یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

ای بخاری را تو جان پنداشته


ای بخاری را تو جان پنداشته    حبه زر را تو کان پنداشته
ای فرورفته چو قارون در زمین    وی زمین را آسمان پنداشته
ای بدیده لعبتان دیو را    لعبتان را مردمان پنداشته
ای کرانه رفته عشق از ننگ تو    ای تو خود را در میان پنداشته
ای گرفته چشمت آب از دود کفر    دود را نور عیان پنداشته
ای ز شهوت در پلیدی همچو کرم    عاشقان را همچنان پنداشته
مستی شهوت نشان لعنت است    ای نشان را بی‌نشان پنداشته
ای تو گندیده میان حرف و صوت    وی خدا را بی‌زبان پنداشته
ماهتابش می‌زند بر کوریت    ای تو مه را هم نهان پنداشته
هر چه گفتم خویشتن را گفته‌ام    ای تو هجو دیگران پنداشته


همچنین مشاهده کنید