جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


جایگاه برجسته خواف در تحولات قرون نخستین ایران اسلامی ناشناخته مانده است


جایگاه برجسته خواف در تحولات قرون نخستین ایران اسلامی ناشناخته مانده است
رویکرد به تحولات تاریخی یک منطقه در بستر پر فراز و نشیب زمان ، مستلزم پرداختن به جوانب مختلف آن از زوایای گوناگون مبتنی بر بررسی و مطالعه گسترده است. در این راستا جهت شناسایی هر چه بیشتر ناحیه خواف و توابع آن ، با توسل به منابع اساسی تاریخ و جغرافیا ، تلاش می گردد در چند قسمت به این مهم پرداخته شود . ابتدئاً با روشن نمودن معنا و مفهوم واژه خواف از لابلای متون فارسی،به دریافت گویا و مستدلی از آن اشاره می گردد. سپس موقعیت سوق الجیشی این ناحیت با عنایت به دیگر نامهایی چون زوزن و سنگان وسلامه تبیین خواهد شد . تمدن و ابنیه معماری خواف از دیگر رهاورد هایی است که به اجمال بدان نیز پرداخته می شود. تجارت ورونق محصول از نکات مهمی است که در اینجا بدان اشاراتی می گردد. در پایان نیز مقوله فرهنگ و تمدن این دیار ، که شاید برجسته ترین صورت ممتاز این منطقه از دیگر بلاد پیرامون باشد ، مورد تفقد و بررسی قرار می گیرد . امید آنکه وجیزه حاضر بتواند روزنی را هرچند کوچک بر مقوله حاضر بگشاید وسبب ساز مطالعه جوانان فرهیخته این سرزمین بر آشنایی ولایات گوناگون ایران اسلامی جایگاه برجسته خواف در تحولات قرون نخستین ایران اسلامی ناشناخته مانده است
اگر به جغرافیای خراسان نظری افکنیم در خواهیم یافت که با توجه به پیشینه تاریخی این منطقه ، دومرکز ثقل قدرت سیاسی ، نظامی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در این محدوده قرار دارد. هرات که دیرینگی فرهنگ وتمدن ایرانی و اسلامی را در نواحی شرقی خراسان بزرگ با خود همراه داشت، ونیشابورکه از مهمترین مراکز غنی فرهنگی و تمدنی به شمار رفته و موج عظیمی از دستجات اجتماعی را در خویش اسکان داده بود. در این میان ناحیه خواف قرارداشت که می توانست نقش بینا بینی را میان این دو مرکز ثقل قدرت همه جانبه برقرار سازد . در همین راستا ، اگر تنش ها یا ناآرامی هایی نیز هریک از این دو مرکزیت را در بر می گرفت ، قاعدتاً دامن منطقه خواف و توابع آن را نیز می توانست در برگیرد.
پس همانطور که تحولات سیاسی بر مراکز قدرت خراسان تاثیر به سزایی می گذاشت ، منطقه خواف نیز از این دگرگونی ها بر کنار نمی ماند . به همین سبب نیز خیزش و نابسامانیهای این هر دو شهر در سرنوشت ولایت خواف کاملاً موثر می نمود.
خواف در روزگارانی که این هر دو مرکز ، برخوردار از ثبات سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی بوده است نیز موقعیت تثبیت شده ای می یافت و در ایام متشنج خود را مهیای هرنابسامانی و ضعفی می دید.
ظاهرأ در گذشته تحت نام ‹خواب› اطلاق می شده و بعدها این واژه به ‹خواف› تغییرصو رت داد. هم اکنون نیز بخشی از خواف قدیم در کشور افغانستان در محدوده ولایات هرات وبادغیس و مشتمل بر شهر های چون کوشک، قراباغ، کو.شان و رباط قرار دارد. پیرامون معنای لغوی آن نیز دیدگاههای متنوع و کثیری وجود دارد. چنانکه برخی در شکل لغوی آن رامعّرب خاف دانسته و معنای رعب و ترس را از آن مستفاد می دانند. هر چند برخی دیگر از محققان نیز این معنا را برای واژه خواف نپذیرفته اند .بعضی نیز خواف را به معنای بانگ و فریاد دانسته اند. در مطالعه پیشینه خواف در می یابیم که شهرت این ناحیه
در نامهای دیگری نیز بوده است ، چنانچه سنگان یا سنجان ، خرگرد، زوزن، سلامی یا سلومک از دیگر نواحی ولایت خواف به شمار می رفته است.
در نقشه های جغرافیایی کنونی همچنان دو نقطه به نام سنگان وجود دارد. اولی در نزدیکی زاوه یا تربت حیدریه کنونی واقع است و دومی در حدود مرزی ایران و افغانستان قرار دارد.
محتملاً سنگان یا سنجان معروف تاریخی با توجه به مرکزیت دیگر نقاط مهم ولایت خواف نمی تواند نزدیک به تربت حیدریه امروزین باشد. زیرا دیگر نقاط زوزن ، خرگرد، سلامی در پیرامون خواف، مجتمعاً در یک نقطه واقعند که سنگان مشرف به نشتیفان نیز در آن واقع است . سنگان که در ۲۵ کیلومتری جنوب خواف واقع است ظاهراً در روزگار باستان و تا قرن پنجم هجری از مراکز اشاعه و تجمع دیانت زرتشتی به شمار می رفته است. اعراب که بدان سنجان می گفتند ، نسبت بدان حساسیت نشان دادند و همین قضیه اسباب ظهور داستان مهاجرت سنجان را آفرید ، که عده ای از زرتشتیان به دلیلی نا خشنودی از وضع موجود به سوی هند مهاجرت نمودند و بعدها در هند شهری به نام سنجان پی افکندند تا خاطرات خویش را در آن احیاء کنند. داستان و قصه سنجان گرچه اجزاء و تفصیل بسیار دارد لیکن اکثر نکات آن با اسناد و مدارک تاریخی مطابقت دارد. ظاهراً نام سنجان در خراسان قدیم هم نام چهار آبادی بوده است. برخی از جغرافیا نویسان نیز هیچ اشارتی به واژه خواف نکرده و تنها بر نام سنگان و زوزن در منطقه اشاره دارند. اما بعضی دیگر از مولفان سلف ، تنها از زاوه و سنگان در کتاب خویش یاد نموده اند. در برخی دیگر از منابع جغرافیایی نیز خواف را به عنوان یکی از توابع ولایت نیشابور آورده اند. گاه در منابع جغرافیایی دیگر ، حد فاصلی میان نواحی سنجان با خواف و زوزن گذاشته شده است چنانچه سنجان را از توابع مرو و خواف و زوزن را از توابع ولایت نیشابور بر شمرده اند. نویسندگانی که پیرامون مرکزیت نیشابور تالیفاتی داشته اند نیز از ولایت زوزن و خواف تحت ولایت نیشابور یاد کرده اند. با تکیه بر اسناد ومدارک تاریخی می توان حداقل به چهار محوطه باستانی در خواف مربوط به دوره پارت اشکانی و عصر ساسانی ، آنهم با تایید کاوشهای باستانشناسان اشاره نمود. به این ترتیب پیشینه تاریخی این منطقه به ویژه گذشته پر سابقه شهرهایی چون سنجان موجب شده تا بر پیشینه و حتی موقعیت آن نیز تشکیک حاصل آید. چنانچه یاقوت حموی مثلاً نام سنجان را نام سه جایگاه بر می شمارد۱- دهکده ای بر دروازه مرو۲- جایگاهی در دربند ۳- از دهکده های نیشابور
تعداد قصبات و دهکده های پیرامون زوزن در زمان یاقوت حموی را یکصد و بیست وچهار روستا نوشته اند که این خبر از موقعیت و مرکزیت قابل توجهی در میان دوقطب هرات و نیشابور می دهد. این وسعت و موقعیت موجب رونق تجارت و بازرگانی در این منطقه نیز می شده است . چنانچه زوزن خواف را «بصره کوچک» خوانده اند. از دیگر نواحی وابسته به خواف ، می توان به سلامه یا سلومه یا سلومک اشاره نمود. سلومه دیهی از ناحیت خواف به شمار می رفته است که دارای قهندز و از بزرگترین و آبادترین نواحی دیار خواف محسوب می گشته است. اگر چه سلومه را برخی از جغرافیدانان قدیم در جرگه توابع نیشابور دانسته اند که دارای استعداد کشت وزرع بوده و محصولات چون کرباس را عرضه می داشته است. از جمله کسان بر جسته ای که از ناحیه سلامه یا سلومه به گفته حاکم نیشابوری برخاسته است می توان به ابوقابوس (که مدتهاحاکم شام بود) اشاره کرد.
ظاهراً آبادانی و سرسبزی (بر خلاف وضع امروزین) خواف، مورد تاَیید بسیاری از مورخان و مولفان قدیم در قرون متمادی بوده است . در قرن هفتم هجری نیز همچنان خواف شهری بزرگ و پر جمعیت و سرسبز و خرم تلقی می گشته است آنچنان که در قرن چهارم هجری، این منطقه به محصولات انگور و انار شهره بوده است. در همین روزگار مدرسه و مسجد عظیم زوزن جلوه گری خاص خود را داشته است. جهت گیری غیر عادی قبله مدرسه تابع قواعد برخی فرق سنت است و همین قاعده جهت کاخ حاکم که در جانب غربی مدرسه واقع شده است را تعیین نموده است. البته این نوع تقارن بنیادهای مذهبی و غیر مذهبی ، نظیر حالت قرار گرفتن کاخ حاکم و مسجد جامع در صدر اسلام قابل توجه بسیارست. با این حال ساختمان این بنا در زوزن خواف همانند مدرسه خواجه مشهد در تاجیکستان ، حاکی از کیفیت به مراتب بالاتر معماری و تزئینات آن در مناطق شرق خراسان به نسبت نواحی آناتولی ، سوریه، مصر و مغرب به صورت همزمان می باشد.
مسجد جامع خرگرد خواف اثر استاد غیاث الدین شیرازی در قرن نهم هجری ، بر اساس مدرسه یا مسجد قدیمی که در عهد سلجوقیان به سال ۴۵۰ ه ق و به دستور خواجه نظام الملک وزیر بنیان نهاده شده بود تکمیل و توسعه و بازسازی یافت. کتیبه کوفی این مسجد جزء شاهکارهای هنری قرن پنجم هجری به شمار می رود. بنای قدیمی ایوان مسجد و محراب گچبری آن بی نهایت زیبا و جالب است.
فریده السادات عربی دبیر تاریخ ناحیه ۶ آموزش وپرورش مشهد
منبع : سازمان آموزش و پرورش استان خراسان