پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

کجا باز آید آن مرغی که با من همقفس بودی


کجا باز آید آن مرغی که با من همقفس بودی    گهی فریاد خوان گشتی گهم فریاد رس بودی
از آن ترسم که صیادی بمکرش صید گرداند    که او پرواز نتواند که دائم در قفس بودی
نمی‌دانم که بر برج که امشب آشیان دارد    بدام آوردمی او را مرا گر زانکه کس بودی
چنان سرمست می‌گشتم ز آوازش که در شبها    که یاد آوری از شحنه کرا بیم از عسس بودی
چه مرغی بلبل آوازی چه بلبل باز پروازی    که این عنقای زرین بال پیشش چون مگس بودی
بگویم روشنت ماهی سریر حسن را شاهی    که سرو ار راست می‌خواهی بر بالاش خس بودی
بجان گر دسترس بودی اسیر قید محنت را    روان در پای شبرنگش فشاندن یکنفس بودی
درین وادی چه به بودی ز آه و ناله و زاری    اگر خورشید هودج را غم از بانگ جرس بودی
گلندامی طلب خواجو که در خلوتگه رامین    اگر هرگز نبودی گل جمال ویس بس بودی


همچنین مشاهده کنید