یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

شیوه‌های سنتی تعاون در روستا (۲)


در روستاهاى سنتى ايران، در بسيارى موارد خانه‌سازى به‌وسيله صاحب آن و با همکارى و مشارکت همسايگان و خويشاوندان صورت مى‌گيرد. در بعضى مناطق روستائيان در ساختن بخش مهمى از خانه به‌طور جمعى مشارکت و همکارى دارند. در 'فشندک' پشت‌بام خانه براساس سنت محلى با مشارکت اقوام و خويشاوندان درست مى‌شود و به همين مناسبت اصطلاح 'گل بام‌کُنى' معروف شده است، بدين‌ترتيب وقتى تيربندى سقف تمام شد. صاحبخانه دوستان و آشنايان را خبر مى‌کند. صبح زود گروه ۲۰ الى ۳۰ نفرى از روستائيان با وسايل لازم جمع مى‌شود و با چنان شور و شوقى به‌کار مى‌پردازند که صاحبخانه را نمى‌توان در ميان آن جمع تشخيص داد. تنها پاداشى که صاحبخانه يا صاحبکار در برابر کمک‌هاى داوطلبانه و بى‌رياى خويشاوندان، دوستان و همسايگان در نظر مى‌گيرد، يک نوع ميهمانى است که به شيوه سنتى معمول در محل ترتيب مى‌دهد (۱).
(۱) . پورکريم، هوشنگ؛ صنيع‌الدوله، محمدحسن. فشندک به ضميمه جغرافياى طالقان. مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعى، ۱۳۴۱، صفحهٔ ۳۰.
در روستاهاى طالقان معمول است که وقتى يکى از اهالى مريض شود يا پير و ناتوان باشد، مردمان ده به هنگام برداشت محصول بنا به رسم ياورى (يُوَرى) محصول او را درو و خرمن مى‌کنند و در مواردى نيز کار خرمن‌کوبى را هم انجام مى‌دهند. به هنگام حمل کاه از خرمنگاه به انبار رسم است که عصر روز قبل کدخدا يا نماينده او به بالاى بام مى‌رود و جار مى‌زند که فردا 'کاه‌ بارکُنى' مثلاً 'مشهدى صفر' است، هر کس مى‌تواند فردا به کمک او بيايد. فرداى آن روز گروهى از اهالى ده همراه با تورهاى مخصوص حمل کاه به سرِ زمين آن شخص مى‌روند و کاه متعلق به محصول خود را به انبار او مى‌برند. اين رسم ياريگرى به‌طور رايگان انجام مى‌گيرد ولى 'ياوران' ناهار را نزد صاحب کاه هستند، همچنين رسم است که پس از برداشت گندم، قسمتى از آن را برحسب ميزان نياز اعضاء خانواده پاک مى‌کنند و مى‌شويند و در ديک‌هاى بزرگ نيم‌پز مى‌کنند و در آفتاب مى‌خشکانند. بعد از آن خانه به خانه رسم است که شب‌ها جمع مى‌شوند و ضمن شب‌نشينى گندم در آسياب دستى (اهرُک) مى‌ريزند و به‌صورت بلغور درمى‌آورند. اهرُک داراى دو دسته است که مقابل هم قرار دارد، گاه دختر و پسرى که مايل هستند با يکديگر ازدواج کنند، مقابل هم قرار مى‌گيرند و دسته‌هاى اهرُک را مى‌کشند. بدين‌سان مشاهده مى‌شود که هميارى‌هاى اقتصادى در عين حال داراى کارکردهاى اجتماعى مهمى مى‌باشد.
بى‌شبهه کار جمعى، قطع نظر از فايده‌هاى عملى آن، براى انسان انگيزنده و لذت‌بخش است، روستائى از کار گروهى و شور و شوق ناشى از آن لذت مى‌برد وسعى دارد بيشتر و بهتر کار کند و براى ابراز شخصيت و کسب حيثيت اجتماعى از ديگران پيش دستى کند و جلو بيفتد. از اين‌رو انگيزه‌هاى کار گروهى در روستا ثمربخش مى‌باشد و مى‌تواند از ديدگاه مردم‌شناسى، جامعه‌شناسى روستائى و روانشناسى اجتماعى مورد بررسى قرار گيرد. پديده مشابه ديگر مربوط به دريافت هدايا (دَهش‌ها) براى داماد در اورازان و احتمالاً بسيارى ديگر از روستاهاى ايران به گونه‌هاى مختلف وجود دارد. براى اين منظور داماد در پشت‌بام خانه روى کرسى مفروش مى‌نشانند و پيرمردى که مخصوص اين کار است مردم ده را به دادن هديه به داماد فرامى‌خواند، اهالى ده جمع مى‌شوند و هر کدام به فراخور توانائى خود و چگونگى ارتباط خويشاوندى با خانواده داماد و عروس دَهش‌هاى نقدى يا جنسى خود را مى‌دهد و آن پيرمرد با صداى بلند از بالاى بام نام او را مى‌خواند (آل‌احمد، جلال. اورازان. کتاب زمان، تهران، ۱۳۴۹، صفحهٔ ۴۸) و با يک نفر باسواد نيز آن را در ليست مخصوصى که دارد يادداشت مى‌کند. دادن هديه و نيز ميزان آن براى شخص اعتبار اجتماعى به همراه دارد.
گونه مشابه ديگر رسم 'پاگشا است' که معمولاً يک روز بعد از عروسى انجام مى‌گيرد، در اين روز همه خويشاوندان، آشنايان و نزديکان عروس و داماد، با هداياى نقدى يا جنسى به خانه مادر عروس مى‌روند و دهش‌هاى خود را به عروس مى‌دهند. براى اين رسم در ديگر مناطق اصطلاحات 'واطلبون' و يا 'پاواکنون' و يا واژه‌هاى مشابه ديگر به‌کار مى‌رود. در روستاهاى مازندان رسم است که اهالى ده و مدعوين در تالار بزرگى گرد مى‌آيند و به‌طور عمده هداياى خود را که بيشتر نقدى است به داماد اهدا مى‌کنند. در اين مراسم فردى با صداى بلند نام آنها را با مقدارى پولى که مى‌پردازند (معمولاً بيش از ميزان واقعى) اعلام مى‌کند. مثلاً مشهدى‌حسن ولد کربلائى محمود دو هزار تومان. مدعيون دست مى‌زنند و او را تشويق مى‌کنند. يک نفر باسواد نيز اسامى هديه‌دهندگان را روى صفحه‌اى کاغذ يادداشت مى‌کند. در پايان مراسم پول را مى‌شمارند و اعلام مى‌کنند که در اين عروسى چه مبلغ هديه براى داماد فراهم آمده است. بديهى است اين شيوه ياريگرى در جامعه ده براى خانواده‌هائى که پسران آن ازدواج مى‌کنند معمول است و مى‌تواند کمک قابل توجهى براى خانواده‌هاى نوپا به‌شمار رود.
در مناطقى که اقتصاد مبتنى بر نخل‌دارى يا باغدارى اهميت دارد مشاهده مى‌شود که در بسيارى موارد خانواده‌ها در چيدن محصول به هم يارى مى‌کنند. در منطقه دامغان نوعى همکارى در امر پرورش دام وجود دارد، دامداران همه ساله به‌صورت گروه‌هاى ۱۰ الى ۲۰ نفرى که هر کدام ۴۰ تا ۵۰ رأس گوسفند دارند، گرد مى‌آيند و مشترکاً يک واحد دامپرورى به‌نام 'بلوک' را تشکيل مى‌دهند. سرپرستى و اداره بلوک را ورزيده‌ترين و باتجربه‌ترين فرد گروه برعهده مى‌گيرد و اعضاء گروه براساس تقسيم کار در نگاهدارى و پرورش دام و تأمين هزينه‌هاى آن همکارى و اشتراک مساعى دارند و از محصول و فرآورده‌هاى دامى به نسبت تعداد دام‌ خود سهم مى‌برند. نظير اين نوع همکارى تحت عنوان 'تراز' در پاره‌اى از روستاهاى ايران، در ميان خانواده‌هاى که تعداد دام آنها کم است، انجام مى‌پذيرد. براى دوشيدن شير قانونى خاصى به‌نام (تراز) دارند. هر کس به نسبت تعداد چهارپاى دوشاى خود در ماه چند روز معين شير تمام گله را مى‌دوشد، بدين‌ترتيب حتى فقيرترين خانوادهٔ نيز که به زحمت ۱۰ بز يا ميش در گله دارند، مى‌توانند با محصول شير يک روزه تمام گله نه تنها آذوغه لبنياتى يک ماه خود را تهيه کند، بلکه پنير براى فروش هم فراهم نمايد (آل‌احمد، جلال. اورازان. کتاب زمان، تهران، ۱۳۴۹، صفحهٔ ۵۶).
شيوه‌هاى سنتى هميارى و ياريگرى در روستاهائى که وسايل ارتباطى در آن کمتر توسعه يافته است، همچنان با تنوع و نيرومندى بيشترى به چشم مى‌خورد. اين امر همچنين در ميان خانواده‌هاى روستائى برحسب ريخت ده يعنى نوع سکونت متمرکز يا پراکنده فرق مى‌کند. در روستاهاى نوع متمرکز که خانواده‌ها در مجاورت و همسايگى يکديگر سکونت دارند، به‌علت نزديکى مکانى و اهميت روابط همسايگى، همکارى و تعاون در زمينه‌هاى اقتصادى، اجتماعى و عمرانى بيشتر صورت مى‌گيرد. برعکس در دهات نوع پراکنده که خانه‌ها به‌طور مجزا از هم و با فاصله‌هاى کم و بيش زياد از يکديگر قرار دارند، امکان همکارى بسيار کم است. دور و پراکنده بودن خانه‌ها در 'حسن لنگى' دهکده‌اى از بندرعباس (۲) موجب شده است که خانواده‌هاى روستائى کمتر با يکديگر تماس و رفت و آمد داشته باشند و از احوال هم باخبر شوند.
(۲) . نيک‌خلق، على اکبر، 'حسن لنگى' دهکده‌اى از بندرعباس. بخش تحقيقات روستائى، مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعى دانشگاه تهران، ۱۳۴۶، صفحهٔ ۲۹.


همچنین مشاهده کنید