یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


انسانی به پیری تاریخ


انسانی به پیری تاریخ
اگر کسی بخواهد شخصیت فرانسیس فورد کاپولا را بشناسد، آخرین فیلم او عصاره یی از دنیای ذهنی اش را پیش روی مخاطب می گذارد. این فیلم را به هیچ وجه نباید جدا از دیگر کارهای او مورد قضاوت قرار داد، چه از لحاظ محتوا که «مرگ و جوانی» را دستمایه قرار می دهد و چه از لحاظ ساختاری که اقتباسی ادبی است، با این توضیح که کاپولای پدر این بار و پس از غیبتی ده ساله، چنان به بن مایه اثر می پردازد که حتی نمی توان متصور شد او از اثری ادبی سود جسته است؛ اقتباسی که چنان روایت سینمایی یافته که از لحاظ بصری مو لای درزش نمی رود و همه ما را در حسرت این ده سالی می گذارد که استاد فیلم نساخته است. اما نظر بسیاری غیر از این است. آنها «جوانی بی جوانی» را فیلمی متفاوت در دنیای فیلمسازی ارزیابی کرده اند و از حرف ها و نوشته هایشان چنین برمی آید که این فیلم را دوست ندارند. منتقدان از سه گانه «پدرخوانده» و «اینک آخرالزمان» به عنوان اسطوره هایشان نام می برند و حسرت می خورند که استاد این بار از دایره قرمز فیلمسازی خودش پا فراتر نهاده است. آنها در کنار این دو فیلم با اهمیت تاریخ سینما، بخشی دیگر از فیلمسازی او را فراموش کرده اند، بخشی که «دراکولای برام استوکر» و «باران ساز» در آن قرار دارد.
«جوانی بی جوانی» فیلمی است درباره مرگ، نکته یی که نه تنها ذهن فیلمسازی کاپولا که ذهن بسیاری از هنرمندان را همواره درگیر کرده است. کاپولا بار دیگر از کوچکی انسان در برابر این اتفاق روایت می کند و همه چیز را زاده آن تقدیری می داند که نمی توان بی هیچ بهانه یی مقابلش ایستاد، چنانچه بسیاری دیگر نیز قبلاً چنین روایت کرده بودند، از اینگمار برگمان در «مهر هفتم» تا کارل تئودور درایر در «روز خشم». این مرگ اندیشی پیش از این نیز در آثار کاپولا سابقه داشته است. سکانس پایانی «پدرخوانده» شاهدی بر این ادعاست. پدرخوانده از خطرات بسیاری جست، اما وقتی نوه کوچکش شلنگ سم پاشی را به سویش گرفت، به سادگی از پا درآمد. حکایت مرگی این چنین به سخره گرفتن قهرمانانی است که خود را برتر از زمان و مکان می دانند. از این گذشته، کاپولا در «دراکولای برام استوکر» نیز از مرگ روایت کرده، هرچند که این بار فانتزی را به یاری طلبیده است. و کیست که نداند «اینک آخرالزمان» او افزون بر آنکه فیلمی ضدجنگ است، از مرگ می گوید؛ مرگی که همواره در انتظار سربازان است، مرگی که گاه آنها آرزویش می کنند تا از دیوانگی برهند، اما نمی شود.
با این همه مهمترین نکته مفهومی «جوانی بی جوانی» را اما باید در جایی دیگر جست. کاپولا در این فیلم مفهوم جوانی را به عنوان یک استعاره به چالش می کشد. دومینک ماتئی زبانشناش هفتاد ساله یی است که پس از برخورد صاعقه به طرز معجزه آسایی جوان می شود، اما در برخورد با وقایعی که پیش رو دارد، درمی ماند. هرچند پروفسور با رویدادی مواجه می شود که آرزوی چندین هزار ساله انسان است، اما این نیز به کارش نمی آید. او با آنکه به اکسیر جوانی می رسد، اما همچنان نگاهی پیرانه سر به ماجرا دارد.(بازی خوب تیم راث این حس را کاملاً القا می کند.) استاد با استناد به رمان میرچا الیاده نشان می دهد رسیدن به این اکسیر دردی از آدم دوا نمی کند، چرا که جوانی انسان در طول عمر تاریخ طی شده و به گفته کتاب مقدس، هیچ چیز تازه یی در برابرش نیست. او از سویی دیگر بیش از آنکه به دنبال مخاطبان انبوه باشد، به دنبال فیلمی است که در تاریخ می ماند و حرف های مهم ازلی- ابدی را در بر دارد. کاپولا در مصاحبه یی در این مورد گفت تماشاگران در مواجهه با این فیلمش نباید به دنبال فیلمی جذاب باشند. او می دانست که روایتی از کهنسالی انسان، اکسیر جوانی، مرگ و زمان از دست رفته به کار مخاطب هیجان جوی سینما نمی آید.
«جوانی بی جوانی» اقتباسی است برگرفته از یک اثر ادبی. کاپولا به مانند چند کار دیگر موفق خود از ادیبات بهره گرفته است. او «پدرخوانده» را براساس رمانی از ماریو پوزو ساخت و دراکولا را براساس رمان مشهور برام استوکر. بر این دو فیلم او باید آثاری همچون «باران ساز» را افزود که براساس رمانی از جان گریشام ساخته شده است. با این حساب «جوانی بی جوانی» هم فیلم جداافتاده یی در میان فیلم های استاد به حساب نمی آید، کسی که همواره در زندگی فیلمسازی اش به دنبال تجربه های تازه و نفسگیر بوده و همواره نگاهی فلسفی به زندگی داشته است.
او برخلاف اغلب فیلمسازان همسن و سالش که ترجیح می د هند در ایوان خانه بنشینند و در حالی که از خوردن یک نوشیدنی لذت می برند تجربه افتخارات سال های دور را به شاگردان جوان شان منتقل کنند، سر پرشوری در فیلمسازی دارد و تا کاری به طور کامل رضایتش را جلب نکند آن را نمی سازد. چند فیلم نیمه کاره او شاهدی بر این ادعاست، فیلم هایی از جمله سوپر نوا (۲۰۰۰) و ترور (۱۹۶۳) که کاپولا آنها را با همه مشکلاتی که تهدیدش می کرد نیمه تمام رها کرد. کاپولا فیلمسازی است متفاوت با خیل عظیم این همکاران کهنه کار. او برای فیلم آخرش در اروپا دوره افتاد تا بتواند با سرمایه شخصی از عهده ساختن یک فیلم «تجربی» برآید. او که در ۶۸ سالگی مثل یک دانشجوی فیلمسازی خطر می کند، به طور حتم دو طیف را در میان هوادارانش خواهد داشت؛ کسانی که او را ستایش می کنند و کسانی که به تمامی ردش می کنند. و این یعنی فیلمسازی که هنوز عمر فیلمسازی اش تمام نشده است.
سجاد صاحبان زند
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید