چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

باقی سخن در توحید


می‌برد تا به خدمت ذوالمن    کش کشانش، دوشاخه در گردن
دو نهال است رسته از یک بیخ    میوه‌شان نفس و طبع را توبیخ
کرسی «لا» مثلثی است صغیر    اندر او مضمحل، جهان کبیر
هرکه رو از وجود محدث تافت    ره به کنجی از آن مثلث یافت
عقل داند، ز تنگی هر کنج    که در او نیست ما و من را گنج
«بوحنیفه» چه در معنی سفت    نوعی از باده را مثلث گفت
هست بر رای او به شرح هدی    آن مثلث، مباح و پاک ولی
این مثلث، به کیش اهل فلاح    واجب و مفترض بود نه مباح
زان مثلث، هر آنکه زد جامی    شد ز مستی، زبون هر خامی
زین مثلث، هرآنکه یک جرعه    خورد، بختش به نام زد قرعه
جرعه‌ی راحتش، به جام افتاد    قرعه‌ی دولتش، به نام افتاد


همچنین مشاهده کنید