یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


بررسی اجمالی خط شکسته


بررسی اجمالی خط شکسته
به اعتراف صریح و توام با تقدیر و تجلیلِ همه آشنایان فرهنگ بشر، كشور ما از دیرین‌ترین ایام، خواستگاه مدنیت و گهواره ترقی و تعالیِ كمالات اخلاقی، فضایل نفسانی و توسعه علم‌ودانش و از پایه‌گذاران عمده و مسلم این امور بوده است و طبعاً یكی از مصادیق عمده این فرهنگ درخشان موضوع خط و نوشتار می‌باشد كه مرزوبوم ما را در آن سابقه‌ای بس كهن است و در این وجیزه برآنیم كه به یكی از شاخه‌های متداول امروزی آن، «خط شكسته» نظری كوتاه بیافكنیم باشد كه مبتدیان این وادی را لحظاتی چند به تامل فراخواند.
گرچه همچنان كه از فحوای اشارات نخست معلوم می‌گردد خط در ایران باستان سابقه‌ایی كهن دارد، اما با گسترش فرهنگ اسلامی و نفوذ آن به نواحی دور و نزدیكٍ، كانون آن و نیز به سبب سیطره حكام مسلمان خطوط متداول آنان در سرهم ایرانی آن‌ها نیز بسط و تعمیم یافت و مظاهر فرهنگ پیشین پارسی متروك ماند. این خطوط در آغاز، كوفی ماخوذ از عربی و نسخ برگرفته از نبطی بود. در عهد بنی‌امیه كوفی با چهار قلم نوشته می‌شد اما تعداد اقلام آن تا زمان عباسیان به ۲۰ رسید.
ابن مقله بیضاوی با نبوغ خود خط نسخ بی‌تحرك غیررسمی را بپرداخت. و جزو خطوط رسمی قرار داد. نسخ بعداً فروعی مانند. ثلث، ریحان، تعلیق، و رقاع ( كه تلفیقی از تعلیق و توقیع است) پیدا كرد اكثر این خطوط به ویژه ثلث، رقاع، نسخ، توقیع، تعلیق، محقق و ریحان مورد استفاده مردم ما نیز واقع شد. از این میان خط تعلیق اولین قلم خاص ایرانیان است كه نوع قدیم یا اصیل آن توسط حسن‌بن حسین علی فارسی كاتب در قرن ۴ هجری با تصرف در خطوط نسخ و ثلث و توقیع ابداع گردید و قلم شكسته (تعلیق) آن توسط تاج‌الدین اصفهانی در اواخر قرن ۶ هجری پرداخته شد و مورد استفاده منشیان و مستوفیان قرار گرفت.
دومین خط ویژه و ابداع ایرانی كه از اوایل قرن هفتم به‌تدریج رخ نموده بود نستعلیق است كه توسط خوشنویس گرانقدر میرعلی تبریزی با تصرف در نسخ و تعلیق در قرن ۸ صورت مستقل و قاعده‌مند یافت و با هنرمندی‌های دیگر بزرگان خوشنویسی در قرون بعدی مانند سلطان‌علی مشهدی، سلطان محمد نور، میرعلی هروی، محمد حسین تبریزی، علیرضا عباسی و سلطان اریكه خوشنویسی همه اعصار و قرون و خورشید تابان آسمان هنر میرعماد حسینی سبفی قزوینی به عنوان عروس خطوط اسلامی در صدر خطوط بشر قرار گرفت و تا امروز با قدرت و شوكت حفظ موضع نموده است.
با پیدایش این خط دلپسند و مقبولیت عظیم آن، خط عمومی قبلی یعنی شكسته تعلیق به سبب صعوبت در نگارش و نیز در قرائت، به سرعت منسوخ گردید و جای خود را بدواً به خط نستعلیق سپرد. با تداول روزافزون این خط و به كارگیری سرعت نگارش كه لازمه كار منشیان، نسّاخان و خطاطان بود. به مرور زمان صورت آزادتر و رساتری از آن یعنی خط «شكسته نستعلیق» در میان مستوفیان و خوشنویسان ایرانی رواج یافت، بدین معنی كه در اوایل امر، برخی حروف نستعلیق كمی شكسته می‌گردید و سپس با تصِرفات بیشتر منشیان تعلیق‌نویس و تحت تاثیر آن قلم، اشكال و حركات ویژه آن افزوده گشت. مثلاً شكل بیضوی(ی) و نظایر آن مانند (س)، (ل)، و (ن) تغییر یافت و كاملاً باز و ارسال پذیر گردید.
و برخی حروف منفصل به صورت متصل نگاشته شد. بسته به سابقه قلم و ذوق منشی، این خط گاهی متمایل به تعلیق می‌گردید و زمانی دیگر به نستعلیق قرابت و شباهت می‌یافت و غالباً آمیزه‌ای از هر؛ دو در جائی مانند آثار مرتضی قلیخان شاملو به‌صورت پیچیده (ترسِل) رخ می‌نمود و در جائی دیگر مانند خطوط فقیه متاخر آیه‌ا...العظمی آقای حاج سید نورالدین حسینی شیرازی با مزج ترسل و تعلیق تا حدودی لایْقرا و زمانی نیز با قلمی ساده نگارش می‌یافت.
بهر رنگ وروی، این قلم كه روشنتر و روانتر از شكسته نستعلیق بود در كوتاه زمان به‌حِدی مورد استقبال قرار گرفت كه در كتاب نویسی و مرقّعات نیز به‌كار رفت.
با ظهور درویش عبدالمجید طالقانی ونبوغ شگرفی كه دست‌مایه وی در پردازش این قلم بود، خط شكسته به ذروه والای كمال و حلیه عالی جمال دست یافت. درویش با تصرفات عدیده در شكسته‌نویسی و نجات آن از بلاتكلیفی شیوه‌های مختلف و التقاطی و نامتجانس و تدارك صورتی منسجم و ثابت و خالص كه تا دوره ما، به‌عنوان شیوه درست و دست‌یافتنی و چشم‌نواز، مقبولیت خاص و عام دارد، موجبات محبوبیت فراوان برای آن فراهم نمود.
این سبك در عین خلوص بسبب پیچیدگی نسبی برای ناآشنای به خط شكسته براحتی و بی‌تامل قابل خواندن نیست اما قدرت بی‌چون و چرای قلم و هنر نمائی‌ها و جلوه‌گریهایش در خلق تركیبات بس زیبا و شاكله هوش رُبا، دل از هنردوست آشنا و ناآشنا می‌رباید و چنان جاذبه روحانی و جمال معنوی بدان می‌بخشد كه پرده‌نشینی و دیرآشنائی آن‌را به‌خوبی جبران می‌نماید. شاگردان با واسطه و بی‌واسطه درویش كه نام معدودی از آنان متعاقباً ذكر خواهد گشت، به‌نوبه خود موجبات توسعه و تكامل آن‌را در ادوار بعد فراهم داشتند. با این‌همه قابل ذكر است كه این شیوه متین نیز از دستبرد زمان و تصرفات نابجای منشیان و مستوفیان بویژه در قرن چهاردهم قمری در امان نماند و این خود سبب پیدایش شیوه‌های متعدد در آن عصر گردید و نهایتاً عندالامكان به معدودی از آنان اشارتی خواهد رفت.
● اساتید شكسته:
هم‌چنان‌كه سابق بر این مذكور افتاد. هنر خوشنویسی نیز مانند دیگر هنرها و علوم بشری طبیعتی علی‌القاعده متكامل و رشد پذیر دارد و به مرور زمان و در صورت دیدن حمایت و پیگیری و مساعدت و مراقبت عالمانه مدراج كمال خود را طی می‌نماید؛ بسی خدمات مستمر را باید از سوی خیل عظیمی از ناشناختگان ببیند تا نهایتاً در دوره‌ای خاص و جمع شرایط مساعد میوه شیرین و چشمگیر آن بدست باغبانی بختیار برسد.
بنابراین نباید چنین توهمی پیش آید كه اساتید بزرگ خود به‌تنهایی كشف و كرامت نموده مكاتب و شیوه شاخص خوشنویسی را ارتجالاً ساخته و پرداخته‌اند بلكه آنان همگان حاصل تلاش‌های فراوان علاقمندان بی‌شمار و غالباً ناشناخته ما قبل و معاصر خود را به‌یمن استعدادی برجسته‌تر و سعی موفور، بلند همتی، ایثار و چه‌بسا بخت مساعد، تنظیم و تنقیحی شایسته نموده و به‌پاداش این حسن سلیقت نیك‌ نامی روزگارانی دراز را نصیب خویش كرده‌اند و اگر طالبان كنونی این هنر نیز بدین سبك و سیاق طی طریق نمایند و هنرمندی را جویندنه هنر پیشگی را كه در این‌كار خوش عاقبتی ببار نخواهد آورد، یقیناً در خور استعداد طبیعی و مایه ذاتی خویش بی‌بهره نخواهد نگشت، والاّ صادقانه و مخلصانه بپذیریم كه هنر ناب به‌ویژه خوشنویسی مكر پذیر نبوده و در این وادی بی‌پشتوانه نبوغ و مجاهدت و پرهیز از كمترین رذیلت و اتصاف به‌مكارم و فضیلت، هرگز یك‌شبه راه صد ساله را نتوان پیمود و چنین توقعی را جز توهِمی بغایت باطل نباید پنداشت هرچند افرادی به اقتضای مصالح بل منافعی بخواهند با مبالغات فراوان و غرهّ‌سازی، امر را بر پاره‌ای بینندگان خام مشتبه ساخته و دستیابی به عروس نگارین و پرده‌نشین خوشنویسی را بشرط اقتفای به خود، سهل‌الوصول معرفی نمایند.
راستی مگر سلطان‌علی‌ها كه حاصل ۴۰ سالی سیرو سلوك خود در این وادی را اتلاف عمر یافته و هم‌چنان در حسرت وصول به كوی شاهد هنر بوده‌اند افرادی كم استعداد بودند؟!! چگونه است كه كسانی هنوز برادری خویش را ثابت نكرده ادّعای میراث می‌نمایند و مدعیند كه هر گروه و جمعی را در اندك مدتی می‌توانند به بالاترین قلل شامخ هنر برسانند بی‌آنكه خود بیش از پشته‌ای را در این وادی به زیر پای درآورده باشند؟
در این‌جا ذكر مختصر احوال برخی بزرگان شكسته‌نویس متقدم و اشارتی بسیار موجز بر خصایص والای آنان صرفاً برای الگوبرداری و پندپذیری و رفع توهِمات فوق‌الذكر لازم است و شرط بلاغ نه برای‌ آن‌كه بهانه ملالی شود یا غبار اندوهی بر چهره نازك خاطری بنشیند كه در این پرهیز سال‌ها است تا این سخنان را در دل خود پنهان كرده وا ز گوش نااهلان و پندننیوشان زود رنج و كم‌جنبه به‌دور داشته‌ام.
● و اینك ذكر آن بزرگان:
▪ مرتضی قلی‌خان شاملو: متوفای سال ۱۱۰۰ هجری قمری، از امرای دربار شاه سلیمان صفوی و به انواع صفات كمالیه به‌ویژه سخن‌سنجی و سخنرانی مشهور عصر خود بود. او از پیشوایان خط شكسته است به‌گونه‌ای كه برخی وی را واضع آن دانسته‌اند اما بی‌تردید او نه‌تنها اولین خوشنویس والامقام این خط است بلكه مهارت و ظرافت و قدرت ابداع و پختگی شیوه وی به‌عنوان یك پیش‌كسوت به‌راستی مایه اعجاب است (گفتنی است كه مفردات بسیار شیرین متعددی را در خط آقای ملك‌زاده ملهم از شیوه این استاد یافته‌ام) به‌گونه‌ای كه هنوز هم نه‌تنها به اعتبار «الفضل للمتقدم» بلكه به پشتوانه آثارش باید او را از صدرنشینان این هنر گران‌مایه دانست.
وی گاهی بسیار فنی و پیچیده نوشته و كارش صورت شیوه «ترسِل» یافته و قدری لایقرأ گشته و زمانی دیگر ساده و روان و در همه حال بسیار محكم و استادانه و پخته و چشم‌نواز نوشته است.
▪ محمد شفیع هروی حسینی معروف به شفیعا: از سادات هرات و مشهور به شكسته نفسی و حسن محضر بوده، مرتضی قلیخان را مستقیماً یا غیرمستقیم به ارادت و لیاقت شاگردی نموده و بخوبی از عهده بر آمده و در شعر و نقاشی و تذهیب نیز دستی داشته و در بعضی قطعات «عباسی»، رقم كرده، متوفای سال ۱۰۸۱ است گرچه قطعاتی با رقم «محمد شفیع‌الحسینی» تا تاریخ ۱۱۲۸ هم دیده شده.
و این خود سبب شده برخی گمان دارند دو یا سه خوشنویس به این نام با تقدم و تأخری هم عصر زیسته‌اند. وی دیگر خطوط متداول را نیز نیكو نوشته ولی هنرش در خط شكسته است و چنان آ‌ن‌را نیكو و منظم پرداخته كرده كه مدتی این قلم را به نام او «شفیعائی»‌ می‌خواندند. از خوشنویسان پیرو شیوه‌ی وی باید از محمدمحسن قمی و محمد ابراهیم قمی كه در خط نسخ، استاد میرزا احمد نیریزی و از خوشنویسان زبردست عصر سلطان حسین صفوی است و شكسته را ممتاز می‌نوشته و تا سال ۱۱۱۷ مجدداً میزیسته، نام برد.
▪ محمدعلی اصفهانی متخلص به وفا: وی از معاصرین و پیروان سبك شفیعا و دارای وقوف در طب و شعر بوده و شكسته را بسیار پخته و استادانه می‌نوشته و از پیشوایان آن بوده و تا نیمه دوم قرن ۱۲ از ده هجری زیسته است.
▪ درویش عبدالمجید طالقانی: وی مشهورترین و برجسته‌ترین استاد مسِلم خط شكسته نستعلیق است. كه نشو و نما و تحصیل خط و كمالش همه در اصفهان صورت گرفت.
با همه كوتاهی عمر، به‌یمن تزكیه نفس و صفای باطن و مجاهدات طولانی و رعایت اصول و بهره‌ای از نبوغ خدادادی حاصل كار پیشینیان در این خط را چنان پرداخت و اصلاح و تنظیم و تنقیح نمود كه خط شكسته را به مدارج عالی كمال آن رسانید و ناسخ همه خوشنویسان متقدم این قلم گردید و بیشتر اساتید بعدی شكسته‌نویسی، سبك وی را اتخاذ نمودند اما همگان به‌خوبی از عهده بر نیامدند.
یك چند در كسوت فقر سیر آفاق و انفس نمود و باطن از آلایش‌های مادی و نفسانی بپرداخت، آن‌گاه به مشق نستعلیق روی آورد و پس از وقوف كافی از آن قدم در وادی شكسته نویسی نهاد و در اندك زمان، استاد مسلّم آن گردید. دریغا كه وی در سنین جوانی و حدود ۳۵ سالگی به سال ۱۱۸۵ روی در نقاب خاك كشید. با این‌همه وی آثار هنری بسیار ارزنده فراوانی از خود بر جای گذاشت كه عمدتاً با قلم كتابت خفی و غبار نگارش شده است. او دارای دیوان شعر بوده و خموش و مجید تخلّص می‌كرد. معروف‌ترین شاگرد وی میرزا كوچك اصفهانی‌است كه از اساتید مسلم این خط است.
▪ محمد شفیع وصال شیرازی: از مشاهیر فرهیختگان، خوشنویسان و شاعران فارس و متوفای سال ۱۲۶۲ قمری و مدفون در جوار شاهچراغ (ع) در شیراز است. تمام خطوط هفت‌گانه و به‌ویژه خط نسخ را بسیار استوار می‌نوشت و در شكسته دارای شیوه خاص بود و مقتدای خوشنویسان آن سامان گشت. در كمالات نفسانی و فضایل والای اخلاقی یگانه دوران و افتخار همگان بود.
▪ سیدعلی‌اكبر گلستانه: متولد ۱۲۷۴ در اصفهان و متوفای سال ۱۳۱۹ قمری در چهل‌وپنج سالگی و مدفون در قم است.
شیوه درویش را پیروی نموده و به‌خوبی از عهده كار بر آمد، اقلام مختلف شكسته از خفی و جلی را خوشنویسی كرده و دارای آثاری بسیار ممتاز است ولی نوسان و غث و سمین در نوشته‌هایش زیاد و اختلاف سطح آثارش شگفت‌آور و اسف‌انگیز است و گرچه به‌عنوان استاد طراز اول شیوه درویش مشهور خاص‌وعام است. آثار وی خالی از عیوب فراوان و ضعف‌های فاحش نیست. گویا بیشتر همین زلالت مكرر منشا لغزش‌های تكراری در خطوط علاقه‌مندان كنونی او گردیده باشد و ستایش‌های ناموجه و بسیار مبالغه‌آمیز از خط وی سبب غفلت دوستداران گشته كه «حب‌الشیئ یعمی و یصّم».▪ میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی: صدر اعظم محمدشاه بود كه به سال ۱۲۵۱ به‌دستور وی مقتول گردید. منشأت وی تنها نمونه نثر فارسی است كه كهگاه پهلو به پهلوی گلستان شیخ اجل زده است. وی شكست‌نویسی را ساده و به اصول نستعلیق نزدیك نمود و ضوابط جدیدی برای آن وضع كرد.
▪ میرزا غلامرضا اصفهانی: از اكابر مشاهیر خط نستعلیق است كه قدرت افسانه‌ای خود دراین خط را عندالزوم به شكسته جلی نیز منتقل داشته و در بازنویسی تركیبات درویش اعجاز نمایی كرده زیرا مفردات و بنیان كلمات وی دارای قدرت و قوت بسیار بیشتر و متمایزتری است قلم كتابت وی كه شیوه خاص او است دارای شیرینی و جذابیتی تمام است. پاره‌ای از مخطوطات قلم جلی وی در شكسته را كه در حد اعلای كمال است، بسیار كسان تا همین اواخر، به‌خطا از آثار درویش عبدالمجید پنداشتند و مزید بر اعتبار آن بزرگ گشته بود، و از آن‌جمله قطعه اعجازنشان «مخدوما»‌ی وی می‌باشد.
▪ حسن‌علی خان امیرنظام گروسی: لیاقت فراوان در مناصب متعدد از خود نشان داد و از مفاخر علم‌وادب و خط در عصر خود بود شكسته را لطیف و نازك و استادانه می‌نوشت و در سال ۱۳۱۷ قمری در گذشت.
لازم به تذكری موكدِ است كه خط شكسته در دوره احیای خود به‌جهاتی مانند اشارات فوق، فقدانِ حضورِ مستمر و تمام وقت اساتید پخته و پرمایه در مقام تعلیم انجمن و به‌خصوص معضله بسیار مهمی مانند فقدان مكانیزم نقد و تحلیل علمی و هنری در این زمینه و نبود شخص یا اشخاصی كه خارج از انجمن به بررسی تعالیم و آثار صادره انجمن بپردازند و نقد هنری آن‌ها را عیار برگیرند، روند متكامل و منسجمی را در پیش نگرفت.
حتی ضعف و افول آن در دو دهه اخیر هیچ هنرشناس بلكه هنردوستی پوشیده نمی‌باشد. بعید نیست كه این دوره را تاریخ‌های هنری آینده تحت عنوان دوران «خطٍ سرشكسته» ضبط نمایند و برای این‌همه تغافل و بی‌پروائی و پرده‌دری و بی‌حرمتی به ساحت هنر و سكوت ناموجه یا تعاملی و مصلحتی ارباب فن و اصحاب عقیدت كه از این روند بد و انحطاطی نیك آگاه بودند نباید منتظر ثمره‌ای جز این می‌بودیم.
باری بالاخره به مصداق گفتار آن عارف شوریده حال كه « به هر الفی الف قدی برآید» از میان هزاران طالب مشتاق اما سهل‌نگر» به‌ یمن شكسته نفسی، پرهیز از هیاهوی نام و نان اشتغال به مقدمات و وصول و تبعات نامقبول آن‌كه سرهم سیل بنیان‌كن رهرو وادی هنر را از پایگاه متین در می‌رباید و به سوی دره سقوطش می‌كشاند و فارغ از رنج مجهول ماندن و بهره‌جوئی از مراقبه دراز مدت، در بروی اغیار بستن و با آثار اصیل بزرگان خط شكسته محفل انس داشتن، الف قدی به‌نام ملك‌زاده برآمد تا آن‌چه كه دیگر هنرمندان آغاز كرده بودند از ورطه سكون و ركود و شرایط پر اضطراب بی‌محتوایی هنری و روند و رفتار بسیار‌اسف‌انگیز نجات دهد، اصول متقن و متین ارزشی از كف رفته را دگر بار به خط شكسته برگرداند، یاد بزرگان پیشین را با اخلاص و نه بسودای ارتزاق و به بهانه ناجور و نابه‌هنگام نوآوری، زنده كند و شأن از كف رفته این خط مظلوم كه رنجه‌ی لطمات فراوان از سوی آشنایانِ ناآشنای ذوق آزمائی كه معنی و محل و زمان و دیگر شروط وجاهت بدعت را نمی‌دانند، به آن بازگرداند.
راستی ملك‌زاده كیست كه چنین كاری كرده است كارستان. یعنی آن‌چه دیگران هم قبل از وی چه بسا می‌خواسته‌اند بكنند و در گزینش نهائی از میان عشق و سوداگری و ارتزاق نتوانستند مورد نخست را تا آخر راه هم‌عنان گردند تا زیبایی لاهوتی به مسلخ آب و نان ناسوتی نیافكنند و خط‌شكسته را به چنان ابتذالی نكشند كه یاد آن حتی برای لحظه‌ای دل آدمی را بدرد می‌آورد.
▪ استاد مجتبی ملك‌زاده و ادوار حركت هنری وی:در سال ۱۳۳۹ در كرمان متولد گردید و تحصیلات خویش را در مدارس همان شهر آغاز نمود و از سنین نوجوانی به سمت‌وسوی خوشنویسی جلب و جذب گردید.
مراحل طی طریق وی را باید به‌تربیت ذیل از نظر گذراند: دوره نخست با تلمذ وی از سال ۱۳۵۵ شروع می‌گردد و تا سال ۱۳۶۳ ادامه دارد. او در این سال‌ها از تعالیم‌ استاد جمال‌الدین مودب در كرمان و سپس محضر مرحوم استاد حاج حمید دیرین در شیراز و نهایتاً از مرحوم استاد عبدالله فرادی در تهران بهره یافت و به‌موازات استفاده از افاضات آن اساتید، تدریس در انجمن خوشنویسان را نیز از سال ۱۳۵۹ آغاز نمود.
شایان توجه است كه نامبرده دوره چهارساله انجمن را ظرف مدت ۱۸ ماه طی نمود. دوره‌ی دوم كار ایشان را سال‌های ۱۳۶۳ تا ۱۳۷۰ تشكیل می‌دهد. او به‌دور از غوغای فراوان و تشنجات فلج‌كننده آن‌روزگار تلخ خوشنویسی در این سال‌ها با شوروشوقی وافر به مطالعه عمیق و مستمر در آثار سید گلستانه مشغول گشت و اسلوب خط خود را به آثار مقبول و شیوه آن استاد فرزانه نزدیك نمود تا آن‌جا‌كه تأثیر بسیار از آن گرفت. حاصل این ممارست خطّ سمین وی در سال‌های مذكور است كه علاوه بر هماهنگی با آثار برخی از اساتید انجمن در تهران طی آن سال‌ها یادآور قوه و گوشت خط سیدشریف است.
دوره‌ی سوم كوشش‌های استاد بین سال‌های ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۴ صورت می‌پذیرد. وی در این‌مدت به مطالعه آثار خوشنویس چیره دست، میرزا غلامرضا اصفهانی می‌پرداخته و تاثیرات بسیار از او می‌گیرد و شاكله كلی خط وی رنگ‌وبوی قلم میرزا می‌یابد. مرحله بعد شامل سال‌های ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۹ می‌باشد كه وی در خلال آن مدت یك‌سره به مشق از روی آثار استاد كل درویش عبدالمجید مشغول است و از نظر تركیبات و تناسبات، تقسیم قوت و ضعف و... از او متاثر می‌گردد تا بدان‌ حد كه مركز قلم وی عمدتاً همان قلم یا اقلام استاد می‌شود و تاكنون نیز به همان میزان و دانگ خوشنویسی می‌نماید و معتقد است كه قلم شكسته اصولاً مخصوص كتابت از دانگ متعارف گرفته تا خفی و غبار است و خوشنویس این وادی را نشاید كه اقلام جلی گرز گرشاسب گونه را برگرفته، وارد عرصه پهلوانی شود و گردوخاك براند! اگر كمی بوی جزمیتی از این اندیشه استشمام بشود ظاهراً محصول ذوب شدن وی در سبك وسیاق و شخصیت استاد بی‌بدیل طالقان است.
استاد ملك‌زاده در سال ۱۳۷۶ در اولین جشنواره خوشنویسی جهان اسلام به عنوان منتخب و برگزیده خط شكسته دست می‌یابد و در سال ۱۳۷۸ درجه استادی به ایشان اعطا می‌گردد.
دردوره پنجم تحول هنری یعنی سال‌های ۷۹ تا ۸۱ خط وی نسبت به دو دهه قبل قدری فربه‌تر می‌شود و حكایت از عنایت وی به نستعلیق متقدمین و پیوند درونی شكسته با نستعلیق و توجه به آثار میرزای كلهر دارد.
در آخرین برهه یعنی بین سال‌های ۸۱ تا ۸۵، هنرمند گرامی به بازنگری، ارزیابی و پردازش و ویرایش اندوخته‌های گوناگون و فراوان ادوار پیشین خود همت می‌ورزد تا شیوه مطلوب و سبكی معقول و منطبق با ذوق و شاكله وجودی خویش برگزیند. هنرمند اگر خلاق باشد پس از گذراندن دوران شاگردی كه مستلزم تبعیت و تقلید است باید به مراحل استنباط و بصیرت و اجتهاد نایل شود. در عرصه خوشنویسی به سبب كثرت قواعد و تفاوت شرایط، این دوران اولیه به‌قدری طولانی است كه غالباً حتی اصحاب استعدادهای قوی را نیز اجازه خروج از مرزهای خود نمی‌دهد. درك نادرست این قضیه سبب شده تا ناآشنایان به روح هنر والای ما، از آن دستاویزی ساخته و خوشنویسی را شاخه‌ای از تكنیك صرف و صنعت تلقی نمایند.
قلم وی به دنبال این كشش و كوشش، قلمی مستقل، بالنده و ویژه می‌شود كه لحن و لهجه كاملاً مشخص را ضمن حفظ اصول متقن به‌خود گرفته و صرف تقلید و نقل و نظیره نیست بلكه حكایت از هضم مبانی این هنر و درك عمیق قواعد، شاكله و اقتضاآت آن دارد. با این‌همه در طول سال‌های اخیر عطش سیری ناپذیر وی به تتبع تخفیف نیافته و دمی از مشق نظری و تلاش برای اصلاح و پیشبرد خط خویش نمی‌آساید. به‌همین سبب وقفه و ركورد را در خط وی به توهم حصول درجه كمال و وصول گواهی نامه استادی، راه نیست.
دیگر رمز شكوفائی مستحسن و مستمر استعداد هنری وی محصول انتقاد پذیری بسیار می‌باشد. اصولاً او نقد و انتقاد علمی و بی‌پرده و صمیمی را نردبان ترقی هنرمند می‌داند و بر این اعتقاد است كه بی‌تحمل گزلك نقد، هنرمند نهایتاً، هنربند خواهد شد و كارش سر از ابتذال در خواهد آورد. به امید نوید توفیقات هر چه بیشتر استاد ملك‌زاده و همه هنرمندان و هنردوستان و هنرپروران این دیار و تسخیر قلل رفیع‌تر هنری در سطوح جهانی‌تر و ماندگارتر و تماشای دمیدن صبح آن دولت دلپذیر.
اراتمند مخلص خوشنویسان بلند همت: ناصر سنایی
ماخذ: تراجم احوال
۱- لغت‌نامه علامه دهخدا (ره)
۲- اطلس خط استاد فضایلی (ره)
۳- اعلام دكتر معین (ره)
منبع : دوهفته‌نامه هنرهای تجسمی تندیس


همچنین مشاهده کنید