شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


فرهنگ، اساس توسعه


فرهنگ، اساس توسعه
در دهه های اخیر، دانشمندان و صاحبنظران مسائل اجتماعی و فرهنگی، توسعه را ضرورتی اجتناب ناپذیر برای كشورهای جهان سوم دانسته اند و رسانه های گروهی این كشورها، آیینه اندیشه های توسعه گردیده است. انعكاس گسترده اندیشه های توسعه، در رسانه های جمعی و مطبوعات ضمن آن كه نشان دهنده اهمیت طرح موضوع توسعه است، ضرورت همگانی كردن اندیشه ها را نیز آشكار می سازد. اما همگانی شدن اندیشه های توسعه، دركشورهای جهان سوم می تواند دارای كاركرد مثبت یا منفی باشد، كاركرد مثبت آن، بسیج مردم برای سازندگی است و كاركرد منفی آن، انحراف افكار عمومی و وابستگی و گسیختگی فرهنگی و اجتماعی ناشی از اندیشه ها و نظریه های غیربومی و استعماری ناظر به توسعه می باشد. غالب نظریه های توسعه، در دهه هفتاد میلادی ازطرف دانشمندان غربی و یا وابسته به غرب ارائه شده است، در نتیجه برخی نظریه های توسعه، عقب ماندگی و وابستگی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی كشورهای جهان سوم به آمریكا و چند قطب صنعتی دیگر را به دنبال داشته و گاهی نیز آشكارا ارزشهای معارض با نظام ارزشی جهان سوم را تبلیغ كرده است.
الگوی نوسازی، یعنی اندیشه كسانی كه دوگانگی جامعه سنتی و جامعه مدرن را مطرح ساخته اند، نمونه بارز نظریه هایی است كه آشكارا در جهت نفی هویت فرهنگی ملت های جهان سوم تلاش می كردند. نظریه دوگانگی جامعه سنتی و مدرن كه اصطلاحاً به دیدگاه نوسازی موسوم است، قائل به دگرگونی كامل جامعه سنتی (ماقبل مدرن) به جامعه هایی با انواع فناوری، سازمان اجتماعی و فرهنگ مربوط به آن است. فرض بر این است كه تمام جوامع، در مرحله سنتی شبیه به هم بوده اند و بالاخره این جوامع، همان دگرگونی هایی كه در غرب اتفاق افتاده است، را از سر خواهندگذراند و به صورت جوامع مدرن درخواهندآمد. و این گذر، ازطریق اشاعه فرهنگ، فناوری و نظام ارزش های سرمایه داری و یا گسترش نظام های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی از نوع غربی به وجود می آید.
دانیل لرنر، رستو، مك كله لند، رایزمن و كسانی كه نظریه خود را مبتنی بر تناقض میان سنت و صنعت مدرن ارائه كرده اند، درنهایت، غربی شدن را تنها راه توسعه قلمداد كرده اند. اما حتی اگر نظریه ها نتیجه تحقیقات و روش های علمی معتبر باشد، باز بیش از آن كه موجب توسعه و پیشرفت كشورهای جهان سوم شوند، زنجیره وابستگی جهان سوم به آمریكا را تحكیم و تقویت می نمایند. متأسفانه غیربومی بودن و بیگانگی عالمان علوم اجتماعی و اقتصادی باعث گردیده كه مفاهیم و ارزش های غیربومی و بیگانه با نظام ارزشی كشورهای جهان سوم دراین جوامع اشاعه، تبلیغ و درنهایت تحمیل گردد. از این رو كشورهای جهان سوم علاوه بر مشكل توسعه نیافتگی، با مسئله جدیدتری به نام توسعه اندیشه ها و نظریه های غربی و استعماری توسعه مواجه هستند.
▪ برای مقابله با این مشكل، حداقل دو راه را می توان پیشنهاد و دنبال كرد:
الف) اتخاذ رویكردی انتقادی به نظریه های توسعه
ب) ارائه و تبلیغ دیدگاه ها و اندیشه های متفكران مذهبی، ملی، مردمی و بومی. این راه حل در واقع تمهیدی است كه می تواند تا حدی ناسازگاری ها و عناصر ناسره اندیشه های غیربومی و بیگانه را آشكار كند، و توطئه های فكری و فرهنگی را خنثی سازد.
این نظریه ها و دیدگاه ها در جامعه، خودآگاهی فرهنگی ایجاد كرده و بینش انتقادی آنان را بیشتر می سازد.
دیدگاه های حضرت امام خمینی(ره) درباره فرهنگ و توسعه فرهنگی با توجه به ضرورتی كه شرح آن گذشت، یكی از نیازهای اساسی جامعه امروز ماست. اما متأسفانه در سال های اخیر، پاره ای مطبوعات كشور با ترجمه و اقتباس از كتابها و مجلات غربی، بیش از گذشته به تبلیغ و اشاعه نظریه های غربی توسعه می پردازند و از دیدگاه های مذهبی، ملی و شخصیت های بزرگی چون امام خمینی(ره) غافل مانده اند.
حضرت امام خمینی(ره) با هوش و درایت كم نظیر و الهی، بینش عمیق و شناخت دقیق از مسائل انسانی،تجربه سالهای پرفراز و نشیب از تاریخ و وقایعی كه در این سده در جهان و كشورهای اسلامی رخ داد و با الهام از تعالیم عالیه اسلام، به عنوان مرجع جهان اسلام و رهبری بزرگ، با بیانی بلیغ و شیوه ای حكیمانه، دردها، مسائل و مصائب كشورهای اسلامی را بیان می كرد و راه های نجات و حل مشكلات را توصیه می نمود. حضرت امام خمینی(ره) در مناسبت های گوناگون، ایده ها، خط مشی ها، اصول و سیاست های كلان كشور و امت اسلامی، بلكه مستضعفان جهان، را مطرح می فرمود و راه مجد و عظمت را به انسان های دربند می آموخت. این نوشتار بر آن است تا پاره ای دیدگاه های آن بزرگ مرد تاریخ را مطرح كرده و توضیح دهد.
● توسعه از دیدگاه امام خمینی(ره)
توسعه از دیدگاه امام خمینی(ره) دارای پنج ویژگی است:
۱) جامعیت مفهوم توسعه به نحوی كه كلیه ابعاد وجودی انسان را فرا می گیرد.
۲) فرهنگ اساس توسعه است.
۳) استقلال فرهنگی، عامل اصلی توسعه و وابستگی فرهنگی، عامل اصلی توسعه نیافتگی است.
۴) فرهنگ اسلامی، اساس و هدف توسعه فرهنگی است.
۵) تربیت و تعالی انسان، شرط توسعه و غایت آن است.
● جامعیت مفهوم توسعه
تعریف و مفهوم توسعه از جنگ جهانی دوم تا امروز كاملا تغییر كرده است. برداشت ها و مفاهیم اولیه از فرهنگ، مبتنی بر كمیات اقتصادی بود و شاخص های اقتصادی، مانند میزان تولید ناخالص ملی، درآمد سرانه، مصرف انرژی، مصرف فولاد و... معرف سطح توسعه یافتگی یا عقب ماندگی بود. اما از دهه هفتاد میلادی به بعد، شاخص های اجتماعی نیز به شاخص های توسعه افزوده گردید. رشد جمعیت، رشد شهرنشینی، دموكراسی، عدالت اجتماعی یا توزیع عادلانه ثروت، دسترسی به وسائل ارتباط جمعی، ثبات سیاسی و بودجه آموزش و تحقیقات، عواملی بودند كه به تدریج به عنوان شاخص های توسعه پذیرفته شدند.
بروز حوادث مختلف، در دهه هشتاد میلادی، نظرها را بیش از گذشته متوجه عوامل فرهنگی ساخت و نقایص نظریه های اقتصادی توسعه را آشكارتر نمود. بروز بحران های اجتماعی، انفجار جمعیت، تضادهای قومی، پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نضج فعالیت های مذهبی و گرایش های دینی در غرب و فروپاشی شوروی سابق، عواملی بودند كه متفكران مسائل توسعه را بیشتر متوجه اهمیت و نقش فرهنگ، در فرآیند توسعه و تغییرات اجتماعی ساخت.
حضرت امام خمینی(ره) به عنوان رهبری دینی، عارفی فیلسوف، فقیهی اهل سیاست و عمل، در رهنمودهایی كه درباره مسائل اقتصادی و برنامه ریزی های توسعه ارائه كرده است، جامعیت مفهوم توسعه را درنظر داشته اند. ایشان بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و پدیدآمدن اوضاع و احوال جدید و ضرورت عزم جدی برای بازسازی و شروع فعالیت های اقتصادی، طی پیامی در یازدهم مهرماه ۱۳۶۷ محورهای عمده وحیاتی، در دهه بازسازی كشور را اعلام فرمودند. بر همین اساس، دهه دوم انقلاب، دهه بازسازی و سازندگی نام گرفت.
در این پیام، محورهای زیر به عنوان كلی ترین پایه های برنامه ریزی آینده كشور، مورد تأكید قرار گرفته است:
▪ كلیدی بودن سیاست نه شرقی، نه غربی به عنوان رمز عزت و اعتبار كشور
▪ تأكید بر حفظ ارزش ها و شئون اخلاقی در جامعه
▪ تأكید بر این كه بازسازی منجر به وابستگی نشود
▪ اصالت و اولویت داشتن خودكفایی كشاورزی، در مقابل بازسازی مراكز صنعتی
▪ توجه به رفاه مردم با رعایت شعایر و ارزش های اسلامی و انقلابی
▪ بهادادن به حضور اقشار مختلف مردم در صحنه های بازسازی كشاورزی، صنعت و تجارت
▪ تأكید بر پیچیده بودن شرایط سیاسی و اقتصادی نظام و لزوم رعایت این شرایط در برنامه ریزی و موضع گیری.
▪ توسعه مراكز علمی و تحقیقاتی و تشویق نیروهای خلاق و سازنده
▪ همكاری همه جانبه كارشناسان و صاحب نظران با مسئولین اجرایی در بازسازی كشور
▪ قدرشناسی از ایثارگران
▪ توجه ویژه به تقویت بنیه دفاعی و نظامی كشور
این منشور بازسازی نشان می دهد كه ایشان در شكل فعالیتها و برنامه ریزیهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، حفظ تأمین رفاه و امكانات زندگی، برای آحاد مردم را به عنوان یك ضرورت، توأمان عنوان داشته اند. این بینش از سوی فردی كه سیاستگذار و تعیین كننده اهداف عملی، در برنامه ریزی های كشور است مفهوم جدیدی از توسعه را ارائه می كند.
● فرهنگ، اساس توسعه است
یكی از آراء جامعه شناسی ماركسیستی، تفكیك و طبقه بندی حیات اجتماعی و فردی انسان به زیربنا و روبنا می باشد. در این طبقه بندی، زیربنای اجتماعی، عبارت از شیوه های تولید، روابط تولیدی، ابزار تولید، مالكیت و نیروهای تولیدی و در واقع، اقتصاد است، و روساخت یا روبنا عبارت از فلسفه، حقوق، مذهب، هنرها، و بطور كلی تر، فرهنگ می باشد. در این طبقه بندی چنین فرض شده است كه فرهنگ یك جامعه، محصول زندگی اقتصادی است. دین، فلسفه و هنر تابعی از صنعت، كشاورزی، تجارت و محصول ساده ای ناشی از فرایند تولید كالا و خدمات در جامعه است. این نظریه راهنمای بسیاری از تئوریهای توسعه بوده و بسیاری از تغییرات اجتماعی با توجه به این پیش فرض تبیین شده است.
حضرت امام خمینی(قدس ره) با استناد به تعالیم عالیه اسلام، فرهنگ را اساس جامعه می داند و ضمن پذیرش نیازهای مادی و اقتصادی به عنوان یكی از ابعاد وجودی انسان، نقش فرهنگ را تعیین كننده و امور دیگر را تابعی از آن می داند:
«بی شك بالاترین و والاترین عنصری كه در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه، هویت و موجودیت آن جامعه را تشكیل می دهد و با انحراف فرهنگ، هر چند جامعه از بعدهای اقتصادی، سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد ولی پوچ و پوك و میان تهی است. اگر فرهنگ جامعه ای وابسته و مرتزق از فرهنگ غرب باشد، ناچار دیگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرایش پیدا می كند، و بالاخره در آن مستهلك می شود و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست می دهد.»۱
ایشان در جایی دیگر فرهنگ را مایه سعادت و شقاوت جامعه می دانند و می فرمایند: «فرهنگ مبدأ همه خوشبختی ها و بدبختی های ملت است، اگر فرهنگ ناصالح شد این جوان هایی كه تربیت می شوند به این تربیت های ناصالح، اینها در آتیه فساد ایجاد می كند...»۲
«درباره فرهنگ هر چه گفته شود كم است و می دانید و می دانیم اگر انحرافی در فرهنگ یك كشور پیدا شود... دیری نخواهد گذشت كه انحراف فرهنگی برهمه غلبه می كند و همه را خواهی نخواهی به انحراف می كشاند۳.
حضرت امام خمینی(قدس سره) كه ریشه تمامی معضلات جامعه را در بیماریهای فرهنگی می دانستند، كراراً گوشزد می كردند كه آفات فرهنگی سموم كشنده ای هستند كه سیاست و اقتصاد جامعه را مسموم می كنند. چنین بینشی، ایشان را بیش از هر چیز، به آسیب شناس فرهنگی در جامعه اسلامی سوق می داد، به همین دلیل در تمامی سخنرانیها و آثارشان نوعی جهت گیری آگاهانه در راستای تبیین و توضیح مسائل فرهنگی، مشهود است. ایشان غربزدگی، استعمارفرهنگی، جهل فرهنگی و بسیاری از آفات فرهنگی دیگر را از موانع اصلی دستیابی به الگوی جامع توسعه می دانند:
«فرهنگ مسموم استعمار، تا اعماق قصبات و دهات ممالك اسلامی رخنه كرده و فرهنگ قرآن را عقب زده و نوباوگان ما را فوج فوج در خدمت بیگانگان و مستعمرین در می آورد و هر روز با نغمه تازه، با اسامی فریبنده، جوانان ما را منحرف می كند.»۴
«عمده این است كه فرهنگ یك فرهنگ بشود. یك فرهنگی از آن غربزدگی بیرون بیاید.»۵
توطئه ها و تهاجمات فرهنگی از دیگر موضوعاتی است كه حضرت امام خمینی(قدس سره) از آن به عنوان مانع توسعه و اساس عقب ماندگی جامعه یادمی كنند:
«تردیدی نیست كه جهانخواران، برای به دست آوردن مقاصد شوم خود و تحت ستم كشیدن مستضعفان جهان راهی بهتر از هجوم به فرهنگ و ادب كشورهای ضعیف ندارند.»۶
«و یك باب هم این فسادهایی است كه پیش آورده اند، این هم یك مسئله ای نیست كه خیال شود از باب اتفاق حاصل شده، تمام این مراكزی كه برای فحشاء و خوشگذرانی درست كرده اند همین طوری درست نشده است، در مجلاتشان در رسانه های گروهی، چه سمعی و چه بصری، تبلیغات كردند و كلاً در خدمت اینها بودند. رادیو و تلویزیونشان مشغول بود كه این جوان ها را از بازار، از بیابان كه مشغول خدمت بودند، از ادارات، به آن مراكز فساد بكشانند، از دانشگاهی یك موجود فساد بسازند از دانشگاهی یك موجود فاسد درست كنند۷.
جهل فرهنگی و ناآگاهی از مواریث و سرمایه های فرهنگی، یكی دیگر از موانع توسعه و توسعه فرهنگی در جامعه اسلامی است كه حضرت امام خمینی(قدس سره) فراوان به آن اشاره نموده اند و از اندیشمندان ملل مختلف خواسته اند كه مردم را نسبت به حفظ اصالتهای خود آگاه سازند:
«آن چیزی كه وظیفه همه ما مسلمین است، وظیفه علمای اسلام است، وظیفه دانشمندان مسلمین است، وظیفه نویسندگان و گویندگان در بین طبقات مسلمین است، این است كه هشدار بدهند به این ممالك اسلامی كه ما خودمان فرهنگ داریم، ما خودمان فرهنگ غنی داریم، فرهنگ ما طوری بوده است كه فرهنگ ما صادر شده است به خارج كه آنها گرفتند از ما»۸.
نویسنده:مهدی احمدی شاهرودی
پی نوشت:
۱- صحیفه نور، ج۱۵، ص.۱۶
۲- صحیفه نور، ج۱، ص.۲۷۳
۳- صحیفه نور، ج۱۷، ص.۲۰۳
۴- صحیفه نور، ج۱، ص۱۵۶تاریخ ۱۹/۱۱/.۱۳۴۹
۵- صحیفه نور، ج۸، ص.۱۲۶
۶- صحیفه نور، ج۱۵، ص.۲۶۷
۷- صحیفه نور، ج۱۱، ص۱۱۹ تاریخ ۶/۱۰/.۱۳۵۸
۸- صحیفه نور، ج۶- ص.۲۱۹
منبع: روزنامه كیهان ۱۷/۳/۱۳۸۳
منبع : خبرگزاری فارس