چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

گرفته تا ره بغداد ماه نوسفرم


گرفته تا ره بغداد ماه نوسفرم    هزار دجله به یک‌دم گذشته از نظرم
چه قطره‌ها که دمادم نریخت از مژه‌ام    چه شعله‌ها که پیاپی نخاست از جگرم
زمین به زلزله از سیل اشک خانه کنم    فلک به غلغله از برق آه شعله ورم
چه شد خلیل که واله شود ز آتش من    کجاست نوح که حیرت برد ز چشم ترم
شب فراق بود تا ز هستیم اثری    اثر نمی‌کند این ناله‌های بی‌اثرم
دلی ز سنگ به آن سرو سیمبر دادند    که حاصلی ندهد گریه‌های بی‌ثمرم
به شام تیره‌ی هجران چه کار خواهم کرد    که هیچ کار نیاید ز ناله‌ی سحرم
مگر پیامی از آن ماه می‌رسد امشب    که آب دیده ز شادی رسید تا کمرم
من از نهایت بیداد دوست می‌ترسم    که داد دل رسد آخر به شاه دادگرم
ابوالمظفر منصور ناصرالدین شاه    که داده نام خوشش بر معاندین ظفرم
فروغی آن مه تابان چنان طلوعم داد    که آفتاب صفت در زمانه مشتهرم


همچنین مشاهده کنید