شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


سفال، نماد فرهنگ مشترک ایران و آسیای میانه


سفال، نماد فرهنگ مشترک ایران و آسیای میانه
از چگونگی ساخت و پرداخت نخستین ظرفهای سفالی و ماهیت ظهور این پدیده در صحنه زندگی اقوام آسیای میانه اطلاع دقیقی در دست نیست اما حاصل کاوشهای باستان شناسی تاکنون معلوم داشته است که تپه جیتون واقع در جنوب ترکمنستان یکی از خاستگاههای اولیه ظروف سفالی بوده است.
سفالهای مرحله آغازین جیتون با گلی مخلوط با بقایای گیاهی ساخته شده و آن سفالها در سه محوطه باستانی ایران به نامهای تپه سنگ چخماق شاهرود، تورنگ تپه گرگان و یارم تپه گنبد کاوس بدست آمده است.
در نیمه هزاره چهارم پیش از میلاد یا پایان نوسنگی فرهنگ جیتون به صورت دو فرهنگ منطقه ای شرقی و غربی تقسیم شد. بخش غربی دشتهای جنوب غربی ترکمنستان و دره سومبار در ترکمنستان را با جلگه های مشهد و گرگان در ایران پیوند می داد و بخش شرقی از جنوب ترکمنستان تا جئوکسیور گسترده شد که همانند فرهنگ رایج در دشت درگز و دره رود اترک در ایران بود. فرهنگهای شاخص این دوره ، آنو و نمازگاه در ترکمنستان است.
در اواخر هزاره سوم و اوایل هزاره دوم پ.م فرهنگ سفال خاکستری از قلب آسیای میانه ظهور کرد و در شمال شرقی نجد ایران گسترش یافت. شباهت سفالهای خاکستری بدست آمد در کوهپایه های غرب عشق آباد با آثار بدست آمده از تپه حصار دامغان در شمال شرق ایران انکار ناپذیر است، تا جایی که می توان گفت خاستگاه آنها یک فرهنگ واحد بوده است.
از گورهای دره رودوخش در تاجیکستان سفالهای فراوانی با کیفیت بسیار عالی جمع آوری شده که به اعتقاد برخی با مهاجرت آریایی ها به تاجیکستان ارتباط دارد. از آن گونه سفالها که با حضور آریایی ها مرتبط دانسته شده در بسیاری از محوطه های حاشیه کویر ایران و از جمله در تپه سیلک کاشان به فراوانی یافت شده است. در دوران هخامنشی و اشکانی و ساسانی که بخش وسیعی از سرزمینهای آسیای میانه قلمرو آن امپراطوریها محسوب می شد به شیوه ای یکسان صنعت سفالگری در سراسر ایران رایج بود.
در قرن هفتم میلادی ظهور اسلام در کشورهای آسیای میانه به عنوان یک مذهب فراگیر بر بسیاری از جنبه های زندگی از جمله صنعت سفالگری تاثیر گذاشت. در آغاز شکلها و طرحهای تزئینی تازه ای رواج یافت که از هنر کهن ایران و آسیای میانه الهام گرفته بود.
در بین سده های نهم تا دوازدهم میلادی سفالگری در آسیای میانه از رونق بسیار زیادی برخوردار بوده و منطقه افراسیاب در سمرقند فعالیترین مرکز تهیه انواع سفال به شمار می رفت که همپای آن در ایران، نیشابور و ری و جرجان بود.
از سده نهم میلادی، سفالهای لعابدار در سرتاسر آسیای میانه و ایران محبوبیت تام یافتند و منطقه افراسیاب در نزدیکی سمرقند و نیشابور در خراسان از جمله مراکز تولید انواع سفال لعابدار بشمار می رفتند.سفالهای تولید شده در آن مراکز با سفالهایی که در زیستگاههای متعدد ایران ( در مرزهای امروزی) ساخته می شدند از جهت فرم و رنگ و لعاب و نقش وجوه مشترک فراوانی داشتند ودر ساخت نیز ار تکنیکهای یکسان برخوردار بودند.
در سده های سیزدهم و چهاردهم به دنبال یورش مغول ها موضوعات تصویری جای خود را به طرحهای پیچیده گیاهی دادند.
در اواخر سده چهاردهم و اوایل سده پانزدهم پیشرفت تازه ای در تولید سفالهای لعابدار حاصل شد و بدلیل تماسهای گسترده بازرگانی بین دولت تیموری و کشورهای دیگر، در سده پانزدهم نوع تازه ای از سفال که به تقلید از چینی ساخته می شد، در آسیای میانه پدید آمد. مراکز اصلی ساخت آن ظرفها بخارا، شهر سبز، مرو، نسا، اورگنج و سمرقند بود. در ایران این نوع سفال بخصوص در دوران صفویه بسیار جالب توجه واقع شده و رواج فراوان یافت. شباهتهای زیاد گونه ها، فرمها، تکنیک های ساخت، نقشها ، لعابها و کاربرد سفالها تا اواسط قرن نوزدهم میلادی را به جرات می توان از جمله پیوند های فرهنگی – هنری ایران و آسیای میانه به حساب آورد.
● مقدمه:
یکجانشینی ایجاب می کرد که انسان، ابزار و وسایلی متناسب با شیوه جدید زندگی ابداع کند تا نیازهای روزمره خود را به کمک آنها مرتفع سازد. در زندگی یکجانشینی که توام با دوران گردآوری غذا بود، « ظرف» و جای ذخیره مواد غذایی جایگاه مهمی داشت و انسان آن پدیده مهم و حیاتی را از خاک که فراوانترین و ارزان ترین مواد و در همه جا قابل دسترسی بود ساخت.
ظرفهای گلی این قابلیت را داشت که بر اثر حرارت به ماده ای سخت و مقاوم به نام « سفال» تبدیل شود و علاوه بر کاربرد ذخیره، به عنوان ظرفهای کوچک دم دستی و ظرف پخت و پز به طور روزمره مورد استفاده قرار گیرد.
کثرت استفاده از سفال و خاصیت شکندگی آن، تولید انبوه را در پی داشت و بقایای ظرفهای سفالی در
محوطه های باستانی و زیستگاههای بشری بیشتر از هر عنصر فرهنگی دیگر باقی ماند.
از آنجا که سفال همواره به عنوان کارآمدترین عنصر از دوران نوسنگی تا دهه های اخیر در عرصه زندگی انسان حضور داشت، مناسب ترین وسیله برای هنرنمایی و تجلی گاه افکار و اعتقادات و علوم و فنون و اقتصاد و ارتباط اقوام و ملتها محسوب می شد. بنابراین مطالعه اشیاء سفالی به جا مانده از اقوام مختلف در زمانهای گوناگون به پژوهشگران امکان می دهد تا از جنبه های گوناگون جوامع سازنده آن اشیاء را بهتر بشناسد.
● زمان و مکان رواج شیوه های سفالگری در آسیای میانه
از چگونگی ساخت و پرداخت نخستین اشیاء سفالی و ماهیت ظهور این پدیده در صحنه زندگی اقوام آسیای میانه اطلاع دقیقی در دست نیست و حاصل کاوشها و بررسیهای باستان شناسی تاکنون معلوم داشته است که «تپه جیتون» واقع در ۲۰ کیلومتری شمال غرب عشق آباد کهن ترین زیستگاه عصر نوسنگی و آغاز دوران کشاورزی در آسیای میانه و یکی از خاستگاههای اولیه ظرفهای سفالی بوده است[۱]. براساس مطالعه فرم و تزئین سفالهای فرهنگ جیتون سه مرحله آغازین، میانی و پایانی را طی کرده[۲] و هر مرحله عرصه گسترش ویژه ای داشته است. مکانهای دربرگیرنده مرحله آغازین فرهنگ جیتون در اواسط هزاره ششم پیش از میلاد که زمان ظهور هنر در ترکمنستان دانسته شده۱، علاوه بر تپه جیتون در چوپان تپه و توگولوک تپه دیده شده۲ و مرحله میانی درلایه های بالایی چوپان تپه، توگولوک تپه، بمی، بسیجک تپه، موند جوقلی تپه و چاگیلی تپه بوده است۳. فرهنگ مرحله پایانی جیتون هم در بمی و چالیگی شناسایی شده است۴. اگرچه ضمن تعریف جامعی که از تمدن حصار در کتاب تاجیکان آورده شده، به صراحت نوشته شده است که « خصوصیت دیگر این تمدن از آن عبارت است که در بین یادگارهای آن هیچ اثری از اسباب و افزار سفالی دیده نمی شود۵ » سفالهای دوره نوسنگی در نواحی جنوبی تاجیکستان معروف به فرهنگ حصار و شمال شرق آسیای میانه تا ناحیه سمیرچه نیز یافت شده است۶. از عصر نوسنگی در جان باز قلعه خوارزم نیز سفالهای متنوع و فراوانی دیده شده است۷.
مرحله پایانی نوسنگی تا نیمه دوم هزاره چهارم پ.م ادامه یافت و فرهنگ جیتون با پذیرش تغییرات محلی به صورت فرهنگهای منطقه ای درآمد. در این مرحله می توان تقسیم فرهنگ جیتون را به دو فرهنگ منطقه ای شرقی و غربی مشاهده کرد. بخش غربی در دشتهای جنوب غربی ترکمنستان و بخش شرقی از جنوب ترکمنستان تا
« جئوکسیور » و دشت درگز و دره بالای رود اترک گسترش یافت۸. مکانهای شاخص استقرار شاخه غربی فرهنگ جیتون تپه های آنو و نمازگاه و مکانهای استقرار شاخه شرقی، آلتین تپه و زیستگاههای واحه جئوکسیور بود۹.
تپه آنو شامل دو تپه شمالی و جنوبی در ۱۲ کیلومتری شهر عشق آباد واقع است. تپه شمالی دربرگیرنده سفالهایی از دوره نوسنگی تا دوره برنز و سفالهای تپه جنوبی متعلق به دوره آهن می باشد۱۰. براساس مشخصات سفالهای کشف شده از تپه های آنو، فرهنگ آن منطقه به چهار دوره IA ، IB ، II و III تقسیم می شود. سفالهای فرهنگ آنوی IA در اطراف تجن و واحه عشق آباد در ترکمنستان و دره بالای اترک، واحه تهران و نزدیک دامغان در ایران پراکنده شده است۱۱. سفال فرهنگ آنوی IB که با نمازگاه I هم عصر و مشابه است، در قره تپه نزدیک شهر ارتیق و نمازگاه تپه در ترکمنستان و حوالی شهرهای گنبد کاوس و درگز در ایران دیده شده است۱۲. فرهنگ آنوی II که با نمازگاه II معاصر و حوزه گسترش آن در ترکمنستان تپه های یلکین تپه، آنو، قره تپه و نمازگاه و در ایران، دشت درگز، اطراف گرگان و دره اترک می باشد۱۳.
هم زمان با فرهنگ نمازگاه III در آنو گسستگی وجود دارد، سفالهای این فرهنگ در قره تپه ترکمنستان و دره اترک و شیروان و گرگان و درگز ایران مشاهده شده است۱. فرهنگ دوره برنز در تپه آنو از دوره آنوی III شناسایی شده و در تپه نمازگاه آثار دوره های سه گانه IV و V و VI معرف فرهنگ برنز بوده است۲. جایگاه این فرهنگ علاوه بر آنو و نمازگاه در خاپوز تپه ، اطراف تجن و ده محل در حاشیه جنوبی ترکمنستان و نیز دشت درگز، شیروان، اطراف گرگان و تپه حصار دامغان بوده است۳.
آلتین تپه که یکی از مکانهای شاخص شاخه شرقی فرهنگ برخاسته از جیتون محسوب می گردد، در دهکده مینا در جنوب شهر تجن در ترکمنستان واقع است. این محوطه از ۱۵ لایه باستانی تشکیل شده که لایه های ۹ تا ۱۵ آن مربوط به مرحله پایانی دوره نوسنگی و لایه های ۴ تا ۸ مربوط به دوره برنز قدیم و لایه های ۱ تا ۳ مربوط به دوران برنز میانی و متعلق به اواسط هزاره سوم پیش از میلاد است. سفال مربوط به این دوره که از نوع سفال لایه چهارم نمازگاه است و سطح آلتین تپه را پوشانده۴، در شهر سوخته سیستان، تپه قشه توت تربت جام۵، دشت درگز و محمدآباد گرگان به وفور دیده می شود۶. محوطه باستانی جئوکسیور نیز که خاستگاه دیگر آن فرهنگ است در ۲۰ کیلومتری شهر تجن واقع شده و آثار و اشیا فراوانی که در آن محل بدست آمده امکان داده است تا نمودار دقیق و کاملی از چگونگی تحول فرهنگهای مستقر در آنها طی هزاره چهارم پیش از میلاد ترسیم گردد۷. گستره سفالهای نوع ژئوکسیور در ترکمنستان، آلتین پته و خاپوزتپه۸، و در ایران لایه های فوقانی شهر سوخته سیستان است۹.
اگرچه در مجموع فرهنگهای جنوب غربی آسیای میانه و عمدتا ترکمنستان جنوبی به نسبت کهن تر و متنوع تر از نواحی شرقی و شمال شرقی می باشند اما از دوران برنز و پس از آن نواحی نیز آثار و محوطه هایی وجود دارند که مطالعه صنعت سفالگری را در گذشته ممکن می سازند: در جان باز قلعه واقع در منطقه خوارزم مقدار قابل توجهی سفال مزین به اثر مهر مربوط به اواخر هزاره چهارم و هزاره سوم پیش از میلاد به دست آمده است۱۰.
و در دره پایین زرافشان از تپه زمان بابا نیز سفالهایی کشف شده اند که به شیوه کنده کاری و اثر مهر و نقش تزئین شده و به دوره برنز تعلق دارند۱۱.
در تاگسیکین از نواحی خوارزم هم قبرستانی مربوط به دوران برنز حفاری شده و علاوه بر اشیا تزئینی برنزی و طلایی مقدار فراوانی ظرف سفالی کشف شده است۱.
در ناحیه دیگری از خوارزم به نام کوکچا هم ظرفهای متنوع سفالی متعلق به اواخر هزاره دوم پیش از میلاد به دست آمده۲ و فرهنگی به نام « کوکچا» را معرفی کرده است۳. به اعتقاد « تولستف» بین این فرهنگ با ایران و هند و سیبری و حتی اروپای شرقی ارتباطی وجود دارد۴.
در دره فرغانه نیز بررسیهای وسیعی صورت گرفته و آن واحه یکی از مناطق مهم باستانی آسیای میانه شناخته شده است. در آن ناحیه دو محوطه باستانی به نام «چوست» و « دال ورزین» وجود دارد که دارای سفالهایی با طرحهای متنوع متعلق به هزاره دوم پیش از میلاد می باشد۵. بین سفالهای آن نواحی و سفالهای بعد از هاراپا در هند شباهتهایی دیده شده است۶. از دوران برنز تپه های متعددی در ساحل چپ سیردریا در مرز غربی فرغانه کشف و بررسی شده و سفالهای جالب توجهی جمع آوری شده است۷.
از گورهای دره رودخانه و خش در تاجیکستان هم مقدار متعددی سفال با کیفیت بسیار عالی متعلق به هزاره دوم و اوایل هزاره اول پ.م بدست آمد که با سفالهای نمازگاه II هم زمان بوده و به اعتقاد لیتوینسکی با مهاجرت آریایی ها از جنوب ترکمنستان به تاجیکستان ارتباط دارد۸. در بررسیهای سال ۱۹۵۳ م در نزدیکی شهر اوزگن در قرقیزستان سفالهایی با کیفیت خوب متعلق به دوره برنز به دست آمده است۹.
در آغاز هزاره سوم پیش از میلاد پدیده جدیدی در صنعت سفالگری آسیای میانه ظهور کرد و آن ساخت «سفال خاکستری» بود. حدس زده می شود که فرهنگ سفال خاکستری از نواحی رودخانه های سیر دریا و آمودریا یا شاید قلب آسیای میانه برخاسته باشد۱۰. این فرهنگ در کوه پایه های غرب عشق آباد، آق تپه و نمازگاه تپه به مقدار فراوان دیده شده است. که ارتباط آنها با سفالهای خاکستری تپه حصار دامغان در ایران غیرقابل انکار و احتمالا در دوران باستان متعلق به جامعه ای با فرهنگ واحد بوده است۱۱.
قسمت مرکزی نجد ایران نیز از نفوذ آن فرهنگ مصون نماند، در سیلک کاشان جای سفالهای منقوش را سفالهای قرمز و خاکستری گرفت۱۲.
در گیوزلی گیر واقع در منطقه خوارزم باستان شناسان موفق به کشف بنای بزرگی متعلق به دوران هخامنشی ( سده پنجم پ.م) شده اند. فراوان ترین آثار بدست آمده در کاوشهای آن مکان آثار سفالی مرغوب بوده است، براساس مطالعه سفالها اظهار شده است که از آن زمان به بعد تولید سازمان یافته و پیشرفته آغاز شده است. نمونه آن سفالها تا باختر ( باکتریا) گسترش یافته است۱.
در دوران سلوکی یا به تعبیری « بلخی – یونانی» صنعت سفالگری در آسیای میانه متحول شد گستره این فرهنگ، تپه افراسیاب، حوالی ترمز، سواحل رود وخش و حوزه سرخان دریا و کوس کریلگان قلعه در خوارزم بود۲.
از دوره های اشکانی، کوشانی ، ساسانی و هپتالی ( سده های دوم پیش از میلاد تا هفتم میلادی) نیز در آسیای میانه محوطه های مختلفی بررسی و کاوش گردیده و امکان مطالعه صنعت سفالگری را در آن دوران فراهم شده است. تل برزو در جنوب سمرقند یکی از آن مکانها است که مظاهر کیش مزدایی و فرهنگ سغدی را عرضه داشته است. در آن تپه سفال در اشکان و کاربردهای مختلف به فراوانی به دست آمده است۳. مکان با اهمیت دیگر مربوط به این دوره، محوطه باستانی نسا نزدیک عشق آباد است. در ضمن کاوشهای باستان شناسی آن شهر پارتی ظرفها و قطعات مختلف سفال بدست آمد که از جمله آنها ۲۸۰۰ قطعه سفال مکتوب بود۴. دهکده خالچیان در ساحل سرخان دریا، آیاک قلعه در واحه بخارا، زارتپه در ترمز، بیانایمن در واحه سمرقند و تاحیه ورخشا در ازبسمتان، توپراک قلعه در خوارزم، یاوان و پنجکنت در تاجیکستان و مرو در ترکمنستان و حوالی جمبول یا تراز در قزاقستان از دیگر مراکز رواج صنعت سفالگری در آن مقطع تاریخی بودند۵.
طی سده های هفتم و هشتم میلادی و مقارن ظهور اسلام در کشورهای آسیای میانه صنعت سفالگری در تمامی مراکز تمدنی آن عصر از جمله افراسیاب، مرو، شاش (تاشکند) و فرغانه ادامه داشت که مانند نیشابور و ری و جرجان در ایران از سنتهای گذشته پیروی می شد. در سده های نهم تا دوازدهم میلادی (سوم تا هفتم هجری) صنعت سفالگری از رونق بسیار برخوردار بود و مرکز تولید بهترین نوع سفال منطقه افراسیاب در مجاورت سمرقند بود. اگرچه سفالگری در سرتاسر آسیای میانه رواج کامل داشت اما ظرفهای لعابدار مرو، نسا، شاش، فرغانه، چغائیان و شهرکهای منطقه سمیرچه از شهرت و محبوبیت خاصی برخوردار بودند۶.
در ایران آن عصر (مرزهای کنونی) شهرهای نیشابور، توس، کاشان، ری، اصفهان، جرجان، شوش، ساوه و استخر مراکز اصلی سفالگری بودند ولی در دیگر نقاط هم سفالگری رواج کامل داشت۷.
در سده سیزدهم میلادی (هفتم هجری) مغولها بسیاری از شهرهایی را که مرکز تولید سفال در آسیای میانه و ایران محسوب می شدند ویران کردند و در ورند تکاملی این صنعت وقفه ای موقت ایجاد شد اما از اواخر سده چهاردهم پیشرفت تازه ای در صنعت سفالگری ایجاد شد و هنرمندان شهرهای بخارا، شهر سبز، مرو، نسا، اورگنج و سمرقند با روشها و سبکهای جدید فعالیت خود را از سر گرفتند و تا اواخر سده شانزدهم و اوایل سده هفدهم میلادی تغییر و دگرگونیهای محسوسی در صنعت سفالگری آسیای میانه ایجاد شد و ساخت ظرفها و اشیا سفالی با کیفیت نازل تر از گذشته در اکثر شهرها ادامه یافت۱.
● روند تکنولوژی سفال
آنچه مسلم است نخستین دست ساخته های سفالی بسیار ساده و صرفا جهت رفع نیازهای فوری ساخته شده اند و نباید انتظار داشت که سفالگران اولیه به جنبه های زیباشناسی آن توجه زیادی داشته باشند اما از همان ابتدا به استحکام و نفوذناپذیری بدنه ظرفهای سفالی کاملا توجه شده است. در تپه جیتون ترکمنستان که کهن ترین ظرفهای سفالی ساخته شده، جهت استحکام بخشی بدنه بقایای گیاهی به عنوان شاموت یا ماده چسباننده با گل مخلوط شده و احتمالا جهت نفوذ آب سطح سفال قبل از خشک شدن کاملا صیقل داده شده است۲.
در مرحله آغازین فرهنگ جیتون به نظر می رسد که ظرفهای سفالی را با کپی برداری از سبد می ساختند۳ در مرحله دوم تنها شکل ظرفها نسبت به گذشته متنوع تر شده و در مرحله سوم آن فرهنگ در کنار ظرفها پیکرک سر انسان و حیوانات نیز ساخته می شد۴.
در مجموع سفالهای اولیه آسیای میانه که در جیتون بدست آمده اند ساده و خشن و دست ساز با شاموت گیاه و پخت ناکافی بودند و این تکنیک همزمان در تپه سنگ چخماق شاهرود و دشت گرگان (در ایران) هم رایج بود۵.
سفالهای آنوی IA علی رغم شباهتشان با جیتون در تکنیک، اندکی با آنها تفاوت داشتند، خمیر آنها علاوه بر بقایای گیاهی با ماسه مخلوط شده و خوب ورز داده شده اند و پخت آنها نیز کافی بوده است و برخلاف جیتون بدنه ظرفها عموما نازک بودند۶. سفالهایی با آن شیوه در چشمه علی نزدیک تهران و سیلک نزدیک کاشان ساخته می شد۷.
در دوره آنوی IB گل سفال با کاه مخلوط می شد و از خمیر ورزداده انواع ظرف جهت پخت و پز، استفاده روزمره و ذخیره و پیکرک نیز شکل می گرفت.
پیکرکهای سفالی آنوی IB به لحاظ فرم و نحوه ساخت با نمونه های بدست آمده از تپه قبرستان دشت قزوین در ایران مقایسه شده اند۸.
طی هزاره های سوم و چهارم پیش از میلاد در صنعت سفالگری آسیای میانه پیشرفت زیادی حاصل شد، از آن جمله کوره هایی ساخته شد که حرارت در آنها به ۱۲۰۰ درجه سانتیگراد می رسید. آثار سفالی آن دوران به صورت پیکرکهای انسان و حیوان هم ظاهر شده اند که از نظر بیان هنری دارای ارزش بسیار می باشند۹. در اواخر هزاره چهارم و اوایل هزاره سوم پ.م قبایلی از ایران به جنوب ترکمنستان نفوذ کردند و سنتهای فرهنگی مشخصی را همراه بردند۱۰ و وجوه مشترکی در تکنولوژی و فرم و نقش سفال را در ایران و آسیای میانه موجب شدند به نحوی که به اعتقاد برخی، فرهنگهای ناحیه جنوب غربی آسیای میانه رابطه و پیوندشان به سوی مراکز مهم تمدن ایران و بین النهرین متوجه است۱.
تغییر تکنولوژی سفال در آغاز دوره برنز را می توان در فرهنگهای آنوی III و نمازگاه IV و V و VI در تپه های آنو و نمازگاه در جنوب ترکمنستان مطالعه کرد.
در این دوره نسبت به دوره های پیش نوآوریهای قابل توجهی رخ داد که در جهت تکامل ساخت و پرداخت اشیا و ظروف سفالی بسیار موثر و تعیین کننده بود از جمله:
۱) کوره های ابتدایی که در دوره پیشین یک قسمتی بودند با کوره هایی جایگزین شدند که دارای آتشخانه بودند و در این نوع کوره ها گنجایش بیشتر و امکان پخت بهتر وجود داشت.
۲) ساخت سفال با استفاده از چرخ سفالگری رایج شد و تولید انبوه سفالهای مرغوب را ممکن ساخت.
۳ ) علاوه بر ظرفها و پیکرکها مهره های سفالی نیز با کاربرد اقتصادی پدیدار شد و بر تنوع اشیا سفالی افزود.
۴) نوعی سفال معروف به « خاکستری» از نوع شاه تپه و دشت گرگان در برخی محوطه های دوران برنز در جنوب ترکمنستان ظاهر شد.
در دوره نمازگاه IV در خاپوز تپه خمیر سفال به صورت دو مرحله ای ساخته می شد به این معنی که ابتدا گل با دست فرم داده می شد و سپس با چرخ سفالگری پرداخت می گردید۲. در دوره نمازگاه V و VI و آنوی III فن سفالگری به بالاترین حد توسعه و تکامل خود رسید از این دوره خرده سفال به جای بقایای گیاهی و ماسه با خمیر سفال مخلوط می شد، تقریبا همه سفالها با چرخ ساخته می شد و در کوره های دو قسمتی با حرارتی بیش از ۱۴۰۰ درجه سانتیگراد پخته می شد، با استفاده از تکنیکهای نوین، توسط سفالگران ماهر حدود ۳۰ گونه متفاوت ظرف سفالی ساخته می شد و نیازهای جامعه را برآورده می کرد۳.
در عصر جدید برنز مهرهای مسطح با نقشهای متنوع در اختیار سفالگر بود که به هنگام پرداخت ظرف می توانست آن مهرها را بر بدنه ظرف بفشارد و نوع بدیعی پدید آورد۴. سفالگران دشت درگز و دره های بالای اترک و دشت گرگان و تپه حصار دامغان هم از تکنولوژی دوران برنز، مطرح در زیستگاههای آسیای میانه استفاده می کردند۵.
در دوره کوشانی تکنولوژی ساخت پیکرکهای سفالی قابل توجه بود. آن پیکرکها که انسان و حیوان و اسباب بازی را شامل می شد به چند طریق ساخته می شد، یا تماما با دست ساخته می شدند یا بدن پیکرکها با چرخ سفالگری و توخالی ساخته می شد و بعدا اعضای بدن به آن اضافه می شد. گاه هم پیکرکها با قالبهای یک پارچه و یا با قالبهای تکه ساخته می شدند. پیکرکهای انسان معمولا دارای چهره های زیبا بودند. ساخت پیکره با روش قالب گیری در تاکسیلا آغاز شد و در مراکز دیگر صنعتی کوشانی رواج یافت۱.
ساخت سفال در آسیای میانه تا ظهور اسلام در قرن هفتم و هشتم هجری (سیزدهم میلادی) تقریبا از شیوه یکنواختی تبعیت می کرد اما در سده های اولیه اسلام تغییراتی در تکنولوژی سفال ایجاد می شد که به تبع آن فرم و شکل و تزئینات آن نیز تا حدودی دگرگون شد. با ابداع قالب، امکان ساخت ظرفها و اشیا سفالی با فرمهای دلخواه و گونه های کاملا یکنواخت فراهم گردید. تنگها و ظرفها با بدنه کروی در دورن دو یا چند قالب که با نقش منفی آماده شده بود، ریخته و پرداخته می شد و آنگاه قطعه ها به هم متصل می شدند و پس از ترمیم و تحکیم محل اتصال به کوره سپرده می شدند، البته این گونه ظرفها بخش کوچکی از انبوه ظرفهایی بود که کماکان با چرخ سفالگری ساخته می شد۲.
در ایران نیز این نوع سفالینه در تمامی مراکز سفالگری آن عصر ساخته می شد که مرغوبترین و زیباترین آنها متعلق به شهر نیشابور بود۳.
در اواخر سده چهاردهم و اوایل سده پانزدهم میلادی پیشرفت تازه ای در تولید سفال آسیای میانه حاصل شد. به دنبال تماسهای گسترده بین دولت تیموری و کشورهای دیگر نوع تازه ای از سفال که به تقلید از چینی آلات وارد شده از چین ساخته می شدند، پدید آمد این سفالهای چینی مانند که از « کشینه» (مخلوط خاک رس و اکسید فلزات) ساخته می شد در بسیاری از شهرهای آسیای میانه تولید می گردید۴. این نوع سفال که در ایران به «بدل چینی» معروف است در اکثر مراکز تولید سفال و در کنار ظرفهای سنتی به وفور ساخته می شد و اوج شهرت آن سده های ۱۶ و ۱۷ میلادی بود.
● کاربرد سفال
اگرچه با گذشت زمان، سفال در ساخت اشیا و لوازم متنوع مورد نیاز کاربردهای متعددی پیدا کرده، اما به نظر
می رسد که انگیزه اولیه انسان برای استفاده از آن ماده عمدتا به صورت ظرف بوده است. کاوشهای باستان شناسی معلوم داشته است کهن ترین ظرفهای سفالی که از تپه جیتون کشف شده اند، کاسه های بیضی شکل، فنجانها و کاسه هایی با بدنه منحنی بوده اند۵.
در مرحله پایانی فرهنگ جیتون مقارن با اوایل هزاره پنجم پیش از میلاد سفال علاوه بر ظروف در کاربرد دیگری ظاهر شد و آن پیکرکها بود که در هیئت سر انسان و گاو ساخته می شد۶ در اوایل دوران نوسنگی پیکرکهایی از زنان تنومند ساخته می شد که تا حد زیادی واقع گرا بود۷.
در حدود چهار هزار سال پیش از میلاد و همزمان با دوره فرهنگی آنوی IB از سفال ظرفهایی جهت پخت و پز و ظرفهای بزرگی با بدنه کروی برای ذخیره مواد غذایی ساخته می شد در آن دوره هم پیکرکهای سفالی ساخته شده که با نمونه های بدست آمده از جئوکسیور و تپه قبرستان قابل مقایسه بود و در برخی موارد الهه باروری را مجسم
می کرد۱. صنعتگران فرهنگ آنو در دوره برنز از گل پیکره هایی به عنوان بت می ساختند این بتها با پیکرکهای دوره قبل تفاوت داشت، به این معنی که پیکره های کوچک مسطح بودند و از آرایش زیاد برخوردار بودند. در مورد برخی از آنها، وقتی گل بوده اند طرحهایی شبیه درخت یا تصاویر دیگر کنده شده است به عقیده محققان این بتها تجسم ایزدانی نیستند که معروفیت داشته باشند بلکه انعکاس روح اشیا و حوادثی هستند که پیش از پیدایش ایزدان وجود داشتند۲.
در هزاره چهارم پیش ازمیلاد و در آلتین تپه مهرهای مسطح سفالی ساخته می شد که در پشت آن یک برآمدگی وجود داشت، کاربرد این مهرها را به عنوان تعویذ و احراز مالکیت دانسته اند۳. در عصر جدید توسعه برنز انواعی از مهرهای مسطح رایج بود که نقش روی آنها موضوعات اسطوره ای را القا می کرد۴. سفالهای مهرخورده با این گونه مهرها در جان باز قلعه خوارزم و زمان بابا در دره پائین زرافشان دیده شده است۵.
در اوایل هزاره سوم پیش از میلاد در تپه های آنو و نمازگاه علاوه بر ظرفها و پیکرکهای فراوان، یک شیی دیگر سفالی با کاربرد اقتصادی ظاهر شد و آن مهره بود۶ که احتمالا جهت شمارش و محاسبه مورد استفاده قرار می گرفته است.
در حدود ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد در جنوب غربی آسیای میانه ظرفهای سفالی بسیار متنوعی ساخته می شد و انواع آن در شکل و فرم به حدود ۳۰ گونه می رسید که ظرفهای پایه دار، ظرفهای زاویه دار، ظرفهای آبریزدار، ظرفهای دهن گشاد، کاسه های نیم کروی، ظرفهای لبه دار و منقلهای پهن از آن جمله بودند۷.
در همان دوره در کوکچا از نواحی خوارزم علاوه بر انواع ظرف خمره های بزرگی ساخته می شد که جهت تدفین اموات کاربرد داشت۸.
از حدود ۱۶۰۰ تا ۱۰۰۰ پیش ازمیلاد هم ظرفهایی به منظور استفاده های روزمره، ذخیره مواد غذایی و آشپرخانه ساخته می شد و شکلهای متفاوت و گوناگون داشت.
ظرفهایی که برای استفاده روزمره کاربرد داشتند، قیفی شکل، پایه دار، فنجان، ساغر، لیوانهای کمرباریک، قوری، ظرفهای کوچک، کوزه و پارچ را شامل می شدند و ظرفهای ذخیره و خمره های بزرگ بودند. ظرفهای آشپزخانه هم عبارت بودند از ظرفهای کوچک، کوزه ها، قوریهای لوله دار، لگنها، آبکشها ، دیگها، ظرفهای پایه دار و درپوشها۹. در قرن پنجم و ششم پ.م در گیوزلی گیر خوارزم از سفال گلدانهای استوانه ای شکل و یا مخروط ساخته می شد۱۰، در تل برزو نزدیک سمرقند گلدانها و کوزه هایی با بدنه شلجمی قابل مقایسه با نوع یونانی و انواع بشقاب، فنجان و سبو بدست آمده است۱. در قرن چهارم پیش از میلاد سفالی جالب و متنوعی در کوی گریلگان قلعه واقع در خوارزم ساخته می شد. در میان آن اشیا تعداد زیادی « ریتون» سفالی با پایه هایی به شکل نیم تنه انسان، اسب و گریفون بود۲. ریتونهای فلزی در هنر هخامنشی و بعدها ریتونهای عاجی در هنر اشکانی در ایران و ترکمنستان فراوان بدست آمده اند در کوی گریلگان قلعه یک شیی دیگر سفالی که کاربرد جدیدی از آن را نشان می داد نیز کشف شد و آن یک « استودان» محتوی چند پیکرک انسان بود۳. نظیر این استودانها در گورستانی واقع در طراز با جمبول قزاقستان نیز بدست آمده که در آنها هم پیکرک انسان قرار داشت۴.
دست ساخته های سفالی با کاربرد استودان در کالچایان واقع در سرخان دریا مربوط به قرنهای پنجم و ششم میلادی و بیانایمن واقع در زرافشان مربوط به قرن ششم میلادی مشاهده شده است۵.
در دوره کوشانی سفال کاربردهای بسیار متنوعی داشت. علاوه بر انواع ظرف، پیکرکهای جالب و گوناگون از انسان و حیواناتی از قبیل گاونر، فیل، شتر، میمون، سگ، قوچ، بز، ببر، مار، کروکودیل، خوک و پرندگان ساخته می شد. علاوه بر آنها گاریهای کوچک سفالی که به عنوان اسباب بازی ساخته می شدند شاید کاربرد جدیدی از سفال باشند۶.
در میان اشیا متعدد و گوناگون سفالی کشف شده از پنجکنت هم از اسباب بازی نام برده شده است۷.
یکی دیگر از کاربردهای سفال نشان یا مدال بود که نمونه هایی از آن در «اوگارک» واقع در حوزه پائین سیر دریا و در نزدیکی طراز در قزاقستان بدست آمده است۸. بر روی مدالی که از اوگاریت بدست آمده تصیر احتمالی یک پادشاه و ولیعهد و الهه نیکه نقش بسته و تخت شاهزاده را دوشیزه نگاه داشته است۹.
شاید بتوان گفت جالب ترین جنبه کاربرد سفال، مکتوب واقع شدن آن است، اگرچه در بسیاری موارد رسالت نقش روی سفالها از همان آغاز بیان و القا پیامها و مفاهیمی بوده و در واقع مقدمه و پیش درآمدی برای کتابت محسوب
می شده اند، اما در دوران تکامل خط، در بسیاری از مواقع سفال خود به مثابه صفحه ای بوده و بر آن مطالب گوناگونی نوشته شده است.
در میان آثار جالب توجهی که در سال ۱۹۴۸ م از نسای قدیم بدست آمد، حدود ۲۸۰۰ قطعه سفال بود که بر روی آنها مطالبی درباره چگونگی تاکداری، انگورچینی و انبارکردن انگور و تخمیر انگور نوشته شده است. این سفالها طی یک قرن به زبان پارتی متداول در قرن اول و دوم پیش ازمیلاد و به خط آرامی نوشته شده و کهن ترین اسناد کتبی پارتی محسوب می گردند۱۰.
در محلی به نام قره تپه در شمال غرب ترمذ هم نوعی سفال ظریف بدست آمده که بر روی آن کتیبه هایی به خط برهمایی یا خوارشتی نوشته شده بود و زبان شناسان آن را بسیار با اهمیت ارزیابی کرده اند۱ در بایگانی قصر کوه مغ نزدیک پنجکنت تاجیکستان هم انبوهی کتیبه های نوشته شده بر روی قطعه سفالها و ظرفهای سفالی صورت گرفته اما نوشته روی قطعه سفالها عمدتا با خط سیاه بر روی سفالهای پخته شده آمده است. مضمون آن نوشته ها معمولا
نامه های فوری سیاسی، گزارشها، قراردادها، محاسبات اداری و مالی و موضوعات مربوط به ستاره شناسی می باشد۲.
علاوه بر این، از سال ۱۹۵۴ م تعدادی سفال نوشته شده به زبانی نامعلوم و خطوطی ناشناخته از دوان یونانی – بلخی و کوشانی در آسیای میانه کشف شده است که موارد زیر از آن جمله اند:
▪ سه نوشته ناقص بر روی قطعات سفال در قره تپه ازبکستان.
▪ نوشته ای بر روی یک قطعه سفال در خاتین رباط در جنوب ترکمنستان.
▪ نوشته ای بر روی یک قطعه سفال در تکوز تپه در جنوب ترکمنستان.
▪ نوشته هایی بر روی قطعه سفال در مرو کهن ترکمنستان.
▪ چندین نوشته بر روی ظرفهای سفالی در فیاض تپه نزدیک ترمذ۳.
به دنبال گسترش اسلام در آسیای میانه به تبع آن رواج خط عربی، ظرفهای سفالی بستری مناسب جهت نگارش آن خط شد و همان خط ممیزه سفال دوران اسلامی از سفال پیش از اسلام گردید. سفالهای مکتوب به خط عربی در موزه ها به ظرفهای «افراسیاب» مشهور است زیرا که نمونه هایی از آن برای نخستین بار در شهر کهن افراسیاب در نزدیک سمرقند کشف شد۴.
ظاهرا نخستین کتیبه های عربی به شیوه کوفی بر کف و حاشیه بشقابها، دایره وار به رنگ سیاه بر زمینه سفید نوشته شده و جایگاه این گونه کاربرد سفال سمرقند و نیشابور بوده است با این تفاوت که کتیبه های سمرقند با تزئینات همراه بود و کتیبه های نیشابور ساده بوده است۵. کتیبه ها گاه خود به لحاظ جایگاه و منظره عنصر تزئینی برای ظرف محسوب می گردند و در این جهت تا آنجا کاربرد یافته اند که برخی حروف به شکل جانور و به ویژه مرغ دریایی نوک بلند و گردن دراز تبدیل می شوند۶.
کاربرد سفال با کتیبه به لحاظ مضمون و جنبه تزئینی آن از اهمیت زیادی برخوردار بود تا جاییکه نقشهایی شبیه کتیبه بر روی ظرفها تقلید می شد۷. مهم ترین و جالب ترین ویژگی کتیبه های ظروف سفالی مضامین فرهنگی و اخلاقی آنها است که بر آزادگی ، توکل به خدا، دانش آموزی، خردورزی، صبر و شکیبایی، قناعت، پاکدامنی، جوانمردی و پرهیزکاری تاکید دارد۸.
بسیاری از ظرفهای سمرقند و نیشابور در موزه های لور، متروپولتین، سن لویی و فریر موجود است۱ و انبوهی ظرف سفالی کتیبه دار متعلق به دوران اسلامی از نقاط مختلف ایران در موزه های ایران می باشد۲ سفالهای کتیبه دار به گونه انبوه ساخته می شد. ساخت ظرفهای کتیبه دار دوران سامانی در سمرقند و نیشابور آغاز شد و به غرب ایران گسترش یافت۳.
کاربرد سفال در جهت کتیبه نگاری در دوره های بعد هم ادامه یافت که زیباترین آنها تنگها و کاسه های زرین فام سده های چهاردهم و پانزدهم میلادی بود. بر روی آنها و ظرفهای مینایی و ظرفهای قالب زده سفالی کتیبه با مضمون اشعار و دعای خیر و طلب برکت برای صاحب ظرف با خط کوفی و نسخ و ثلث نوشته می شد. این سنت در سفالهای آبی سفید دوران صفوی و بعد از آن در ایران با نوشته هایی به قلم نستعلیق نیز ادامه یافت و قطعات و اشعار فارسی نیز زینت بخش بدنه ظرفهای سفالی می شد.
● تزئینات سفال
بررسی نخستین دست ساخته های سفالی آسیای میانه که در تپه جیتون کشف شده حاکی از آن است که سفالگر از همان ابتدا به جنبه های تزئینی ظرف نظر داشته است.
در مرحله آغازین جیتون (اواسط هزاره ششم پ.م) تقریبا ۱۲% سفالهای جمع آوری شده منقوش بوده اند و آن نقشها، خطهای موجدار و ساده را شامل می شدند که به زنگ قرمز بر زمینه زردرنگ سفال کشیده شده اند. پس از آن دوران نقشها سیر تکاملی خود را دنبال کرده و بر تنوع و کیفیت نقشها افزوده شده است به طوری که در مرحله میانی جیتون نقش مثلث و نقشهایی که با نقطه پر شده اند افزایش یافته است. در مرحله پایانی جیتون علاوه بر تنوع بیشتر نقشها و افزایش نقوش زیگزاگ و طرح درختان که واقع گرایانه ترسیم شده اند، درون ظرفها هم نقاشی شده اند۴.
در مجموع فرهنگ جیتون را با توجه به سبک نقاشی روی ظرفها، دوره ظهور هنر در ترکمنستان می دانند و ویژگی نقشها واقعگرایی آنها است۵.
مشابه نقشهای سفال جیتون بر روی سفالهای تپه سنگ چخماق و سفالهای دشت گرگان در ایران مشاهده شده است. به سفالهای دوره آنوی IA ( اواسط هزاره پنجم پ.م) علاوه بر برخی نقشهای سفال جیتون طرحهای هندسی با خطوط متقاطع افزوده شده و رنگ نقشها قهوه ای تیره و سیاه مات بر زمینه قرمز و نخودی است. همانند سفالهای منقوش آنوی IA در تپه چشمه علی نزدیک تهران و تپه سیلک نزدیک کاشان به دست آمده است۶.
در سفالهای فرهنگ آنوی IB (اواخر هزاره پنجم و اوایل هزاره چهارم پ.م) بیش از ۳۰% از سفالا منقوش بوده و برای نخستین بار و به طور محدود نقش حیواناتی مثل بز، اسب و خر وحشی مشاهده شده است. سفالهای منقوش قابل مقایسه با این دوره در دشت گرگان و دشت درگز در ایران پراکنده اند۷.
در دوره فرهنگی آنوی II و نمازگاه II (اواسط هزاره چهارم پیش از میلاد) در سنت سفالگری شرق و غرب ترکمنستان به لحاظ نقش سفالها تفاوت محسوسی صورت گرفت. در شرق سنت دوره قبلی دنبال شد در صورتی که در غرب ترکمنستان نوعی سفال با نقش چند رنگ رواج یافت و نقش مایه ها بیشتر اشکال هندسی بود۱. سفال با نقش چند رنگ در آن زمان به دره های اترک، دشت گرگان و دشت درگز در ایران نیز گسترش یافته بود۲.
در حدود سه هزار سال پیش از میلاد و مقارن با فرهنگ نمازگاه III سفالهای منقوش رو به فراوانی گذاشته و قره تپه در جنوب ترکمنستان یکی از مراکز مهم تولید آن بوده است. در این دوره نقوش حیوانی بر دیگر نقشها برتری داشت و نقش حیوانات عموما بز، پلنگ و پرندگان بود۳.
به نظر می رسد که در این دوره گروهای مجزا از یکدیگر از ایران به جنوب ترکمنستان نفوذ کرده و برخی سنتهای فرهنگی مشخص را با خود آورده باشند۴.
نقاشی روی سفالها در دوره فرهنگ آنوی III (اوایل هزاره سوم تا هزار پ.م) مشتمل بر نقشهای گیاهی، جانوری، پرنده، خطوط موازی یا شکسته بود که بین نقشها را پر کرده اند۵. نقشها با دقت و ظرافت ترسیم شده و بیشتر مسبک می باشند. این گونه نقشها در واحه های شمال شرقی ایران و بخصوص یاریم تپه درگز فراوان دیده شده است۶. نقشهای پلکانی و دندانه ای و نقش صلیب نیز در اکثر محوطه های مربوط به این دوره مشاهده می شود و دامنه گسترش آن به ساحل چپ سیردریا نیز کشیده شده است. در محوطه های باستانی آن منطقه، در مرز غربی فرغانه نقشهای دندانه ای واره مانند دیده شده است۷.
دوران برنز را می توان عصر اعتلای نقاشی روی سفال در آسیای میانه دانست زیرا اشکال با ظرافت و دقت زیاد بر بدنه ظرفها و سطح مهرها ترسیم می شدند. نقش مهرهای سفالی مسطح در این دوره از اهمیت زیادی برخوردارند و موضوعات اسطوره ای را بیان می کنند، علاوه بر نقش صلیب، حیوانات مثل بز و پلنگ و عقاب و مار و تصاویر هیولاها بسیار جالب توجه اند. بعنوان مثال یکی از آن هیولاها حیوان چهارپایی است که سه سر با بدن شیر دارد . دو سر آن هیولا به شکل سر خزندگان (احتمالا مار) و سر سوم به شکل سر پرنده شکاری است۸.
در هزاره چهارم پیش از میلاد ظروف سفالی صرفا به عنوان ظرف استفاده نمی شد بلکه با استفاده از ترکیب غنی نقوش تزئینی به صورت هندسی و نقوش الهام گرفته از طبیعت از سطح سفال به عنوان یک سیستم نمادین و نشانه ای نیز استفاده می شد و از آن تزئینات در فرهنگ اجتماعی به صورت کدهای اطلاعاتی بهره برداری می شد.
نقشهای روی سفالها در آن زمان وسیله ای برای نشان دادن و انتقال اندیشه هایی بود که میراث مشترک فرهنگی جوامع مختلف ساکن در یک منطقه گسترده جغرافیایی محسوب می شدند. با ظهور پدیده خط و نگارش، نقوش به تدریج با خطوط حرکتی گردشی و به شکل تصاویر تجریدی کشیده شدند تا اینکه سرانجام ناپدید گردیدند۹.
تزئین سفال در دوران پیش از تاریخ در آسیای میانه منحصر به نقاشی ساده بر بدنه ظرف یا نقش کنده و برجسته بر روی مهرها نبود بلکه روشهای متعدد دیگری جهت زینت بخشی بدنه ظرفها و پیکره ها وجود داشت، یکی از آن روشها اثر مهر بود که نمونه های آن را بر روی سفالهای اواخر هزاره چهارم و اوایل هزاره سوم پ.م در جان باز قلعه ازبکستان۱ سفالهای دوران برنز تپه زمان بابا در وادی زرافشان مشاهده شده و در فرهنگ کوشانی و اسلامی نیز از این روش به کرات استفاده شده است.
از روشهای دیگر تزئین، نقش کنده بر سطح سفال بود. این روش نیز گویا از قدیم معمول بوده زیرا در بین سفالهای کشف شده از جان باز قلعه از سفال کنده کاری نام برده شده است۲. در نقاط مختلف خوارزم و از جمله درکوکچا هم از ظرفهای سفالی دیگ مانندی نام برده شده که با نقشهای کنده زینت یافته اند۳. از جمله موارد دیگر تزئین، نقش برجسته و نقش افزوده بر بدنه ظرفهای سفالی بوده و نمونه هایی از آن در تل برزو نزدیک سمرقند و «یاوان» (وخش) در تاجیکستان مربوط به قرن ۳ و ۴ میلادی بدست آمده و شیوه کار به این صورت بوده که سر انسان یا حیوان بر بدنه یا دسته ظرف افزوده شده است۴. نمونه جالب سفال با نقش برجسته هم در بیانایمن دیده شده و آن استودانی است که انسانهایی با جزئیات معماری محیط اطراف بر روی آن بطور محسوسی نقش برجسته است۵.
در قرن هفتم میلادی شکلها و طرحهای تازه ای در تزئین سفالهای آسیای میانه ظاهر شد و آن تلفیق هنر تصویر ایران و سغد و تقلید از تزئینات ظرفهای فلزی بود۶.
از جمله دست ساخته های این مکتب هنری جدید ظرف سفالی کشف شده در مرو است که سطح آن با نقشهای رنگارنگ پوشیده شده و موضوع نقشها احتمالا داستان مصوری است که مجالس ضیافت و شکار و مرگ یک شخصیت و عزاداری برای او را نشان می دهد این نقاشی ها از سویی رنگ و بوی هنر ساسانی دارد و از سوی دیگر قابل مقایسه با نقاشیهای دیواری بالالیک تپه در ازبکستان و پنجکنت در تاجیکستان می باشد۷.
برخی در مورد تزئینات سفالهای سده نهم تا دوازدهم آسیای میانه تنهابه اثر قالبهایی با نقش حیوانات، پرندگان و انسان اشاره کرده و نقش مایه ها را پیچکهای درهم پیچیده، صحنه شکار، موجودات افسانه ای ، ابوالهولهای بالدار با چهره های زنانه و شیاطین می دانند۸. حال اینکه می دانیم تزئینات سفال در دوران اسلامی و بخصوص دوره سامانی در آسیای میانه و ایران دامنه ای گسترده داشته است. یکی از پیشرفتهای اسلام در هنر، ظهور نوعی هنر سفال سازی تجملی بود که احتمالا در قرن هشتم میلادی در عراق و مصر رواج داشت و خاستگاه آن تقلید از فلزکاری و هنر چینی بود اما ساخت و پرداخت اصلی ترین سفالها در ولایات شمال شرقی ایران در سده نهم میلادی آغاز شد و دو مرکز عمده سفال سازی سمرقند و نیشابور بود۹. سفالهای سده های اولیه اسلام در آسیای میانه بسیار زیبا و بی مانند بود، نقشها با ذوق و سلیقه کشیده می شوند و موضوع آنها عمدتا ساق های گیاهی، نخل، اشکال پرنده و خطوط کوفی، بز با شاخهای بلند، سواران، رقصندگان و اشکال هیولا مانندی بود که احتمالا ریشه در پیش از اسلام داشتند۱۰.
به طور کلی سفالهای ساخته شده در سده دهم میلادی چهارم هجری از نظر نقش بسیار متنوع بوده و از سه منبع الهام گرفته اند: نقش مایه های ساسانی، هنر سفالگری عراق در عصر عباسی و هنر چینی۱. بنابراین سفالهای آن عصر بسیار زیبا و پر نقش بود به طوری که اصالت سفال شمال شرق ایران عمدتادر شیوه تزئین آنها بود۲.
طی سده های یازدهم و دوازدهم میلادی سفالهای منقوشی که سبک آنها به «باستانی» معروف شده است در روستاهای آسیای میانه فراوان و در شهرها کمتر رواج داشت. تزئین این ظرفها ساقه های پرپیچ و خم گیاهان شبیه اسلیمی بود۳.
در سده های سیزدهم و چهاردهم میلادی به دنبال یورش مغول موضوع نقشها که بخصوص در سفالهای لعابدار، جیوانات و پرندگان و ماهیان بودند و از مفاهیم نمادین محلی فرهنگ عامه بهره می گرفتند، جای خود را به طرحهای ساده شده گیاهی دادند. طرحهای هندسی و حیوانی به ندرت مورد استفاده قرار می گرفتند و رنگ آمیزی هم دگرگون شد. تزئین رنگارنگ سده های نهم تا دوازدهم کنار گذاشته شد و نقاشی زیر لعاب به رنگ سیاه بر زمینه آبی و نقاشیهایی به رنگ آبی روشن و لاجوردی بر زمینه سفید جای آن را گرفت۴. آن تغییرات در ایران هم اتفاق افتاد و سفالهایی همانند آسیای میانه به لحاظ تزئینات ساخته شد. اواخر سده چهاردهم و اوایل سده پانزدهم میلادی نقش چینی در تزئینات سفال رواج یافت اما سفالگران آسیای میانه به جای تقلید محض از طرحها و نقشهای چینی به ابداع تزئیناتی پرداختند. سفالهای این دوره که به لحاظ کیفیت نقش به «آبی سفید» معروف بودند، در سطح وسیعی از آسیای میانه و ایران رواج یافتند. سفالهای آبی سفدی در ایران توسط دربار صفویان مورد استقبال شدید واقع شد و هنرمندان به تقلید از هنر چینی نقشهای گیاهی، حیوانی، انسانی و اژدها و هیولا را زینت بخش آن سفالها می کردند۵.
در اواسط سده شانزدهم میلادی سفالهای آسیای میانه به جهت تزئینات تنزل یافت و در اواسط سده نوزدهم تصاویر انواع اشیا و نقشهایی بر بدنه سفال نقش بستند که با گذشته بسیار متفاوت بوده و اصالت قدیم را نداشتند. در حال حاضر نیز هنرمندان سفالگر آسیای میانه در نقاشی سفال از روش ثابت و بخصوص پیروی نمی کنند و آثار هنری آنها متاثر از فرهنگ رایج در کشورهای زادگاه آنها است۶.
● پوشش و لعاب
ظرفهای سفالی از همان مراحل اولیه ساخت و تکامل خود دارای پوشش بودند، پوشش قشر نازکی از گل رقیق شده بود که روی بدنه ظرف را می پوشانید. نحوه پوشش دادن به این صورت بود که پس از پرداخت ظرف، سفالگر آن را در داخل دوغابی که در ظرف دیگر آماده کرده بود فرو می برد. به نظر می رسد که ظرفها به دو منظور پوشش داده می شدند، مسدود شدن خلل و فرج ریز دیواره و صاف و یکنواخت کردن رویه ظرف و محو کردن نشانه دست و انگشت سفالگر.
البته پوششهای رنگین هم در تزئین رویه ظرف نقش داشتند. پوشش یا از همان خاک رسی بود که ظرف به وسیله آن ساخته شده و یا گاه با رنگ خمیر سفال متفاوت می شد. از جمله یک گروه از سفالهای آنوی I در اندازه های کوچک با خمیر خشن زرد ساخته شده و دارای پوشش قرمز بوده اند، گونه ای از آن سفالها هم قابل مقایسه با سفال تپه چشمه علی نزدیک تهران بوده که صیقل خورده و پوشش قرمز رنگ داده شده اند۱. یا در قره تپه دو گروه سفال با پوشش قرمز و پوشش روشن شناسایی شده اند که در فرم هم متفاوتند.
نوع پوشش تا آنجا تعیین کننده بوده است که برخی براساس آن قلمرو فرهنگهای خاصی را پیشنهاد کرده اند. مثلادر بخشهای شرقی ایران و بلوچستان دو سنت عمده فرهنگی را در حدود ۴۰۰۰سال پیش از میلاد تشخیص
داده اند.
در شمال فلات ایران سفالی رایج بوده است که دارای پوشش گلی غلیظ قرمز رنگ بوده و نوع آن در آنوی IA و تپه حصار دامغان شناسایی شده است و بعدها در دامنه های کپ داغ اشاعه پیدا کرده و متداول شده است و تا واحه کاشان پیش رفته و در آنجا مشخصه سفالهای دوره I و II سیلک شده است. در مقابل این فرهنگ، سفال با پوشش نخودی رنگ قرار دارد که در جنوب مدار ۳۲ درجه شمالی معرف سنتی متفاوت است. سفال نخودی رنگ در بخشهای جنوبی زاگرس اشاعه یافته است۲.
به هر حال سفالهای ساده همواره دارای پوشش بوده اند اما لعاب به دلیل پیچیدگی و تعدد مواد تشکیل دهنده آن ازقدمت کمتری برخوردار است. برخی آغاز لعاب دادن ظرفهای سفالی در ایران را قرن هفتم پیش از میلاد دانسته و از خمره کوچکی کشف شده در زیویه به عنوان نخستین ظرف لعاب داده نام برده اند۳.
اما گزارشهای باستان شناسی از ظرفهای لعاب داده شده در « تاگسیکین» واقع در ناحیه خوارزم خبر می دهند که متعلق به دوران برنز بوده و ظاهرا بر روی لعاب سیاه نقشهای سفید رنگ ترمیم شده است. همانند آنها را در قزاقستان مرکزی و سیبری نیز یادآور شده اند۴.
در تپه افراسیاب ( افراسیاب I و II) سفالهایی مرغوب متعلق به دوران بلخی – یونانی به دست آمده است که دارای لعاب قرمز رنگ بوده اند۵. از وخش در تاجیکستان هم مقدار فراوانی سفال با کیفیت عالی مربوط به قرن سوم و چهارم میلادی کشف شده که لعاب قرمز تیره رنگ داشته است۶. در باختر و سغد و منطقه مرو هم هم جامها و کاسه هایی با لعاب شفاف سرخ رنگ و کوزه هایی با لعاب روشن کشف گردیده که بیانگر پیوندهایی بین سفالگری آسیای میانه و سنن هنری ایران و یونان باستان و قبایل کوچ گر شمال بوده اند۷.
در سرتاسر قلمرو اشکانیان و ساسانیان ظرفهای سفالی لعابدار به رنگهای فیروزه ای، قهوه ای ، سبز و آبی رواج کامل داشته و حتی تابوتهای سفالی لعابدار به رنگ سبز یا آبی از آن دوران بدست آمده است.
سنت لعاب دادن روی ظرفهای سفالی در دوران اسلامی نیز ادامه یافت و در دوره سامانی تنوع فراوانی یافت. در شهرهای بخارا، سمرقند، نیشابور و جرجان سفال با لعاب پاشیده، لعاب یکرنگ و لعاب رنگارنگ تزئین می شد۱.
اما منطقه افراسیاب در سمرقند مرکز اصلی سفالهای لعابدار سده نهم تا سیزدهم میلادی شمرده می شد و سفالگران موفقیت حیرت انگیزی در بهره گیری از خواص رنگها کسب کرده بودند. در آن زمان سفالهای لعابدار مرو، نسا، شاش، فرغانه و چغانیان از شهرت و محبوبیت برخوردار بودند.
از اواخر سده چهاردهم میلادی و به دنبال تماس با چین نوعی لعاب سفید شیری رنگ رواج یافت و در گستره وسیعی مورد استفاده قرار گرفت.
کیفیت لعاب از اوایل سده هفدهم میلادی در آسیای میانه تنزل یافت و سفالهای لعابدار سده های نوزدهم و بیستم از حیث هنری کیفیتی نازل تر از سفالهای لعابدار سده های نهم تا شانزدهم میلادی داشتند۲.
رجبعلی لباف خانیکی – کارشناس خبره و معاون پژوهشی میراث فرهنگی خراسان
منبع : ایراس


همچنین مشاهده کنید