پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

جنگ انرژی با غرب


جنگ انرژی با غرب
در این کشمکش، انرژی، ابزار اصلی روسیه است. مسکو از این ابزار فقط در منطقه خود استفاده نمی کند و کمی دورتر در رویارویی غرب با ایران هم این سلاح نیرومند قرن بیست و یکم، یعنی انرژی (نفت و گاز و هسته ای) را به کار می گیرد.
نظم جهانی در حال تبدیل شدن به نظامی دو قطبی با دو هسته آمریکا در یک طرف و روسیه و چین در طرف دیگر است. انرژی در این میان محور مناقشات است.
شرکت گازپروم روسیه- بزرگ ترین تولیدکننده گاز دنیا- چندی پیش برسر قیمت گاز با اوکراین اختلاف پیدا کرد و این اختلاف به بحرانی هر چند کوتاه مدت- اما پر بسامد- برای کل اروپا تبدیل شد. اما همه می دانند آنچه اتفاق افتاد، اختلاف بر سر قیمت گاز نبود بلکه نمایش قدرتی بود از سوی کرملین در جدال میان غرب و شرق برای به دست آوردن قدرت بیشتر در عرصه جهانی. محور این جدال، اکنون کنترل منابع استراتژیک انرژی است.
چرا اکنون گفته می شود که این جدال شدت گرفته است؟ چه شواهدی وجود دارد حاکی از اینکه نظم جهانی بار دیگر در حال دوقطبی شدن و پیش رفتن به سوی دو بلوک رقیب شرق و غرب است؟
درباره اقدامات اخیر غرب به طور کلی و آمریکا به طور خاص در تلاش برای گسترش انقلاب های دموکراتیک درون حوزه نفوذ روسیه و به ویژه در حمله به عراق چه تحلیل هایی وجود دارد؟
آیا غرب دچار شرایط ناگوار استراتژیک شده و در نتیجه این شرایط ناگوار، اهمیت جهانی روسیه از نظر انرژی افزایش می یابد؟ نتیجه تحولات در جریان کنونی چه خواهد بود؟
●قدرت گرفتن روسیه
برای ناظران محتاط و با دقت، فضای در حال تغییر کنونی در عرصه جهانی انرژی و به ویژه نقش روسیه در تحولات اخیر چندان تعجب آور نیست؛ نفت ارزان دهه ۱۹۹۰ موضوعی مربوط به گذشته است که دیگر تکرار نخواهد شد. اکنون دیگر بازارها به نفت ۶۰ دلاری عادت کرده اند.
در دهه ۱۹۹۰ و تا همین یک سال پیش، همه اقتصادهای مدرن و صنعتی اهمیت اساسی نفت و گاز را نادیده می گرفتند. رهبران غربی و کارشناسان اقتصادی این کشورها ادعا می کردند که نفت، قدرت و نفوذ خود را از دست داده و دوران جدیدی در اقتصاد کشورهایی مثل آمریکا آغازشده که استقلال انرژی، ویژگی اصلی آن است. آنها می گفتند دلیل این استقلال، آن است که ثروت، بدون وابستگی به نفت تولید می شود.
اما این ادعاها هم مانند مدهای روز که می آیند و می روند، اکنون دیگر طالبی ندارد و جای آن را این واقعیت سخت و تلخ [برای غرب] گرفته که نفت، همچنان کالایی استراتژیک است.
گسترش یافتن یک مطلب کذب به معنای واقعیت یافتن آن نیست؛ حقیقت تغییرناپذیر این است که نفت و البته گازطبیعی، همچنان خون حیات در رگ های اقتصادی مدرن و صنعتی دنیاست و در آینده نزدیک هم همین طور خواهد بود. دلیل آن هم این است که تلاش برای به دست آوردن منبع جایگزین دیگری از انرژی به طور جدی، حتی شروع هم نشده است.
کرملین و رهبران کشورهای غنی از نفت و گاز، این واقعیات را پیش بینی کرده اند؛ آنها خود را برای سرمایه گذاری اقتصادی و سیاسی در این تحولات آماده کرده اند. کرملین اقدام به تحکیم منابع طبیعی خود و تضمین مسیر صادرات آن کرده و در برابر تلاش آمریکا برای سلطه یافتن براین صنایع، مقاومت جدی نشان داده است.
کرملین با استراتژی هوشمندانه تسخیر بازارها و منابع انرژی و با عقد توافقنامه های استراتژیک همکاری با دیگر کشورهای نفتی از طریق «گازپروم»، «ترانس نفت» و «روز نفت» ، چند سالی است که در زمینه صادرات نفت و گاز به اروپا، آسیا و نقاطی دورتر خوب عمل کرده است.
اکثر تحلیلگران غربی ترجیح می دهند این استراتژی آشکار ژئوپلیتک روسیه را کم اهمیت جلوه دهند و همچنان تاکید می کنند که روسیه هیچ گاه موفق نخواهد شد تا به جایگاه قدرت و نفوذ گذشته جهانی خود بازگردد اما تحولات جهانی اقتصاد و انرژی در این مسیری که تحلیلگران پیش بینی کرده اند پیش نمی رود؛ منابع غنی نفت و گاز خاورمیانه به دلیل بی ثباتی های سیاسی منطقه، (برای غرب) چندان مطمئن نیست. با توجه به اینکه آریل شارون- نخست وزیراسرائیل- دیگر از عرصه سیاسی این رژیم خارج شده، به نظر می رسد فضای خاورمیانه بار دیگر رادیکال شود. به این ترتیب تنها نقاط دیگری که غرب می تواند برای به دست آوردن واردات تضمین شده انرژی به آن امیدواری تضمین شده ای داشته باشد، کانادا، آمریکای لاتین، آسیای میانه و روسیه است.
اهمیت ایران در عرصه انرژی، روز به روز در حال افزایش است چرا که این کشور مشغول توسعه شبکه خط لوله خود برای صادرات نفت و گاز است.
اما این به معنای آسوده شدن خیال غرب در این باره نیست؛ آمریکا و اسرائیل، هر چند وقت یک بار، ایران را تهدید به جنگ می کنند و با این کار موقعیت این کشور را از نظر انرژی به خطر می اندازند. از سوی دیگر، ایران متحد استراتژیک روسیه است و بنابراین دو کشور در هر بحران بین المللی به صورت هماهنگ با هم اقدام می کنند.
منابع غنی نفت و گاز عراق چطور؟ در این زمینه هم آمریکا به جای امنیت بیشتر انرژی، به امنیت کمتر دست یافته زیرا ناآرامی های عراق مانع از ورود این منابع غنی به بازارهای جهانی شده است. خشونت های مرگبار در عراق تا آنجا پیش رفته که احتمال بروز جنگ داخلی را به موضوعی مطرح تبدیل کرده است. در صورت عدم بروز جنگ داخلی هم احتمال روی کار آمدن یک دولت شیعی وجود دارد که در این صورت این دولت به ایران نزدیک خواهد شد و منافع آمریکا را در زمینه تأمین انرژی، تضمین نخواهد کرد. آمریکا در خاورمیانه شرایطی ایجاد کرده که پیامدهای منفی آن مستقیماً متوجه منابع انرژی منطقه می شود.
در این شرایط، هم روسیه و هم چین، دامنه نفوذ خود را در نیم کره غربی از جمله کانادا و آمریکای لاتین گسترده کرده اند. انحصار روسیه بر نظام صادراتی آسیای میانه، نفوذ کرملین را در منطقه تضمین می کند. خط لوله باکو- تفلیس- جیهان که مورد حمایت آمریکا هم هست، نخواهد توانست انحصار روسیه را بشکند.
در نتیجه در اثر نفوذ آمریکا در خاورمیانه، کل منطقه از نظر امنیت انرژی جذابیت خود را از دست داده و روسیه را به کانون ژئوپلتیک انرژی جهان سوق داده است. از سوی دیگر در اثر اقدامات نامناسب آمریکا برای گسترش دموکراسی و تغییر رژیم در شرق اروپا، آسیای میانه و حتی در خود روسیه، کل منطقه غنی از نفت آسیای میانه به حوزه نفوذ روسیه و چین تبدیل شده و این دو در کنار هم محور نفوذ رو به رشدی را تشکیل داده اند. دولت های جدید مورد حمایت آمریکا همچون اوکراین و گرجستان امنیت انرژی محدودی برای اروپا ایجاد می کنند و اختلافات گازی اخیر این موضوع را نشان داده است.
سیاست غرب به طور کلی و آمریکا به طور خاص خطاهای استراتژیکی را موجب شده که برای روسیه فرصت های طلایی را در جهان ایجاد کرده است.
کرملین با دقت مشغول مطالعه و بررسی عرصه جهانی انرژی است و ثابت کرده که می تواند روی خطاهای استراتژیک آمریکا سرمایه گذاری کند. این خطاها و سرمایه گذاری روسیه بر آن، برای مسکو جایگاهی به عنوان یک بازیگر مهم جهانی با ابزار انرژی، فراهم کرده است. این جایگاه در بحران اخیر میان روسیه و اوکراین بیش از هر زمان دیگری خودنمایی کرد.
تحلیلگران ادعا کرده اند که توافقی که در پایان به دست آمد، شکستی برای روسیه بود. این بیشتر از آنکه یک تحلیل جدی باشد، یک آرزوست. نکات زیر نشان می دهد که روسیه در این مناقشه برنده است:* توافق جدید به نظام قدیمی که کرملین از آن بیزار بود پایان داد. در آن نظام قدیمی اوکراین حق ترانزیت را به صورت نقد دریافت نمی کرد بلکه این حق با واردات گاز به این کشور پرداخت می شد. در آن سیستم اوکراین مقداری از گاز لوله ها را برداشت می کرد و بازرسی درباره این گاز برداشت شده از لوله ها برای روسیه یک کابوس بود. طبق توافق جدید، روسیه حق ترانزیت را با پول نقد می پردازد و هر گونه برداشت گاز از لوله ها توسط اوکراین نقض قانون به حساب می آید. به این ترتیب روسیه کنترل بیشتری بر اقدامات اوکراین در زمینه ترانزیت گاز پیدا می کند.
* به زودی روسیه به سرمایه گذاران خارجی اجازه می دهد که سهام اقلیت را در بخش نفت و گاز خود خریداری کنند. سرمایه گذاران از نظام قبلی انتقال گاز ناخشنود بودند زیرا ارزش سهم در این سیستم نامشخص است. بنابراین طبق توافق جدید سرمایه گذاری خارجی در بخش نفت و گاز روسیه تقویت می شود. روسیه اکنون برای سرمایه گذاران خارجی موقعیت خوبی است و ورود سرمایه باعث تقویت انحصار روسیه در بازارهای انرژی می شود.
* توافق جدید دقیقاً همان چیزی را که روسیه در تعیین قیمت گاز می خواست به مسکو داد. روسیه به دنبال قیمت ۲۳۰ دلاری برای هر هزار متر مکعب بود. اوکراین اجازه دارد گاز ترکمنستان و قزاقستان را ارزان تر بخرد و آن را با گاز روسیه مخلوط کند تا قیمت خالص گاز برای اوکراین پایین تر یعنی ۹۵ دلار شود. با این حال ترکمنستان موجب نگرانی می شود زیرا رئیس جمهور این کشور به دنبال افزایش قیمت است و دوستی با غرب ندارد.
از سوی دیگر گاز ترکمنستان و قزاقستان از خطوط لوله روسیه از اوکراین عبور می کند، بنابراین اوکراین در توافق جدید استقلالی از روسیه به دست نیاورده است. همچنین ۵۰ درصد از شرکت واسطه ای که اوکراین باید گاز ارزان غیرروسی را از آن خریداری کند، متعلق به گاز پروم است، بنابراین اوکراین از نظر انرژی باز هم به روسیه وابسته است. و بالاخره اینکه روسیه بیشتر گاز خود را به بازارهای اروپایی می فرستد نه به اوکراین.
* تخمین زده می شود که فقط در سال ،۲۰۰۶ اوکراین تقریباً سه میلیارد دلار بیشتر از قبل صرف خرید گاز می کند، در حالیکه روسیه فقط ۵۰۰ میلیون دلار بیشتر هزینه ترانزیت می پردازد. این رقم ۵/۲ میلیارد دلاری سود خالص روسیه فقط در سال ۲۰۰۶ است.
* اوکراین با رد شرایط پیشنهادی روسیه در بهار گذشته، اکنون باید ۷۰ دلار بیشتر برای هر واحد گاز بپردازد و این ناکارآمدی رهبران این کشور را به رخ می کشد. مخالفان در پارلمان اوکراین خواستار استیضاح ویکتور یوشچنکو رئیس جمهور شدند و دلیل آنها برای این درخواست همین قرارداد پرهزینه گازی است. اقتصاد اوکراین قبل از روی کارآمدن یوشچنکو هم ضعیف بود، اما از آن زمان تا کنون رکود بیشتر شده و توافق جدید ممکن است این شرایط را وخیم تر کند.
این همان شرایطی است که روسیه به دنبال آن بود و می خواست که تا قبل از انتخابات ماه مارس اوکراین این شرایط محقق شود. بعد از روی کار آمدن دولت مطلوب روسیه در اوکراین، کرملین شرایط قرار داد را به نفع این کشور تغییر خواهد داد.
*توافق جدید برای روسیه یک برد واقعی است زیرا مقاومت این کشور به نتیجه ای مطلوب رسیده است. روسیه با این کار نشان داد که می تواند در برابر غرب بایستد و اکثر خواسته هایش را به دست آورد.
روسیه اکنون به بلغارستان اطلاع داده که قصد دارد شرایط توافقنامه میان دو طرف را به نفع مسکو تغییر دهد. دلیل این اقدام هم آمادگی بلغارستان برای میزبانی پایگاه های نظامی آمریکا است. بلغارستان صددرصد به گاز روسیه وابسته است. رومانی هم علاقه مند است که میزبان نیروهای نظامی آمریکا باشد و به همین دلیل روسیه دیر یا زود به سراغ رومانی هم می رود.
*اوکراین، بلغارستان، رومانی و دیگر بخش های اروپا مجبور خواهند شد برای اقدامات اخیرشان در حمایت از آمریکا و در مقابله با نفوذ روسیه در منطقه بهای سنگینی بپردازند.
روسیه در اروپا و آسیا یک قفل انرژی زده است و تنها در صورتی این قفل گشوده می شود که در خود روسیه تغییر رژیم ایجاد شود.
*گزارش ها نشان می دهد که شرکت گازپروم روسیه در نتیجه توافق اخیر پیروزی بزرگتر از آنچه غرب تصور می کرد به دست آورده است. لس آنجلس تایمز و نیویورک تایمز هر دو گزارش داده اند که روسیه ممکن است مالکیت و کنترل اوکراین بر شبکه خط لوله در خاک این کشور را کاهش داده باشد. توافق جدید به دست آمده آشکارا به شرکت واسطه یعنی «روز اوکراین انرژی» که شرکتی نه چندان شناخته شده است، ۵۰درصد از مالکیت تولید گاز داخلی اوکراین را می دهد.
یولیاتیموشنکو نخست وزیر سابق اوکراین که برنامه هایی را برای به چالش کشیدن این پیمان در دادگاه دارد می گوید: «این بخش از توافق به معنای تهدید بخشی از نظام ترانزیت گاز اوکراین یعنی دارایی استراتژیک ماست.» تیموشنکو این قرارداد را خیانتی به منافع ملی اوکراین می داند.
روسیه شرایط بسیار مطلوبی را برای بلاروس و کشورهای لتونی، استونی و لیتوانی قرار داده است. بلاروس با امضای توافقنامه ای با روسیه مالکیت صددرصدی شبکه خط لوله خود به روسیه را به دست آورده و کشورهای بالتیک هم به روسیه اجازه داده اند در سیستم داخلی انرژی خود سهام قابل توجهی داشته باشد. اما در اوکراین چنین نیست و در نتیجه روسیه برای به دست آوردن مالکیت ۵۰درصدی شبکه داخلی اوکراین اقدام کرده است. طبق توافق جدید، روسیه به این هدف خود می رسد.
اگرچه این توافق مخالفت هایی را در داخل اوکراین دامن زده اما بالاخره روسیه به هدف خود می رسد.
کرملین در واقع از روی عمد بحران اخیر گازی را با اوکراین ایجاد کرد و این کار درست با آغاز دوران ریاست این کشور بر گروه هشت همزمان شد. روسیه اعلام کرده است که استراتژی اش در رهبری گروه هشت تمرکز بر موضوع امنیت جهانی انرژی است.
روسیه اخیراً در زمینه سیاست خارجی اعتماد به نفس تازه ای به دست آورده .این کشور مصمم است در برابر مداخله بیشتر آمریکا در حوزه نفوذش مقاومت کند و نگذارد که ماجرای اوکراین و گرجستان تکرار شود. به همین دلیل با اقدام خود در برابر اوکراین این پیام را به گوش غرب و کشورهای منطقه رساند. کرملین همچنین قصد دارد بهای سنگین نزدیکی به آمریکا را به رخ اروپا بکشاند. پیام مسکو این است که می تواند شریک قابل اعتمادی از نظر سیاسی، اقتصادی و در حوزه انرژی باشد، اما تا وقتی که منافع مشروع و امنیت خودش به طور کامل حفظ شود. امنیت انرژی رایگان نیست و بهای آن احترام به روسیه و تضمین منافع مشروع این کشور است.
اروپا و آمریکا هیچ یک منابع جایگزین انرژی درآینده نزدیک ندارند و در نتیجه روسیه موقعیت حساسی خواهد داشت. بنابراین غرب نمی تواند وابستگی به مسکو را از این نظر انکار کند.
روسیه و متحدان استراتژیک مهم آن می توانند از طریق اقتصاد با غرب مبارزه کنند و پیروز شوند چرا که اقتصادهای آمریکا و اروپا وابسته به انرژی است. اما آمریکا هم بی کار نمی نشیند و درصد ایجاد تغییرات حکومتی در روسیه است.
انتخابات ماه مارس در بلاروس و اوکراین فرصت مناسبی است برای قدرت نمایی روسیه.
نظم جهانی در حال تبدیل شدن به نظامی دو قطبی با دو هسته آمریکا در یک طرف و روسیه و چین در طرف دیگر است. انرژی در این میان محور مناقشات است.
ستاره شناسان می گویند در مرکز هر کهکشانی یک حفره سیاه انرژی وجود دارد که نظم را درون کهکشان حفظ می کند. وقتی این حفره سیاه مرکزی تضعیف شود ساختار کهکشان فرو می پاشد. اگر آمریکا را به حفره سیاه در مرکز کهکشان آمریکا تشبیه کنیم، روسیه و چین حفره سیاه در کانون کهکشان جدید اوراسیا هستند.
آسیاتایمز ‎/ ترجمه:اردلان متین
منبع : روزنامه همشهری