یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

گر سردر آورد سرم آنجا که پای اوست


گر سردر آورد سرم آنجا که پای اوست    ور سر کشد تنعم من در جفای اوست
گر می‌برد ببندگی و می‌کشد ببند    آنست رای اهل مودت که رای اوست
هر چند دورم از رخ او همچو چشم بد    پیوسته حرز بازوی جانم دعای اوست
هیچم بدست نیست که در پایش افکنم    الا سری که پیشکش خاک پای اوست
گر مدعای کشته‌ی شاهد شهادتست    دعوی چه حاجتست که شاهد گوای اوست
از هر چه بر صحایف عالم مصورست    حیرت در آن شمایل حیرت فزای اوست
تا دیده دیده است رخ دلربای او    دل در بلای دیده و جان در بلای اوست
در هر زبان که می‌شنوم گفتگوی ماست    در هر طرف که می‌شنوم ماجرای اوست
خواجو کسی که مالک ملک قناعتست    شاه جهان بعالم معنی گدای اوست


همچنین مشاهده کنید