شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا
دو برادر (۱)
در روزگاران قديم دو برادر در خانواده فقيرى زندگى مىکردند. يکى عاقل و ديگرى ديوانه. زد و پدرشان مرد و از دار دنيا فقط يک قاليچه و يک گاو براى آنها بهجا گذاشت. |
دو برادر پس از اينکه چند روز گريه کردند عاقبت نشستند و پشک انداختند (شير يا خط کردن) تا ببينند چه به آنها مىرسد. گاو به برادر ديوانه افتاد و قاليچه به برادر عاقل رسيد. راه خود را گرفتند و رفتند تا به يک دو راهى رسيدند برادر عاقل گفت: چه کنيم؟ برادر ديوانه گفت: من از اين راه مىروم و تو از آن راه برو. هر چه برادر عاقل التماس کرد که با هم بروند و با هم زندگى کنند برادر ديوانه قبول نکرد و از هم جدا شدند. برادر عاقل به پايتخت رسيد و به نوکرى پادشاه درآمد و يواش يواش کارش بالا گرفت. اما بشنويد از برادر ديوانه. او رفت و رفت تا اينکه گاو پا انداخت و به زمين نشست. برادر ديوانه با چوبدستى به جان گاو افتاد و زد و زد تا اينکه گاو بلند شد و رفتند تا به يک آبادى رسيدند. مردم آن آبادى خيلى مردهپرست بودند و مردههاى خود را خيلى دوست مىداشتند. |
برادر ديوانه تو قبرستان و نشست و کثافتکارى کرد. مردم با خبر شدند و آمدند و با چوب و چماق حسابى او را کوبيدند. |
برادر ديوانه به خانهاى پناه برد. و صاحب خانه جريان را به او گفت: برادر ديوانه گفت: پس من به هم تلافى کار زشتم را درمىآورم. رفت و سر گاو خود را بريد و آنرا تکهتکه کرد و هر تکه از گوشت آنرا روى يک قبر گذاشت که مردهها بخورند. اما هر چه نشست ديد که مردهها نخوردند. |
برادر ديوانه به طرف مردم آمد و گفت: بايد پول گوشت گاو مرا بدهيد. و چون ديد که هيچکس حرفى نمىزند گفت: فردا مىآيم و پولم را مىگيرم. و به طرف قبرستان رفت اما متوجه شد که گوشتها نيستند. |
دوباره به شهر برگشت و پولش را خواست اما مردم هيچ نگفتند. برادر ديوانه با خود گفت: حتماً اينها بدبخت هستند، عيبى ندارد. دو صبح بعد مىآيم. رفت و دو صبح (دو روز ديگر) آمد. باز هم از پول خبرى نشد. رفت سر قبرستان و با يک چاق شروع کرد به کوبيدن قبرها. ناگهان يکى از قبرها خراب شد و يک کيسه پول بيرون افتاد. برادر ديوانه با خود گفت: ها! ديدى آخرش با زور پولم را داديد. خيلى ممنون. |
پول را برداشت و بهراه افتاد. رفت و رفت تا به در باغى رسيد ديد که پيرمردى آنجا ايستاده است. اين پيرمرد جادوگر بود. پيرمرد تا او را ديد گفت: ها! برادر ديوانه چهقدر پول داري؟ |
برادر ديوانه با تعجب پرسيد: تو از کجا مرا مىشناسى و چهطور مىدانى که من پول دارم. |
پيرمرد گفت: من از چهار گوشه دنيا خبر دارم |
برادر ديوانه گفت: پس بدان که من يک کيسه پول دارم |
پيرمرد گفت: برو پولها را سر جايش بگذار |
برادر ديوانه گفت: اين پول گوشت گاوم است و از دستش نمىدهم. |
پيرمرد گفت: پس بيا تا تو را به خواب دويست سال آينده بکنم. |
پيرمرد برادر ديوانه را به خواب دويست سال آينده کرد. |
يکمرتبه برادر ديوانه ديد که در بيابانى دارد مىرود. يک چيزهائى با چهار چرخ با سرعت از کنار او مىگذشتند. مردم لباسهاى عجيب و غريبى پوشيدهاند و مردم از دکانها لقمههائى مىخرند و همانطور سرپا مىخورند و مىدوند و هيچکس با کسى حرف نمىزد. |
صداى نعرههائى از چهار چرخها به آسمان مىرفت، که گوش فلک را کر مىکرد. دود بدبوئى همهجا را فرا گرفته بود که بيشتر از در دم آن وسائل درمىآمد. |
برادر ديوانه با خودش گفت: ببين من آنقدر راه رفتهام، اما يک چهار چرخ جلوتر از من مىدود. |
رسيد به کنار مدرسهاى و ديد که در آنجا دوزله (نوعى نىلبک، که از دونى (دوزل) تشکيل شده است) مىزنند و بچهها مىرقصند و جشن مىگرفتهاند. |
دو سه نفر از قومهاى خود را ديد که به طرف او آمدند ولى او خيال کرد که مىخواهند پولهايش را ببرند. از آنها فرار کرد و ناگهان از خواب بيدار شد و خبرى از پيرمرد نبود. اما کيسه پول او سرجايش بود، برادر ديوانه رفت و رفت تا به شهر برادر عاقل رسيد. او را پيدا کرد و با هم زندگى کردند. |
- دو برادر |
- افسانهها، نمايشنامهها و بازىهاى کردى - ص ۱۱۴ |
- گردآورنده: علىاشرف درويشيان |
- نشر روز چاپ دوم ۱۳۶۷ |
(فرهنگ افسانههاى مردم ايران - جلد پنجم (د)، على اشرف درويشيان، رضا خندان (مهابادي)). |
همچنین مشاهده کنید
- شاهرخ و نارپری (۲)
- قصهٔ بخت
- سندر و مندر
- گرگ و روباه
- گوردله
- گل و محبوب
- دبٌهٔ روباه و گرگ
- دختر بازرگان و هفت برادر(۲)
- شیرویه
- عباس دُوس
- هر کس گفت، چُش آنقدر میزنندش تا زنده شود
- مهاجرت
- بنهکی
- حاکم و آسیابان
- حضرت سلیمان و جغد کوچولو
- کلهپوک و عاقل و کلاغ
- کلاغ و جُفتیار
- گل قهقهه
- در کوچههای اصفهان پول ریخته
- دختری که از دهانش یاسمن و سوسن میریخت
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
سیستان و بلوچستان دولت چین انتخابات مجلس شورای اسلامی شورای نگهبان حسن روحانی جنگ دولت سیزدهم نیکا شاکرمی رهبر انقلاب مجلس
سیل هواشناسی ایران تهران شهرداری تهران باران آتش سوزی هلال احمر سازمان هواشناسی روز معلم پلیس قوه قضاییه
خودرو قیمت خودرو قیمت طلا تورم مسکن بانک مرکزی بازار خودرو حقوق بازنشستگان قیمت دلار دلار ایران خودرو ارز
صدا و سیما مهران غفوریان تلویزیون ساواک موسیقی صداوسیما سریال سینمای ایران تئاتر عفاف و حجاب
اینترنت
رژیم صهیونیستی جنگ غزه فلسطین غزه آمریکا روسیه ترکیه حماس اوکراین نوار غزه انگلیس ایالات متحده آمریکا
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر سپاهان جواد نکونام علی خطیر باشگاه استقلال بازی تراکتور باشگاه پرسپولیس لیگ قهرمانان اروپا
آیفون اپل ناسا صاعقه گوگل تماس تصویری عکاسی تلفن همراه
چای کبد چرب فشار خون