جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


مهم اصل توست نه اسبی که از آن افتاده‌ای!


مهم اصل توست نه اسبی که از آن افتاده‌ای!
بزرگی می‌گفت: ”اگر می‌خواهید اصیل بودن و واقعی بودن ادعاهای یک انسان به ظاهر موجه و مثبت را دریابید، ببینید در روزهای بحران و فشار چه می‌کند؟ آیا عزت نفس و خصایل نیک و پسندیده خود را از دست می‌دهد و یا برعکس اصالت خود را به شکلی شفاف‌تر حفظ می‌کند.“
من از آن روز فهمیدم که انسان‌های فوق‌العاده فقیر و دست‌تنگ که دستشان به خلاف و سرقت آلوده نمی‌شود چه‌قدر پاکدامن و اصیل‌ترند از آنهائی که فقیر نیستند ولی حرص زیاده‌خواهی آنها را وادار می‌کند خود را تا یک سارق بی‌مقدار، کوچک و خوار سازد.
نکته‌ راه سوم: وقتی سالمی و می‌جنگی مثل شیر بجنگ و وقتی آسیب دیدی مثل یک شیر زخمی بجنگ! هیچ‌وقت چیزی غیر از شیر نباش!“
این ضرب‌المثل را شنیده‌اید که می‌گویند طرف از است افتاد اما از اصل نیفتاد. این مثل حکایت آن دسته از آدم‌هائی است که به خاطر شرایط زندگی در بخشی از عمر خویش دچار مشکل می‌شوند، اما با وجود این، اصالت خود را از دست نمی‌دهند و دوباره شروع به بازسازی خود و شرایط آسیب‌دیده خود می‌کنند.
اساساً در زندگی هر انسانی فراز و نشیب‌ هست. یکی دچار بیماری سختی می‌شود و دیگری از لحاظ مالی در تنگنا قرار می‌گیرد. آن‌ یکی در شرایط کاری، مجبور به کار در مجموعه‌ای می‌شود که باب طبعش نیست و آن دیگری همکار یا شریک یا همنشینی پیدا می‌کند که رعایت اصول ادب و اخلاق انسانی را نمی‌کند. خوب طبیعی است که انسان بعضی اوقات مجبور است شرایط را آن‌گونه که هست ببیند و بپذیرد و حضور کنونی خود در آن شرایط را قبول کند. در واقع پذیرفتن آن‌چه الان در آن هستیم در هر لحظه از زندگی ما، گام اول و اساسی در بهبود و پیشرفت محسوب می‌شود.
تنگناها و تنگدستی‌ها در زندگی روی همه بخش‌های وجودی و عمیق‌ترین لایه‌های هویتی شخص تأثیر می‌گذارند. چیزهائی که قبلاً بعید و غیرقابل باور به نظر می‌رسیدند در شرایط تنگنا و بحران به‌صورت کاملاً عادی و جاافتاده رخ می‌نمایند. دوستانی که خود را صمیمی‌ترین شخص روی زمین به انسان عنوان می‌کردند در شرایط عادی هرگز تصور همنشینی و هم‌صحبتی با آنها را به مخیله خود راه نمی‌داد. خوب طبیعی است وقتی محیط زندگی دستخوش تغییر شود، فشارهای ذهنی و روانی شدیدی به شخصیت فرد وارد می‌شود. به هر حال شیرهای جنگل هم اگر مواظب خود نباشند، زخمی می‌شوند و باید مثل هر حیوان دیگر در جنگل، تا لحظه درمان شرایط را تحمل کنند. اما نکته این‌جاست که وقتی شیر زخمی شد ناگهان پوست عوض نمی‌کند و به روباه یا شغال یا کفتار تبدیل نمی‌شود و یا خرگوش نمی‌شود و پوستین گورخر بر تن نمی‌کند، او هم‌چنان شیر باقی می‌ماند. البته شاید هیبت شیر سالم و قوی را نداشته باشد، حتی شاید نتواند راه برود اما هم‌چنان شیر است.
یک مثل شرقی می‌گوید که: ”تنها فرق بین شکست‌خورده‌ها و برنده‌ها این است که افراد شکست‌خورده، دیگر شکست نمی‌خورند!“
چرا؟ چون دیگر دست به اقدام نمی‌زنند. آنها دل و جرأت شیر بودن خود را واگذار می‌کنند و در عوض دل ترسیده موش را اختیار می‌کنند و بهانه این بزدلی را هم شکست، عنوان می‌کنند. اما برنده‌ها برعکس دوباره دست به خطر می‌زنند و ریسک می‌کنند. برنده‌ها بر این باورند که سالم‌ترین و اجتناب‌ناپذیرترین راه برای موفقیت، شکست خوردن است. یعنی شیر اگر می‌خواهد بزرگ‌ترین گوزن دشت را شکار کند باید پیه زخمی شدن با شاخ گوزن را هم به جان بخرد. اما این کار را می‌کند چراکه شیر است.
روزی در یکی از سخنرانی‌ها من از اصطلاح آسانسور موفقیت استفاده کردم. آن‌جا گفتم که وقتی انسان هدف متعالی و شفافی برای خود تعیین کند و تمام جوانب را درست بسنجد ناگهان شرایط به گونه‌ای تغییر می‌کند که انگار یک آسانسور از غیب مقابل او ظاهر می‌شود و او کافی است داخل آسانسور شود و شماره هر طبقه‌ای را که می‌خواهد بزند و در کمترین زمان قابل تصور به ارتفاع آرمانی خود دست یابد. من اسم این آسانسور حاصل از برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری دقیق را آسانسور موفقیت گذاشته بودم. همان‌جا در همان جلسه یکی از حاضران که ذوق طنز داشت پرسید اگر آسانسور مقابل ما ظاهر شد اما کلیدهایش خراب بود آن موقع چه کار کنیم!؟
در جواب گفتم: ”راه‌پله موفقیت“!! می‌توانیم کمی زحمت را به جان بخریم و از طریق پله‌ها خود را به اوج برسانیم چراکه آن‌چه مهم است بالابر یا مسیر بالا رفتن نیست بلکه خود نیت و اراده صعود است که در کنار برنامه‌ریزی و هدف‌چینی، آسانسور و راه‌پله را سر راه ما سبز می‌کند.
دوباره همان فرد پرسید: ”اگر بدشانس بودیم و راه‌پله‌ها هم خراب شده بودند چی؟“
پاسخ دادم: ”طناب و نردبان“!؟ البته کمی سخت است اما به هر حال ما تصمیم گرفته‌ایم که بالا رویم و وقتی راه‌پله‌ها و آسانسورها موقتاً از کار افتاده‌اند دلیل نمی‌شود که ما دست روی دست بگذاریم تا شرایط صعود خود به خود از عالم غیب فراهم شود. ما راهی برای بالا رفتن پیدا می‌کنیم.
دوباره آن شخص پرسید: ”حتی اگر هیچ طناب و نردبانی هم نبود! یا نخ‌های طناب پوسیده بود و پله‌های نردبان شکسته! آن‌ موقع باید چه کنیم!؟
خوب به مقاومت این شخص بلندپروازی دقت کنید! او می‌گوید شیر چون زخمی می‌شود و چنگال‌های دستش آسیب می‌بیند، یا به خاطر ضربه‌ای که خورده بی‌رمق می‌شود پس باید دست از شیر بودن بردارد و مثلاً تبدیل به موجودی ضعیف‌تر و به قولی ”چیزی غیر از شیر“ شود. من در این‌جا شیر را مسبل انسان جسور و بااراده می‌دانم که به هر قیمتی موفقیت را حق خودش می‌داند.
در جواب آن شخص گفتم: ”من را نمی‌دانم. ولی تا آن‌جا که روحیه آدم موفق را می‌شناسم، او شخصی نیست که یک‌ جا بنشیند و چون اسباب صعود فراهم نیست، آرزوی اوج و ارتفاع را در خود از بین ببرد. او آن‌قدر این‌طرف و آن‌طرف می‌رود تا درختی پیدا کند و با کمک آن به سمت بالا صعود کند. این طبیعت اشخاص موفق و پیروز است.
شیر جنگل خودش را چگونه می‌بیند؟ او احساس قدرت می‌کند. وقتی با حیوانات وحشی و قوی دیگر برخورد می‌کند و وادار به مبارزه و دفاع از حریم خودش می‌شود میدان را خالی نمی‌کند. قدرتمندانه حمله کرده و مهاجم را تا دور دست‌ترین نقطه دشت تعقیب می‌کند. شیر خود را موجودی قوی می‌داند که باید مبارزه کند. البته چه‌بسا در این مبارزه شکست بخورد و زخمی شود، اما باز هم کوتاه نمی‌آید. او این‌گونه طراحی و ساخته شده است. انسان موفق هم وجود خود را به‌صورت یک ماشین می‌بیند که طراحی و ساخته شده تا صعود کند، به زمین بخورد، از جا برخیزد و دوباره صعود کند.
او خود را مجبور به دوباره برخاستن و صعود حس می‌کند. انسان موفق مثل هر انسانی از شکست می‌ترسد. فقط با این تفاوت که میزان ”شوق موفقیت“ در وجود او از ”ترس شکست“ بیشتر است و به خاطر همین شوق است که دوباره از جا برمی‌خیزد بدون‌این‌که ذات اصیل و موفقیت جوی خود را از دست بدهد.
آیا می‌خواستی در یکی از رشته‌های عالی دانشگاه قبول شوی و ناچار به خاطر رقابت و نیاوردن نمره کافی، مجبور به انتخاب یک رشته نه‌چندان جالب شده‌ای! خوب چه اشکالی دارد! تو که عوض نشده‌ای و هنوز هم خودت هستی! اگر رشته جدیدت در بازار کارآئی دارد در همین رشته مثل خورشید بدرخش و مثل شیر بی‌مهابا به بالاترین جایگاه‌ها حمله‌ور شو و در همان رشته نه‌چندان باب طبع، به درجات عالی دست یاب.
آیا در آرزوی داشتن همسر ایده‌آل با بهترین اخلاق و رفتار و منش بوده‌ای و آن‌چه نصیبت شد با جفت آرمانی‌ات زمین تا آسمان تفاوت دارد. خوب این‌که نباید باعث شود تو خودت را انکار کنی و تسلیم و بی‌اراده به تماشای گذران زندگی بنشینی. می‌توانین همین شخص فعلی را به شخص آرمانی خودت نزدیک سازی و به گونه‌ای عمل کنی که او وقتی به تو می‌رسد بخش‌های جدیدی از شخصیت خود را کشف و نمایان سازد. بله! مشکل است! اما غیرممکن نیست.
در مجموعه‌ای مشغول به کار شده‌ای که چندان با محل کار رویائی‌ات یکی نیست. این دلیل نمی‌شود که رفتار کاری خود را عوض کنی و از تلاش و کوشش کم بگذاری. در همان شغلی که فعلاً به آن مشغولی بهترین باش و به بهترین شکل بدرخش. خود به خود توانائی‌هایت تو را شاخص می‌کند و فرصت‌های شغلی بهتری در جائی که آرزومندی نصیبت می‌شود.
فراموش نکن اگر آسانسور، راه‌پله، طناب و نردبان نبود هرگز دلیل نمی‌شود که شعله رویائی صعود را در وجودت خاموش کنی و به جای آسمان به زمین خیره شوی. می‌توانی با حفظ اصالت انسانی‌ات به جست‌وجو برخیزی و راه‌های جدیدی برای اوج گرفتن پیدا کنی.
دوباره تکرار می‌کنم: ”وقتی سالمی و می‌جنگی مثل شیر بجنگ و وقتی آسیب دیدی مثل یک شیر زخمی بجنگ! هیچ‌وقت چیزی غیر از شیر نباش!“
احمد حلت
منبع : مجله موفقیت