شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا
دم دوز(۲)
يکى بود و يکى نبود، پيرهزنى بود، که توى خانهاى زندگى مىکرد و به اندازهاى خودش بخور و نمير اندوخته است، که نيازش به در و همسايه نيفتد. يک روز نشسته بود. |
موشى از لانهاش درآمد و آمد سرحوض که آب بخوره. وقت برگشتن شتاب کرد، دمش به جاروئى که در لب حوض بود گير کرد، و دستپاچه شد، خودش را به اين در و آن در زد، دمش کنده شد. دمش را برداشت. آورد پهلوى پيرهزن، گفت: 'اى خاتون جان، دم مرا بدوز' . |
گفت: 'من نه سوزنش را دارم، نه نخش را، نه حالش را و نه کارش را، اين کار کار دولدوز است، دمت را بردار، ببر پهلوى دولدوز، برات بدوزد' . موش، دمش را برداشت و رفت پهلوى دولدوز گفت: 'دولدوز! دمم را بدوز. دولدوز گفت: 'من نخ ندارم، برو از جولا نخ بگير بيار، تا دمت را بدوزم' . موشه رفت پهلوى جولا، گفت: 'جولا نخى ده، نخى دولدوزه، دولدوز دمم را درز درز بدوزد' . جولا گفت: 'برو از توتو، تخم بگير بيار تا من بخورم، جان بگيرم، پنبه ببافم و نخت بدهم' . موش آمد پهلوى مرغ گفت: 'توتو، تخى ده، تخى جولا ده، جولا نخى ده، نخ دولدوز ده، دولدوز دمم را بدوز' . مرغ گفت: 'برو، از علاف براى من ارزن بگير، بيار بخورم، به تخم بيافتم و تخم بدم' . موشه رفت پيش علاف، گفت: 'علاف ارزن ده، ارزن توتو ده، توتو تخى ده، تخى جولا ده، جولا نخى ده، نخى دولدوز ده، دولدوز دمم را بدوز' . علاف گفت: 'برو، از کولى غربيل بگير بيار تا بوتهٔ ارزنهائى را که کوبيدهام سرند کنم، ارزنت بدهم' . |
موشه آمد پهلوى کولى گفت: 'کولى غربيل ده، غربيل علاف ده، علاف ارزن ده، ارزن توتو ده، توتو تخى ده، تخى جولا ده، جولا نخى ده، نخى دولدوز ده، دولدوز دمم را بدوز' . کولى گفت: 'بايد زه بياري، تا غربيل برات درست کنم. برو پيش بزي، ازش زه بگير، تا من غربيل درست کنم، بهت بدهم' . موشه آمد پهلوى بزي، گفت: 'بزي، روده ده، روده کولى ده، کولى غربيل ده، غربيل علاف ده، علاف ارزن ده، ارزن توتو ده، توتو تخى ده، تخى جولا ده، جولا نخى ده، نخ دولدوز ده، دولدوز دمم را بدوز' . بزى گفت: 'برو، از زمين علف بگير بيار، تا من بخورم، رودهٔ نو بالا بيارم، زه بدهم به تو' . موشه آمد پهلوى زمين، گفت: 'زمين علف ده، علف بزى ده، بزي، روده ده، روده کولى ده، کولى غربيل ده، غربيل علاف ده، علاف ارزن ده، ارزن توتو ده، توتو تخى ده، تخى جولا ده، جولا نخى ده، نخ دولدوز ده، دولدوز دمم را بدوز' . |
زمين گفت: ' برو از کاريز آب بيار، به من بده، تا من سرسبز بشوم، علف بدهم' . موشه آمد پهلوى کاريز، گفت: 'کاريز آبى ده، آبى زمين ده، زمين علف ده، علف بزى ده، بزى روده ده، روده کولى ده، کولى غربيل ده، غربيل علاف ده، علاف ارزن ده، ارزن توتو ده، توتو تخى ده، تخى جولا ده، جولا نخى ده، نخ دولدوز ده، دولدوز دمم را بدوزه' . کاريز دلش به حال موش دم کنده سوخت. آب را سرازير کرد به زمين. زمين علف داد، علف را بزى خورد، زه داد، از زه کولى غربيل درست کرد. علاف با غربيل ارزنها را سرند کرد. مرغ ارزن سرند کرده را خورد و تخم داد. تخم را جولا خورد، جان گرفت و نخ تابيد. دولدوز هم با آن نخ دم موش را دوخت. موش، خوش و خرم و خندان، پاکوب و غزلخوان، رفت تو سوراخ. |
- به نقل از: افسانههاى کهن |
- فضلالله مهتدى (صبحي) |
- چاپ چهارم ، ۱۳۳۶. |
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
دولت امیرعبداللهیان حسین امیرعبداللهیان سیستان و بلوچستان مجلس شورای اسلامی شورای نگهبان انتخابات دولت سیزدهم حسن روحانی حجاب مجلس افغانستان
سیل ایران هواشناسی تهران شهرداری تهران سازمان هواشناسی باران آتش سوزی یسنا فضای مجازی هلال احمر قوه قضاییه
خودرو قیمت خودرو قیمت دلار مسکن بانک مرکزی دلار قیمت طلا تورم ارز بازار خودرو حقوق بازنشستگان ایران خودرو
صدا و سیما دفاع مقدس مسعود اسکویی مهران غفوریان بی بی سی موسیقی تلویزیون صداوسیما ساواک سریال سینمای ایران تبلیغات
رژیم صهیونیستی جنگ غزه فلسطین اسرائیل حماس روسیه آمریکا ترکیه اوکراین نوار غزه انگلیس ایالات متحده آمریکا
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان لیگ برتر جواد نکونام باشگاه استقلال علی خطیر رئال مادرید بازی باشگاه پرسپولیس تراکتور
هوش مصنوعی اینستاگرام آیفون دیابت اپل عکاسی ناسا موبایل گوگل تلفن همراه
استرس کبد چرب فشار خون گرما