر بازگشته‌اید و آن‌گاه كه از ایشان درباره‌ی جهاد اكبر پرسیده‌اند، ایشان فرموده‌اند: آن جهاد با نفس اماره است».{۱۳} با وجودی كه قرآن تجاوز و جنگ نامحدود و خشونت‌زا را ممنوع اعلام كرده است، اما بسیاری از فقهای كلاسیك اسلام یك رویكرد «امپریالیستی» برگزیده‌اند كه جهان را به دو اردوگاه دارالحرب و دارالاسلام تقسیم كرده و از جنگهای امپریالیستی علیه كافران حمایت می‌كردند.{۱۴} اما چنین نگرشی مورد تأیید همه علمای اسلام نبوده است.
همه‌ فقهای شیعه و تقریبا بیشتر فقهای اهل تسنن و به ویژه در عصر حاضر، جهاد را تنها زمانی مشروع دانسته‌اند كه نه ابتدایی (تهاجمی)، بلكه دفاعی بوده باشد. «در شیعه دوازده امامی جهاد در زمان غیبت معصوم (ع) حرام است. در اهل تسنن و به ویژه از دهه‌ ۱۹۵۰ و فتوای محمود شلتوت،‌اكثر علمای سرشناس عالم تسنن متفق‌القولند در اینكه تنها جهاد جایز،‌جهاد دفاعی است؛ یعنی هرگاه كیان امت اسلامی به خطر افتد بر كل امت واجب است كه به جهاد برخیزند». در دیدگاه سنتی اهل تسنن، در صورتی كه حكومت اسلامی وجود داشته باشد، این وظیفه‌ حاكم است كه با مشورت علما جهاد كند و در صورتی كه حكومت اسلامی وجود نداشته باشد، مراجع دینی،‌علما و به بیانی مفتیان از چنین حقی برخوردار خواهند بود. با وجودی كه در اسلام هر شخصی به تنهایی در پیشگاه خداوند مسئول است و هیچ طبقه‌ی روحانیتی وجود ندارد،‌اما هیچ كس نمی‌تواند به صرف اینكه مسلمان است و قدرت سیاسی و نظامی دارد، اعلام جهاد كند. {۱۵}
۲) ابن‌تیمیه
در سال ۱۲۵۸ میلادی مغولها بغداد را تصرف كردند. پیروزی مغولها به قرنها قدرت بغداد در دنیای اسلام پایان داد. این حادثه و حوادثی كه بعد از آن رخ داد، مشاجرات زیادی را در دنیای اسلام و در میان مسلمانان برانگیخت. یكی از این اشخاص این‌تیمیه حنبلی مذهب (۱۳۲۸-۱۲۶۳) بود. وی تنها چند سال پس از سقوط بغداد به دنیا آمد و بر علیه حاكمان مسلمان‌ شده‌ی مغول دست به شورش زد. از نظر او بعد از پیامبر و خلفای راشدین اسلام تحریف شده است.{۱۶} وضعیت جامعه‌ای كه این‌تیمیه در آن زندگی می‌كرد باعث شد تا وی برای سرنگونی رژیم حاكم كه بر یك اقلیت نظامی متكی بود، اعلام جهاد كند.{۱۷} در واقع، ابن‌تیمیه اولین متاله مسلمان بود كه به صورت منظم و منسجم به مسئله جهاد پرداخت و یك بخش بزرگ از كتاب «السایه‌الشرعیه» را به این موضوع اختصاص داد.
ابن‌تیمیه با ذكر آیات متعددی كه راجع به جهاد در قرآن آمده است؛{۱۸} نتیجه می‌گیرد كه جهاد عملی است كه یك مسلمان مؤمن می‌تواند انجام دهد. از نظر او جهاد بر حج، نماز و روزه برتری دارد. از نظر وی ویژگی واقعی یك انسان نه در ریاضت و تقوای فردی بلكه در جهاد بروز پیدا می‌كند. ابن‌تیمیه به سه دلیل جهاد را سودمند می‌داند و معتقد است كه باید به آن عمل كرد: اول اینكه جهاد نه تنها به شخص شركت‌كننده در جهاد (مجاهد) بلكه به سایرین نیز چه از نظر مذهبی و چه از نظر احساسی فایده می‌رساند. دوم اینكه جهاد از همه‌ی عبادتها برتر است. جهاد بیشتر از هر عمل دیگری عشق و پرستش بندگان نسبت به خداوند را نشان می‌دهد. كسانی نیز در جهاد شركت می‌كنند در هر صورتی پیروزی را به دست می‌آورند؛ یا پیروز می‌شوند و یا به شهادت رسیده و به بهشت می‌روند كه خود پیروزی بزرگ‌تری است،‌سوم اینكه همه‌ موجودات باید زندگی كرده و در نهایت بمیرند و جهاد وسیله‌ای است كه انسانها می‌توانند با استفاده از آن به بهترین وجهی بمیرند و سعادت هر دو جهان خود را به دست آورند. علاوه بر این شهادت آسان‌ترین شكل مردن است. {۱۹}
ابن‌تیمیه جهاد را هم بر علیه صلیبیون و هم بر علیه مغولها كه هر كدام قسمتی از دارالاسلام را اشغال كرده بودند، به كار برد. مهم‌تر اینكه او مسلمانانی را كه در جهاد شركت نكنند كافر قلمداد كرد. از نظر وی كسانی كه از قانون اسلام سرباز زنند، كافر هستند، حتی اگر شهادتین را نیز گفته باشند و باید با آنها جنگید.{۲۰} مخالفت وی با اغلب فقهای آن زمان- كه به خاطر حفظ جامعه خواهان تساهل حكام بودند- باعث شد تا نظریات وی شالوده‌ای برای بحثهای اسلام‌گرایی رادیكال معاصر شود.{۲۱}
۳) جهاد در عصر حاضر
جنبشهای اصلاح‌طلب مسلمانان در خاورمیانه برای اولین‌بار در اواخر قرن نوزدهم و در پاسخ به امپریالیسم اروپایی ظهور كرد. پایان عصر استعمار و كسب استقلال توسط اكثر كشورهای اسلامی بعد از جنگ جهانی دوم شتاب بیشتری به این جنبشها بخشید. تغییرات گسترده‌ی اجتماعی و به وجود آمدن ایده‌هایی از قبیل ناسیونالیسم و حقوق زنان، روشهای سنتی زندگی در این جوامع را با چالشی جدی مواجه ساخت. سرخوردگی جوامع اسلامی از زندگی در دوره‌ی مدرن در دهه‌ی ۱۹۷۰ بیشتر شد. این عوامل باعث شدند تا ضرورت به وجود آمدن مدلی بومی برای مسلمانان و طرد تمدن غربی احساس شود. سی سال آخر قرن بیستم شاهد گسترش گروههای نظامی و مذهبی بود كه ایدئولوژی آنها خواستار جهاد برای به وجود آوردن جامعه‌ای براساس شریعت اسلامی و پاك كردن حكام غیرمشروع و غیراسلامی بود.{۲۲}
ابوالاعلی مودودی (۱۹۷۹-۱۹۰۳ م) اولین شخصی است كه به صورت روشنمندانه‌ای به واژه‌ جهاد پرداخت و آن را وارد ادبیات سیاسی معاصر كرد.{۲۳} به نظر وی اسلام یك ایدئولوژی انقلابی می‌باشد كه به دنبال برپایی نظم اجتماعی در كل جهان و بازسازی آن بر پایه‌ اصول و ایده‌آلهای خود است. هیچ شكی وجود ندارد كه همه‌ پیامبران خدا رهبرانی انقلابی بوده‌اند و خاتم‌الانبیا محمد (ص) بزرگ‌ترین رهبر انقلابی بوده است.{۲۴} مودودی جهاد را به عنوان نبردی انقلابی برای اجرای دستورات خداوند بر روی زمین تشریح می‌كند. این نبرد به خاطر خواسته‌های شخصی نیست بلكه برای به دست آوردن رضایت خداوند می‌باشد؛ هدف جایگزینی «سزار به جای سزار» نیست بلكه استقرار عدالت و برابری اجتماعی در بین بشریت می‌باشد كه در این راه مسلمانان باید همه‌ی داراییهای خود و حتی زندگی خود را صرف كنند. از نظر وی وظیفه‌ی مؤمنان واقعی این است كه ظلم و ستم، سختی و قوانین ناعادلانه را از روی زمین بردارند.{۲۵}
نوشته‌های او در اشخاص دیگری از جمله حسن‌البناء و سید قطب تأثیر كرد و در خاورمیانه و برعلیه اسرائیل و صهیونیسم به كار گرفته شد. ایدئولوگهای اسلامی خاورمیانه جهاد را قانونی كردند و آن را وظیفه‌ای فردی برای هر فرد اعلام كردند. {۲۶}
متفكر اسلام‌گرای رادیكال مصری، سید قطب (۱۹۶۶- ۱۹۰۶) دومین شخصی است كه به صورت مبسوطی واژه‌ی جهاد را بررسی كرده و آن را وارد ادبیات گروههای نظامی اسلام‌گرا كرد. از نظر وی اسلام جنبشی آزادی‌بخش است كه كه برای نجات انسانها و آزادی بشریت آمده است:{۲۷} «اسلام یا هست یا نیست. اگر هست كه اسلام مبارزه و جهاد پی‌گیر و دامنه‌دار و سپس شهادت در راه خدا و در راه حق و عدالت و مساوات است، و اگر نیست نشانه‌اش آن است كه همه به ورود و ذكر مشغول‌اند و به تسبیح و سجاده چسبیده‌اند و صبح و شام منتظرند كه خود به خود از آسمان خیر و بركت و آزادی و عدالت ببارد». {۲۸} از نظر وی مسلمانان واقعی آنهایی هستند كه «در راه اعتلا و برتری كلمه‌ی حق- نام خدا- به جهاد مشغول‌اند»{۲۹}
به اعتقاد سید قطب جنگهایی كه از راه تعصب نژادی، تعصبات خشك دینی، طمعها و منافع مادی و نیز از راه جاه و شهرت‌طلبی پادشاهان و قهرمانان و یا علاقه به تحصیل غنایم به وجود آید،‌مورد پذیرش اسلام نیست. {۳۰} در واقع تنها جنگی را كه اسلام مشروع دانسته و به آن اعتراف می‌كند جنگ در راه خدا و برای عدالت اجتماعی است. قطب با روایتی از پیامبر مبنی بر اینكه «آنكه برای اعتلای كلمه خدا مبارزه می‌كند،‌در طریق خداست، «كلمه‌ خدا را به اراده‌ خدا تعبیر می‌كند كه» عبارت از آن حقیقتی است كه با ناموس و سنت خلل‌ناپذیری كه برای جهان آفرینش و انسان قرار داده شده، موافقت دارد». بنابراین اگر كسی ظلم وستم كند و از عدالت دوری گزیند، در واقع با كلمه‌ی خدا مخالفت كرده است» و بر مسلمانها لازم است كه با چنین شخصی برای اعتلای كلمه‌ی توحید بجنگد و آنهایی كه علیه دیانت سر ستیز برداشته‌اند به سوی حق بازگردانند». به عبارت دیگر «بر مسلمانها واجب است كه علیه آنها شمشیر بكشند تا بار دیگر آنها را تحت لوای عدالت مطلقه اسلام درآورند». از نظر سید قطب «عدالت مطلقه و جلوگیری از ظلم و بیدادگری،‌ همان كلمه‌ی خدا است كه لازم است در هر حال و در هر جا، از همه‌چیز برتر و بالاتر { باشد}». {۳۱}
سید قطب در كتاب «معالم فی‌ الطریق» (نشانه‌های راه) و در ابتدای فصل چهار تحت عنوان «جهاد فی‌سبیل‌الله» به نقل قولی از ابن‌قیم در مورد جهاد می‌پردازد و خود نیز آن را تأیید می‌كند. وی به نقل از ابن‌قیم مدعی می‌شود كه پیامبر اسلام بعد از كسب رسالت، در وهله‌ی اول مأموریت می‌یابد كه با دعوت از نزدیك‌ترین افراد خود شروع كند و سپس تا تمام ملت عرب پیش برود. ایشان بعد از هجرت به مدینه و تشكیل دولت دستور می‌یابد كه در كنار دعوت، از جنگ نیز استفاده كند، منتها تنها با كسانی كه با وی جنگ می‌كنند. بعد از طی این مراحل و استقرار كامل اسلام، خداوند دستور می‌دهد كه تا استقرار نهایی دین، با تمام مشركین بجنگد. بنابراین طبق نظر ابن‌قیم و به تبعیت از او سید قطب، مسلمانان ابتدا از جنگ بازداشته شدند؛ سپس اجازه یافتند كه جنگ كنند؛ بعد دستور یافتند كه علیه مهاجمان بجنگند؛ و در نهایت دستور یافتند كه علیه تمامی مشركان وارد جنگ شوند. {۳۲}
از نظر سید قطب علل جهاد را باید توجه به ماهیت اسلام و رسالت پیامبر بررسی كرد. از دیدگاه وی اسلام اعلامیه‌ای جهانی برای آزادی بشریت از هرگونه بندگی- بندگی دیگران و بندگی نفس- می‌باشد و نشان‌دهنده‌ این است كه «حاكمیت مختص خداوند است و او پادشاه همه چیز در جهان است». قطب اسلام را چالشی برای همه‌ سیستمهای موجود در جهان می‌داند كه براساس حاكمیت انسان بنا شده‌اند. استقرار حكومت خداوند بدین معنی است كه قوانین وی جاری شده و همه تصمیمات براساس این قوانین اتخاذ شود. بنابراین «برقراری حكومت خداوند بر روی زمین و سلب حاكمیت از كسانی كه بر جای خداوند نشسته‌اند و قوانین ساخته دست بشر را با قوانین الهی جایگزین كرده‌اند،‌تنها با استفاده از موعظه امكان‌پذیر نخواهد بود». به نظر قطب افرادی كه در جایگاه خداوند قرار گرفته‌اند به این راحتی حاضر نخواهند شد كه قدرت را از دست بدهند. قطب اسلام را دینی تئوریك و فلسفی نمی‌داند بلكه معتقد است كه «دینی می‌باشد عملی و باید به مورد اجرا گذاشته شود و این هدف میسر نخواهد شد مگر اینكه موعظه و جنبش در كنار هم استفاده شوند.» {۳۳}
سیدقطب با كنار هم گذاشتن اصلاحات «موعظه» و «جنبش» به تبلیغ اسلام از طریق «شمشیر» و «كتاب» می‌پردازد و هر دو را لازم و ملزوم یكدیگر قرار می‌دهد. از نظر وی «هر یك از این ابزار یعنی شمشیر و كتاب جایگاه و كاربرد خاص را در تاریخ اسلام داشته‌اند؛ شمشیر برای به انقیاد درآوردن سرزمین‌های غیراسلامی و مشركین داخلی به كار گرفته شده است و كتاب برای به اسلام آوردن مسیحیان و یهودیانی كه به زور وادار به گرویدن به اسلام نمی‌شدند.»{۳۴}
قطب در انتقاد از كسانی كه جهاد در اسلام را تنها دفاعی می‌دانند، آنها را شرق‌شناسانی(۳) می‌داند كه می‌خواهند ماهیت و هدف اسلام را تغییر دهند. به نظر وی چون هدف اسلام آزادی بشریت است پس نمی‌تواند جنبشی تدافعی و یا جهاد تدافعی قلمداد شود. «وقتی كه اسلام اعلام موجودیت كرد، دنیا پر از سیستمهای مختلف بود، امروز نیز كه در عصر جاهلیت به سر می‌بریم سیستمهای زیادی در دنیا وجود دارند»، پس همان‌طور كه در آن زمان اسلام تنها و بهترین گزینه‌ای بود كه از سوی خداوند ارائه شد، امروز نیز برای نجات بشریت باید اسلام را پیاده كنیم. از نظر وی كسانی كه جهاد را صرفاً برای دفاع از سرزمین اسلام می‌دانند، هدف اسلام را فراموش كرده و در اصل ارزش اسلام را پایین‌تر از سرزمینهای اسلامی قرار می‌دهند. وی جهاد با نفس را نیز كه از سوی عده‌ای بزرگ‌تر از جهاد دفاعی و بعد از آن می‌دانند، مقدم بر جهاد با كفار دانسته و معتقد است كه مسلمانان تنها در صورتی قادر خواهند بود با كفار بجنگند كه به خلوص قلب و ایمان واقعی رسیده باشند. {۳۵}
از نظر سید قطب صلح در اسلام زمانی می‌تواند معنی داشته باشد كه مردم تنها از خداوند اطاعت كنند و مجبور به اطاعت از دیگران نشوند. {۳۶} «صلحی كه اسلام می‌خواهد، نسبت به آن معنایی كه اكنون در میان دولتها متعارف است، فرق داشته و صلح اسلامی دارای عمیق‌تر و وسیع‌تری خواهد بود و آن معنی عبارت است از: همزیستی و صلح و سازی كه نام خدا را كه عبارت از «عدالت اجتماعی و امنیت عمومی برای مردم» است، روی كره‌ی زمین برقرار سازد، نه صرف خودداری از جنگ، به هر قیمتی كه تمام شود…. حتی، در حالی كه اهریمن ظلم و فساد،‌بال و پرش را روی مردم گسترده باشد.!!»{۳۷}
در پایان سید قطب با ذكر آیه‌های متعددی از قرآن كریم{۳۸} دلایل جهاد در اسلام را چنین برمی‌شمارد: اول،‌استقرار حاكمیت خداوند؛ دوم، رسیدگی و مرتب كردن مسائل بشریت با توجه به راهنمایی واقعی كه خداوند فراهم كرده است؛ سوم، طرد همه‌ی نیروهای شیطانی و سیستمهای شیطانی از زندگی؛ و چهارم،‌پایان دادن به حكومت یك انسان و سایرین،‌چرا كه همه‌ی انسانها مخلوق خداوند می‌باشند و هیچ كس حق ندارد دیگری را برده‌ی خود ساخته و یا آنها را وادار كند كه از قوانین وی اطاعت كنند. {۳۹}
۴) جهاد و گروههای نظامی اسلام‌گرا
اولین گروهی كه آشكارا از جهاد برعلیه حاكم ظالم استفاده كرد، گروه جهاد اسلامی مصر می‌باشد كه یكی از اعضای آن (خالد اسلامبولی) در سال ۱۹۸۱ رئیس‌جمهور مصر،‌انور سادات، را ترور كرد. رهبر این گروه،‌عبدالسلام فرج، مهندس الكترونیك بود كه جزوه‌ای به نام «الفریضه‌الغایبه» (واجب مكتوم) از وی باقی مانده است.{۴۰} وی جهاد را تنها نبرد مقدس لازم در جنگ علیه حاكم ظالم معرفی می‌كند كه به زعم وی علما سعی در پنهان كردن آن دارند. «جهاد در راه خدا فریضه‌ای است كه توسط علمای مصر به فراموشی سپرده شده است. با این وجود این اشخاص بهتر از هر كس دیگری می‌دانند كه تنها راه بازگشت به گذشته‌ی باشكوه اسلام و احیاء دوباره‌ی آن،‌استفاده از جهاد است. در حالی كه خداوند بهترین راه را برای بندگان خود نشان داده است، ولی مسلمانان هر یك راه خود را رفته و فلسفه‌ی مخصوص به خود را در مورد بهترین راه دارا می‌باشند. هیچ شكی وجود ندارد كه تنها راه از بین بردن این جهان استفاده از شمشیر می‌باشد». {۴۱}
عبدالسلام فرج با ذكر سوالی بدین مضمون كه آیا در سرزمین اسلامی زندگی می‌كنیم؟ به ذكر روایتی از امام ابوحنیفه می‌پردازد كه طبق آن سرزمین اسلامی در صورتی كه یكی از شرایط زیر را داشته باشد. سرزمین كفار محسوب می‌شود؛ اول اینكه سرزمین اسلام توسط قوانینی غیر از قوانین اسلام اداره شود؛ دوم اینكه در سرزمینی كه ساكنان آن مسلمان هستند، امنیت وجود نداشته باشد؛ و سوم اینكه موجودیت سرزمین اسلامی به خطر بیفتد و یا با چالش‌ جدی مواجه شود. در ادامه وی نتیجه‌ می‌گیرد كه سرزمین مصر نیز با وجودی كه قسمت اعظم ساكنان آن مسلمان هستند، اما چون توسط قوانین غیر اسلامی اداره می‌شود، پس سرزمین كفار به حساب می‌آید. {۴۲}
به اعتقاد فرج حاكمان كنونی كشورهای اسلامی از دین برگشته و مرتد شده‌اند. آنها در راستای امپریالیسم به صلیبیون، كمونیسم و صهیونیسم تبدیل شده‌اند. آنها به هیچ چیزی از اسلام معتقد نیستند. اما اسامی،‌افتخارات و ادعاهایشان سرشار از اسامی اسلامی می‌باشد. در واقع آنها تنها برای بهتر حكومت كردن از اسامی خداوند استفاده می‌كنند. فرج به تبعیت از ابوحنیفه،‌مالك و ابن‌حنبل اعلام می‌دارد مجازات كسانی كه مرتد شده‌اند از مجازات كسانی كه از اول كافر شده‌اند، سنگین‌تر است. در نتیجه طبق اجماع عموم علمای اسلامی با مرتدین حتی اگر قادر به حمل اسلحه نیز نباشند، باید جنگید و آنها را از بین برد. {۴۳}عبدالسلام فرج به نقل از ابن‌تیمیه حاكمان امروزی جوامع اسلامی را با مغولها یكی دانسته و معتقد است كه همان‌طور كه «قانون یاسای مغول» برخلاف شریعت خداوند بود، قوانین امروزی كشورهایی از قبیل مصر كه از غرب وارد شده‌اند، برخلاف شریعت اسلام می‌باشد. مغولها برای غلبه بر سوریه به دروغ مدعی شده بودند كه مسلمان شده‌اند؛ ادعای حاكمان امروزی كشورهای اسلامی نیز در مسلمان بودن دروغی بیش نیست. همانند حاكمان مغول، هیچ‌كدام از رهبران كشورهای اسلامی برای برگزاری شعائر اسلامی و عمل به آنها را بلد نیستند. حاكمان مغول زیر پرچم چنگیز خان می‌جنگیدند و به كفار مقامات بالایی اعطا می‌كردند و این در حالی است كه حاكمان كنونی نیز مقامات بالای كشوری را به مسیحیان و یهودیان اعطا می‌كنند و بنابراین باید برعلیه حاكمان كشورهای اسلامی دست به جهاد زد.‌{۴۴}
از دیدگاه فرج با وجودی كه میدان مبارزه و جهاد امروزین مسلمانان باید آزادسازی اورشلیم باشد ولی توجه به نكاتی برای انتخاب میدان مبارزه ضروری می‌باشد. اول اینكه نبرد با دشمنی كه نزدیك‌تر است از نبرد با دشمنی كه دورتر است، واجب‌تر می‌باشد. دوم اینكه برای رسیدن به این پیروزیها باید مسلمانان خون خود را اهدا كنند و جنگ باید تنها زیر پرچم اسلام و تحت رهبری اسلام باشد. سوم اینكه پایه‌های موجودیت امپریالیسم در سرزمینهای اسلامی، وجود رهبران فعلی كشورهای اسلامی است». هیچ تردیدی وجود ندارد كه نقطه‌ی آغازین ما برای حركت باید سرنگونی حاكمان فاسد باشد چرا كه تنها در این صورت است كه می‌توانیم حاكمیت خداوند را مستقر سازیم.{۴۵}
از نظر فرج در صورتی كه یكی از سه شرط زیر وجود داشته باشد، جهاد وظیفه‌ی انفرادی همه‌ی مسلمانان خواهد بود. اولاً، زمانی كه دو ارتش رودرروی یكدیگر قرار بگیرند، هیچ كس حق ندارد صحنه‌ی نبرد را ترك كند و باید ثابت قدم ماند و به نبرد ادامه دهد. ثانیاً، زمانی كه كافران سرزمین اسلامی را مورد تهاجم قرار دهند، وظیفه‌ی تك‌تك مسلمانان است كه با آنها جنگیده و از سرزمین اسلامی اخراج كنند. ثالثاً، زمانی كه امام و رهبر مسلمین آنها را دعوت به جهاد كند،‌ وظیفه‌ی همه‌ی مسلمانان است كه به دعوت وی لبیك گویند. «بنابراین زمانی كه جهاد وظیفه‌ی همه‌ی مسلمانان است دیگر لزومی ندارد كه از والدین خود اجازه بگیرند و همان‌طور كه علمای ما اعلام كرده‌اند، در چنین وضعیتی جهاد فریضه‌ای مثل نماز و روزه خواهد بود.» {۴۶} وی با ذكر اینكه اسلام به زور شمشیر گسترش یافته، جهاد دفاعی را قبول نمی‌كند و اعلام می‌دارد كه جهاددر اسلام تا روز قیامت ادامه خواهد داشت و هیچ‌وقت قطع نمی‌شود. «در صورتی كه مسلمانان این فریضه را به فراموشی بسپارند روز به روز ضعیف‌تر خواهند شد و در نتیجه نمی‌توانند به فریضه‌ی خود عمل كنند».{۴۷}
با وجودی كه جزوه‌ی عبدالسلام فرج برنامه‌ای عملی برای استقرار حكومت اسلامی ارائه می‌داد و در جای جای اثر خود از ابن‌تیمیه نقل قول می‌كند، اما تقریبا تمام ناظران مصر مشروعیت استفاده‌ی وی از فتواهای ابن‌تیمیه را قبول نكردند. از نظر آنها عبدالسلام فرج كه شیخ كوشك او را «یك متفكر تازه به دوران رسیده» می‌نامید، هیچ اطلاعی از ماهیت سخنانی كه از ابن‌تیمیه نقل می‌كرد، نداشته است. آنها بر این باور بوده‌اند كه منتهای استفاده شده توسط فرج «آن‌قدر معتبر نیستند كه بتوان براساس آنها جامعه یا حكومت مصر معاصر را توصیف كرد». {۴۸} به هر حال واجب مكتوم، مشروعیتهای لازم را برای گروههای نظامی منطقه فراهم كرد. از این نظر این گروهها دولتهای منطقه اسلامی نیستند،‌چرا كه قوانین آنها از تركیبی از قوانین سنت اسلامی و قوانین اروپایی می‌دانستند.
یكی از حوادثی كه تأثیر زیادی در رادیكال‌تر شدن جهان داشته است، اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی در دسامبر سال ۱۹۷۹ بود. این حادثه باعث شد تا علمای اسلامی بر علیه شوروی اعلام جهاد كرده و آن را به عنوان حمله به دارالاسلام در نظر بگیرند. در نتیجه‌ی چنین تفسیری آنها قادر شدند كه طبق شریعت اسلامی بر علیه اشغال اعلام جهاد دفاعی نمایند كه در این صورت وظیفه‌ی همه‌ی مسلمانان شركت در آن می‌باشد. {۴۹} در واقع جنگ در افغانستان، هم دولتها (از جمله عربستان صعودی) و هم‌گروههای منفرد را به سوی تمركز مشروعیتهای مذهبی جنگ رهنمون ساخت، تا بدین‌وسیله بتوانند به راحتی از مسلمانان داوطلب برای اخراج شورویها حمایت به عمل آورند.{۵۰}
عبدالله اعظم از جمله افرادی بود كه بلافاصله بعد از حمله‌ی شوروی تدریس در دانشگاه ملك‌عبدالعزیز عربستان را رها كرده و برای كمك و آموزش به مجاهدین به پاكستان مهاجرت كرد. وی در سال ۱۹۸۵ به كمك سازمانهای هلال‌احمر كویت و عربستان صعودی، سازمان «مكتب الخدمت للمجاهدین العرب»(۴) را با همكاری اسامه بن‌لادن و برای سازماندهی كمكهای انسان دوستانه به مجاهدین افغانی تأسیس كرد. این سازمان سالانه حدود ۶۰۰ میلیون دلار برای كمك به مقاومت افغانها دریافت می‌كرد. اعظم رهبر و موعظه‌گر كاریزماتیك و اصلی‌ترین ایدئولوگ «عرب- افغانها» و استاد اسامه بن‌لادن در دانشگاه بود. وی متفكری به معنی واقعی كلمه مثل قطب، مودودی و یا البناء نبود، بلكه سخنرانی چیره‌دست بود كه از ابن‌تیمیه،‌قرآن و حدیث نقل قول می‌كرد، اما راجع به فلسطین و افغانستان صحبت می‌كرد.‌{۵۱}
عبدالله اعظم در سال ۱۹۴۱ در جنین متولد شد. بعد از اتمام تحصیلاتش به اردن و سپس سوریه رفته و از دانشگاه دمشق دكترای حقوق اسلامی گرفت. در اوخر دهه ۱۹۶۰ به مصر رفت و در دانشگاه الازهر تحصیلات تكمیلی خود را به پایان رساند و در سال ۱۹۷۳ به عربستان صعودی رفته و در دانشگاه جدیدالتأسیس جده به تدریس مشغول شد. اعظم جزو اولین اشخاصی است كه برای شركت در جهاد علیه شوروی و برای اشاعه‌ی افكار خود به افغانستان رفت. وی پس از رسیدن به پاكستان ابتدا در دانشگاه اسلام‌آباد به تدریس پرداخت،‌اما خیلی زود آنجا را رها كرد و برای كمك به مجاهدین افغانی راهی پیشاور شد. در طول فعالیتهایش به این نتیجه می‌رسد كه تنها راه موفقیت در استقرار جامعه‌ی اسلامی، جهاد بر علیه دشمنان اسلام است. اعظم به یكی از رهبران برجسته جهاد تبدیل شد و كتابهای متعددی در این زمینه نوشت كه در آنها عقاید و جهان‌بینی خود را درباره‌ی جهاد و آینده اسلام جهان‌بینی خود را درباره‌ی جهاد و آینده اسلام شرح می‌دهد. وی در بیست‌وچهارم نوامبر سال ۱۹۸۹ به همراه دو پسرش و در راه رفتن به نماز جمعه و در پیشاور پاستان ترور شد. {۵۲}
فراخوانی مسلمانان جهان به جهاد در افغانستان و اعلام اینكه جهاد وظیفه‌ی فردی همه‌ی مسلمانان است، موضوع اصلی دو كتاب مهم عبدالله اعظم به نامهای «دفاع از سرزمینهای اسلامی» و «الحاق به كاروان» می‌باشد. وی دلایل جهاد را در شانزده بند ذكر می‌كند: {۵۳}
۱) جلوگیری از تسلط كافران بر مسلمانان؛
۲) كمبود مسلمانانی كه جان خود را در راه اسلام فدا می‌كنند؛
۳) ترس از آتش جهنم؛
۴) عمل به فریضه‌ی جهاد و پاسخ به دعوت خداوند؛
۵) ادامه دادن راه سلف صالح؛
۶) استقرار جامعه‌ای اسلامی ؛
۷) محافظت از مستضعفین روی زمین؛
۸) شهید شدن و كسب مقام والا در بهشت؛
۹) جهاد، سپری در مقابل امت است و از بی‌حرمت شدن آنها جلوگیری می‌كند؛
۱۰ ) حفاظت از عزت امت و نقش بر آب كردن توطئه‌های دشمن؛
۱۱) حفاظت از سرزمین اسلام و جلوگیری از فاسد شدن آن؛
۱۲) ایجاد امنیت برای مكانهای مقدس مسلمانان ؛
۱۳) حفاظت از امت در مقابل شكنجه و آوارگی؛
۱۴) سعادت امت و افزایش ثروت آنها؛
۱۵) جهاد اوج همه چیز در اسلام است؛
۱۶) جهاد بهترین شكل عبادت در دین اسلام است و مسلمانان به وسیله‌ی آن می‌توانند به بالاترین درجات برسند.
عبدالله اعظم به نقل از ابن‌تیمیه اولین وظیفه‌ی مسلمانان بعد از ایمان را جهاد و دفاع از سرزمین‌های اسلامی می‌داند. به نظر وی این فریضه مهم‌ترین وظیفه‌ای است كه در عصر حاضر توسط مسلمانان به دست فراموشی سپرده شده است و علت اصلی وضعیت فلاكت بار مسلمانان عمل نكردن به جهاد می‌باشد. از نظر وی جهاد علیه كفار دو نوع می‌باشد؛ جهاد تهاجمی زمانی است كه دشمن از سرزمین خود دست به حمله نبرند. در چنین حالتی بر مسلمانان واجب كفایی است كه در این جهاد شركت كنند و وظیفه اصلی متوجه امام مسلمین است كه ارتشی تدارك دیده و به جنگ آنها بفرستد و آنها را مجبور به پرداخت جزیه كند، در غیر این صورت این امام است كه مرتكب گناه شده است. نوع دوم جهاد تدافعی می‌باشد كه در آن بر همه‌ی مسلمانان واجب عینی (وظیفه انفرادی همه مسلمانان) است كه در جهاد شركت كنند و كفار را از سرزمین اسلام خارج سازند. این نوع جهاد مهم‌ترین وظیفه مسلمانان بوده و تحت شرایط زیر الزامی می‌شود؛ اول،‌اگر كفار وارد سرزمین اسلام شده باشند؛ دوم،‌اگر خطوط نیروها در میدان نبرد رودرروی یكدیگر قرار گرفته و به همدیگر نزدیك شوند؛ سوم، زمانی كه امام امت دعوت كند آنها باید به فتوای وی پاسخ داده و اطاعت كنند؛ و چهارم، اگر كفار گروهی از مسلمانان را دستگیر كرده و زندانی كنند. {۵۴}
اعظم به نقل از ابن‌تیمیه خاطر نشان می‌كند كه اگر دشمن وارد سرزمینهای اسلامی شود بر مسلمانان واجب عینی است كه در جهاد بر علیه دشمنان شركت كنند. این وظیفه در وهله‌ی اول متوجه نزدیك‌ترین فرد به صحنه‌ی نبرد می‌باشد و بعد از وی به نفرات بعد و به همین ترتیب تا آخرین نفر از مسلمانان جهان منتقل می‌شود. در چنین شرایطی اجازه گرفتن از والدین و یا دیگران برای شركت در جهاد ضرورتی ندارد. {۵۵} به فراموشی سپردن جهاد شبیه ترك نماز و روزه و شاید هم بدتر از آنها باشد و ابن‌رشد می‌فرماید:«مسلماً زمانی كه جهاد واجب عینی شد، دقیقاً عین حج واجب می‌شود». {۵۶}
عبدالله اعظم روایت معروفی را كه از سوی علمای شیعه نیز مورد تأیید است و مدعی است كه جهاد با نفس بزرگ‌تر از جهاد با دشمن می‌باشد و رد كرده و معتقد است كه این حدیث جعلی می‌باشد و هیچ پایه‌ی معتبری ندارد. به نظر وی اگر جامعه‌ی اسلامی در جهاد برای آزادسازی سرزمین‌های اسلامی شركت نكند و حتی اگر یك قطعه از این سرزمین نیز دست دشمن باقی بماند،‌این جامعه گناهكار خواهد بود.{۵۷} به نظر وی در نبرد با دشمنان اسلامی باید اختلافات كوچك داخلی كنار گذاشته شوند و به دشمن و مشكل اصلی پرداخته شود.{۵۸}
اندیشه‌های عبدالله اعظم در تئوری‌پردازی برای سازمان‌های جهادی مدرن نقش بسزایی داشته است. نوشته‌های او تبدیل به مانیفستی برای جنگجویان مسلمانی شد كه می‌خواهند جهاد جهانی بر علیه غرب به راه انداخته و «دولتهای دست نشانده»(۵) خود در خاورمیانه را براندازند.{۵۹} علاوه بر این عبدالله اعظم كه از او به عنوان طراح و ایدئولوگ اصلی القاعده نیز یاد می‌شود،{۶۰} متفكری است كه بیشترین تأثیر را در شكل‌گیری دیدگاههای بن‌لادن داشته است و برای سالها راهنمای فكری بن‌لادن بوده است. {۶۱}
مروری بر بحثهای ذكر شده نشان می‌دهد كه اعمال و اندیشه‌های عبدالله اعظم ثمرات مهمی را برای گروههای جهادی اسلامی به ارمغان آورده است. اول اینكه، سازمانی بین‌المللی به منظور یارگیری از میان داوطلبانی از سراسر دنیای اسلام برای جهاد در افغانستان به وجود آمد. دوم اینكه، شبكه‌ی بین‌المللی سلولهای ترور به وجود آمد كه توسط جنبشهای رادیكال اسلامی سراسر دنیا حمایت می‌شدند. سوم اینكه: پیروزی مجاهدین در افغانستان هاله‌ای از شجاعت در اطراف جنگجویان مسلمان به وجود آورد كه دارای تجربیات گران‌یهایی بودند. این جنگجویان در همه‌ی نبردهای بعدی اسلام‌گراهای رادیكال و دشمنانشان، به عنوان پیش‌آهنگ(۶) عمل می‌كردند.{۶۲}
۵) القاعده و جهاد بین‌المللی
قبل از حملات ۱۱ سپتامبر، اسامه بن‌لادن اهداف، علل نارضایتیها و تاكتیكهای شبكه‌ی بین‌المللی القاعده را به طور مبسوطی، در اعلامیه‌ها و مصاحبه‌های مختلفی اعلام كرده بود. مروری، بر این اعلامیه‌های نشان می‌دهد كه ایدئولوژی القاعده بیشتر از آنكه مذهبی باشد، سیاسی است. هم‌صدا با تئوری هانتینگتون تحت عنوان «برخورد تمدنها» بن‌لادن نیز ویژگیهای جنگ خود را «جنگ صلیبی آمریكا بر علیه ملل اسلامی» نام‌گذاری كرد و تأكید كه به اعتقاد وی درگیری بین جهان اسلام و آمریكا و متحدانش می‌باشد. از نظر وی جهان اسلام باید به خودباوری و اتحاد برسد و مسلمانان باید از خود دفاع كنند. در مورد سیاستهای داخلی نیز او به مسلمانان توصیه می‌كند كه به دنبال رهبری باشند كه از سویی آنها را متحد كرده و از سوی دیگر به دنبال استقرار خلافت باشد. {۶۳}
دو اعلامیه‌ی جهاد بر علیه آمریكا وجود دارد كه هسته‌ی مركزی فلسفه‌ی اسامه بن‌لادن را تشكیل می‌دهند. اولین اعلامیه‌ در ۲۶ اگوست سال ۱۹۹۶ و تحت عنوان «اعلامیه‌ی جهادی بر علیه آمریكا كه سرزمین دو مكان مقدس را اشغال كرده است»، صادر شد. در این اعلامیه بن‌لادن با برشمردن مشكلات جهان اسلام معتقد است رژیم عربستان صعودی به دو دلیل مشروعیت خود را از دست داده است؛ اول اینكه شریعت اسلامی را كنار گذاشته است و دوم اینكه به نیروهای خارجی یعنی صلیبیهای آمریكایی اجازه داده است تا كشور را اشغال كنند. بن‌لادن نیز همانند اعظم معتقد است برای نبرد با دشمن خارجی باید اختلافات داخلی كنار گذاشته شوند. از نظر وی آمریكا دو شهر مقدس مكه و مدینه را اشغال كرده است و وظیفه‌ی همه‌ی مسلمانان جهان است كه «علیه كفار جنگیده و آنها را از شبه جزیره عربستان اخراج كنند». بن‌لادن همنوا با ابن‌تیمیه اولین وظیفه‌ی اصلی مسلمانان بعد از ایمان آوردن جهاد می‌داند. وی جهاد را تهاجمی و برای تثبیت حاكمیت خداوند بر روی زمین دانسته و آن را جنگ مقدسی می‌داند كه مشروعیت دارد؛«اگر بیش از یك وظیفه برای انجام دادن باشد،‌پس باید با اهمیت‌ترین آنها در اولویت قرار گیرد. بعد از ایمان واقعی وظیفه‌ی با اهمیت‌تری از بیرون راندن دشمن آمریكایی از سرزمین مقدس نمی‌باشد. هیچ اولویت دیگری، به غیر از ایمان، نباید قبل از آن در نظر گرفته شود و هیچ شرطی برای این وظیفه وجود ندارد… اگر امكان بیرون راندن دشمن به غیر از جنبشهای گروهی مسلمانان نباشد،‌پس وظیفه مسلمانان است كه اختلافات ناچیز بین خودشان را كنار بگذارند، ابن‌تیمیه نیز این مسئله را توضیح می‌دهد و تأكید می‌كند در مقابل تهدید اصلی باید اختلافات جزئی كنار گذاشته شوند. {۶۴}دومین فتوا در ۲۳ فوریه سال ۱۹۹۸ و تحت عنوان «جبهه‌ی جهانی اسلامی برای جهاد علیه یهودیان و نصرانیان »صادر شد. در این اعلامیه كه وی به همراه گروههای تندرویی از مصر، پاكستان و بنگلادش هم صدا شده و جبهه‌ای تشكیل داده‌اند، بر جنگ علیه آمریكاییها و متحدانش كه به زعم آنها علیه خداوند، پیامبرش و مسلمانان اعلام جنگ كرده‌اند،‌تأكید می‌كنند. طبق این فتوا جرایم و گناهان ایالات متحده در سه حوزه قابل تفكیك است كه به نظر بن‌لادن سه حقیقت مسلمی است كه هیچ كس نمی‌تواند آنها را انكار كند: اول اینكه سالیان متمادی است كه ایالات متحده مقدس‌ترین سرزمین‌های اسلام یعنی شبه جزیره عربستان را اشغال كرده است و هنوز هم به اشغال خود ادامه می‌دهد. در این مدت ثروت این سرزمین را به یغما برده، حاكمانش را كنترل می‌كند و مردمانش را تحقیر می‌كند؛ دوم اینكه ایالات متحده تحریم بر علیه مردم عراق را تحمیل كرده است كه در نتیجه‌ی آن بالغ بر یك میلیون نفر كشته شده‌اند؛ سوم اینكه هدف اصلی ایالات متحده حمایت از دولت یهودی و منحرف كردن افكار عمومی از اشغال اورشلیم و قتل‌عام مسلمانان آنجا می‌باشد. بنابراین تنها پاسخ مناسبی كه مسلمانان می‌توانند به این جنایات بدهند، جهاد دفاعی است كه واجب عینی بوده و وظیفه تك‌تك مسلمانان می‌باشد. {۶۵}
اسامه بن‌لادن در مورد اعلام جهاد علیه نصرانیان و یهودیان، به ویژه آمریكاییها به خبرنگار شبكه الجزایر چنین می‌گوید:‌
مسلمانانی كه می‌گویند اكنون زمان جهاد نیست، سخت در اشتباهند. مدت زمان طولانی است كه امت مسلمان جهاد را به فراموشی سپرده‌اند، … اما خداوند دوباره شناس جهاد را در افغانستان ، چچن و بوسنی و هرزگوین را ارزانی داشت و وظیفه ماست كه علیه دشمنان اسلام و به ویژه دشمن خارجی یعنی اتحاد نصرانی- یهودی اعلام جهاد كنیم. جهاد در افغانستان ضعیف بودن ابرقدرتها را ثابت كرد. آمریكا از روسیه نیز ضعیف‌تر است و برادران ما كه در سومالی می‌جنگند، ضعیف و ترسو بودن سربازان آمریكایی را گواهی می‌دهند. وقتی كه هشت نفر از آنها كشته می‌شوند، در تاریكی شب عقب‌نشینی كرده و بدون اینكه به پشت سر خود نگاه كنند، از آنجا خارج می‌شوند.{۶۶}
در واقع وی اهداف خود را بیداری ملت مسلمان و آزادی سرزمینهای اسلامی، جنگیدن در راه خدا و پیاده كردن شریعت خداوند می‌داند، چرا كه معتقد است خداوند بالاترین سخنان می‌باشد. {۶۷}
ایمن الظواهری رهبر جهاد اسلامی مصر و نفر دوم سازمان القاعده كه یكی از امضا كنندگان اعلامیه‌ی ۱۹۹۸ می‌باشد، هدف جنبش بنیادگرایی را سرنگویی دولت و استقرار حاكمیت خداوند می‌داند. از نظر وی درگیری با اتحاد یهودی آمریكایی غیر قابل اجتناب بوده و آن را سرنوشت و وظیفه‌ی خود می‌داند. الظواهری در مورد پیشگامی در توقف عملیات نظامی با ذكر دو روایت به این سخن می‌رسد كه مرگ بهتر از عقب‌نشینی است. وی با یاد كردن از سید قطب به عنوان برجسته‌ترین تئوری پرداز جنبشهای بنیادگرا از زبان وی چنین نقل می‌كند:«برادر، به سمت جلو حركت كن، سرت را به راست یا چپ نچرخان و تنها به بهشت نگاه كن». در ادامه وی به انتقادهای بعضی از اعضای سازمان در رابطه با ادامه عملیاتهای نظامی پاسخ داده و اظهار می‌دارد با مراجعه به تفسیرهای رایج از شریعت،‌برای او مسجل شده كه سخن خداوند بیشتر از علاقه‌ی این افراد برایش عزیز است. {۶۸}
۶) كشتار به نام اسلام: دلایل شرعی القاعده برای حملات ۱۱ سپتامبر
سازمان القاعده در ۲۴ آوریل سال ۲۰۰۲ اعلامیه‌ای درباره «حكم قهرمانان و مشروعیت عملیاتهای ایشان در نیویورك و واشنگتن» صادر كرد كه در آن به توضیح دلایل شرعی حملات ۱۱ سپتامبر پرداخته است. این اعلامیه از خداوند به خاطر موفقیت گروهی از جوانان باایمان در به پایان رساندن عملیات تشكر كرده و آن را نشانه‌ای از عظمت و برتری خداوند می‌داند؛ خدایی كه باعث شد تا اینها خون صلیبیون را بنوشند چرا كه آنها «دهه‌ها و دهه‌ها» خون اینها را به شیشه كشیده بودند. «جوانانی كه دست به این عملیات زدند، به خاطر ثروت زمینی، شهرت و علایق زودگذر این كارها را انجام نداده‌اند، بلكه در دفاع از مذهب خداوند متعال و مسلمانان در مقابل دستان آمریكایی كه به هر وسیله‌ای سعی در شكنجه كردن و تسلط بر اینان است،‌ جان خود را قربانی كرده‌اند». {۶۹}
سازمان القاعده در جواب به این شبهه كه شاید صدور اعلامیه منجر به محكوم كردن مجاهدین شود و بهانه‌ای به دست دشمنان دهد تا آنها را تحت تعقیب قرار دهد، چنین پاسخ می‌دهد:
ما می‌گوییم كه دشمن مستبد به هیچ مدرك و مشروعیت دهنده‌ای برای ادامه جنگ خود بر علیه اسلام و مسلمانان كه از دهه‌ها قبل شروع كرده است، ندارد. مدارك آنها برای قتل عام مردم فلسطین برای بیش از پنجاه سال چه بوده است؟ كدامین احكام كشتار مردم عراق را كه تا به حال در تاریخ سابقه نداشته است، توجیه می‌كند؟‌ چه چیزی كشتار مسلمانان بوسنی و هرزگوین را مشروع اعلام می‌كند و به صربها اجازه می‌دهد تا به نسل‌كشی مردم بپردازند؟ گناه مردم كشمیر چیست؟ و كدامین احكام به «بندگان گاو»(۷) اجازه می‌دهد تا به مدت بیش از پنجاه سال خون آنها را بریزد؟ گناه مردم چچن،‌افغانستان و جمهوریهای آسیای مركزی چه بوده است كه صلیبیون مستبد شوروی را نسبت به نابودی و آوارگی آنها متقاعد كرده است؟ روزی كه آمریكا مردم افغانستان را می‌كشت و مسلمانان را به بند می‌كشید چه توجیحهایی را ارائه كرد؟ قبل از حمله و تحت پوشش سازمان ملل جبهه‌ای علیه آن به وجود آورد. در مورد مسلمانان تیمور شرقی نیز دست به كاری مشابه زد. علاوه بر این تحت پوشش سازمان ملل، وارد سومالی شد،‌دست به كشتار زد و سرزمین‌های اسلامی آنجا را تحت مالكیت خود درآورد… باید اعلام كنیم كه مردم مسلمان كه جبهه‌ی صلیبی – یهودی، در پی نابود كردن آنهاست، هیچ گناهی غیر از این ندارند كه می‌گویند «خداوند سرور ماست». اتحاد نصرانی- یهودی، به هیچ حكمی برای جنگ علیه مسلمانان و ادامه‌ی آن، نیاز ندارند. {۷۰}
سازمان القاعده آمریكا را سرزمین جنگ دانسته و دلیل آن را حمایت از یهودیان برای كشتار مردم فلسطین اعلام می‌كند. «آمریكا آن زمانی سرزمین جنگ شد كه به مردم عراق، سودان و افغانستان حمله كرد. این كشور در هر مكانی و دهه‌ها مسلمانان را تحت فشار قرار داده است و به طور آشكاری دشمنان آنها را بر علیه‌شان حمایت می‌كند» {۷۱}
در این اعلامیه در دو مورد راجع به ممنوعیت كشتن شهروندان بحث می‌شود؛ اول اینكه، معتقد است كسانی كه در حوادث ۱۱ سپتامبر بی‌گناه كشته شدند، با توجه به روایتی از پیامبر می‌توان آن را توجیح كرد. دوم اینكه، القاعده معتقد است كه كشتن غیر نظامیان به طور كامل ممنوع نیست، بلكه شرایطی وجود دارند كه تحت آن شرایط كشتن شهروندان مجاز می‌باشد. در نتیجه به بحثهای كلامی پرداخته و توجیهی شرعی برای كشتن شهروندان مهیا می‌كند. از نظر القاعده تنها وجود یكی از شرایط زیر كشتن شهروندان غیر نظامی را مشروع می‌كند: (۷۲)
۱) مقابله به مثل؛ القاعده برای اثبات ادعای خود آیه‌ی ۱۹۴ سوره بقره را ذكر می‌كند «اگر كسی به شما حمله كرد، شما نیز به او حمله كنید و با روشی مشابه». بنابراین اگر دشمن تاكتیكی را به كار برد كه در اسلام ممنوع شده است، این تاكتیكها برای مسلمانان نیز شرعی می‌شود. در ادامه برای متقاعد كردن خواننده به درگیری فلسطین اشاره می‌كند.
۲) ناتوانی در تمایزگذاری بین شهروندان و جنگجویان؛ هنگام حمله به دشمن در قلعه نظامی،‌تمایز بین جنگجویان و مردم عادی دشوار است به ویژه اگر جنگجویان در میان مردم عادی پنهان شده باشند.
۳) مشاركت شهروندان در عمل، حرف یا ذهن؛ در شرع اسلام، مشروعیت هدف جنگی توسط توانایی آن هدف در جنگ علیه مسلمانان تعیین می‌شود. در نتیجه، سربازان، رهبران، حمایت‌كنندگان و شهروندان عادی نیز در این حیطه قرار می‌گیرند.
۴) ضرورت جنگ؛ از نظر القاعده مركز تجارت جهانی، دژ دشمن بود كه به طور مستقیم علیه دشمنان اعلام جنگ كرده بود.
۵) تسلیحات سنگین؛ القاعده با آوردن روایتی از دوران پیامبر در استفاده از منجنیق برای حمله به دشمن در حالی كه با جمعیت عادی قاطی شده بودند، مشروعیت استفاده از سلاحهای كشتار جمعی و حمله با هواپیما به برجها را توجیح می‌كند.
۶) سپرهای انسانی؛ القاعده معتقد است اگر دشمن از زنان، بچه‌ها و سایر گروهها برای محافظت از خود استفاده كند، حمله به آنها مجاز می‌باشد.
۷) پیمان‌شكنی؛ آخرین شرط زمانی مهیا می‌شود كه دشمن پیمان خود را بشكند.
سازمان القاعده در مورد كشته شدن مسلمانان شاغل در برجهای دوقلو نیز دلایل شرعی می‌آورد. اول اینكه، اگر شرایط انجام عملی اضطراری باشد، آن عمل مجاز شمرده می‌شود،‌پس باید به شرایط انجام آن عمل توجه كرد. دوم اینكه، تصور غالب بر این بوده است كه تنها كافران آنجا حضور دارند و در واقع تنها آنها مورد هدف بوده‌اند. بنابراین با توجه به اینكه تصور غالب، منطقی به نظر می‌رسد، پس می‌توان توجیهی برای چنین عملی باشد. سوم اینكه، امروزه كمترین كشوری وجود دارد كه مسلمانها در آنجا نباشند. چهارم اینكه، پرداخت جزیه برای كشته شدگان مسلمان رویه‌ای است معمول كه در زمان پیامبر نیز بوده است،‌ و آخر اینكه، مسلمانانی كه كافران را كمك و همراهی می‌كنند باید هدایت شوند. {۷۳}
اعلامیه ۲۴ آوریل روشهای رایج انجام وظایف مذهبی را زیر سوال برد. در نتیجه مشروعیت روشهای غیر خشونت‌آمیز را به طور بنیادین، مورد سوال قرار داد. از این نقطه نظر این بیانیه سه بحث مهم را دامن زد. اول، روشهای غیر خشونت‌آمیز مقابله با ایالات متحده مورد تردید قرار گرفتند، بنابراین سازش مذهبی نمی‌توانست معقول باشد. دوم، ایالات متحده جنگی علیه اسلام به راه انداخته است. بنابراین خشونت، جهاد دفاعی بوده و وظیفه همه‌ی مسلمانان است. سوم، هیچ شرطی در مورد ممنوعیت كشتن شهروندان در اسلام وجود ندارد. در واقع، شهروندان را تحت شرایط خاصی كه وضعیت فعلی را دارا می‌باشد، می‌توان مورد هدف قرا‌ر داد. {۷۴}
در واقع القاعده بر این باور است كه استفاده از خشونت،‌ حاكمان بت پرست جوامع را از بین برده و همانند حضرت محمد (ص) كه عصر جدیدی از روشنایی و عدالت را بعد از فتح مكه برای بشریت به ارمغان آورد، القاعده نیز مردم را از تاریكی و جاهلیت نجات داده و به سوی نور هدایت خواهد كرد. هدف القاعده ایجاد دولتی است كه بشریت را از پرتگاه سقوط به علت طرد ارزشهای اسلامی اتفاق افتاده است، بیرون بكشد و این میسر نمی‌شود مگر با استفاده از ارزشهای اسلامی در سراسر جامعه. در نتیجه استفاده از خشونت نیز جزئی از جنگ مقدس بوده و چون برای نجات بشریت است، پس مشروعیت دارد.{۷۵}
● فرجام
مسلماً كسانی كه با قرآن و سنت اسلامی آشنایی ندارند، در مواجه با فراخوانی گروههای نظامی اسلام‌گرا به جهاد، دچار اشتباه شده و اسلام را همانی تصور خواهند كرد كه این گروهها تبلیغ می‌كنند. اما واقعیت چیز دیگریست؛ بسیاری از مسلمانان جهان نیز همانند سایر مردم از حملات ۱۱ سپتامبر شوكه شده و آن را محكوم كردند. همان‌طور كه در پژوهش حاضر نیز آورده شد، قرآن و احادیث معتبر به هیچ وجه جنگ نامحدود و كشتار بی‌گناهان را به رسمیت نمی‌شناسند. در واقع،‌«مسلمانانی كه در غرب یا هر جای دیگر، به نام جهاد دست به ترور می‌زنند این اصطلاح را كه در اصل، اصطلاح مقدسی است بدنام می‌كنند و هیچ مرجع دینی رسمی و مطرح در جهان اسلام اعمال آنها را به معنای فقهی و كلامی اصطلاح،‌ جهاد نمی‌شمارد». {۷۶}
اولین شخصی كه جهاد را رادیكالیزه كرده و آن را جزو اركان اصلی دین قرار داد، ابن‌تیمیه بود، ولی وی كشتن غیر نظامیان را تجویز نكرد. در عصر حاضر برای اولین بار مودودی و سید قطب بودند كه به مسئله جهاد پرداختند. مودودی جهاد را برای اجرای دستورات خداوند می‌دانست. قطب نیز با جاهلی خواندن جوامع امروزی،‌ جهاد را به هر دو صورت دفاعی و تهاجمی اعلام كرد. از نظر وی وظیفه‌ی مسلمانان است كه برای استقرار حاكمیت خداوند و آزادی بشریت دست به جهاد بزنند.
اولین گروهی كه به صورت عملی از جهاد استفاده كرد، جهاد اسلامی مصر بود. «واجب مكتوم» كتابی است كه در آن رهبر این گروه یعنی عبدالسلام فرج، به تبعیت از پیشینیان خود جهاد تهاجمی را مجاز دانست. اشغال افغانستان توسط شوروی و هجوم مسلمانان از سراسر جهان و به ویژه از كشورهای خاورمیانه برای جنگ با روسها، باعث شد تا جهاد بیشتر رادیكالیزه شود. شخصی كه در این میان مهم‌ترین نقش را ایفا كرد عبدالله اعظم بود كه ایده‌ی جهاد را بیش از پیش گسترش داد. اندیشه‌های وی از طریق اسامه بن‌لادن در سازمان القاعده تجسم یافت.اما تنها كسی كه بیشترین نقش را در رادیكالیزه كردن جهاد داشته است،‌كسی نیست جز اسامه بن‌لادن؛ او تنها كسی است كه كشتن غیرنظامیان ، شهروندان عادی و حتی مسلمانان را جایز شمرده و حتی به آن عمل كرد.
با این حال مروری بر شرایط اجتماعی و سیاسی متفكران رادیكال، از ابن‌تیمیه گرفته تا اسامه بن‌لادن نشان می‌دهد كه اهداف آنها بیشتر از آنكه مذهبی باشد، سیاسی است. ابن‌تیمیه زمانی اعلام جهاد كرد كه مغولها وارد سرزمین اسلام شده بودند. قطب زمانی كشورهای جهان را جاهلی خواند كه دو قدرت شرق و غرب بر كشورهای اسلامی تسلط یافته بودند. فرج و اعضای گروهش زمانی دست به ترور زدند كه از فساد داخلی و خارجی رنج می‌بردند. عبدالله اعظم نیز زمانی اعلام جهاد كرد كه شوروی به افغانستان حمله كرد. در واقع در پاسخ به شكستهای متوالی جهان اسلام در مقابل قدرتهای استعماری اروپایی، «جامعه‌ی اسلامی همانند قرنهای گذشته یك پاسخ فرهنگی به این بحران داد: بازگشت به اسلام و اصول بنیادی‌اش». {۷۷}
همان‌طور كه جان اسپوزیتو نیز متذكر می‌شود، اسامه بن‌لادن از نارضایتی‌های موجود در بین مسلمانان جهان اسلام از قبیل بحران فلسطین، حضور آمریكا در خلیج‌فارس، حضور روسیه در چچن و نیز نارضایتیهای داخلی علیه فساد حكومتهای منطقه برای توجیه اعمال خود استفاده می‌كند. اما «هنجارها و ارزشهای اسلام (در مورد حكومتداری خوب،‌عدالت اجتماعی، لزوم دفاع از اسلام هنگامی كه تحت فشار است) را برای مشروع ساختن استفاده از خشونت، جنگ و تروریسم به دعوت به قیام مسلحانه تبدیل می‌كند.» در ایدئولوژی چنین گروههایی جهان به دو بخش دارالاسلام و دارالحرب تقسیم می‌شود كه همدیگر را نفی می‌كنند. «كسانی كه با آنها نیستند، خواه مسلمان و خواه غیر مسلمان، دشمن محسوب می‌شوند؛ آنها را باید در یك جنگ بدون محدودیت كه هیچ تناسبی میان هدف و ابزار وجود ندارد، نابود نمود». {۷۸}
جهت اختصار از ذکر پی نوشت ها خودداری شده است.
پژوهشگر: مهدی بخشی شیخ احمد
منبع: فصلنامه راهبرد ، شماره ۳۹
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی