جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

چه لطیفست قبا بر تن چون سرو روانت


چه لطیفست قبا بر تن چون سرو روانت    آه اگر چون کمرم دست رسیدی به میانت
در دلم هیچ نیاید مگر اندیشه وصلت    تو نه آنی که دگر کس بنشیند به مکانت
گر تو خواهی که یکی را سخن تلخ بگویی    سخن تلخ نباشد چو برآید به دهانت
نه من انگشت نمایم به هواداری رویت    که تو انگشت نمایی و خلایق نگرانت
در اندیشه ببستم قلم وهم شکستم    که تو زیباتر از آنی که کنم وصف و به یانت
سرو را قامت خوبست و قمر را رخ زیبا    تو نه آنی و نه اینی که هم اینست و هم آنت
ای رقیب ار نگشایی در دلبند به رویم    این قدر بازنمایی که دعا گفت فلانت
من همه عمر بر آنم که دعاگوی تو باشم    گر تو خواهی که نباشم تن من برخی جانت
سعدیا چاره ثباتست و مدارا و تحمل    من که محتاج تو باشم ببرم بار گرانت


همچنین مشاهده کنید