چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


درنگی در" بودن در نبودن"


درنگی در" بودن در نبودن"
«ماییم و دلی که آب و نانی دارد
یک گوشه فارغ از جهانی دارد
بررفته و ناآمده تکبیر زده ست
از دار و ندار دهر، آنی دارد»
بسیاری از زمزمه های نخستین شعرش از حرم امام رضا(ع) آغاز شده است، به قول خودش می گوید: همه لحظات حرم امام رضا(ع) شعر است. زمانی شاعر به شعر خویش می رسد که از زمین جدا شود و حرم مطهر حضرت رضا(ع) آدم را به آسمان می برد.
به نظر او، عام ترین مردم در لحظه های زیارت شاعرند و به مرتبه شعر می رسند. زمانی که زمزمه های زائران را می شنوید، احساس می کنید فراتر از گفتار معمول با مولای شان سخن می گویند و به زبان فطرت انسانی که «شعر» است، نزدیک شده اند. او شاعر سالهای انقلاب است. «مصطفی محدثی خراسانی»- خودش می گوید- نه اسماً که رسماً هم خراسانی است. متولد سال ۴۰ در «تایباد»، رشد یافته شهر مقدس امام رضا(ع). ادبیات فارسی را در دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد خوانده، اما پیش تر از آن از نوجوانی با شعر و سرودن محشور بوده و از همان اوایل دهه شصت، کمر همت بسته و گروه شعری تشکیل داده است.
محدثی خراسانی می گوید: «اوایل دهه ۶۰، در کوران دفاع مقدس، تعدادی از هم قد و اندازه های خودم را در مشهد پیدا کردم و با هم گروه شعری را در سازمان تبلیغات مشهد راه انداختیم و پنجشنبه ها عصر، آنجا شد میعادگاهمان که هنوز که هنوز است آن میعادگاه، میعادگاه است و آن میعاد، برقرار...»
از سال ۷۰ تا ۸۰ مسئولیت آن گروه شعر را داشت. سال ۸۰ تقدیر او را به تهران کشاند. به شورای عالی شعر صدا و سیما پیوست. سردبیر مجله شعر حوزه هنری شد و از سال ۸۴ تا ۸۶ مسئول گروه فرهنگی روزنامه جام جم بود. او از شاعران ارزشی این سه دهه، شاعر انقلاب است. بیشتر کلاسیک شعر می گوید، غزل و دوبیتی و رباعی. نیمایی هم گاهی. ترانه سرا هم هست و در زمینه ترانه های تیتراژ فیلم ها و مجموعه های تلویزیونی هم حرفهایی برای گفتن دارد. از آثارش کتابهایی هم به چاپ رسانده، از جمله:
۱) شاعران پروازی .۱۳۷۵ انتشارات ضریح آفتاب
۲) هزارمرتبه خورشید .۱۳۷۵ انتشارات برگ
۳) گزیده ادبیات معاصر شماره .۴۶ ۱۳۷۸ انتشارات نیستان
۴) ولی مهر «منظومه ای در رثای شهید ولی الله چراغچی» ۸۰ .انتشارات کنگره سرداران شهید خراسان
۵) طنین کوه «شعر دفاع مقدس»، .۸۳ انتشارات صریر
۶) سلوک باران. .۸۵ سوره مهر
۷) طنین گام ابراهیم .۸۶ انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره)
۸) «بودن در نبودن» (مجموعه رباعی ها و دو بیتی ها) .۸۷ انتشارات سوره مهر.
«بودن در نبودن» کتاب کوچک دلنشینی است که وقتی می خوانی و تمام می کنی، دوست داری بار دیگر شعرهایش را زمزمه کنی. البته در شعرهایش، کمتر دوبیتی یا رباعی تغزلی و رمانتیک یافت می شود که جوان ها و نوجوان ها بخوانند و پیامک کنند برای رفقاشان یا در وبلاگ شان برای شروع مطالب عاشقانه محض، بنویسند! اما شعرهایی می بینی نرم، رسا و لطیف که از عشق هم، می گوید و اغلب با خلعتی از تعهد برتن که گاهی از شاعران ارزشی مطرح هم روزگار خود هم تاری یا پودی به عاریه گرفته.
در محضر تو شراب را فهمیدم
با چشم تو آفتاب را فهمیدم
از «راز رشید» گفتی و چون آن ماه
در علقمه راز آب را فهمیدم
او بی ادعا و ساده برای اهل بیت شعر می گوید. می شود گفت شاعر اهل بیت است و حرفهایش هم حرف حساب.
در مصلحت حیات ما نیست، رفیق
این راه سوی نجات ما نیست رفیق
مولا زمن و تو شیعه می خواهد و بس
محتاج تملقات ما نیست، رفیق!
فریاد اگر چه در تو پنهان بوده ست
خورشید تکلمت فروزان بوده ست
صلح تو برای نهضت عاشورا
آرامش پیش پای طوفان بوده است
از محتوا و مفاهیم که بگذریم، می رسیم به ویژگی های زبانی شعرش. محدثی در شعرش گویا به بهره گرفتن از گونه های مختلف متناقض نما علاقه مند است و در ترکیب سازی ها از آن بسیار سود جسته. آرامش بی قرار، دور نزدیک، خنده اشک، کویر بهاری، خاک آسمانی، فریاد پنهان، فرود اوج، سکوت سخن، خنده خون، مجموع پریشانی، تهی سرشار، مشکل آسان، آغاز در پایان و پرواز سنگ مصادیقی از پارادوکس های اویند.
او در شعرش از عناصر موجود در زبان محاوره و ویژگی های گفتار روزمره و مثل ها به نرمی وام گرفته و شاعرانه آن را پرداخته است. آفتابی شدن، از چشم افتادن، آش دهن سوزی نبودن، با پنبه سر بریدن، باد کردن چیزی روی دست، از کسی بریدن، بی دست و پا بودن دل و از این دست تعبیرات در شعر او به چشم می آید. راستی، شاعر از «چشم» بسیار می گوید. به طوری که «بسامد» شعری اش در این اثر «چشم» است و قافیه رباعی اش هم «چشم».
ماییم و امید و بیم در چشمانت
فوجی همه «یاکریم» در چشمانت
شرمنده پاسخیم اگر می پرسی
ناخوانده چه می کنیم در چشمانت!
این رباعی لطیف که با ترکیب توصیفی «یاکریم چشم» نامگذاری شده، یکی از رباعی های شاعر است با قافیه چشم.
مطلب دیگری که در «بودن در نبودن» می توانی ببینی، رگه هایی از طنز است که خیلی محجوب در لابه لای شعر حس می کنی و حس خوبی به تو می دهد.
به سینه م دست رد زد بی مروت
به من حرفای بد زد بی مروت
ولی یک روز می فهمد که آن روز
به بخت خود لگد زد بی مروت!
قصیده ای گفته ای که جان عوض شد
نه تنها این عوض شد، آن عوض شد
ولی من مطمئنم طبق معمول
در اینجا هم فقط پالان عوض شد!
شاعر با اینکه کوشیده در شعرش از ترکیب های نو و به گوش نرسیده بهره بگیرد و نوآورانه سخن بگوید، مثل: تکثیر تحیر، یک قونیه آفتاب، مدار شمس، مولوی شراب، من گمشدگی، چاه نابرادر، یک پلک توجه و از این دست ترکیبات، اما گاه برای مضمون آفرینی دست به ابداعاتی می زند که محصولش شاعرانه نیست.
دو مصراع شهیر خاص و عامند
غزل های مرا حسن ختامند
یکی می خواند و می راند آن یک
دو چشم تو جناس تام تامند!
مصراع آخر در رباعی و دوبیتی- ساده که بگوییم- باید ایفاگر همان نقش باشد که «نقطه اوج» در داستان. تلنگری، ضربه ای به ذهن خواننده و ایجاد لذتی از حسن ختام.
تشبیه هم باید مشبه را بالا بکشد نه اینکه تنزل دهد. اینکه دو چشم محبوب «جناس تام» باشند، گلی به گوشه جمال محبوب نیست. گویا قرار بوده که چشم معشوق «لوچ» باشد و حالا به لطف خدا! جناس تام تام از آب درآمده و «جناس ناقص» نشده!
شاعر در استفاده کردن از ضمایر متصل فاعلی و مفعولی، هنگام تنگ آمدن وزن و قافیه چندان دقیقه عمل نکرده و مضمون مختل شده است.
... چنین که می دوی در رگ رگ من
جدا کی می کند هجرانم از تو
یا
... به پرواز آوری تا در سپهرت
به دست شعله ها دادی دلم را
دربارأ انتخاب نام مجموعه هم به نظر می رسد لطافت طبع شاعرانه چندان به داد شاعر نرسیده و در انتخاب نام یاری اش نکرده است.
معمولا آثار قوی، ناب و تأثیرگذار هر شاعری الهام بخش نامگذاری مجموعه شعر بوده که به نظر می رسد رباعی «بودن در نبودن» روانی و زیبایی چندانی برای این الهام نداشته است:
آن روز به روح طعنه می زد تن ما
پرواز شدیم و بال، پیراهن ما
از شدت من گمشدگی در تو و من
احساس نبود بود در بودن ما
امید که این شاعر ارزشمند ارزشی ما، روز به روز و شعر به شعر به اوج بی قراری های شاعری پرواز کند و طیف خواننده آثار او، از شعرهای تازه او تازه شوند و از چشم بد منتقدان مجبور به فرود اضطراری نشود، انشاءالله!
پرواز به اوج بی قراری کردیم
پاییزی شعر را بهاری کردیم
از بس که به ما منتقدان چشم زدند
ناچار فرود اضطراری کردیم!
فریبا طیبی
منبع : روزنامه کیهان