یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


سیری در اندیشه های لوئیس آلفرد کوزر


سیری در اندیشه های لوئیس آلفرد کوزر
یكی ازبزرگترین اساتیدجامعه آمریكا،كه سالها استادجامعه شناسی دانشگاه نیویورك بود وسالهانیزرئیس انجمن جامعه شناسی آمریكا،واسم اوچنان با سنت جامعه شناسی آمریكا پیوندخورده است كه اسم هر كدام،خاطره دیگری را به ذهن می آورد،كسی نیست جزء جامعه شناس شهیر لوئیس كوزر،كه اصالتأ آلمانی است.
لوئیس آلفردكوزردر سال ۱۹۱۳ دربرلین یكی از شهرهای بزرگ آلمان زاده شد.تحصیلات ابتدائی اش رادر همان جا سپری كرد.اما میل وعلاقه شدید او به مسائل اجتماعی،باعث شد كه به پاریس مهاجرت كند ودرطی سالهای ۱۹۳۵ تا۱۹۳۸ در دانشگاه سوربن یه تحصیل بپردازد.پس از این سالهابودكه او نیزمانندبسیاری دیگراز دانشمندان آلمان ،وطن خود را مكان امنی برای تحصیل علم ندانست،واین گونه بود كه در سال۱۹۴۱ به آمریكارفت كه در آن روزها بدور از غوغای جنگ وفاشیسم،سرزمین امنی برای بسیاری از محققان وجامعه شناسان شده بود.هفت سال بعد۱۹۴۸ بودكه تابعیت آمریكاراپذیرفت وبا خیالی راحت به ادامه تحصیل در دانشگاه كلمبیا پرداخت ودر سال۱۹۵۴ دكترای جامعه شناسی خود را از آن دانشگاه گرفت.وسپس مشغول تحقیق وتدریس دردانشگاه آمریكا شد.اودر دانشگاه های معتبری مانندشیكاگو،بركلی ونیویورك تدریس كرد.ودر هنگام بازنشستگی نیز به عنوان استاد ممتاز مشغول كار در دانشگاه بوستون شد.
اماشهرت وحیطه فعالیت كوزر به اینجامحدود نمی شود،بلكه طی دهه ۷۰ است كه ریاست سه انجمن با اهمیت جهان جامعه شناسی را به او می سپارند.او ابتدا رئیس انجمن بررسی مسائل اجتماعی آمریكامی شود وپس ار دوره موفقیت آمیز،ریاست انجمن جامعه شناسی آمریكا را به عهده می گیردودر اواخردهه ۷۰ ریاست انجمن جامعه شناسی شرق را می پذیرد.
اما باید بدانیم كه كوزر تنها در حیطه اجرائی وتدریس موفق نبود. بلكه بخش اعظم شهرت كوزربخاطرآثاروتالیفات بدیع جامعه شناسی اش است.سبك روان ویدون ابهام كوزرباعث شد كه برخی از آثاراوسالها بعنوان كتاب درسی در دانشگاه ها تدریس شود.مثلا مرتن درپیشگفتاریكی ازآثاركوزردر باب او می گوید:«مهارت چشمگیراستادكوزردرچكیده كردن مفاهیم پیچیده بدون پایین آوردن سطح آنها،اوراقادر می سازد كه به ژرفای این مفاهیم رخنه كند.»(كوزر،۱۳۸۰،پیشگفتار) ما نیز در ایران كوزر را با ترجمه دو تا از آثارش ،می شناسیم.اول كتاب «زندگی واندیشه بزرگان جامعه شناس»ترجمه آقای ثلاثی كه تبدیل به یك كتاب درسی در ایران شده است ودیگركتاب« نظریه های بنیادی جامعه شناختی»ترجمه آقای فرهنگ ارشادكه جزوبهترین وعمیق ترین آثاری است كه به فارسی ترجمه گردیده است.
اما با تمام این احوال اندیشه های اساسی شخص كوزر در ایران همچنان ناشناخته است . در حالی كه ظاهرأ نظریات او برای تبیین بسیاری از مسائل ایران كاریردی وبا اهمیت است اما تا كنون مقاله ای جامع در باب آرا او نگاشته نشده است.
تمام سعی نگارنده در این مختصر آن است كه اولا نگرش كوزر را در باب بنیان گذاران جامعه شناسی نشان دهد.و در ثانی نظریه مهشور كشمكش اورا با نگاهی گذرا به ایران مطرح كند.
●كوزر و رستاخیز بنیان گزاران جامعه شناسی:
كوزر در زمانی وارد آمریكا می شود كه دو اندیشه غالب و كاملأمتضاددر آن حاكم بودند.اولین اندیشه رایج كه از دانشگاه شیكاگوبه پا خاست،ادیشه كنش متقابل نمادی بود.ودومین اندیشه كه تازه سر برآورده بودكاركردگرایی ساختاری بود.البته اندیشه كاركردگرایی ساختاری آنقدرپرمایه وجذاب بودكه كم كم در طی دهه ۵۰ و۶۰ بر جامعه شناسی آمریكاغالب شدوتا حدودزیادی دیدگاه رقیب را تحت وشعاع قرار داد.اما چندی از افول مكتب كنش متقابل نمادی نگذشته بود كه دیدگاه های خرد وجذاب دیگری سر برآوردند. دیدگاه هایی كه بجای پرداختن به جامعه به عنوان یك واقعیت اجتماعی ،آنراتنها ساخته كنشهای اجتماعی می دانستند.واز همین روی توجه خود را بر زندگی روزمره(مانند اتنومتدولوژی)یا تنها بر فرد وشیوه زندگی ،تفكر وعمل انسانها متمركز می كردند(مانند جامعه شناسی وجودی)و...(ریتزر،۱۳۷۷)واز قضا طرفداران زیادی را نیز جذب كرد.
همین عوامل باعث شد تا برخی از جامعه شناسان نامدار به پاسداری از جامعه شناسی سنتی به پا خیزند .در این میان نامهای بزرگانی همچون مارتین لیپست،رابرت مرتن وپیتر یلاو به چشم می خورد كه اینان نیاز به تاكید مجددبرساختارهای پهن دامنه را احساس می كردندوبطوركلی جامعه شناسی خرد(در معنایی كه بیشتر گفته شد)را خطری برای ماهیت جامعه شناسی قلمداد می كردند.(همان،۱۳۷۷).
كوزر نیز مانند لیپست ومرتن وبلاووحتی بسیار شدیدتر به نقد این نگرش های تنگ دامنه وخرد پرداخت وعلم دفاع از بنیان گزاران جامعه شناسی را به دست گرفت .ودر این راستانیز بیشتر آثارخودرامنتشركرد.مشهورترین حمله كوزربه نظریات خرد از جمله روش شناسی مردمنگارانه در سال۱۹۷۵ در خطابه ای كه به مناسبت انتخابش به ریاست انجمن جامعه شناسی آمریكاانجام داد كه در آن خطابه او انواع نسبتهای رواوناروارابه این دیدگاه ها زدوآنهارا نظریاتی«بی مایه»و«كاملأروحیه باخته»دانست ... كوزربیشتر از این ناراحت بود كه چرا بسیاری از همكارانش در رشته جامعه شناسی با اقتباس نظریه های تنگ دامنه ای چون پدیده شناسی وروش شناسی مردمنگارانه،در واقع به« زیاده روی های ذهن گرایی »تسلیم شده اند.او می گوید كه بررسی ساختارهای پهن دامنه ،«شالوده»جامعه شناسی است.كوزر از جامعه شناسان می خواهد كه به جای وادادن در برابرذهن گرایی ،به كارهای دوركیم وزیمل وماركس روی آورندكه به ما می آموزندكه انگیزه های فردی نباید ما رااز بررسی الزامهای اجتماعی غافل كند....
البته باید بدانیم كه این به آن معنا نیست كه كوزر تنها می خواست بر ساختارهای پر دامنه تاكید ورزد،بلكه بیشتر در صدد آن بود كه این ساختارهارا به عنوان تعیین كنندگان نهایی جنبه های دیگر واقعیت اجتماعی در نظر گیرد(همان:۵۶۶).
كوزر بارهاوبارهادر مقالات وجاهای گوناگون جامعه شناسان را دعوت به خواندن مجدد كلاسیكهای جامعه شناسی كرده است وبه شیوه های گوناگون در پی آن بوده است كه ثابت كند تا سالهای بسیاری مراجعه به آثار كلاسیك امری ضروری ولازم است.(زتیلین ودیگران،۱۳۷۳:۲۲۷) كوزر بر این عقیده بود كه كارهای آیندگان فقط در صورتی نتیجه بخش است كه از آثار گذشته بهره گرفته باشند.چنانكه تی.ای.الیوت می نویسد:«كسی می گفت نویسندگان مرده به این دلیل از ما فاصله دارندكه ما بیش ازآنچه آنهامی دانسته اند،میدانیم ،دقیقأهمینطور است،وما آنهاراهمانطوركه هستند می شناسی.(كوزروروزنبرگ،۱۳۷۸:۲۱)
●نظریه ستیزه كوزرپلی میان كاركردگرایی وستیزه دارندورف:
تا اینجا سعی كردیم بطور خلاصه بخش مهمی از دیدگاه های كوزر راكه اتفاقأبسیاری از آثارش رادر همان راستا نوشته بود، معرفی كنیم.ازاین پس سعی می كنیم بصورت مختصر نظریه ستیزه كوزر را عنوان كنیم.همچنین اهمیت وجایگاه ونیز ریشه فكری آنرادر آثار كوزر نشان دهیم.در بالا گفتیم كه از دهه ۴۰ به بعد در آمریكا نظریه كاركردگرایی ظهور كردوبه عنوان یك جریان اساسی بر دیگر رویكردها غالب شد.امااز جهتی دیگر نیز سیل انتقادات به سوی این نظریه قوت گرفت (كه البته همین خود نشانه اهمیت این نظریه است).از جمله منتقدان اساسی كاركردگرایی رالف دارندورف است او نظریه ستیزه را به عنوان واكنشی به كاركردگرایی ساختاری ،بنیان گذاشت.دارندورف هواداراین موضع نظری است كه جامعه دو بعد (ستیزه وتوافق)دارد،بنابراین هر نظریه جامعه شناختی باید به دو بخش وبه دو نظریه كشمكش وتوافق تقسیم شود.وظیفه نظریه پردازان توافق باید بررسی یكپارچگی ارزشی در جامعه باشند درحالی كه نظریه پردازان كشمكش می بایست برخورد منافع ونقش اعمال زور را مورد بررسی قراردهند.(ریتزر،۱۳۷۷:۱۶)او مصرانه براین عقیده بود كه طرح پارسونزی وبطوركلی كاركردگرایی،تنهابر توافق در جامعه تاكید می كندوشكل بسیار اجماع یافته،یگانه وایستایی از جامعه را پیشنهاد می كند.دارندورف اظهار داشت وقت آن رسیده است كه تحلیل «چهره زشت»جامعه آغاز شود وبرداشت مدینه فاضله ای جامعه كه بوسیله كاركردگرایی ایجادگردیده ،رهاگردد.(ترنر،۱۳۷۳:۱۲۶)
دارندروف بر مبنای دیدگاهی كه در بالا ذكر شد ،نظریه ستیزه دیالكتیكی خودرا(كه می توانیم آنراكاركردگرایی وارونه نیز بنامیم)بنیان می گذارد.اما با آنكه او در ابتدامتذكر می شود كه جامعه دوبعدودوچهره دارد،نها یتا خودش بقول معروف از آن وربام می افتد ونظریه اش به دیدگاهی یكسویه كه تنها بعد زشت جامعه را نمایان می سازد تبدیل شد.ودر ثانی نتوانست از ریشه های كاركردی خود خارج شود.
كوزرنیزبر عدم توان كاركردگرایی پارسونزی در نشان دادن موضوع ستیزه در جامعه تاكید می كند اما از سوی دیگر دارندورف را نیز بخاطر تاكید كم بر كاركردهای مثبت ستیزه،مورد انتقاد قرار می دهد.(همان:۱۴۵)به همین خاطر نظریه مشهور خود یعنی «كاركردهای ستیزه اجتماعی »را كه به مثابه پلی میان كاركردگرایی پارسونزی وستیزه دارندورف است را ارائه می نماید.
●ریشه فكری نظریه ستیزه كوزر:
همان طور كه در مقدمه اشاره كردم،كوزر اصلیتش آلمانی بوده است.ودرست به همین خاطر نیز آثار صاحبنظران كلاسیك آلمان رامطالعه كرده است.اماازمیان كلاسیكهای آلمان زیمل بیشترین تاثیررابرآراوافكار كوزرداشته است،تاآنجاكه اوچندین كتاب زیمل رابه انگلیسی ترجمه می كندوحتی یك كتاب مفصل درباره آرا زیمل تالیف می كند.از جمله آثار زیمل كه مورد توجه كوزر قرارگرفته،كتاب«ستیزه»بود.اثركلاسیكی كه توجه به كاركردمثبت ستیزه را باعث شد.بقول خود كوزر:«این كاركرد،مورد غفلت نظریه پردازان وپژوهشگران قبلی قرارگرفته بود.این افراددنباله روعقل سلیم بودندودررفتار مبتنی برستیزه فقط به ابعاد منفی ومتلاشی كننده توجه داشتند.امازیمل عملكردستیزه راباعث انسجام گروهی می دانست.»(زیتلین ودیگران،۱۳۷۳)
كوزر ایده نظریه اش را از زیمل گرفته است اما او كار زیمل را بسط داده است واین كار را با توانایی شگرف به انجام رسانده است تا آنجا كه” بودون“ در یكی از آثار خودش چنین می گوید:«كوزر اهمیت نوشته های زیمل در باره ستیزه ای اجتماعی را به نحو تحسین برانگیزی نشان داده است .»(بودون،۱۳۸۳:۲۱۷)از این پس سعی خواهیم كرد نظریه ستیزه اورا بصورتی موجز بیان كنیم.●نظریه ستیزه اجتماعی كوزر:
برای بررسی راحت تر نظریه كوزر،ما ستیزه را به دو دسته داخلی وخارجی تقسیم می كنیم وآن رادراین غالب بررسی می نماییم.
ستیزه داخلی بیانگرآن است كه گروه های رقیب نمی خواهند از همان روش های پیروی كنند كه مشروعیت نظام بر آنها استوار است وبه این ترتیب ،ساختار جامعه را متلاشی می كنند.حفظ پایه های توافقی مناسبات ،در مقابل تخریب ستیزه ،در خود ساختار اجتماعی نهفته است:این موضوع بانهادی شدن ستیزه وبردباری در برابر آن ممكن می شود.ستیزه های داخلی كه در جهت متعادل كردن مناسبت اجتماعی است یا ادعای رقیبان رابا هم سازگار می كندیا اینكه ساختار اجتماعی را به «فروپاشی »تهدید می نمایدو بستگی به همان ساختاری داردكه ستیزه در آن روی می دهد.
در هر ساختار اجتماعی شرایط وقوع ستیزه وجود دارد.زیرابین افراد وگروه های فرعی آنگاهی ادعاهای رقابت آمیز بر سر منابع كمیاب ،حیثیت ها ووضعیت قدرت بوجود می آید.از نظر چگونگی بروز ادعاهای تعارض آمیز بین ساختارهای اجتماعی تفاوت وجود دارد.بعضی از آنهابیش از دیگر گروه ها نسبت به ستیزه بردباری نشان می دهند.
گروه های بسیار منسجمی كه درآنها كنش های متقابل فراوان وشخصیت افرادبه گروه وابسته است،كمتر به ستیزه گرایش دارند . از آنجا كه همین گروه ها شرایط گوناگون وقوع دشمنی را فراهم می كنند(زیرا ابزار محبت وكینه هر دو از طریق تكرار كنش های متقابل تشدید می شود)،عمل كردن در خارج از چارچوب این احساس ها برای ارتباط های عاطفی مضر است.از این رو،پیوسته گرایش بر این است كه به جای دامن زدن به احساس دشمنی از بروز آن جلو گیری شود.بنابراین ،در گروه های بسیار همبسته احساسهای دشمنی ،بیشتر می شود در گروهی كه همواره از بروز احساس دشمنی جلو گیری می شود،در صورت بروز ستیزه شدت آن به طور خاص دو دلیل دارد:یكی اینكه هدف ستیزه صرفأاین نیست كه مسائلی را حل كند كه مستقیمأموجب پدید آمدن آن شده است،چون هنگام ستیزه است كه همه اعتراض هایی كه تا آن زمان امكان بروز نداشته اند آشكار می شود،دلیل دوم این است كه تمامی شخصیت اعضای گروه زمینه تحریك همه عواطف را در جریان مبارزه فراهم می سازد .از این رو،هرچه همبستگی گروه بیشتر باشد،شدت ستیزه بیشتر است.جایی كه اعضای گروه با تمامی شخصیت مشاركت داشته باشد واز ستیزه جلوگیری می شود،اگر ستیزه ای روی دهد پایه های مناسبات اجتماعی را تهدید می كند.
در گروه هایی كه اعضای آن فقط مشاركت جزئی داشته باشند ستیزه كمتر مخرب است.چنین گروه هایی شاهد بروز ستیزه های فراوانی هستند.این وضعیت به خودی خودمانع از بین رفتن توافق می شود:توان اعضای گروه در جهت های مختلف به حركت درمی آید وازاین رو،صرفأبریك ستیزه متمركز نمی ماندكه گروه ها را متلاشی كند.به علاوه نمی گذارند دلایل دشمنی روی هم انباشته شود وبروز ستیزه مجاز است تا تنشی را رفع كند،چنین ستیزه ای بیش از همه بستگی به شرایطی دارد كه منجربه بروزآن شده است وبه صورتی نیست كه دشمنی های مهار شده دوباره جان بگیرند.به این ترتیب ،ستیزه به «حقایق امر»محدود می شود.شاید با كمی جسارت بتوان گفت فراوانی ستیزه با شدت آن رابطه ای معكوس دارد.
تا اینجا فقط از ستیزه های اجتماعی داخلی گفتگو كردیم .اكنون باید به بررسی ستیزه برونی بپردازیم،زیرا ساختار گروه تحت تاثیر ستیزه با گروه های دیگر است كه باآن گروه پیوند داشته یا می خواهد داشته باشد.گروه هایی كه با هم مبارزه دائمی دارند ،می خواهند اعضای خود را با تمامی شخصیت در آن درگیر كنندبه طوری كه تمامی توان اعضای گروه را بسیج می كنندوهمه آنها را تحت تاثیر قرار می دهند.از این روبعید است كه چنین گروه هایی از محدوده یگانگی گروه فراتر روند.در چنین گروه هایی گرایش به جلوگیری از ستیزه است وهرگاه ستیزه روی دهد،با دو دستگی ای كه در گروه ایجاد می شود یابا كناره گیری اجباری مخالفان،گروه از بین می رود.
گروه هایی كه در مبارزه دایمی با نیروهای بیرونی نیستند انگیزه كمتری برای درگیر كردن تمامی شخصیت اعضای گروه خود دارندودر ساختار اینگونه گروه ها انعطاف پذیری بیشتری به چشم می خورد.ستیزه های داخلی چندجانبه ای كه این گروه هادارندممكن است موجب تعادل یا ثبات ساختارآنها شود.
در ساختارهای اجتماعی انعطاف پذیرستیزه های چند جانبه با یكدیگر تلاقی دارندوازایجادشكاف بنیادی در طول یك محور جلوگیری می كنند.وابستگی های چندجانبه گروهی افرادموجب می شود كه آنها در ستیزه های گوناگون مشاركت داشته یاشندوهیچگاه تمامی شخصیت آنهادر یك ستیزه واحد درگیر نمی شود.به این ترتیب ،مشاركیت جزئی در ستیزه های گوناگون موجب تعادل در درون ساختار گروه می شود.
در گروه هایی كه ساختار سنتی دارندودرجامعه ای باز،ستیزه تنش بین مخالفان راازبین می بردوبه این ترتیب ،ستیزه كاركردی وحدت بخش وتثبیت كننده در مناسبات دارد.چنین نظام های اجتماعی ،كه بیان خواست های رقیب را به طور مستقیم وآشكار مجاز می داند می تواندباازبین بردن منشاء نارضایتی ها،ساختارهای خود را دوباره سازگار كند.ستیزه های چندجانبه كه در آنها روی می دهد،ممكن است در جهت ازبین بردن ریشه نارضایتی عمل كندووحدت تازه ای را بوجود آورد.این نظام هاازطریق پذیرش ستیزه ونهادی كردن به یك سازوكار تثبیت كننده مهم ثبات بخش،دسترسی پیدا می كنند.
ستیزه در گروه معمولأهنجارهای موجود راتقویت می كند ویاموجب پدیدآمدن هنجارهای تازه می شود.بدین ترتیب،ستیزه اجتماعی سازوكاری برای سازگاری هنجارهاست تاباشرایط جدید متناسب شود.یك جامعه انعطاف پذیراز ستیزه سود می برد،زیرا این رفتار با آفزینش یا اصلاح هنجارهاتداوم جامعه رادرشرایط متحول شده تضمین می كند.اینگونه سازوكارهابرای سازگاری مجدد هنجارهادرنظام های انعطاف پذیركمترتحقق می یابدزیراباسركوب ستیزه(كه اخطاری آرام وسودمنداست)خطر از هم پاشیدگی مصیبت باررابه حداكثرمی رساند.
همچنین ستیزه داخلی می تواند به صورت وسیله ای برای تعیین قدرت نسبی خواست های متعارض درون ساختار عمل كندوستیزه دراین راه سازوكاری به وجود می آوردكه وظیفه آن نگه دااری وتداوم سازگاری مجدد توازن قدرت هاست.از آنجاكه وقوع ستیزه به معنای ترك همسازی قبلی بین طرف های رابطه است،هنگامی كه محدوده قدرت رقبا را ستیزه تعیین می كند،ممكن است كه تعادل تازه ای ایجادشود ومناسباتی بوجودآید.درنتیجه ،ساختاراجتماعی كه ستیزه درآن مجال بروز می یابد،با تغییر مناسبات قدرت،به طور قابل توجهی مانع به هم خوردن شرایط تعادل می شود.
ستیزه جویی با بعضی افراد ،پیوستگی وائتلاف باافراددیگر رادرپی دارد.ستیزه با اینگونه تجمع هاوائتلاف هاوبا ایجادپیوندبین اعضاء موجب كاهش انزوای اجتماعی می شودوافرادیاگروه هایی رابایكدیگرمتحدمی كندكه درصورت نبودآن ستیزه هابایكدیگربی ارتباط یامتعارض بودند.ساختاراجتماعی ای كه ستیزه های فراوانی در آن هست،سازوكارهای داردكه افرادرابه یكدیگرنزدیك می كند،درغیر این صورت آنهامنزوی وبی تفاوت می مانندیادشمن یكدیگر خواهندبودونیزسازوكارهایی داردكه افراد رابه میدان فعالیت های اجتماعی می كشاند.به علاوه ،چنین ساختاری تجمع هاوائنلاف های فراوانی را می پروراندكه منافع متفاوت آنهابایكدیگرمانع اتحادآنهاحول یك محور عمده می شود.
هنگامی كه گروه وتجمعی از طریق ستیزه بادیگر گروه ها شكل گرفت،آن ستیزه ممكن است درجهت حفظ حدودخط مشی بین گروه ها ودر محیط اجتماعی پیرامون آن ،عمل كند.ستیزه اجتماعی با نسبت دادن نقش هایی به گروه های فرعی داخل نظام به شكل گیری محیط اجتماعی گسترده تر كمك می كند وموجب تعیین حدودمناسبات قدرت می شود.
همه نظام هایی كه افراد آن مشاركت جزئی در اموردارندبه بروزآزادانه ادعاهای تعارض آمیز افراداجازه نمی دهند. نظام های اجتماعی به میزان متفاوتی ستیزه را تحمل یا آنهارا نهادی می كنند.جامعه ای وجود نداردكه ابراز هر گونه خواسته متعارض را بی درنگ اجازه دهد.جامعه سازوكارهایی در اختیار داردكه به وسیله آنهانارضایتی هاودشمنی هاراجهت می دهدونیزمناسباتی را می پروراندكه تعارض ها درآن چارچوب بروز كند.چنین سازوكارهایی معمولا از طریق نهادهای «دریچه اطمینان»عمل می كندكه بوسیله آنهاعوامل جانشینی را شكل می دهدتا احساسات خصمانه ونیز ابزار موثر در بروز گرایشهای ستیزه جویانه راازبین ببرد.
نهادهای دریچه اطمینان ممكن است در جهت حفظ نظام اجتماعی ونظام امنیت افراد عمل كند.اما كاركردآنها در هر دو مورد ناقص است.این نهادها از اصلاح ارتباط هایی كه بتواند پاسخگوی شرایط متغیر باشد ،جلو گیری می كند،از این رو خشنودی ای كه یرای افرادفراهم می كند جزئی یا مقطعی است.فرضیه ما این است كه هر چه ساختار اجتماعی انعطاف پذیرتر باشد،نیاز به نهادهای «دریچه اطمینان»افزایش می یابد.یعنی هر چه مخالفت بیشتر باشد،امكان بروز ادعاهای تعارض آمیز بیشتر می شود.
نهادهای دریچه اطمینان موجب می شود هدف به جای عامل(وسیله)قرارگیرد،چنین عاملی دیگر نیاز به راه حل برای وضعیت نامطلوب ندارد،بلكه می خواهد تنش ناشی از آن را آرام كند.
نهادهای «دریچه اطمینان»،مواردی را فراهم می كند كه جای دشمنی را بگیرد،در صورتی كه ستیزه به خودی خود،مناسبات اصلی راكه موجب نارضایتی می شود منحرف می كند وبه راهی می كشاند كه دیگر از هدف عامل اثری نیست تا برای رسیدن به آن كوشش شود،بلكه هدف آرام كردن تنش است.(كوزروروزنبرگ‏ٌُ‘۱۳۷۸:۲۱۵ )
میبینیم نظریه ستیزه كوزر تبیین كننده سازوكارهای جوامع غربی است.وبه خوبی نشان میدهد كه چرا پس از گذشت سالها ازایجاد دموكراسی در این كشورها با وجود تحولات بسیار در سطح این جوامع ،نظام سیاسی آنها توانسته است خود را با این تحولات همراه وهمگام كند.ودقیقأازسوی دیگر چرا دیگر نظامهای قدرت در سطح جهان باكمترین تغییری دریك بخش ازجامعه دجار عدم تعادل میشوند،ویا انسجام خود راچگونه بوسیله ستیزه های بیرونی حفظ می كنند.


مجید فولادیان
فهرست منابع :
بودون،ریمون(۱۳۸۳)؛ بررسی جامعه شناسان کلاسیک، ترجمه باقر پرهام، تهران: نشر مرکز
ترنر،جاناتان(۱۳۷۳)؛ ساخت نظریه جامعه شناختی، ترجمه دکتر لهسایی زاده، شیراز: نشر نوید
ریتزر، جورج(۱۳۷۷)؛ نظریه های جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی
زیتلین و دیگران(۱۳۷۳)؛ آینده بزرگان جامعه شناسی، ترجمه دکتر غلامعباس توسلی،تهران: نشر قومس
کوزر،لوئیس و روزنبرگ،برنارد(۱۳۷۸)؛ نظریه های بنیادی جامعه شناختی، ترجمه فرهنگ ارشاد، تهران: نشر نی
کوزر،لوئیس(۱۳۸۰)؛ زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی، ترجمه محسن ثلاثی،تهران: انتشارات علمی
منبع : هفته نامه فصل نو