شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا
بلال آقا
يکى بود يکى نبود، پادشاهى بود که صاحب فرزندى نمىشد و او از اين بابت بسيار ناراحت بود. روزى لباس درويشى پوشيد و راه افتاد. رفت و رفت. يک دفعه مردى با موهاى سفيد و سيماى نورانى جلويش سبز شد و به او يک سيب داد تا با يکى از همسرانش که خيلى دوستش دارد بخورد. و بعد گفت: به زنت در اينباره هيچ چيز نگو و بدان که زنت دخترى مىزايد ولى همينکه هفت ساله شد او را مىبرند. |
پادشاه به قصر برگشت و آن سيب را با يکى از زنانش که خيلى او را دوست داشت و دختر عمويش هم بود خورد. بعد از نه ماه و نه روز و نه دقيقه، صاحب دخترى شدند. دختر بزرگ و بزرگتر و زيبا و زيباتر شد تا اينکه يک روز همان مرد سپيد مو بر شاه ظاهر شد و گفت: شب پنجشنبه دختر هفت ساله مىشود. او را به حمام ببريد و آرايش کنيد و روى تخت روان بنشانيدش تا بيايند و او را ببرند. چنان کردند. يکباره ابر سياهى در آسمان پيدا شد و دختر را برداشت و برد. پدر و مادر دختر غصهدار شدند. |
دختر به قصرى وارد شد. دو غلام سياه از او پذيرائى مىکردند. چهل شبانه روز گذشت. شب چهلم سبزقبا، که شاه پريان و شوهر دختر بود به او گفت: مىخواهى تو را به ديدن پدر و مادرت بفرستم. دخترک گريه کرد. سبزقبا ناراحت شد. صبح ابر سياه آمد و دخترک را برد به ديدن پدر و مادرش. پادشاه و همسرانش خوشحال شدند. اما ديدند دخترک اصلاً حرفى نمىزند. يکى از همسران شاه دختر را با خود به حمام برد. در آنجا يک ريگ از دهان و يک ريگ هم از هر کدام از گوشهاى دختر پائين افتاد. زن از دختر پرسيد: کجا هستي؟ چه مىکني؟ دختر گفت: من هيچ چيز نمىدانم. فقط آنها که از من پذيرائى مىکنند اول شام مىآورند بعد يک کاسه شربت بهمن مىدهند من مىخورم و مىخوابم. زن گفت: امشب شربت را نخور. ببين چه خبر است. بعد هم ريگها را سرجايشان گذاشت. دخترک را آرايش کردند و روى تخت روان نشاندند. بعد ابر سياه آمد و او را برد. شب دخترک وقتى شامش را خورد، غلام را فرستاد براى آوردن آب و کاسه شربت را زير فرش خالى کرد و خود را به خواب زد. ديد دو نفرى که هميشه در دو طرفش مىايستند. يک دسته چهل کليد طلا را درآوردند و چهل تا قفل زمين را باز کردند و از درى که پيدا شد، بيرون رفتند. دخترک آهسته به دنبالشان راه افتاد. ديد سبزقبا از دور پيدايش شد. دختر رفت و در رختخوابش خود را به خواب زد. |
سبزقبا و دو غلام وارد شدند. سبزقبا تا دختر را ديد گفت: بلال آقا.غلام گفت: بله آقا. گفت: 'نازنين صنم را که بردى منزل پدرش ملالى نداشت؟ بلال آقا گفت: نه آقا! بعد دو غلام سفره انداختند و کباب آوردند. سبزقبا شامش را خورد و پهلوى دختر خوابيد. دخترک دست کرد توى سينهٔ سبزقبا ديد چهل قفل طلا که همه قفل شدهاند به گردن او است شروع کرد به بازى و باز کردن قفلها تا جائى که فقط يک قفل باز نشده مانده بود. پرىها دور سبزقبا جمع شده بودند و گريه مىکردند. سبزقبا که ديد الآن جنها دخترک را مىکشند گفت: بلال آقا گفت: بله آقا. گفت: دخترک را توى صندوق کن و به کوه ببر. تا پدر و مادرم نيامدهاند. بلال آقا دخترک را توى صندوقى کرد و به کوه برد. پدر و مادر سبزقبا آمدند، مادرش موهايش را بافت و پدرش قفلها را يکىيکى بست. بعد هم سراغ دخترک را گرفتند. سبزقبا گفت نمىدانم. مدتها، بلال آقا صبح دخترک را در صندوق مىگذاشت و به کوه مىبرد و شب برمىگرداند. تا اينکه پدر و مادر سبزقبا مردند. سبزقبا که سنت جن و پرىها زياد توجهى نداشت کمکم به آدميزاد تبديل شد. دختر را برداشت و دوتائى به قصر پدر دختر رفتند. پادشاه و همسرش از ديدن آنها خوشحال شدند. بساط عروسى آنها را برپا کردند و جشن گرفتند. پادشاه تاج شاهى را به سر سبزقبا گذاشت. |
- بلال آقا |
- افسانههاى ايرانى - ص ۴۷ |
- گردآورنده: صادق همايوني |
به نقل از فرهنگ افسانههاى مردم ايران - جلد اول -على اشرف درويشيان - رضا خندان (مهابادى) |
همچنین مشاهده کنید
- فاطمه غرغرو
- قصهٔ چوپانزاده
- گنجشک و سنگ
- گل و محبوب (۲)
- مُزد به مشت، مزد به سر، مزد به دوش
- ماهی و زن حریص
- دوستی مرد رنگرز و مرد سلمانی
- شاهزاده و آهو
- عاقبت حلوا خوردن سه دختر خارکن
- بلال آقا
- دخترک خردمند
- سه دروغ
- وزیر نادان، دهقان دانا
- مغول دختر (۳)
- مردی که از جمع الواطها بیرون آمد
- تسبیح گرانبها
- سهنی
- عادت
- تُل
- کلاغ و سیب (۲)
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
چین دولت سیستان و بلوچستان انتخابات شورای نگهبان نماز جمعه حسن روحانی مجلس شورای اسلامی جنگ دولت سیزدهم نیکا شاکرمی مجلس
سیل ایران تهران هواشناسی شهرداری تهران باران آتش سوزی سازمان هواشناسی هلال احمر روز معلم پلیس زلزله
خودرو قیمت خودرو قیمت طلا تورم مسکن بانک مرکزی حقوق بازنشستگان بازار خودرو سهام عدالت قیمت دلار دلار ایران خودرو
صدا و سیما ایتالیا بی بی سی مهران غفوریان تلویزیون سوئد موسیقی صداوسیما ساواک سریال سینمای ایران تبلیغات
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین جنگ غزه آمریکا روسیه ترکیه حماس اوکراین نوار غزه انگلیس
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر سپاهان باشگاه پرسپولیس علی خطیر باشگاه استقلال جواد نکونام تراکتور بازی لیگ قهرمانان اروپا
اپل ناسا صاعقه گوگل اینستاگرام عکاسی تلفن همراه
چای کبد چرب فشار خون گرما